خبر و دیدگاه

جمعیت اسلامى از فراز تا فرود

جمعیت اسلامى جریان نیرومند سیاسى کشور است که با کار نامه ى درخشان، فراز هاى مبارزاتى دشوارى را در بستر تاریخ معاصر کشور طى نموده که اکنون در سرآشیب فرود قرار دارد. این تشکل بزرگ سیاسى امروز با آزمون دشوار چگونه ماندن مواجه است.

جمعیت اسلامى بعنوان وارث نهضت اسلامى کشور که در اوج زایش و رویش جریانات مختلف ایدیالوژیک دهه ى چهل در صحنه ى ملتهب سیاسى نظام شاهى عرض وجود نمود، ترکیبى بود از استادان و دانشجویان انقلابى مسلمان دانشگاه کابل که همپاى تحولات سیاسى کشور حرکت نموده در هر مرحله ى از حیات سیاسى خویش با ایفاى نقش فعال و پر رنگ از آزمون زمان موفق بدر آمد. اعتدال، انعطاف پذیرى و واقعبینى ، را با اصولگرایى، هدف محورى و حق طلبى چنان در هم آمیخت که در تمام مقاطع مبارزاتى، محور تحولات کلیدى در بستر زمان بود. تاریخ چهار دهه ى اخیر کشور از هر زاویه و منظرى که رقم زده شود، بدون ذکر نقش و کارنامه ى جمعیت اسلامى ناقص و ناتمام خواهد بود.

حیات سیاسى جمعیت اسلامى را میتوان به پنج دوره ى مشخص و معین تقسیم نمود:

۱- جمعیت در دوران استبداد جمهورى داود خان
۲- جمعیت در دوران پر مشقت جهاد
۳- جمعیت در مرحله ى دشوار دولت سازى
۴- جمعیت در دوران طاقت فرساى مقاومت
۵- جمعیت در مرحله ى پر چالش بعد از توافقات بن

بدون مبالغه در تمام این دوره ها جمعیت اسلامى نقش محورى داشته، بانى و باعث کلیه تحولاتى ایست که در صحنه ى سیاسى کشور رونما گردیده است. از کودتا علیه سردار داود تا ایجاد سنگر ها و جبهات نیرومند در دوران جهاد، از سقوط حکومت کمونیستى تا تشکیل دولت اسلامى و از مقاومت ملى در برابر تروریستان طالب و القاعده تا توافقات بن و مراحل بعد از آن تا امروز، نمیتوان نقش کلیدى و تعین کننده ى جمعیت اسلامى را انکار نمود. با باز شدن صفحه ى جدید در حیات سیاسى کشور و حضور جامعه ى جهانى در افغانستان، هیچ حکومتى بدون حضور و سهم برجسته و بارز جمعیت اسلامى بشمول حکومت وحدت ملى که جمعیت اسلامى شریک پنجاه درصدى آنست، تشکیل نگردیده است.

طبیعى است که جریان خود جوش و نیرومندى چون جمعیت اسلامى که بار ها توطئه ها و دسایس خارجى و عوامل اجیر داخلى شانرا نقش بر آب نموده، از آسیب مداخلات و دسایس آنها مصئون نمانده است. هیچ حزب سیاسى و تنظیم جهادى را نمیتوان در ایثار و قربانى و تقدیم اینهمه شهید در جهاد و مقاومت با جمعیت اسلامى مقایسه نمود. براى اثبات این مدعا همین بس که از رهبران، بنیانگذاران و فرماندهان ارشد جمعیت، جز محترم سید نور الله عماد احدى در قید حیات نیست. و اکثر آنها جام شهادت نوشیده اند. در سالهاى اخیر نه تنها نخبه گان جمعیت اسلامى قربانى توطئه هاى مرموز و پیچیده خارجى و متحدان قبیله گراى شان شده بلکه دسایس دشمن، این جریان نیرومند سیاسى را با چنان چالشهاى سنگینى مواجه نموده که شیرازه ى آنرا از هم گسیخته است. چنانچه در حال حاضر چندین تشکل مستقل از بدنه ى آن منشعب گردیده است. تشتت و پراگنده گى و اختلاف نظرى که در سطوح مختلف جمعیت رونماست، آینده ى آنرا بمخاطره موتجه نموده است. چنانچه در حال حاضر از آنهمه افتخارات مبارزه، جهاد و مقاومت، جمعیتى پریشان، فاقد رهبر و تشکیلات، بدون برنامه و هدف باقى مانده که به هیچ صورت قابلیت و توانایى مقابله با چالشهاى کنونى و ظرفیت مانور و رقابت با جریانات رقیب را ندارد.

بزرگترین چالشها فرا راه جمعیت اسلامى در حال حاضر، تدویر کنگره، تعیین رهبرى و کادر رهبرى، تدوین مرامنامه و اساسنامه و سر و سامان دادن تشکیلات منظم سازمانى آنست. که مانع اصلى در راستاى تدویر کنگره و تعین رهبرى، بر مى گردد به تعدد کاندیدان رهبرى که در حال حاضر شامل سه کاندید داخلى و یک کاندید خارج از جمعیت مى باشد. کاندیدان داخلى صلاح الدین ربانى، احمد ضیاء مسعود و عطاء محمد نور است و کاندید خارج از جمعیت، استاد سیاف رهبر دعوت اسلامى است. هر چند برخى از کادر هاى جمعیت بشمول یونس قانونى، بسم الله محمدى و امیر اسمعیل خان حامى کاندیداتورى استاد سیاف اند اما بدلیل مخالفت شدید سایر اعضاى جمعیت، استاد سیاف شانس رهبرى جمعیت را در حال حاضر ندارد.

شماری از سران جمعیت اسلامی

عده ى بر این باورند که صلاح الدین ربانى مى تواند جاذبه رهبر فقید جمعیت اسلامى را در محوریت میان اقوام غیر تاجیک تداوم بخشد. او جوان خوشنام و تحصیلکرده ایست که اتهام بخصوصى در کارنامه اش به ثبت نرسیده است. اما عدم اشتراک فعال وى در جهاد و مقاومت، فقدان تجربه کافى و میراثى شدن رهبرى، فکتور هاى است که مانع دستیابى او برهبرى جمعیت میشود. ضمناً رهبرى او به هیچوجه براى نسل دوهم رهبران جمعیت که قدامت بیشترى از وى در این جریان دارند، پذیرفتنى نخواهد بود.

گزینه ى دیگر، احمد ضیاء مسعود است که بدلیل تعلق خانواده گى به رهبر و فرمانده فقید جمعیت اسلامى، خود را میراث دار رهبرى جمعیت میداند. شخصیت متزلزل، عقبگرد هاى مرموز سیاسى و معامله هاى ناموجه ى سالهاى اخیرش، چهره ى ناپسندى از وى در سمت رهبرى ترسیم نموده است.

کاندید سومى والى بلخ است که در سالهاى اخیر نه تنها به یکى از محور هاى قدرت در بدنه ى نظام بلکه به یکى از رهبران کلیدى جمعیت اسلامى که آخرین پایگاه آنرا در شمال تا هنوز حفظ نموده ، مبدل شده است. او موازى به بازسازى و عمران در ساحه ى تحت نفوذش، سرمایه ى هنگفتى نیز برایش فراهم نموده که ذریعه آن شبکه وسیعى از فرماندهان سابق جهادى را تمویل و بر محور خویش گرد آورده است. اما او هیچگاهى سمت بالا و قابل توجه ى در تشکیلات جمعیت نداشته است. قرار گرفتن او نیز در رهبرى جمعیت با محالفتهاى وسیعى مواجه خواهد بود.

مزیدى بر اینها، براى تبدیل نمودن جمعیت به یک سازمان منظم سیاسى که پاسخگوى نیاز هاى امروز و فرداى جامعه ما باشد. لازمست تا در سه محور تیم رهبرى کننده، ساختار هندسى و تشکیلاتى و استراتیژى و برنامه ى عمل آینده ى آن تغیرات کمى و کیفى عمیق و گسترده ى رونما گردد. رهبرى گذشته و کنونى جمعیت، عمدتاً علماى دینى، سران قومى و فرماندهان جهادى بوده است که براى نسل امروز جاذبه ى لازم را ندارند که قطعاً با حفظ حرمت آنها بعنوان پشتوانه ى معنوى، لازمست جایگاه سیاسى خود را به تیم جوان، متعهد و متخصص واگذار نمایند. جمعیت در حال حاضر فاقد مراتب سازمانى و تشکیلات هندسى است و بنابر لزوم بسیج اجتماعى در برابر تجاوزات خارجى ، از کلیه اقشار جامعه عضو گیرى نموده که به هیچوجه با ساختار یک حزب مدرن همخوانى ندارد. اساسنامه و مرامنامه جمعیت که بر مقتضاى شرایط جنگ سرد پیریزى شده، نیز شدیداً ایدیالوژیک و دین محور است، که در حال حاضر و با درنظرداشت موقعیت آن در بافت کنونى قدرت و آرایش جدید سیاسى کشور، هویت سیاسى ابهام برانگیز و مخدوشى دارد. اینکه جمعیت همچنان سازمان ایدیالوژیکى که خواهان اقامه ى دین خدا و استقرار خلافت یا امارت اسلامى بماند و یا اینکه با بنیاد گرایى وداع گفته ، مسیر آینده ى خود را بر مبناى مردم سالارى و مؤلفه هاى جامعه ى مدنى استوار نماید، اجتناب ناپذیر از تغیر در رویکرد و استراتیژى آینده ى خود است.

با در نظر داشت وضعیت درونى جمعیت و مقتضیات کنونى کشور و اوضاع فعلى جهان، منطقى و موجه به نظر مى آید که رهبران کنونى جمعیت بجاى رقابت منفى در رسیدن به قله ى رهبرى، به سیستم شورایى ایکه با دبیر کل دوره ى اداره شود، اجماع نمایند. در غیر آن بى تردید آنانیکه در این رقابت درونگروهى به مراد شان نرسند، با جمعیت مقاطعه نموده، مسیر خود را خواهند پیمود که نه به نفع آنها و نه هم به مصلحت جمعیت است. تغیر در استراتیژى و برنامه ى عمل نیز کاریست دشوار که اتهام عدول از اسلامگرایى و روى آوردن به سیکولاریزم را در قبال خواهد داشت. اما اگر بصورت تدریجى و بطریقه ى معقول و با تصمیم جمعى و با استفاده از تجارب عملى احزاب اسلامى ترکیه ، تونس و سایر کشور هاى اسلامى صورت پذیرد، نه تنها معقول و ممکن است بلکه قابل توجیه و دفاع نیز خواهد بود.
اگر دست اندرکاران و فعالین جمعیت نتوانند از این موانع با درایت و موفقیت عبور نمایند. و قادر نشوند بر خرابه هاى جمعیت بازمانده از بحران، سازمان منظم، هدفمند، پوی، مدرن و فعالى را اساس گذارى نمایند. بدون شک در آینده ى نه چندان دور، نقش خود را باخته، در گذر زمان مسیر زوال را خواهد پیمود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا