خبر و دیدگاه

حقوق بشر قبیله و تهدید های عوام فریبانه

hemat_faryabi
داکتر همت

سواستفاده ازحقوق بشر بمثابه افزار جنگ روانی علیه جنرال دوستم

درین شکی وجود ندارد که سازمان ملل متحد در عموم و شعبه (حقوق بشر) آن بنام هومان رایت واچ در خصوص در انحصار کشور های ابر قدرت در چهره امریکا, انگلیس و اسراِئیل قرار دارد که آنرا به مثابه افزار فشار بالای دولت های به اصطلاح سرکش از حاکمیت جهانی امریکا بکار میبرد. ما مثالهای زیاد آنرا در دهه های اخیر شاهد بودیم که فجایع در لیبیا, عراق, سوریه و بوسنیا نمونه های بارز مدعاست.
در کشور های تحت فرمان امریکا برای همآهنگی فعالیت های به اصطلاح حقوق بشری, سازمانهایی بنام (سازمان “مستقل” حقوق بشر) ایجاد و در حقیقت در تبانی با حقوق بشر سازمان ملل فعالیت میکند که این سازمانها نیز در واقع از جانب حامیان تمویل میگردد. در افغانستان نیز بعداز سقوط رژیم طالبان (حقوق بشر مستقل افغانستان) ایجاد و در انحصار حلقات حاکم قرار گرفت که از یکطرف وابسته به حلقه های حاکم و از جانب دیگر در تبانی با دولت های زورمند فغالیت میکند و معاش های هزار ها دالری را نیز به حمایت حامیان داخلی و خارجی بدست میآورند.
مسئله (حقوق بشر) در افغانستان به یک کارت احتیاطی سرخ بدست حاکمان قبیله تبدیل شده است, هر آن لحظه ایکه بیمناک میشوند که مبادا سیستم انحصاری قبیله ازهم بپاشد, کارت سرخ یعنی موضوع گویا نقض حقوق بشر را به میدان میاندازند ! حالا مردم افغانستان هم در جریان ۱۵ سال از متن نیات ناپاک قبیله گران بخوبی آگاه شدند و فریب نمیخورند. اما اذهان بعضی از مهره های خارجی در افغانستان هنوز در محاصره شیطنت های نمایندگان قبیله حاکم قرار دارد و گاهی در اثر غفلت یا رشوت با این قصه پردازان همصدا میشوند. مگر اینها مجموعه پروسه لاهه نیستند بلکه کلنگ دارانیکه تلاش میکنند راه را بسوی لاهه هموار کنند که نتیجه در طول ۱۵ سال منفی بوده است چونکه به فحوای فرموده یک حکیم چینی (پالیدن پشک سیاه در اطاق تاریک که آن پشک هم در اطاق نباشد, بی فایده است).

تا جاییکه بنده پیگیری کرده ام, از سال ۲۰۰۱ میلادی تا به امروز کارت سرخ حلقات قبیلوی بنام نقض حقوق بشر چندین بار در میدان انداخته شده است که چندی از نمونه های آن ذیلآ تذکر داده میشود:

اگر از هیاهوی لویه جرگه اضطراری بعداز نشست بن ۲۰۰۱ پیرامون ناقضین حقوق بشر که توسط خانمی (از محصولات پاکستان) احتمالآ دیکته شده برپا شد بگذریم, موضوع ناقضین حقوق بشر برای بار اول در پیشواز اولین انتخابات ریاست جمهوری (۲۰۰۴ نوامبر) براه انداخته شد. البته مقصد اصلی حاکمان “ریوانشیست” بقول معروف خیط کردن آب و گرفتن ماهی بود که همانا برای رقبای کرزی گوشزد گردد که جایشان را خوب بشناسند !

بار دیگر موضوع نقض حقوق بشردرآستانه اولین انتخابات پارلمانی (۲۰۰۵) با گزارش یکصدوسی صفحه یی هومان رایت واچ با ذکر نام یک تعداد اشخاص (عبدالعلی مزاری, احمدشاه مسعود, جنرال دوستم, استاد سیاف و بعضی های دیگر که احتمالآ به رهنمایی حقوق بشر افغانستان و حلقات حاکم تهیه و ترتیب شده بود، براه انداخته شد.

بعدآ بتاریخ سیزدهم دسمبر ۲۰۰۵ میلادی یعنی شش روز قبل از گشایش اولین مجلس پارلمان، کنفرانسی تحت نام عدالت و مصالحه در کابل دایر و سه روز موارد نقض حقوق بشر بررسی شده و درختم آن راپور پنجصد صفحه ئی برای رئیس جمهور کرزی تقدیم گردید. این هیاهو پیامی داشت تا عرصه برای تکنوکرات های برگشته از غرب توسعه یابد.
همچون پروژه ها وقتآ فوقتآ بادرنظرداشت سطح حساس بودن ضعف حاکمان انحصارگر در مقابل مردم عدالت طلب براه انداخته شده است.
این همه هیاهوی انحصارطلبان قدرت در محور بحث ناقضین حقوق بشر به همان “تفنگ خالی” میماند که هم خود میترسد وهم جانب مقابل !!! اگر اینها میتوانستند که اسنادی از نقض حقوق بشر توسط جنرال دوستم ویا هر حریف سیاسی دیگر خود ارایه بکنند, لحظه ئی نمیگذاشتند که در جان این اشخاص بقول مردم “شمال بخورد” !

بنده با گزارش ۱۳۰ صفحه ئی (سازمان حقوق بشر مستقل افغانستان) در تبانی با حاکمان قبیله که تقدیم مآمورین هومان رایت واچ نموده بودند (جولای- اگست ۲۰۰۵) نه تنها آشنا هستم بلکه اتهامات بی اساس و دسیسه سازانه ایشان را یکایک ازلحاظ حقوقی بررسی نموده و مقاله ئی شامل سه فصل تحریر و در داخل و خارج افغانستان به نشر سپرده بودم.
با گذشت ده سال هنوز یکی دوتا از اتهامات واهی آنها در برابر جنرال دوستم در ذهنم باقی مانده است که آنرا مینویسم تا شما خود قضاوت کنید: ۱- یک خبرنگار بی بی سی شاهد بوده که یکی از عسکر های جنرال دوستم در کابل بایسکل یک پسر بچه را بزور گرفته و یک سیلی هم برویش زده است !!!
۲ – شاهدان عینی که نخواستند نامشان افشآ شود, به یک مآمور سازمان حقوق بشر گفته است که یکی از سربازان دوستم را دیده اند که راکت انداز خود را بسوی مردم نشانی گرفته بود !!!
ازین قبیل اتهامات بی اساس و مسخره درین گزارش ۱۳۰ صفحه یی زیاد بود. اگر مآمورین و قضات لاهه این اتهامات را بخوانند, از مسخره بودن آن شاخ خواهند کشید.
به این سبب این دسیسه سازان جرئت نمیکنند تا این چرندیات را تحویل لاهه بدهند.
بنآ این گزارش های بی اساس ارزش کاغذ باطله دانی را هم ندارد.
بنده هیچگاهی خدانخواسته چنین ادعایی ندارم که در جریان جنگ های افغانستان حقوق بشر نقض نشده ویا جنایاتی صورت نگرفته است! روزی خواهد آمد همه جنایتکاران جنگی زنده یا مرده در پیشگاه محکمه عادلانه و بیطرف محاکمه و به سزای اعمالشان خواهند رسید. بلکه فریاد من این است که هر روز صدها انسان بیگناه اعم از زنان, اطفال, جوانان، کهنسالان از جانب نا انسانهای جانی سر بریده میشوند, تیرباران میشوند, بمبارد میشوند, سنگسار میشوند و بالاخره غیرعقلانی ترین شیوه های جنایت ضد بشری در وطن ما تجربه میگردد اما صدایی از داعیه داران حق انسانی بیرون نمیآید! ولی به خاطر تعمیل مقاصد شوم و غیرمشروع, حلقات تشنه قدرت مشغول دسیسه و توطئه بنام نقض حقوق بشر هستند برایم غیر قابل قبول هست.

بعداز آنکه از دسیسه های دیگر، چیزی بدست حاکمان قبیله نیآمد, توجه خود را به پروسه جنگ با طالبان و تمرد اسرای طالبان در قلعه جنگی مزار معطوف نمودند که امریکائی ها در آن رهبری عملیات را بدست داشتند. این توطیه هم به شکست مواجه شد. چونکه تمرد مسلحانه به منزله جنگ مسلحانه تعریف میشود و متمردین باییست سر کوب میشدند. گذشته از آن در سوق و اداره این معضله امریکائی ها نقش اساسی داشتند.

بعدآ ارگ طالب پرور ادعای واهی و مسخره دیگری را برعلیه جنرال دوستم مطرح و تبلیغات نمود که گویا نیروهای تحت امر جنرال دوستم اسرای طالبان را در دشت لیلی به قتل رسانده است! اینرا میگویند که برف بام خود را گرفته بالای بام دیگران انداختن!
مدعیان به خاطر تآیید این ادعای واهی خود، یکی یا دو نفر از افراد رانده شده از حوالی جنرال دوستم را پیدا میکند و او شهادت میدهد که فلان عسکر دوستم بطرف طالبان شلیک کرده بود !
تاریخ فراموش نخواهد کرد که گور های دسته جمعی دشت لیلی نشانه های جنایت وحشتناک طالبان هست. دشت لیلی پر از استخوان های اوزبیک, تاجیک و بخصوص هزاره است. اینرا حاکمان قبیله هم بخوبی میدانند و آگاه هستند. در غیر آن بجای آنکه در پی شاهدان دروغین و زرخرید بگردند, بقایای اجساد و استخوان های بدست آمده را {دی ان ای} میکردند و معلوم میشد که این کشتار های بیرحمانه را کیها انجام داده اند! نتیجه {دی ان ای} سندی است که هیچکس نمیتواند انکار کند.
اما بعد فلم های آزادی اسیران طالب و دلجویی از آنها در همه جا نشر است. مردم دلسوز جوزجان در شرایط بسیار سخت, نان خود را با این اسیران نصف کردند, اگر دوتا کمپل داشتند یکی را به اینها آوردند و اگر دوتا کالا داشتند یکی را به اینها آوردند, زخمی های آنها را مداوا کردند, به مریض های آنها رسیدگی کردند و آخرالامر جنرال دوستم این اسرای جنگی را ملاقات کرده و به هر کدام ایشان تهفه ها تعارف کرده وبا سرویس ها در خانه هایشان فرستاده شد.
محترم قبیله سالاران! منطق ادعای شما در کجاست که جنرال دوستم بخشی ازین اسیران را با این همه عطوفت در خانه هایشان روان کند اما بخش دیگر آنرا در دشت لیلی برده بکشد!
البته که شما مدعیان کشتار دشت لیلی درین ادعای خود نیز کوچکترین سندی ندارید چونکه چنین چیزی از طرف قوای تحت امر دوستم صورت نگرفته است وبازهم شما (پشک سیاه را در اطاق تاریک میپالید درحالیکه پشک هم در اطاق موجود نیست).
به خاطر تآیید این ادعا یکی دو نفر رانده شده از حوالی جنرال دوستم را پیدا میکند و او شهادت میدهد که فلان عسکر دوستم بطرف طالبان شلیک کرد !

حالا که در نتیجه کشتار, طالب پروری, انتقال نیمه پاکستانی ها در شمالی و دیگر مناطق بنام بیجاشدگان, تبعیض, انحصارگرای, فساد مالی, چور و چپاول بیت المال, ناامن ساختن عمدی صفحات شمال وغیره ظلم و استبداد علیه اقوام خودی و غیرخودی کارد به استخوان رسیده و جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان سکوت را شکست و همه این بی انصافی ها را بی پرده بیان کرد, و مردم تحت زجر اقتصادی, اجتماعی, سیاسی و زورگویی های نمایندگان یا گماشتگان پاکستان علیه العنه اعم از اوزبیک, تاجیک, هزاره و برخی از پشتونها و دیگر اقوام ازین داعیه حمایت کردند, ارگ به لرزه درامد وبا دست و پاچگی تمام بار دیگر موزیک تکراری و خسته کن را بنام نقض حقوق بشر و جنایت جنگی برعلیه دوستم نواخت.

من باورمند هستم که حاکمان قبیله خود نیز میدانند که (ازین قماش تکه پوستین جور نمیشود). مگر برای مصروف نگه داشتن اذهان عامه و مزاحمت ایجاد کردن در توازن فکری حریفان بهترین اقدام شمرده خواهد شد!
اگر در آینده موضوع نقض حقوق بشر و جنایات جنگی در یک فضای روشن و سالم و بیطرفانه مطرح شود, تنها جنرال دوستم نخواهد بود که مورد بازپرس قرار گیرد, حتی نقض حقوق بشر و جنایت جنگی به زمانه های آغاز کودتای هفت ثور تا سقوط طالبان خلاصه نخواهد شد، بلکه ریشه های آن عمیقتر و فضای آن وسیعتر از آن است که حداقل دربرگیرنده دوران نادرخان و ادامه سلسله آن تا حکومت کرزی و احمدزی خواهد رسید. مگر جنایات غیرعقلانی طالب, القاعده, حزب اسلامی حکمتیار و داعش درین نوشته نمیگنجد که تذکر داده شود. پس اگر محشری در لاهه برپا شود, تمام بازیگران تیاتر حداقل چهار دهه در همسایگی من لاهه (دنهاگ) محشور خواهند شد.
در آنوقت است که در برابر ادعا های واهی و بی اساس حاکمان انحصارگر, عملکرد های عینی و مستند شده جنرال دوستم در راه دفاع از نوامیس ملی, حیثیت و شرافت شهروندان افغانستان, در دفاع از حقوق و آزادی انسان, حقوق و آزادی زنان, حقوق و آزادی کودکان, حقوق و حمایت از مهاجرین و بیجا شدگان, حمایت و رعایت حقوق اسرای جنگی از جمله طالبان, رفتار انسانی و کمک به زخمی های دشمنان, حمایت از مدنیت, زمینه سازی تحصیل برای مردان و بخصوص زنان, آزادی بیان, احترام به تمامیت ارضی و قوانین مملکت و امثالهم به تمام قد و قامت خود جلوه خواهد کرد و هرکسی اعمالنامه خود را از کرده های چهار دهه اخیر بدست خواهد آورد.
به امید روزی که هر کسی از کرده خود جواب بدهد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا