خبر و دیدگاه

معاهدات و قرار داد های مربوط به افغانستان (۱)(از شاه شجاع تا نادر شاه)

Abdul_lalzad
دکتور لعل زاد

توسط: آچیسن. معاون وزیر خارجه حکومت هند برتانوی. کلکته، دسمبر ۰۳۹۱

برگردان: دکتور لعل زاد. لندن، سپتمبر ۶۱۰۲

 

پیشگفتار برگردان

این مجموعه دارای دو بخش است. بخش اول شامل روایات و بخش دوم شامل معاهدات (با ضمایم و سایر یاد داشت ها و نامه ها) است که حکومت برتانیه از دوران شاه شجاع تا نادر شاه با حاکمان کابل و هرات امضا کرده است. معاهدات نشان دهنده شرایط و اوضاع نابسامان امپراتوری باقی مانده از احمد شاه ابدالی در طول سده نزدهم و نیمه اول سده بیستم است که حدود ۰۲۱ سال دوام داشته و پس لرزه های آن هنوز هم ادامه دارد. لذا مطالعه آن برای علقمندان تاریخ کشور نهایت ارزشمند است.

امپراتوری درانی پس از حدود نیم قرن تجزیه می شود. شمال هندوکش به عرصه تاخت و تاز ازبیک ها و ایجاد خان نشین های مستقل یا تابع خانات بخارا و جنوب هندوکش به عرصه رقابت سرداران سدوزی، بارکزی و سیکه ها تبدیل می شود. این تجزیه و فروپاشی همزمان با پیشروی روس ها در شمال هندوکش و انگلیس ها در جنوب آن است. انگلیس ها به خاطر ترس از اتحاد فرانسه با فارس و حمله به هند در نیمه اول سده نزدهم وارد معاهده با شاه شجاع، حمله به کابل، نصب او به حیث شاه کابل و معاهده با کامران به حیث شاه مستقل هرات می شود. در نیمه دوم سده نزدهم، پیشروی روس ها تا دریای آمو، باعث تشویش جدی انگلیس ها، تماس با روس ها به خاطر »تعین مرز ها در بین حکومت های برتانیه و روسیه«، حمله دوم به کابل و سرانجام موفق به تثبیت مرز ها و ساحه نفوذ یکدیگر می شوند.

سرانجام این دو ابرقدرت، شمال دریای آمو را به حیث ساحه نفوذ روسیه و جنوب آن را به حیث ساحه نفوذ برتانیه می پذیرند. انگلیس ها با در نظر داشت رقابت حاکمان محلی، وضع شکننده داخلی و صوابدید خود، دولتی به نام »افغانستان و توابع آن« را در بخشی از قلمرو های زیر نفوذ خود ایجاد می کنند. چون مرز های دلخواه در شمال آن را قبل با روس ها تعین و امضا کرده اند؛ مرز های دلخواه و مهم شرقی، جنوبی و غربی آنرا در چندین مرحله با حاکمان افغانی جیره خوار خود تعین و امضا می کنند. درست همان معامله ای که روس ها با خانات آسیای میانه انجام می دهند (با تفاوت اینکه آنها تا فروپاشی شوروی در اشغال مستقیم روسیه باقی می مانند). اما این دولت دست نشانده در سال ۹۱۹۱ خود را مستقل اعلن نموده و به این ترتیب، برای اولین بار »کشوری« با مرز های معین به نام »افغانستان« ایجاد می شود که تا هنوز باقیست!

حاکمان این کشور »ساخت انگلیس« پس از ایجاد پاکستان در ۷۴۹۱، آن کشور را به رسمیت نشاخته و مرز های شرقی و جنوبی را که بنام »خط دیورند« می نامند، به بهانه های گوناگون (تحمیلی، صد ساله، بدون توافق مردم و(… بی اعتبار دانسته و ادعای ارضی بر نیم خاک پاکستان می نمایند که باعث بحران عمیق و طولنی در روابط هر دو کشور تا اکنون شده است. این ادعا در حالیکه بر هیچ بنیاد تاریخی – حقوقی استوار نیست، هدف اصلی آن زورگویی، برتری خواهی و مصرف داخلی به خاطر ادامه حاکمیت تباری این حاکمان است و بس. زیرا:

  • اگر سخن بر سر عدم استقلل امیر عبدالرحمن و امیر حبیب ال است؛ این مرز ها را پس از آنها شاهان مستقل ایشان، امیر امان ال در معاهدات ۹۱۹۱ و ۱۲۹۱ و بعد نادر شاه در ۰۳۹۱ امضا کرده و به رسمیت شناخته اند!
  • اگر سخن بر سر مرز های تحمیلی توسط شخصی به نام »دیورند« است، مرز های بدخشان نیز توسط همین شخص یکجا با مرز های جنوب در یک روز امضا شده است؛ چرا مرز های بدخشان تحمیلی و بی اعتبار خوانده نمی شود؟
  • اگر سخن بر سر امضای معاهده با هند برتانوی است که پس از ایجاد کشور پاکستان مدار اعتبار نیست، چرا مرز های شمال (که هند برتانوی با روسیه امضا کرده) پس از ایجاد کشورهای تاجیکستان، ازبیکستان و ترکمنستان بی اعتبار نیست؟
  • اگر سخن بر سر خاک های از دست رفته یا ملکیت حاکمان قبلی افغان هاست، چرا فقط نیم پاکستان (تا دریای سند) ادعا می شود، در حالیکه افغان ها روزی در اصفهان و دهلی نیز حاکم بوده اند؟
  • اگر سخن بر سر عبور مرز ها از میان اقوام و قبایل افغان در جنوب است، مرز های شمال نیز از قلب اقوام عمدتا تاجیک، ازبیک و ترکمن عبور کرده است. این دلسوزی چرا در مرز های شمال دیده نمی شود؟
  • اگر سخن بر سر یکجا شدن اقوام و قبایل هم زبان است، چرا افغان های پاکستان خواهان الحاق افغان های افغانستان با پاکستان نباشند (چون هم اکثریت اند و هم به مراتب پیشرفته تر)؟ اگر همین ادعا های یکجا شدن اقوام هم زبان از جانب تاجیک ها، ازبیک ها و ترکمن ها در شمال مطرح شود، چه می شود؟
  • اگر سخن بر سر فیصله ۹۴۹۱ در مورد لغو معاهدات و مرز های تعین و امضا شده با انگلیس هاست، چرا تنها مرز جنوب مطرح بوده و حرفی بر سر مرز های در شمال، غرب و شرق کشور نیست که انگلیس ها آنرا تعین و امضا کرده اند؟
  • اگر سخن بر سر حقوق مردمان باشنده ای مرز ها در تعین مرز هاست، چرا چنین حقی را برای مردمان مرز های دیگر قایل نمی شوند؟
  • اگر مرز های دیورند را که حد اقل چهار امیر و شاه این کشور امضا کرده، نپذیریم؛ چرا مرز های شمال را که حتی یک حاکم این کشور امضا نکرده، بپذیریم؟
  • مگر اینکه برای درمان مرض »یک بام و چند هوا« بگوییم: برو قوی شو… که در نظام طبیعت ضعیف پامال است.

در اینجا صرف روایات و فهرست اسناد و معاهدات برگردان شده است، اما به برگردان متن تمام اسناد نیازی دیده نمی شود. زیرا نکات مهم آنها در همین روایات گنجانیده شده است. با آنهم دوستان علاقمند می توانند متن تمام آنها را در منبع داده شده مطالعه نمایند (نام و عنوان حاکمان در بالای روایات افزوده ای من برای جدا سازی دوران هاست. اما باید متوجه بود که القاب اعلی حضرت، شاه، امیر، والی یا حاکم و محدوده حاکمیت آنها دارای اهمیت زیادی است که در متن روایات و عنوان معاهدات به روشنی دیده می شود).

 

برای مطالعه کامل متن به اینجا اشاره نمائید

شما متن کامل عنوان را در زیر هم میتوانید بخوانید.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. ۱۶th September 2016

    I enjoyed from reading documentary and correct article my countryman Professor Lalzad about the borders of this country so called by England : Afghan=poshto – stan. Important matters ,like this article must again and again repeat because the puppet government in Kabul does wrong propaganda and all press are under control puppet government=USA

پاسخ دادن به Qudos Talash

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا