خبر و دیدگاه

چرا اعزاز و خاکسپاری امیر حبیب الله کلکانی؟

  

Andishmand
محمد اکرام اندیشمند

چند نکته در مورد اعزاز و خاکسپاری امیرحبیب الله کلکانی قابل تذکر و توجه است:

الف: – خاکسپاری و اعزاز امیرحبیب الله کلکانی برای این نیست که او بر ضد شاه امان الله خان و اصلاحات او جنگید و او را از سلطنت خلع کرد. قبل از حبیب الله کلکانی طبل دشمنی با امان الله خان و برنامه های او از میان قبایل جنوبی و مشرقی و سران این قبایل و همچنان خانوادۀ مجددی و شماری از عالمان دینی در کابل به صدا در آمد و شمشیر بغاوت علیه شاه امان الله را آن ها از نیام کشیدند:

۱-  اولین شورش مسلحانه در اوایل سال ۱۹۲۴ میلادی در جنوب از سوی  قبایل منگل بوقوع پیوست، سپس قبایل دیگر چون  احمدزایی، جاجی و سلیمان خیل نیز سر به شورش برداشتند. این شورش تا شروع سال بعدی دوام یافت. امان الله خان، شورشیان را پس از جنگ های که دامنۀ آن تا غزنی و لوگر کشانیده شد، در هم شکست و با دستگیری و اعدام تعدادی از آنها در می ۱۹۲۵، این بغاوت را فرونشاند. امان الله خان دلایل  اعدام  شورشیان را در سخنانی  که  خطاب به آنها ایراد کرد بر شمرد و خطاب به محکومین گفت:

« شما افغان های اصیل هستید. مرا ببخشید اگر به خشونت و شدت با شما اتباع افغانستان و فرزندان خود پیشآمد می کنم. مگر شما بعد از این اولاد من نیستید؛ زیرا که شما، برعلیه من، بغاوت کردید. شما، بر اعمال مخلصانۀ من، انگشت اعتراض گذاشتید. آنها از این قرار اند :

من، مکاتب تأسیس کردم. آیا شما، فکر میکنید که این مکاتب را برای خود باز کرده ام؟ من آنها را محض برای اطفال شما گشوده ام. شما خواستید که مکاتب جدید التأسیس دختران را بسته کنم، چنان کردم. اکنون علمای تمام  دنیا به من نوشته اند که مکاتب برای دختران یک امر حیاتی و  ضروری است.

من پروژۀ آبیاری را روی دست گرفته ام. این کار  را هم برای خود نکرده ام  بلکه برای شما و فرزندان  شما کرده ام. شما بر من، حکم قادیانی کردید، من قادیانی نیستم. شما گفتید که قوانین جدید من، مخالف قرآنکریم  است. من از شما خواهش کردم تا نزد من بیایید و در این موضوع با هم بحث و مذاکره کنیم، مگر  شما نیامدید. در عوض دنبال شخص ماجرا جوی و دهشت افگن  چون  عبدالکریم  رفتید. شما  برعلیه من برخاستید و بغی کردید. شما باعث قتل یک تعداد  زیاد عساکر و اولاد  من  شده  اید  بنا بر آن نمی توانم  شما را عفو  کنم. پس شما  باید کشته شوید.»

۲- دومین شورش علیه شاه امان الله و اصلاحات وی از سال ۱۹۲۷ آغاز یافت. پس از سفر اروپایی شاه در ۱۹۲۸ و پس از تدویر لویه جرگۀ پغمان، محمدصادق مجددی و برادر زاده اش  محمدمعصوم مجددی با جمعی از ملاهای همفکر خویش برای ایجاد شورش علیه شاه به جنوب رفتند. هر چند آنها در این  شورش ناکام ماندند و تعدادی از شورشگران زندانی و اعدام شدند.

۳- سومین شورش در مشرقی از میان قبیلۀ شینوار بر خاست. سردستۀ شورشیان مشرقی محمد علم خان شینواری و محمد افضل خان بودند که به شهر جلال آباد حمله کردند و قنسلگری بریتانیا و قصر سراج العمارت را به آتش کشیدند.

۴- چهارمین شورش که در واقع ادامۀ شورش مشرقی بود در تگاب آغاز یافت که این شورش را علیه شاه امان الله و حکومت او، آخندزادۀ تگاب که قبلاً از سوی شاه لقب “فخر المشایخ” را گرفته بود رهبری میکرد.

۵- پنجمین شورش علیه شاه و در امتداد شورش تگاب به کوهستان و کوهدامن تعمیم یافت و رهبری این شورش ها به دست حبیب الله کلکانی افتید.  این در حالی بود که حبیب الله کلکانی در شورش های نخست، از سربازان قطعۀ نمونه در سلطنت امان الله خان بود و برای تحکیم پایه های سلطنت  دولت امان الله خان می جنگید. اما سپس به اثر اشتباهات شاه امان الله  و اطرافیانش که در کتاب عیاری از خراسان اثر استاد خلیل الله خلیلی توضیح شده است، حبیب الله کلکانی بر ضد سلطنت وی دست به شورش زد. او که در شمال پایتخت و از تمام  قبایل و دسته های شورشی دیگر  به پایتخت نزدیک  بود با استفاده از اوضاع بی ثبات در کشور به پایتخت حمله کرد و به روز پانزدهم جنوری ۱۹۲۹ در باغ مهمانخانه هواداران و لشکریانش او را به عنوان امیر حبیب الله خادم دین رسوالله پادشاه اعلان کردند.

ب: – خاکسپاری و اعزاز امیرحبیب الله کلکانی در جهت تایید و همنوایی با خیانت، بغاوت، دزدی و قطاع الطریقی نیست که در تاریخ دروغین و تحریف شدۀ رسمی و سرکاری از او چنین تصویری ارائه می شود. زیرا؛ امیر حبیب الله کلکانی در پای هیچ سندی که حکایت از خیانت ملی داشته باشد، امضاء نکرده است: او، نه امضاء کنندۀ معاهدۀ لاهور با انگلیس و رنجیت سینگ در ۱۸۳۸ است، نه امضا کننده معاهدۀ دوستانه قندهار در ۱۸۳۹، نه امضاء کنندۀ معاهدات اول جمرود و دوم جمرود در ۱۸۵۵ و ۱۸۵۷، نه امضاء کنندۀ معاهدۀ گندمک در ۱۸۷۹، نه از دیورند در ۱۸۹۳ و ………،  و نه شاهد و سندی در مورد غدر و عهد شکنی اش وجود دارد.

حبیب الله کلکانی هیچگاه و هرگز دست نشاندۀ انگلیس ها و روس ها دو قدرت استعماری رقیب در منطقه نبود. با هیچ یک از مامورین این دو دستگاه استعماری زد و بند و تعهدی نداشت. بر خلاف این تبیلغ دروغین و تهمت سخیف که شماری او را دست نشاندۀ انگلیس ها می دانند، سلطنت او با کمک نظامی  مالی انگلیس ها به نادر خان و برادرانش سقوط داده شد. این مورد را پروفیسور لودیک آدمک ازپژوهشگران افغانستان شناس امریکایی در اثر خود کتاب: روابط خارجی افغانستان در نیمۀ اول قرن بیست، به خوبی توضیح می دهد.

ج: – خاکسپاری و اعزاز امیرحبیب الله کلکانی، حرمت نهادن و عزت گذاشتن به مظلومان و مظلومیتی است که قربانی غدر و بیداد شده اند. واکنشی در برابر عهدشکنی، تحقیر، تبعیض، بیداد، تمامیت خواهی و نابرابری های فزایندۀ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ……………….، تکریم عدالت و احیای صداقت و پاکدلی است که با تیغ دروغ و نیرنگ بریده شده اند.

این نکته را نباید فراموش کرد که تنها امیر حبیب الله کلکانی قربانی عهد شکنی و تزویر آن سوگند خواران و عهد شکنانی نشد که قرآن را برای او، دام تزویر و حلقۀ دار ساختند، بلکه شاه امان الله نیز یکی از قربانیان این دروغ گویان و عهد شکنان تاریخ بود. این همه نزاع خونین و عهد شکنی را برای اعادۀ سلطنت امان الله خان عنوان می کردند، اما وقتی حیله ها و خدعه ها کارگر شد و زمینه برای سلطنت امان الله خان اعاده گردید، همان تیغ غدر و خیانت گلوی شاه امان الله خان را نیز گرفت و برخی از یاران دولتش چون محمد ولی خان دروازی را به قتلگاه برد.

خاک سپاری و اعزاز امیر حبیب الله کلکانی، اصلاح و تصحیح تحریف و دروغ تاریخ سرکاری و رسمی افغانستان است. این خاکسپاری هیچ چیزی را خدشه دار نمی کند؛ نه وحدت ملی را، نه عدالت را و نه امنیت و ثبات را. و بر عکس، این خاکسپاری، بروی بی عدالتی و بی انصافی، بروی غدر و نفاق ملی، بروی آن همه بیداد، غارتگری و کُشتاری که در جغرافیای مشخصی، سال ها ادامه یافت،  خاک می پاشد.

 

نوشته های مشابه

‫۷ دیدگاه ها

  1. خوشحالم ازینکه امیرصاحب حبیب الله کلکانی خادم دین رسول الله را عزیز میدارید وباید هم بدارید!!! من تاریخ مکمل ظلم وستم برامیرحبیب الله ویارانش را ا میدانم!! امیر حبیب الله نه جاسوس بودونه عادلانه است که چنین نام مزخرف بر امیر صادق وخدمتگاردین ووطن بگذاریم!!

    اما خطاب به دوستان واقعی امیر!!
    دوستان عزیز آگاه باشید که دسیسه ازداخل است نه ازارگ!!! مراسم خاکسپاری امیر ملت بوی نظامی وسیاسی میدهد!!!!

  2. متأسفانه بعضی از ما مردم افغاتستان همه چیز را یا سیاه ویا سفید می بینیم حد وسط وجود ندارد. اگر حبیب الله عیار بود و یا اگر عیار نبود، زمانیکه زنده یاد استاد خلیلی فقید با دلایل واستناد سال ها قبل “عیاری از خراسان ” را نوشت، آقای سیستانی و سایر منتقدین به کدام خواب غفلت فرورفته بودندکه جواب می نوشتند. وآنرا نقد می کردند.

    اگر از امان الله به عنوان غازی ومترقی نام می برند، تا آخر دورهٔ خاندان نادری این هوا خواهان امان الله خان کجا بودند؟ آیا جرهت داشتند تا از او نام ببرند؟ در کدام کتاب درسی مکتب یک قطعه عکس اش دیده می شد. نادر شاه شهید، یعنی غدارتاریخ محصل استقلال گفته می شد که در حقیقت مزدوران استعمارکهن انگلیس بودند.

    شکی نیست که حبیب الله مرد ساده ،مسلمان صادق، وبیسواد دهاتی بود. اما کی اورا برای گرفتن قدرت تشویق کرد، مبلغین انگلیس، مجددی ها، افندی ها وملا های شیطان در زیر لوای اسلام.
    کی اورا ملقب به خادم دین رسول الله کرد؟ بعد کی ها اورا دزد ورهزن قلمداد کرد؟
    در کدام زمان شهر کابل وشمالی چور شداز طرف کی و به کمک وامر کی؟
    به پاس این ویرانی دزدی تا زمان ظاهر شاه کدام مردم از تادیهٔ مالیات وخدمت سربازی معاف ساخته شده بودند؟و بی شرمانه مردم مظلوم افغانستان در تقابل هم دیگر به عداوت قرار داده شدند تا یک مشت ستمگر به استبداد ادامه بدهند دانشمند محترم فیض محمد
    کاتب هزاره همه چیز های را که می نوشت باید جو حاکم و پالیسی امیران وزمامداران را در نطر می گرفت. او مورخ دربار عبدالرحمن خان بود، مورخ درباری چطور بدون اجازهٔ دربار می توانست چیزی بنویسد؟ اودر تاج التواریخ عبد الرحمن را که سواد بیشتر از حبیب الله کلکانی نداشت ولی الله معرفی کرده ونوشته ، در خواب که دید فردا باسواد شد.
    چون زمامداران همواره ما اکثرا وارداتی بوده وبر زمام قدرت انتصاب شده اند ولز هر مزدور را وایجنت برای ما و از هر خاین وبیکاره بابا وولسمشر وتولواک ساخته اند، خواهی نخواهی، برخی از نویسندگان با ماچ وموچ، بدون درک معضل تاریخی کدورت های قومی وعقده های اقوام محروم تبلیغات وگفتار درباریان و وهواداران ولاشخواران سلطنت را نشخوار می کنند.
    شکی نیست که حبیب الله شایستگی سلطنت را نداشت اما بیعدالتی ، بی انصافی ، بی سواد نگهداری قاطبهٔ ملت زمینه ساز وپیامد مستقیم وتدریجی این همه نا بسامانی های کنونی نیست. ؟
    به باور من در طول نیم قرن
    حکومات مطلق العنان واستبدادی خانوادهٔ اهل یحیی، نادر غدار زمینه ساز رشد حرکات وجنبش های زیر زمینی که به صورت عادی وبر روال رشد تدریجی جوامع بشری باید شکل می گرفت وآهسته راه معقول تامین عدالت اجتماعی و همگانی را فراهم می ساخت مساعد نشد بلکه وزمینه ساز مداخلات اجنبی به رهبری احزاب چپ وراست افراطی شکل گرفت. بی اتفاقی وجاه طلبی های پسران کاکا در دربار شاهی را به خصوص میان سردار عبدالولی و سردارمحمد داود فقید در تسریع این پروسه در جانبداری از احزاب چپ وراست نمی توان نادیده گرفت . هچنان برخی از مشکلات کنونی در سیاست های غلط در قبال حل مسالهٔ پشتونستان وشعار ” دا پشتونستان زمونژ”نهفته است.

    دزد ودزدی بر استناد شواهد باید استوار باشد. کجاست یک خانه یک دوکان ویک جریب زمین حبیب الله؟
    زمانیکه نادر غدار از دیره دون هند وارد افغانستان شد به قول خود ظاهر خان در خانهٔ کرایی در ده افغانان کابل زندگی می کردند. (مصاحبه با خانم با بی بی سی.) و
    ومانند آقای کرزی با یک کیش ولنکی به کابل واردساخته شد. قصر ها تفریگاه ها باغها در .
    کاریز میر، پغمان، لغمان، جبل السراج، باغ هاشم خان، باغ داود خان وغیره وغیره در اکثر ولایات افغانستان به قوت بازو بیل وکلنک وکشاورزی وکلکاری نصیب این خاندان شده بود؟
    متاسفانه ما بر اساس تعصبات قومی و کوتاه نظری‌زمانی قضاوت می کنیم. اگر حبیب الله یک زن محمد زایی رابه زور نکاح کرده بود، خاندان سلطنتی ومحمد زاهی ها در طول تاریخ کل ملت را سمبه نکرده بودند.
    حبیب الله مشهوربه شهید ۴۰۰ زن صورتی را بدون نکاح از نقاط مختلف افغانستان در دربار شاهی برای عیاشی وبی ناموسی جمع نکرده بود که ممکن است یکی از آن جمله مادر کلان های بعضی مامدافعین بوده باشد.
    اگر ما قضاوت بی طرفانه بکنیم بایدبپذیریم که مردم مظلوم افغانستان جفای زیادی را در طول ۲۰۰ سال تاریخ پر از درد وغم در این کشور تجربه کرده اند.
    از تاریخ باید آموخت وراه حل معقول رابرای نسل آینده نشان داد. ما باید استخوان مردگان را به حال خود شان بگذاریم و در فکر آینده وحال باشیم.
    مع السلام

    Fateh Sami

  3. خداوند اجر حق گوئی و حقیقت نویسی را نصیب شما نویسنده ارجمند محترم اندیشمند بسازد.
    در اثر تبلیغات زهر آگین عهد شکنان و قرآن خوران چنین وانمود میشد که گویا که شاه حبیبالله کلکانی مکاتب دختران را بست. در حالیکه تحقیقات شما نشان میدهد که خود امان الله خان در اثر فشار و بغاوت مردم جنوب افغانستان مجبور شد که از اقدامات خود صرف نظر نماید و مکاتب دختران را بسته نماید. در اینصورت در صورتیکه خود شاه اما ن الله دستور بستن مکاتب دخترانه را بدهد. معلومد ار حبیبالله خان که از طرف جنبش دینی بقدرت رسید نباید توقع داشت که فرمان باز شدن مکاتب دخترانه را صادر میکرد.
    خلاصه تمام شواهد و حقایق نشان میدهد که شاه حبیب الله کلکانی سزاوار یک مراسم به خاکسگاری با عزت باشد. در غیر آن عادلانه نمیباشد که مثلا” امیر عبدالرحمان خان که نیم خاک افغانستان را هند برتانوی فروخت و همین قسم در ظلم دکتاری هم جوره نداشت مثل بخاک برابر ساختن قوم برادر هزاره، دارای مقبره باشد و لی حبیب الله کلکانی که یک شاه مسلمان و عیار و جوانمرد بود بدون مقبره باشد. زمامداران افغانستان هرقدر در کار مراسم بخاک سپاری حبیب الله کلکانی تعلل ور زند به همان اندازه چهره فاشستی افغانی و تعصب خودرا هویدا میسازند.

  4. وروره اسحقزی صاحب!
    دلته نه دسیسی شته او نه قهرمان جورول. دلته خبره دعدالت او عزت دی. د امیرحبیب الله خان کلکانی په حق کشی دیر ظلم و او سپکاوی شویدی. عدالت او بیدار وجدان حکم کوی چه حبیبالله خان د یو پاچاه په صفت حق لری چه یو حضیره و لری.

  5. حبیب الله کلکانی د افغانستان د یو پاچا په حیث، د یو انسان په حیث او بیا د یو مسلمان په حیث البته چه د قبر درلودلو حق لری پدی کی هیڅ خبره نشته اما د یو فهرمان په حیث یی معرفی کول یا ترینه قهرمان جوړول یی د افغانستان خپلواکی ته چه د دی خاوری زرګونه کسانو پکی خپل ژوند فربانی کړ سپکاوی دی او د خپلواکی مبارزه د سوال سره مخ کوی. اصلی موضوع دا نده چه حبیب الله کلکانی دوهم څل خاور ته وسپارل شی اصلی موضوع د مشکل جوړول او تفرقه اچول دی. هغه کسان چه د قوم پرستی د تعصب په نارواغی اخته دی او لدی طریقه عقده ګشایی کوی دوی ولی میر مسجدی خان او نور اتلان نه لمانځی ؟ دا د ښمنا دسیسی دی ترڅو ستونځی جوړی کړی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا