خبر و دیدگاه

گاهی حل نظامی وجود دارد

zafari-aw
عبدالودود ظفری   المیدا، کالیفورنیا

برگردان بخش دوم مقالۀ زلمی خلیزاد باعنوان فوق، که درشمارۀ اخیر مجلۀTHE NATIONAL INTEREST بچاپ رسیده، پس ازیک تبصره تقدیم میشود:

خلیلزاد دراصل لغمانی میباشدکه درشهرمزارشریف بدنیاآمد، تعلیمات ابتدایی ومتوسطه رادرکابل وعالی را در لبنان وامریکااکمال کرده، مدرک داکتری خودرا ازدانشگاه ایالت مشیگن بدست آورده است.

درحالیکه موقفگیری اخیر خلیلزاد بحیث یک امریکایی عادی افغان تبار درموردپاکستان قابل ستایش میباشد، به جرأت گفته میتوانیم که وی بنام هرکارۀ امریکادرافغانستان درضایع سازی ملیاردهادالر پول کمکها وتمامی خیانتهایی که درپانزده سال گذشته، بویژه درزمان کرزی صورت گرفت، دخیل میباشد. خلیلزادیکی ازاعضای برجستۀ گنگ قبیله پرست لبنان میباشدکه قادرشد پس ازتحصیل با زیرکی و منافقت شامل حزب جمهوریخواه امریکاگردد، وبامحافظه کاران نو توسعه طلب وجنگجوی امریکا همسو وهمصداشود. بگمان غالب، خلیلزاد درطرح تهاجم برافغانستان درسال۲۰۰۱ سهم عمده داشته است.

واقعۀ ۱۱سپتمبرامریکاکه درآن بیش ازسه هزارنفرمردم بیگناه امریکا جانهای خودرا ازدست دادند، بهانۀ بودبه اختیارجورج بوس وتیم ستیزه جوی وی مانند چینی، رمزفیلد، پاول، خلیلزاد، خانم رایس وغیره که بر اساس برنامۀ ستراتژیک امریکابرافغانستان وعراق لشکرکشی نمایند. خلیلزاد بااستفاده ازفرصت، خودراکارشناس شرق میانه وافغانستان وانمود کرد ودرادارۀ بوش موقف کلان بدست آوردودرموضوع افغانستان یکه تازمیدان شد، مثل یک وایسرا زمام امورافغانستان رابه دوش گرفت وامر ونهی صادرکرد . یک عضودیگر گنگ بدنام لبنان اشرف غنی احمدزی، رییس جمهورمتقلب کنونی کشورست که بایک دوست وهمفکرپاکستانی خوددربانک جهانی بنام شاهدبرکی، ازپشتون های پاکستان، تلاش میکردتایکهزارملیون دالرپول کمک به مردم افغانستان رادرمناطق قبایلی پاکستان به مصرف برسانند، درحالیکه نه سیاستمداران پشتون پاکستان ونه مردم عادی آنطرف خط دیورند به افغانستان وخواستهای زمامداران آن درموردپشتونهای پاکستان ارزشی قایل نمیباشند. مابارها نظریات خان غفارخان، ولی خان، اسفندیار ولی، اجمل ختک، محمودخان اچکزی، عمران خان ومولاناهای پاکستان رادر رد خواستهای زمامداران افغانستان شنیده ایم. درین اواخرما در رسانه های جمعی ماشاهددشنامهاوفحشهای رکیک شماری ازپشتونهای عادی پاکستانی که نثارافغانستان کرده اند، هم بوده ایم !

خلیلزاد سعی زیاد مینمایدکه جنایات دوران کارش رادرافغانستان از کنفرانس بن تااخیرزعامت کرزی، پنهان نمایدومشکلات افغانستان را بدوش حکومت اوباما اندازد وهنوز هم ازنظامیگری امریکادفاع میکند. او درایجاد دهشت وناامنی که تاکنون درعراق جریان دارد، مسوول میباشد، عراق باآنکه زیرپاشنه های صدام ظالم قرارداشت، دریک آرامش وامنیت کامل بسرمیبرد، بوش وتیم زورگوی اوبه بهانۀ هیچ (اتهام داشتن موادکیمیاوی کشتارجمعی) برعراق حمله کرد، صدام را مفتضحانه به قتل رسانید، قوای نیم ملیونی اشرا تیت وپاشان نمود، حزب بعث رانابودساخت، تخم نفاق وبدامنی رامیان اقوام ومیان شیعیان وسنیان کاشت، کشوری راکه یکی ازگهواره های عمدۀ تمدن بشری بود ازبنیاد تخریب کرد، ملیونهاانسان مهاجرشدند وصدهاهزاردیگربه قتل رسیدند، زمین های نفوذشبکۀ القاعده وحضورداعش فراهم شد، سیستم اجتماعی برهم خورد، اقتصادمتکی بخود عراق راکه قسمت اعظم آن برنفت استواربود درهم شکست وعراق مخروبۀ کنونی هر ساعت وهرروز آبستن حوادث خونین گردید.

به همین خاطر نه تنهامردم افغانستان به خلیلزادوتیم بوش لعنت می فرستند بلکه مردم عراق هم بامشاهدۀ تباهی کامل کشورشان، خلیلزاد وبوش وتیم کاری اشرا سزاوار نفرین میشمارند.

خلیلزاد به پاس خدماتش !!! فکرمیکردمردم افغانستان اورابه ریاست جمهوری خودمیپذیرند، دررسانه هاظاهرمیشد، به سفرهای مکرربه افغانستان دست میزدوبااشخاص بانفوذ تماس داشت تازمینۀ کاندید شدنش مهیاشود . پیش ازانتخابات اخیریک گردهمایی بزرگی رادر دوبی دایرساخت ولی چون ازیکسو درک کردکه مردم افغانستان اورا مسوول نارامیهای خودمی شمارند وازسوی دیگرحزب دموکراتها در رأس رییس جمهوراوباما برایش چراغ سبز نشان نداد، ازتصمیم خود منصرف شدوآنرابه آینده موکول کرد تاحزب خودش رویکارآید .

اینک برگردان بخش دوم مقاله خدمت تقدیم میگردد :

———–

طرح »پیروزی سریع« یکی ازموفقتیرین تلاشهای ما درافغانستان بود. درآنزمان مافقط بیست هزارسربازدرآنکشورداشتیم، درسال۲۰۱۰شمار سربازان مادرافغانستان به یکصدوچهل هزارافزایش داده شد. درحالیکه چالشهای مثل تولید وقاچاق تریاک یک معضلۀ عمده بود،جنگسالاران بزرگ درپروسۀ سیاسی شامل ساخته شدند، قانون اساسی به تصویب رسید، حادثات امنیتی به پایانترین درجه کاهش یافت، تهداب نهادهای دولتی، بویژه قوای امنیتی گذاشته شد. درحالیکه تخصیص یک ملیارد وششصدملیون دالرکنگرۀ امریکابصورت یقینی درتحقق طرح پیروزی سریع کمک شایان نمود، درس بزرگی ازآن بدست آمدوآن استفاده همزمان ازستراتژی مختلط سیاسی- نظامی بود. اقدامات کنونی، اختلاط ملکی- نظامی به شانس مربوط میباشدکه سفرا وفرماندهان نظامی همفکر درآنجاگماشته شدند که بجزدرموضوعات غیرعادی، درمورد تعبیۀ سربازان واجراات همآهنگی نشان نمی دهند.

دربارۀ پیروزی سریع، بایدگفت آنچه بایدبصورت طرح وتدبیرواقع می شد، بصورت اتفاقی تحقق یافت. درعین حالیکه من درسال۲۰۰۳ به سمت سفیرتعیین شدم، آقای بوش جنرال بورنو رابصفت فرمانده قشون امریکادرافغانستان گماشت. جنرال بورنو ومن باهم شناخت قبلی نداشتیم ولی هردوی ما درموردپالیسی امریکادرافغانستان یکسان فکر میکردیم، ماهردو طرفدارتغییرپالیسی ازمقابله باتروریسم به مقابله با بغاوت بودیم تانظامیان بیشتربه حراست مردم افغانستان وحمایت از پیشرفتهای اهداف سیاسی توجه بدارند. دربرنامه ایکه جنرال بورنو ومن بصورت مشترک تهیه کرده بودیم، قدرت نظامی رابادیگرتواناییهای امریکا برای پیشبرداهداف سیاسی آمیخته بودیم، باکمی رهنمایی از واشنگتن ما اطمینان دادیم که دربین نظامیان وسفارت امریکا نقطۀ اختلاف وجودنداشته باشد.

پس ازعزیمت جنرال بورنو ومن ازافغانستان، جانشینان مابیشتربه عادت پیشین روآوردند،سفارت ومقامات نظامی وظایف جداگانه وناهمآهنگ راتعقیب کردند، حملات شبانه همراه باتلفات زیاد افرادملکی یکی از علتهایی بودکه کرزی رییس جمهورافغانستان موقف تندعلیه امریکا اتخاذکرد. کرزی ادعامیکردکه امریکادیگر بارهبران افغانستان درمورد چالشها مثل حکومتداری ومداخلات پاکستان همآهنگی ندارد، کرزی به تیوری توطیه متمایل شدوعلیه امریکا قرارگرفت .

همچنان وعدۀ آمیزش ملکی- نظامی دردوران مناقشات عراق هم مشاهده میشد. آن آمیزش تنهادراوایل سال۲۰۰۷که جنرال پتریوس به حیث قوماندان قوای امریکاتعیین شد صورت گرفت، ومقامات امریکا برای باراول ازستراتژی اختلاط ملکی نظامی کارگرفتند. رییس جمهور بوش پنج بریگید رزمجوی اضافی اعزام داشت تاامنیت مردم ومقابله با باغیان رافراهم سازند. وقتاکه ستراتژی نو براه انداخته شد، جنرال پیتریوس بحیث فرمانده نظامی ومن بصفت سفیرامریکادرعراق باهم به صورت مشارکت خیلی نزدیک برای حل مسایل تفرقه افگنانه مانند (پاکسازی اعضا ونفوذ حزب بعث ازادارات وجامعۀ عراق) وقانون مربوط به استخراج نفت کارنمودیم، اوضاع امنیتی حتاپیش از ورود پنج بریگید اضافی بهبود یافته بود.

من باوردارم که اگرامریکا شمولیت رهبران عراق دریک همآهنگی ستراتژی سیاسی نظامی ادامه میداد، یک حکومت میانه رو شامل اقوام ونژادهای آنکشور بوجودمی آمد. درعوض رییس جمهوراوباما تصمیم گرفت قوای امریکا راازعراق خارج کند، تصمیمی که تلاشهای دپلوماتیک مارادرعراق نادیده گرفت وبدبختانه باتغییردررهبری عراق، نخست وزیر نوری المالکی، مخالفان خودرا کنارزد وبه ایران تکیه نمود وباورداشت که ایران یگانه قدرتی میباشدکه میتواند ازاوحمایت کند ویابه وی صدمه برساند. پس ازخروج قوای امریکا، مالکی ازترس کودتای نظامی، افسران مسلکی رابا وفاداران بخود تعویض کرد. سقوط ارتش عراق درزمان مالکی منجربه خسارت امریکاگردیدکه قوای عراق نتوانست درسال۲۰۱۴جلو جنگجویان حکومت اسلامی(داعش) را بگیرد.

من اعتقاد ندارم که ناامیدی امریکاازشرق میانه چاره پذیرنبود، ونباید درآینده چنین باشد، بخصوص خیلی آزاردهنده است که حکومت ما از درسهایی که ازاشغال ما درافغانستان وعراق حاصل شده، عمل نمیکند. درس عمده آنست که دپلوماتهاقادرنمی باشند حل سیاسی رادرساحات موردمناقشه، بدون حمایت نظامی که مذاکرات راتسهیل کرده میتواند بکاربرند، باآنهم چنین معلوم میشودکه بسیاری ازرهبران مادقیقا برداشتهای مخالف ازآن درسهاگرفته اند. ازعراق تاسوریه، اوکراین، رییس جمهوراوباما بصورت ساده اذعان میکندکه (حل نظامی وجود ندارد)، معلوم میشودکه این بهانۀ میباشدکه ازاستفاده ازنظامی احتراز گردد وبه حل دپلوماتیکی بسنده شود. بحرانهای قابل کنترول منطقوی یکی پس ازدیگری به مصایب خطرناک تبدیل شده اند، درحالیکه مخالفان امریکا ازتاکید برنظامیگری استفاده می برند.

درعین زمان درکشورهای مثل پاکستان ولیبیا، جاهاییکه اوبامابصورت جدی گیرمانده است، او باترک تلاشهای دپلوماتیکی ومذاکرات حل سیاسی، بصورت خیلی سنگین به قوتهای خاص امریکا واستفاده از طیارات درون متکی میباشد. افغانستان وعراق محیطهای چالشزای غیر عادی بودندکه بدست ستمگارترین افراد دراواخرسدۀ بیستم به مخروبه تبدیل شدند، ودرحقیقت امریکا که نتوانست ازبرنامۀ که لیبیا راباشش ملیون جمعیت ودرنزدیکی قارۀ اروپا، باثبات میساخت، حمایت کند. سوالات جدی رادرمورد موثریت دپلوماسی وقابلیت نظامی مابرمی انگیزد .

تقویت افراز دپلوماتیکی توام باتلاشهای نظامی، بارنظامی راازشانه های امریکا کاهش میدهد ونتایج قاطع درمبارزۀ دولت وملت سازی بدست می دهد. امریکا بهترآماده میباشدکه شرکای خودرا درکشورهای دیگر که آماده میباشند، مسوولیتهای زیادتر امورخودرابدوش بگیرند، میتواند باکمک اندک ازامریکا انجام دهد. امریکا پس ازآن مجبورنمیشود به خلاهای خطرناک که به ظهورمیرسند وقوای زمینی امریکامجبور به مداخله میسازد، روبرو نمیشود. آمیز بهترتلاشهای ملکی ونظامی به امریکا فرصت میدهد تا میان لفاظی وپیشبرد دموکراسی عملی که برای اعمارنهادهای دموکراتیک لازم است، توجه کند.

سفارت من درافغانستان وعراق مصادف بودبایک دورۀ تراژدی کهک هیچکس امید نمیکند که هرگزتکرارشود، ولی ما دریک دنیای بسیار پرخطر بدان مواجه میباشیم. من شک دارم که امریکاقادرباشد ازاشتغال درعملیات دولت وملت سازی طفره رود. درهمکاری بیشترمیان نهاد های نظامی ودپلوماسی درمناطق اختلافی دنیا میتواند نتایج راشکل دهد بدون آنکه مثل حالا در دایرۀ تاسف آورکنونی گرفتارشودکه تلاش های نظامی وسیعتر راپس ازعقب نشینی شتابزده وتنزل دپلوماسی ایجاب کند. /

(منتشرۀ هفته نامۀ امید شماره ۱۰۲۲ مورخ ۲۰ جولای ۲۰۱۶)

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا