خبر و دیدگاه

گرایش های فقه سیاسی معاصر

khawernia
احمد ذکی “موسی”

پس از اینکه خلافت اسلامی به وسیلۀ اتاتورک سقوط داده شد و نظام سکولاریستی جای نظام اسلامی را در ترکیه گرفت و این کشور به رهبری کمال اتاتورک خود را از قالب نظام اسلامی کشیده و روپوش نظام غربی را به خود کشید، از آن زمان تا کنون جهان اسلام زیر تسلط حکومت های سکولاریستی وناسیونالیستی قرار گرفت، وامت اسلامی به ملت های مختلف تقسیم شد وخلافتی که حامی امت اسلامی بود نابود گردید و از آن روز تا کنون همواره این سوال مطرح می شود که چه باید کرد؟ وچطور می شود به نظام اسلامی دوباره برگشت؟ وچگونه به بازسازی حکومت اسلامی ای بپردازیم که بتواند در برابر دولت های سکولاریستی بایستد؟ و با کدام اندیشه می توان در برابر افکار غربی سکولاریستی ایستاد و باهاش مبارزه کرد ؟ و…

سیاستمداران، روشنفکران واندیشمندان اسلامی تلاش کردند تا پاسخ هایی برای این پرسش ها ارائه کنند، واین پاسخ ها گاهی به اعمال انقلابی گروهی تبارز یافت وگاهی در تفکر پیرامون ایده ای جدیدی که بتواند هویت فرهنگی وحقوقی از دست رفته امت اسلامی را با ساز وکار جدید و مطابق عصر وزمان ما، بازیابی کند، واین طرز تفکر وتلاش را می توان (فقه سیاسی) نامید، فقهی که امت اسلامی نزدیک به یک قرن می شود که انتظار آن را می برد تا نتائج کارکردهای آن را روی صحنه ببیند.

ودر سطور ذیل به مهمترین دورنمای فقه سیاسی اسلام در عصر حاضر خواهیم پرداخت  که به شش حوزۀ اساسی بر می گردد که متضمن مهمترین مسائلی است که فکر اندیشمندان را تا کنون به خود مشغول ساخته است.

نخست: گرایش خلافت اسلامی

از نخستین گرایش هایی که در تاریخ ( فقه سیاسی) به برگشت خلافت اسلامی دعوت می کند، گرایش خلافت اسلامی است، و این گرایش درعکس العمل به دو علت به وجود آمد. نخست به خاطر اینکه خلافت اسلامی توسط اتاتورک سقوط داده شد. دوم برای اینکه کسانی روی کار آمدند که الغای خلافت را تایید کرده وآن را از جمله فرائض اسلامی نپنداشته وبه سکولارسازی حکومت دعوت کردند، که پیشقدم شان در این عرصه علی عبدالرازق درسال ۱۹۰۸م بود که در کتابش زیر عنوان (الإسلام وأصول الحکم) این ایده را مطرح کرد وپس از ایشان کسانی دیگری نیز روی صحنه آمده و گفته های ایشان را تکرار کردند.

و از جمله کسانی که به گرایش خلافتی درنبشته های شان تاکید ورزیدند رشید رضا می باشد ایشان کتابی زیر عنوان (الخلافه أو الإمامه العظمی) نوشتند که در آن به برگشت خلافت دعوت کرده واز این نوع نظام دفاع نمودند.

وموسس اخوان المسلمون حسن البناء نیز گرایش خلافتی داشت وآن را نماد وحدت اسلامی ومظهر ارتباط میان ملت های مسلمان می دانست.

دوم: گرایش رد کامل نظام های سیاسی وضعی

این طرز تفکر در سایۀ وضعیت های اجتماعی وفکری به خصوصی تبارز یافت که با تمام نظام های زمینی سر مخالفت داشته و برخی از نویسندگان این ها را بنام گرایش های انقلابی یاد می کنند. و دانشمندانی مانند: این تیمیه، امام شوکانی واندیشه های حزب تحریر ومولانا مودودی وسید قطب، همه این ها به این مکتب گرایش دارند.

سوم: گرایش تقریب ومقایسه میان نظام سیاسی اسلام و دمکراسی غربی

هدف این گرایش تحقق دو امر است:

نخست: شناساندن نظام سیاسی اسلام.

دوم: مقایسه نظام سیاسی اسلام با نظام های غربی تا از این طریق به نقاط توافق وتضاد میان این نظام ها دست یابد. واین گرایش در تضاد با گرایش انقلابی است که غرب وبه خصوص نظام سیاسی آن را را کاملا رد می کند. واین گرایش می خواهد ایدۀ کشمکش میان اندیشۀ اسلامی وغرب را مبدل به گفتگو میان اسلام وغرب سازد. و از جمله علمایی که به این طرز تفکر گرایش دارند محمد عبده می باشد.

چهارم: گرایشی است که خواهان مطرح سازی میراث سیاسی اسلام است

این گرایش تلاش می کند تا تئوری های سیاسی اسلام را طوریکه در تاریخ و میراث سیاسی اسلام مطرح بوده از نگاه فلسفی بیان دارد که با این کار می خواهد حضور نظام سیاسی اسلام را در سطح تئوری به اثبات رساند. واز جمله کسانی که به این گونه طرز تفکر گرایش دارند محمد ضیاء الدین الریس هستند.

پنجم: گرایش تحقیقات حقوقی ( حقوق بشر – حقوق اقلیت ها)

از جمله حوزه هایی که فقه سیاسی معاصر به آن توجه زاید الوصفی کرده همان بحث حقوقی و یا بحث حقوق بشر دراسلام است، وهمچنان حقوق اهل ذمه وموقف حکومت اسلامی معاصر از تئوری تاریخی در ارتباط به اهل ذمه و جزیه و.. است. وکسانی که به این طرز تفکر گرایش دارند محمد عماره و بیتانی و … هستند.

ششم: گرایش اجتهاد سیاسی

فقه سیاسی از زمان سقوط خلافت اسلامی تا کنون با بحران معرفتی مواجه است، وتغییرات ریشه ای که در میدان سیاست به وجود آمده به این بحران افزوده است، طوریکه بسیاری از پرسش ها است که فقه سیاسی تا کنون نتوانسته است به صورت ایدیولوژیک به آن پاسخ دهد که متمثل درچند محور است که مهمترین آن ها: محور آزادی ها، دمکراسی و کثرتگرائی است.

فقه سیاسی تلاش کرد تا برای همۀ این پرسش ها پاسخ هائی ارائه کند که این پاسخ ها در حقیقت تلاش های اجتهادی فردی و جزئی بود که غالبا به صورت دفاع و یا عکس العمل نوشته شده است، گرچه این تلاش ها در برخی حالت ها ضروری اند اما این به این حقیقت اشاره می کند که ما مسلمان ها دارای استراتیژی اسلامی برای اجتهاد در میدان سیاست نیستیم. که با آن استرایژی بتوان با در نظر داشت واقعیت های موجود اهداف، طرح ها، برنامه ها و اولویت ها را وضع کرد اما چنین کاری تا کنون صورت نگرفته تا احساس کنیم که ما دارای طرح ها ونقش های اسلامی ای هستیم که می تواند این کار را به انجام رساند.

اما به صورت فردی کارهائی در این زمینه صورت گرفته است واز جمله کسانی که در این باره نوشتند راشد غنوشی واحمد شوقی فنجری می باشند. ایشان در زمینه های آزادی، کثرتگرائی و نهادهای حکومت اسلامی وحاکم مسلمان طرح هایی دارند.

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. It appears to me that this site doesnt load up in a Motorola Droid. Are other folks having the same issue? I enjoy this web site and dont want to have to skip it whenever Im away from my coertump.

  2. گرایش ششم اجتهاد سیاسی منطقی معلوم میشود. مسلمانها باید همدگر پذیر و انسان پذیر باشند. محور دین را فرعی و محور انسان بودن را اصلی بدانند. محور انسان بودن پذیرش یکدیگر و لطف با یکدیگر صرف نظر از اعتقاد و رنگ و نژاد را مساعد میسازد.
    بنی آدم اعضای یکدیگر اند…..که در آفرینش زیک جوهر اند
    چو عضوی بدرد آورد روزگار…..دیگر عضو هارا نماند قرار
    سعدی شیرازی

  3. اینطور معلوم میشود که نویسنده محترم این مضمون هنوز هم در خواب و خیال ۱۴۰۰ سال پیش قرق میباشد. و هیچ متوجه نمیشود که همه چیز در حال تغیر و پیشرفت میباشد و مردم هوشیارتر شده اند. این تغیر حالت جبری دارد چه کسی بخواهد و یا نخواهد باید تغیر بپذیرد. در غیرآن زندگی برایش مشکل و غیر عملی میگردد. مثلاً مجبور هستی برای سفر کردن از طیاره و یا موتر استفاده کنی ومجبور هستی بخاطر مخابره و تماس از تیلفون استفاده نماًی و مجبور هستی برای نجات زندگی خود از مریضی عملیاتهای مشکل را قبول کنی. همین قسم برای داشتن یک جامعه آرام و مردم مرفه و با اخلاق دموکراسی یعنی حکومت بر اساس انتخواب مردم را داشته باشی. پس در اینصورت چسپیدن به نظرات و افکار کهنه باطل شده یک غلطی بزرگ میباشد. در حالیکه شما در طول تاریخ یک نمونه هم از حکومت های با نظرات سلفی که خوب درخشیده باشد و به مردم خود خدمت کرده باشد و به مردم احترام قایل باشد ندارید. پس چرا باز هم در راه غیر عملی گام میبردارید.

  4. فکر میکنم در او ضاع و احوال جهان ساینس و تکنالوجی پیشرفت های چشمگیری دارند و موازی با آن علوم اجتماعی نیز طور چشمگیری پیشرفت نموده و دست آورد های زیادی را به آدمیزاد عرضه کرده است. انصافاً و منطقاً باچنین پیشزفت در عرصه های مختلف علوم ضرورت دیده نمیشود که به عقب دید و در پی تطبیق علوم قدیم شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا