خبر و دیدگاه

شمال و توطیه‌های سازمان‌یافته

11855818_567997470006301_4352188287320190916_n
عبدلمنان دهزاد

در یک دهه اخیر شمال و شمال‌شرق افغانستان نسبت به مناطق جنوب کشور در زیر چترِ صلح و امید به سر می‌بردند، اما هر روزی‌که از عمر حکومتِ پساطالبان سپری می‌شد، مناطق شمال و شمال‌شرق کشور شاهد ناامنی‌ و جنگ از یک‌سو، حضور و فعالیت گستردۀ گروه‌های دهشت‌افگن از سوی دیگر می‌گردید؛ این ناامنی‌ها از سال‌های پسین حکومت‌داری حامدکرزی شروع شد و در زمان ایجاد «حکومت وحدت ملی!» به اوج خود رسید،  یعنی در دوسال پسین در شمال و شمال شرق کشور گروه‌های دهشت‌افگن چنان روبه افزایش بود که چند سال قبل حتا تصورش هم در ذهن مردمان شمال نمی‌گنجید.

کشانیدن پای طالبان از جنوب به شمال و تشدید جنگ‌ها به گونه‌یی سیستماتیک از روستاها و مناطق دور افتاده‌یی شماری از استان های شمال و شمال‌شرق  شروع شد و رفته رفته بیش‌ترین استان‌های شمالی را فراگرفت، مردم استان‌های شمال و شمال‌شرق کشور وقتی نگران آینده‌یی مناطق‌شان شدند که چندین شهرستان در استان‌های چون بدخشان، فاریاب به‌دست طالبان افتاد.  به‌ویژه سقوط کندز به‌دست طالبان همه را دست و پاچه ساخته و سیاست‌گران شمال کشور را واداشت که تا از کنار این وضعیت به ساده‌گی عبور ننمایند.  سقوط کندز به‌دست طالبان برای همه دور از انتظار بود، زیرا اصلن تصور نمی شد که دیگر مردم افغانستان شاهد برگشت دوبارۀ طالبان در کشور باشند، آن‌هم مردم شمال کشور؛ مردمی که سال‌ها در برابر پدیده‌یی دهشت‌افگنی، به‌ویژه طالبان  نه تنها در شمال، بل؛ در سراسرِ کشور رزمیده‌اند.

بی‌گمان طرح کشانیدن جنگ به شمال و شمال‌شرق افغانستان در زمان حکومت حامدکرزی ریخته شده بود، گزارش‌های در آن زمان به نشر رسیده بود که چرخ‌بال‌های دولتی، طالبان را از جنوب کشور  به استان‌های شمال و شمال‌شرق به ویژه  تخار و فاریاب منتقل می‌کردند، این گزارش‌ها چنان گسترده شد که باری حامدکرزی را نیز واداشت تا سخن از انتقال طالبان به شمال کشور توسط چرخ‌بال‌ها و هواپیماهای نامعلوم بزند. اما آن‌چه که از دید همه مردم افغانستان پنهان ماند، این بود که طالبان چه‌گونه و به ‌دستور کدام حلقات به شمال انتقال می‌یافت؟ شکی نبود که کلید راز همه این بازی‌ها در دستان جادوگرِ حامدکرزی بود، او هرباری که می‌خواست جلوی فاش شدن یک پرونده را بگیرد، خود به‌سان دیگران نسبت به آن اتفاق،  لب به سخن می‌گشود و انتقاد می‌کرد، تا ثابت کند که او هم مثل دیگر شهروندان کشور از این ماجرا بی‌خبر بوده و نگران آن است. او با این کارش جلوی دنبال کردن آن مساله را از سوی مردم می‌گرفت. به همین ترتیب آنگاه که موضوع انتقال طالبان از جنوب به شمال کشور رسانه‌یی شد، کرزی هم به سان بقیه مسایل رسوا کننده، پیش‌ قدم شد، و جلوی پی‌گیری بیش‌تری آن را از سوی رسانه‌ها و مردم گرفت. توطیه‌های استان‌های شمال و شمال شرق کشور به گونه‌یی روش‌مند و سیستماتیک به پیش‌رفت. به این صورت ناامنی‌های سال‌های پسین در شمال و شمال‌شرق کشور،  نتیجۀ همان بازی‌های بود که به گونه‌یی سازمانده‌یی شدۀ حکومت حامدکرزی راه اندازی شده بود.  از روزگاری که حکومت و حدت ملی ایجاد شد، تا امروز دیده شده است که شمال کشور هر روز جنجال آفرین می شود، آن‌چه در این رابطه دور از واقعیت پنداشته می‌شود،  این است که گسترش دهشت‌افگنی در شمال به‌گونه‌یی تصادفی به میان نیامده است؛ از سقوط بی‌محابای کندز  به‌دست طالبان گرفته تا حوادث پسین که به صورت عمدی توسط شماری از چهره‌های پیدا و پنهان در بلخ اتفاق افتاد، همه حکایت‌گرِ آن است که شمال آماج توطیه‌های سازمانده‌یی شده و خطرناکی قرار گرفته است. شکی نیست که شمال افغانستان در سیاست‌های ملی و بین‌المللی می‌تواند گذرگاهی عبور دهشت‌افگنی  به کشورهای آسیای مرکزی تلقی شود، یعنی اگر قرار باشد که قدرت‌های جهانی به ویژه امریکا و هم‌پیمانان آسیایی‌اش مثل ترکیه و کشورهای عربی، پای گروه‌های دهشت افگن را به مرزهای روسیه بکشاند، باید این گروه‌ها از مسیرهای شمال افغانستان بگذرند. من در این نبشته سعی می کنم که دلایل و عوامل توطیه‌های سازمان‌یافته در شمال کشور را در سال‌های اخیر به گونه‌یی فشرده بیان نمایم:

یکم، کشانیده جنگ به آسیای مرکزی و  به بن‌‎بست کشیدن روسیه به عنوان مهم‌ترین رقیب فکری و سیاسی امریکا در جهان: بدیهی است که تنها گزینه‌یی که می‌تواند این آرمان ویران‌گر را به واقعیت مبدل کند، انتقال گروه‌های تندرو و ویران‌گر به آن سوی آمو است. تنها راهِ انتقال این گروه‌ها، شمال و شمال‌شرق افغانستان است. شکی نیست که در پشتِ سر این برنامه ایالات متحدۀ امریکا با همکاری کشورهای هم‌پیمان آسیایی‌اش مثل«ترکیه، عربستان، سعودی، امارات متحده عرب و پاکستان» قرار دارد، هریکی این کشورها در کشانیدن جنگ به آسیای مرکزی سود جداگانه‌یی خواهند برد که من در این نبشته به آن‌ها نمی‌پردازم. اما چیزی که در این بازی مقدمتن اجرا می‌شود، برداشتن چهره‌های ضد دهشت افگنی از شمال افغانستان است.

دوم، ترویج دهشت افگنی و تروریسم در منطقه: اگر از شعارهای هراس افگنی و مبارزه با تروریسم توسط امریکا و شماری کشورهای آسیایی بگذریم، هیچ ابزاری در سدۀ بیستم برای شماری از کشورها و قدرت‌های جهانی،  بُرنده‌تر از بنیادگرایی و دهشت افگنی نبوده است. کم‌تر جریانی تندرو و بنیاگرا را می‌توان در جهان سراغ گرفت که بدون نقش و همکاری امریکا، عربستان سعودی، پاکستان، شماری کشورهای حوزه خلیج فارس و… پا به میدان سیاست نهاده باشند. به‌خصوص در نیم سدۀ اخر ثابت شده است که منافع اقتصادی و سیاسی بعضی قدرت‌ها و کشورهای منطقه‌یی و بین‌المللی در بودن تروریسم تأمین می‌شود. حتا وجود تروریسم جهانی امریکا را تا سطح بزرگ‌ترین قدرت نظامی و سیاسی جهان مبدل کرد.  

تجربۀ زیست سیاسی مردمان شمال افغانستان از گذشته‌های دور  بدین‌سو به اثبات رسانده اند که این‌ها هیچ‌گاهی نه‌خواسته اند با متجاوزین و اشغال‌گران بیرونی کنار بیایند، از مبارزه در برابر یکه‌سالاری‌های عرب‌ها توسط ابومسلم خراسانی گرفته تا مبارزه در برابر تجاور اتحادجماهیر شوروی سابق و گروه‌های تروریستی به‌نام طالب، توسط قهرمان ملی کشور و شهید صلح برهان الدین ربانی گواهی این مدعا است‌که حس آزادی‌خواهی در رگ و پیی مردمان این سرزمین موج می‌زند. بنابراین تنهاترین گروهی که می‌تواند حس صدای آزادی‌خواهی و عدالت‌گرایی این مردم را خفه نماید، گروه‌های رادیکال و دهشت افگنِ مذهبی است. به همین ترتیب میدان فعالیت‌های بنیادگرایی و گروه‌های رادیکال تندرو را در شمال افغانستان باز گذاشتند، تا افتخارات تاریخی آن‌ها را نابود و یا به حداقل برساند.

سوم، به اجرا در آوردن شعارهای«پان ترکیسم» در خاورمیانه و آسیایی مرکزی به رهبری حاکمان کنونی ترکیه را می‌توان یکی از خطرناک‌ترین توطیه‌ها در شمال کشور دانست، برای زمام‎‌داران کنونی ترکیه رسیدن به خواب‌های «پان ترکیسم» از هر طریقی دست یافتنی است، یکی از این طریقه‌ها ایستاد شدن در پشت سرِ گروه‌های رادیکال و دهشت افگن گفته شده است. تصور می‌شود که بیش‌ترین رؤیای رسیدن به دولت شبیه عثمانی‌ها در جهان امروز در آن سوی مرزهای شمالی افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی نهفته است.  اگر این کشورها قادر شوند که تروریسم و دهشت افگنی را در کشورهای آسیای مرکزی نهادینه کنند، حداقل برای امریکا خورد کردن حوزۀ فعالیت روسیه در این مناطق و برای ترکیه تحقق شعارها و آرمان «پان ترکیسم» در بخشی از آسیا است. چون اکثریت ترک‌ها و ازبیک‌های جهان در کشورهای آسیای مرکزی زنده‌گی می‌کنند، و تعلقات خاطر به روسیه دارند، تا به ترکیه! تنها گزینۀ که آن‌ها را از سمتِ روسیه به سمتِ امریکا بگرداند، ترویج دهشت افگنی در آن کشورهاست. دیده شده است که در این سال‌ها به‌خصوص پس از ایجاد حکومت کنونی در افغانستان به نحوی از انحا بحث «تُرکی‌گرایی» در شمال کشور داغ شده است، اما گزارش‌ها می‌رساند که در پشتِ سرِ این برنامه‌های نفاق افگن دستان سیاست‌گران کنونی ترکیه قرار داشته است.   توطیه‌های پسین در شمال  به‌ویژه حادثۀ که در نوروز (بلخ) سازماندهی شد، بدور از این فورمول نیست.

چهارم، به حاشیه راندن آنانی‌که در شمال کشور دارای پایگاۀ قدرت‌مند مردمی بوده و  با بیگانه‌گان و متجاوزین به خصوص دهشت افگنی سازگار نیستند،  عطامحمدنور استاندار بلخ، یکی از همین سیاست‎گران قدرت‌مند شمال، امروز به شمار می‌رود.  پای‌گاهی مردمی و تأثیرگزاری این مرد را در شمال افغانستان هیچ کسی نمی‌تواند انکار کند، شکی نیست که در سال‌های پسین شخصیت‌های قدرت‌مند شمال به نحوی به حاشیه رانده شدند، تا حوزۀ تطبیق برنامه‌ها در شمال کشور باز باشد، اما دیده شد که خلاهای بوجود آمده در رهبری سیاسی را استاد عطامحمد نور استاندار بلخ جرأت‌مندانه پُر کرد و نگذاشت که شمال قربانی برنامه‌های شوم سیاست‌گران داخلی و خارجی شود.

بدون تردید، باز کردن میدان بازی در شمال کشور بدون حضور همه چهره‌های تأثیرگذار ممکن نبود، به همین دلیل ابتدا از دسیسه‌ها و توطیه‌های سیاسی هم‌چون«جنگ‌سالار، ناقضین حقوق بشر و..) شروع کردند تا آن‌ها را به حاشیه برانند، بعد از یک دهه دیده شد که با هزینه‌های بالا و مصرف این همه امکانات برای سبوتاژ کردن این گروه‌ها، گره‌یی گشوده نشد. گزینۀ دوم به حذف فزیکی شماری از چهره‌های پرنفوذ شمال کمر بستند که متاسفانه در این دام چهره‌های مهمی جریان مقاومت افتید و به ساده‌گی مسئولیت آن را بازیگران داخلی، به بدوش طالبان گذاشتند.  دیده شده است که در این سال‌ها بر سرِ راهِ استاد عطامحمدنور از این قبیل دام‌ها بسیار تنیده شده ولی ناکام مانده اند، آخرین توطیۀ جهانی را که علیه این مرد به راه انداختند، متهم کردنش از سوی یک نهاد مغرض بین المللی بود که وی را خلاف تمام اعمال و رفتارش به نقض حقوق بشر متهم کرد، اما این توطیه هم جای را نگرفت. برنامۀ دیگر کشانیدن پای مردمان محل و حوزۀ نفوذ این رهبران به صفوف دهشت افگنی، به عنوان یکی از طرح‌های خطرناکی بود که در شماری استان‌های شمال و شمال‌شرق کشور مثل بدخشان، تخار، کندز، فاریاب و… به راه اندخته شد. این سربازگیری تروریسم از میان مردم محل، چیزی نبود، جز ضعیف کردن پایگاه‌های مردمی این‌ها.

آخرین ترفند و توطیه‌یی که بالای شمال کشور راه انداخته شد، دامن زدن به اختلافات قومی و حزبی بود، یعنی وقتی این همه ترفندهای گذشته به نحوی از انحا در شمال کشور نتیجه نداد٬ مسایل قومی و حزبی  را دامن زدند٬ دامن زدن به مسایل قومی آخرین دام بود که بر سرِ راه شمال با محوریت «استادعطامحمدنور» تنیده شده بود. متاسفانه شماری مردم افغانستان در برابر مسایل قومی حساسیت بسیار خطرناکی دارند٬ دیده شده است که در این سرزمین آنگاه که بحثِ قومی عنوان می‌شود٬ عقل٬ دین و اخلاق به یک‌باره‌گی تعطیل می‌شود٬ و همه‌گان به قبله‌یی قوم و قبیله پناه می‌برند٬ در این قبله هیچ منطقی پذیرفتنی نیست، اتفاق پسین که در روز نوروز در بلخ به وقوع پیوست، بهترین نمونه آن است. این اتفاق تصادفی پیش نیامد، شماری از چهره‌های حزب اسلامی به ویژه جمعه خان همدرد و حلقات درون ارگ سعی می‌کردند آتشی را در شمال بیفروزند تا دست‎‌‌آوردهای درخشانی چندین ساله به یغما برود. جمعه خان همدرد یکی از نفاق افگن‌ترین چهره‌های بوده که در این سال‌ها در شمال کشور نسبت به مسایل قومی در میان مردم دامن زده است٬ اما همیشه از سوی حکومت مرکزی  حمایت شده است. در قضیه اخیر بلخ که بر سرِ پاره کردن یک عکس جنرال دوستم هیاهو و غوغایی بر پا شد، بیش‌تر از هر کسی دیگری جمعه خان همدرد سعی کرد که این توطیه را  واقعی جلوه داده و بلخ را به کانون بحران مبدل کند. اما با مدیریت مدبرانۀ استاندار بلخ، جلوی این توطیه گرفته شد و نگذاشت که تمام دست‌آوردهای چهارده ساله در این ولایت به یغما برده شود.

 

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. من هم به این باور هستم که نا ارامیهای شمال یک توطعه بوده و با زرنگی، طبق یلان و برنامه بمرحله اجرا قرار داده میشود. باید مردم شمال به حساسیت موضوع توجه نموده و خودرا بسیج و آماده دفاع سازند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا