خبر و دیدگاه

ازداد خواهی تا عذاب جهنمی

mehry picture
نگارنده: حکیم مهری

 بعد از سال ۲۰۰۱ و ایجاد دولت مؤقت و بعد ائتلافی و انتخابی که برای زنان محروم و رنج دیدهء این کشور زمینهء نفس کشیدن میسر گردید و زنها توانستند آرام آرام بسوی یک زنده گی دور ازجبروفشارچند سال پیهم، بسوی یک فضای امید وار کننده باز گردند صداهای در مراکز ولایت ها بخاطر حقوق زنان و حق خواهی روز به روز گسترده تر شد و آن عده زنان که ازکشور های خارجی و مهاجرت باز گشتند و عدهء هم از زیر چادری ها بیرون گردیدند این صدا ها را بلند و بلند تر کردند. این فضای نسبتا” مناسب این فرصت را برای زنان چیز فهم و با سوادی که درکشور های خارجی بگونهء بهتر راه واقعیت های زنده گی را لمس کرده بودند همراه با زنان که درداخل کشور هم ارزش های حقوقی شانرا شناخته بودند باعث ایجاد یک همآهنگی گردیده و وضعیتی را بوجود آورد تا ایشان بتوانند آزادانه درگرد همآئی ها و نشست های دفتری در مورد اعادهء حقوق شان ، خواست های شانرا صراحت تر از قبل در میان بگزارند که خیلی هم شایان ستایش و قدردانی است.

با توجه بوضعیت زنده گی در خارج از شهرها این امید واری وجود داشت تا زبان شهرها ، قدری هم در مورد وضعیت زنده گی زنان روستائی و دهاتی که اکثریت عظیمی را تشکیل میدهند نیز حرف های داشته باشند که با تآسف من هیچگاهی چنین حرفی را نشنیده ام با وجود اینکه صدا صدای قشرزنان بوده است.

وقتی بوضعیت زنده گی و مشقات زنده گی زنان روستائی آنشنا شوید و ببینید که این موجودات رانده شده چی بدبختی های را سپری می کنند آنگاه خواهید فهمید که حقوق زنان یعنی چی؟

طوریکه ملاحطه می شود درمراکز شهرها و نقاطی منتهی به شهر ها وضعیت زنان بگونهء است که هیچگاهی با وضعیت فلاکت بار زنان روستائی و دهاتی مقایسه نمی شود. در شهر ها اگر یکزن در امور منزل ، تربیه و پرورش اطفال مصروف اند در پهلوی آن حد اقل فرصتی برای نشستن و یا صحبت کردن با دیگران چی درمنزل و چی دربیرون از منزل دارند و حتی می توانند گاه گاهی از بعضی تفرجگاه ها هم دیدن نمایند و در پهلوی آن خیلی براحتی به سرو وضع شان هم برسند. ولی با دریغ و درد که در روستا ها یک زن نه تنها یکزن بلکه یک بردهء تمام عیار است و مکلفیت های دارد که شنیدنش برای ما خیلی جالب خواهد بود.

هموطن : نویسنده یک از کسانی هستم که طی سالهای سپری شده بیشترین وظایفم را در اطراف و اکناف کشور سپری نموده و چشم دید های دارم که وقتی به یادم می آید نزدیک است از فرط بی رحمی و درد سکته کنم. زنها در اطراف کشور گذشته ازینکه هیچ حقی برای نفس کشیدن و آرامش ندارند تمامی زنده گی شان درگرو یک مرد است . خوراک شان همواره خوراک پس خوردهء مردها، لباس شان همواره کثیف و جولیده ، سروصورت شان همیشه نامرتب و ناپاک و در طول ۲۴ ساعت شاید چند لحظه خوابی که دارند هم شکننده باشد زیرا موجودیت اطفال خرد سال بعد از هریک سال ولادت حتی خواب را هم از چشمان شان گرفته است.

زن روستائی بعد ازینکه صبح به زنده گی نگبتش شروع می کند در قدم اول باید عبادت معمول را خواه معذرتی داشته باشد خواه نداشته باشد  ادا نماید. وقتی این فریضه ادا شد چی کارهای دیگری باید انجام دهد: در قدم اول بعد از ادای فریضه ، در حالیکه ازخستگی وبیداری شب خیلی هم ناراحت است باید به حیوانات خوراک و آب تهیه نماید زیرا در روستا ها این کارهم جز وظیفهء زنان است. بعد باید در دست و رو شستن اطفال که کم کم ازخواب بیدار می شوند بپردازند ، اینکه چی گونه ؟ خیلی هم سطحی . پاک کردن اطفال با وسیله های حاوی اعراض و امراض یعنی تکه های فرسوده و یا آب و یا کلوخ که مرد ها نیز ازآن استفاده می نمایند. خوب اینکه موضوع صحت و سلامتی اطفال چگونه است باید گفت در هیچ خانهء نیست که یکی دو طفل مریض نباشد و این زن بدبخت باید طبیب اطفال نیز باشد تهیهء داروهای محلی و یا رفتن نزد ملای مسجد و یا افرادی که دم و دعا می کنند. وبعد تهیهء غذای صبح که معمولا” با چای ، گور و یا ندرتا” شکر شروع می شود . در منزلی که یک زن بتواند فرصتی پیدا نماید تا از لبنیات خانگی تهیه کند خیلی هم نادر و اگر ممکن باشد یک امرحتمی است زیرا مرد ها درغیر آن صد ها دو و دشنام را نثار شان خواهند کرد. بعد چی : اطفال خورد در پشت وبغل و یا درپهلوورفتن بسوی به اصطلاح صحرا برای جمع آوری آذوقه برای حیوانات و یا شرکت در امورات دهقانی. چون در روستا ها موضوع پخت و پز خیلی محدود است زن بدبخت ناگزیر است کار دهقانی را هم انجام دهد. و درهمین جریان کار ختم ناشده ، یکی دو طفل را درآغوش گرفته برگردد بخانه تا چای و یا قدری هم مواد لبنی که بیشتر دوغ و یا ماست می باشد باشد برای جناب عالی ( شوهر) سرزمین بیاورد و اینکه خود میخورد و یا خیر باکی ندارد. در پهلوی این همه درد سر لزوما” باید برای پخت و پزبسیار عادی هم باید مواد سوختی تهیه نماید که اگر مواقع زمستان است ازذخیرهء خانه و اگر موقع کشت و کار است باید از بیرون منزل تدارک نماید. درهمین جریان باید برای شب حیوانات هم غذا تهیه نماید در غیر آن بشدت نکوهش وحتی لت و کوب می شود. پختن نان در منزل هم جز کار زن بیچاره است . خمیر کردن، تنور کردن ونان پختن آنهم درچی یک حالتی که تمام بدنش با دود وسیاهی پوشیده می گردد. وقتی شب می شود بازهم همین برنامه برای روز بعدی و بدون آرامش روحی و حتی بسرووضعش رسیدن.

حال شما می توانید قضاوت کنید که زنان شهری کشورما چگونه همواره باید حق خواهی کنند و به اصطلاح فخربفروشند که زن شهری اند و باید حق شان را بخواهند. اینها منحیث یک موجودی که زحماتی هم برای سروسامان دادن خانه، اطفال، مهمان و به گفتهء خود شان سیالی و شریکی دارند باید فراموش نکنند که هم جنس های دارند که حتی انسان بودن شان مورد سوال است.

اینجاست که این ستم کشیده های تاریخ صدا بلند می کنند که:

باصد هزار رنج جهان زنده ایم هنوز – گردون گمان نداشت به این سخت جانی ء ما

ما درحالیکه برای این موجودات دوست داشتنی صبروشکیبائی میخواهیم توقع داریم دئرپهلوی خواست های برحق شان درد و رنج آنهای را هم فراموش نکنند که از انسان و انسان بودن بیزاراند و جز رنج هیچ چیزی را نمی شناسند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا