خبر و دیدگاه

آزادی بیان در اسلام حوزه ها وضابطه ها (۲)

khawernia
محمد ذکی”موسی”

سوم: آزادی بیان در حوزۀ مباحث علمی

در زمینۀ آزادی بیان در مباحث علمی، اسلام تنها به دادن حق اجتهاد و پژوهش و بیان، اکتفا نکرده بلکه مسلمانان را در چنین عرصه هایی تشویق وتحریض نموده است. و در اینجا تنها با تأمل در حدیثی که در بخاری ومسلم آمده است اکتفا می کنیم. از عمرو بن عاص روایت است که: از رسول الله شنیدم که می فرمود: چون حاکم حکم نموده و اجتهاد کرد و نظرش صائب بود، برایش دو مزد است (مزد اجتهاد و مزد به حق رسیدن) و هرگاه حکم نموده و اجتهاد کرد و نظرش صائب نبود، برای وی یک مزد است، (مزد اجتهاد بس).

حدیث بالا تنها به مباح بودن اجتهاد – آن هم اجتهاد در حوزۀ دین واحکام آن که پر مخاطره است- به بیان اجر وپاداش برای مجتهدی که به حقیقت می رسد، اکتفا نکرده بلکه حتی برای آن مجتهدی که تلاش به خرج داده اما به حقیقت نرسیده نیز اجر وپاداش بیان کرده است. این حدیث دالّ به این حقیقت است که برای هر مجتهدی گرچه به حقیقت هم نرسیده باشد خوف وحرجی نیست. بل آن که به حقیقت رسیده دو اجر می گیرد وآن که نرسیده از یک اجر محروم نمی گردد. نهادینه ساختن چنین روحیه ای در ضمیر مسلمانان باعث شد تا همگی از زمان صحابه – وبل از زمان پیامبر- برای اجتهاد کمر بسته وهمگی به آن دست زده واختلاف کردند خواه به حقیقت رسیدند ویا اشتباه نمودند، وبرخی بر برخی دیگر رد کرده وعده ای عدۀ دیگر را در اشتباه دانسته وکما اینکه بعضی بعض دیگر را معذور پنداشتند. وخیلی نادر بودند کسانیکه در این زمینه راه تعصب وجمود را در پیش گرفتند.

از زیبائی هایی که در عرصه احترام اختلاف در حوزه علم و رأی نقل شده است موضعگیری امام سرزمین هجرت حضرت امام مالک است. زمانیکه ابو جعفر منصور خلیفۀ عباسی خواست تا موطأ امام مالک را نسخه برداری کرده وبه تمام سرزمین های اسلامی بفرستد ومردم را وادار به اخذ وعمل به آن کند، در این باره با امام مالک مشورت کرد. امام مالک با این طرز تفکر مخالفت کرده وگفت: ای امیر مومنان چنین کاری را انجام مده؛ برای اینکه یاران پیامبر خدا در شهرهای مختلف پراکنده شده وهرکسی در شهری که زندگی می کند مطابق رأی ونظر خویش فتوا داده وبرای مردم نیز اقوالی رسیده واحادیثی روایت شده وهر قوم از زبان کسانیکه پیشتر به انان رسیده اند، چیزهایی شنیده ومطابق آن عمل کرده اند. پس مردم را با داشته های شان واگذار.

واز جمله نشانه های توسع در آزادی بیان در حوزۀ مباحث علمی، این است که علما به طور عام و محدثین به طور خاص، اصل و اساس جواز جرح راویان را پایه گذاری وتایید کرده اند؛ برای اینکه بدینوسیله می توان حق را ثابت وباطل را نابود نمود. این به این معنی است که علمای ما حرمت علم وتحقیقات علمی را بر حرمت راویان خواه زنده باشند یا مرده از بزرگان باشند یا از فاضلان از امامان باشند یا از صالحان، ترجیح داده اند.

چهارم: خلفای راشدین، آزادی بیان و گفتار را استوار می دارند

عصر خلفای راشدین مطابق عصر و زمان پیامبر سپری شد. و خلفای بزرگ اسلام تندیس دیگری برای آزادی بیان وآزادی اختلاف ومراجعه ومحور نقد ومخالفت بودند.

نخستین کلماتی را که ابوبکر بعد از عهده داری خلافت در خطبۀ مشهورش به زبان آورد این بود که: “اگر نیکی کردم کمکم کنید واگر بدی کردم مرا اصلاح نمایید”.

وهنگامیکه عمر متولّی امور مسلمانان گردید برای مردم خطبه ای ایراد کرد وگفت: ای مسلمانان اگر اینگونه سرم منحرف شود ( وسر خود را منحرف کرد) چه می گویید؟ مردی از جا برخاست وگفت: آری به شمشیر می گوییم که این چنین کند( و اشاره به بریدن سر کرد) عمر گفت: هدفت از این سخن منم؟ مرد گفت: هدفم از این سخن تویی. عمر گفت: خداوند برتو رحم کند، سپاس خدایی را که در میان رعیتم کسانی را گماشته است که هرگاه منحرف شوم مرا اصلاح می کنند.

همینگونه سیاست ها، اجتهادات وتصرفات خلفای راشدین مورد نقد و مراجعه و اصلاح قرار می گرفت، آن هم با تأیید، تشویق و رضایت خلفا.

با ابوبکر در ارتباط به جنگ با مرتدین و فرستادن لشکر اسامه و توزیع بخشش ها و واگذاری زمین ها، مخالفت صورت گرفت، وابوبکر با مخالفین به گفتگو نشست تا اینکه رضامندی آن ها را بدست آورد و یا خود به سخنان آن ها قناعت کرد. اما هیچکس را به خاطر مخالفتش، منع وملامت نکرد، چگونه این کار را انجام می داد در حالیکه در نخستین خطبه اش بعد از عهده داری خلافت به مردم گفته بود که هرگاه از جاده حق منحرف شود او را به راه راست بکشانند؟.

و آزادی بیان وگفتار در خلافت عثمان وعلی به منتهایش رسید، تا اینکه از حد گذشت ومصیبت و بلاهای زیادی را برای مسلمانان به ارمغان آورد.

آنچه گفته آمدیم راه و روش پیامبر و خلفای راشدین در زمینۀ آزادی بیان وگفتار بود، به گونه ای که هیچکس را از اظهار رأی منع نمی کردند، وهیچ مخالف را به خاطر مخالفتش از حقش بل از واجبش منع نمی نمودند. ودر مکتب آن ها هیچ کسی بالاتر از انتقاد وگفتگو وتصحیح  نبود. وهمۀ مردم بدون استثنا از این حق بل واجب با اداب وضوابطش برخوردار بودند.

پنجم: ضوابط شرعی آزادی بیان

آزادی بیان، مانند آزادی های دیگر، نیاز به ضوابط دارد؛ تا از آن استفادۀ ناشیانه نگردد؛ به همین لحاظ به هر اندازه استفاده های ناشیانه از این حق صورت گیرد به همان اندازه قیدها وبندها در زمینۀ استفاده از حقوق وآزادی ها بیشتر می شود.

هنگامیکه خداوند آدم وهمسرش را خلق کرد وجنت را با طول وعرض ونعمت های فراوانش در اختیار آن ها قرار داد و دست شان را در استفاده از تمام نعمت های موجود در آن، به جز استفاده از یک درخت که به مثابۀ قطره ای از دریا ویا دانه ای در ریگزار بود، باز گذاشت (وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ)( البقره:۳۵).

و گفتیم : ای آدم ! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از ( نعمتهای فراوان و گوارای ) آن، هرچه و هر کجا که می خواهید، خوش و آسوده بخورید ولیکن نزدیک این درخت نشوید و از آن نخورید. چه (اگر چنین کنید ) از ستمگران خواهید شد”.

اما هنگامیکه آدم راه عصیان را در پیش گرفت و از حدود الهی تجاوز کرد، وی وهمسرش از بهشت بیرون کرده شده ومنزلگاه آن ها زمین گردید، وبه خاطر عصیان وسرپیچی ادم از امر خدا مکلفیت های زیادی بر وی تحمیل شد وقید وبندهای بیشتر(فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشْقَى * إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى * وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى * فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَا یَبْلَى * فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى * قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى * وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى)( طه:۱۱۷-۱۲۴).

آن وقت گفتیم : ای آدم ! این دشمن تو و همسر تو است، پس (بپائید به دام وسوسه خود شما را گرفتار نسازد و) از بهشت بیرونتان نکند که به رنج و زحمت خواهید افتاد* (بر ما است که خواسته های زندگی تو را در بهشت فراهم سازیم و) تو در آن نه گرسنه می شوی و نه برهنه می گردی* و در آن تو نه تشنه می مانی و نه آفتاب زده می شوی* سپس شیطان ( به نیرنگ و حیله نشست و ) آدم را وسوسه کرد ( و بدو ) گفت : آیا تو را به درخت جاودانگی و ملک فناناپذیر رهنمود کنم ؟ ( اگر از این درخت ممنوع بخورید ، دیگر نمی میرید و سرمدی می شوید)* سرانجام هر دو نفر از آن خوردند ( و جامه های بهشتی از بدنشان فرو ریخت ) و شرمگاهشان برایشان نمایان شد ( که تا آن زمان از ایشان پنهان بود ) و شروع کردند به این که برگهای درختان بهشت را بر خود بپیچند و بچسبانند . بدین نحو آدم از فرمان پروردگارش سرپیچی کرد و گمراه شد ( و این واقعه پیش از نبوّت او بود)* سپس پروردگارش او را ( برای پیغمبری ) برگزید و توبه اش را پذیرفت و ( به سوی اعتذار و استغفار ) رهنمودش کرد* خدا دستور داد : هر دو گروه شما با هم ( ای آدم و حوّاء و اهریمن ! ) از بهشت فرو آئید ( و در زمین ساکن شوید، و در آنجا ) برخی ( از فرزندانتان ) دشمن برخی دیگر خواهند شد ، و هرگاه هدایت و رهنمود من برای شما آمد ، هرکه از هدایت و رهنمودم پیروی کند ، گمراه و بدبخت نخواهد شد* و هرکه از یاد من روی بگرداند ( و از احکام کتابهای آسمانی دوری گزیند ) ، زندگی تنگ ( و سخت و گرفته ای ) خواهد داشت؛ ( چون نه به قسمت و نصیب خدادادی قانع خواهد شد، و نه تسلیم قضا و قدر الهی خواهد گشت ) و روز رستاخیز او را نابینا ( به عرصۀ قیامت گسیل و با دیگران در آنجا ) گرد می آوریم*.

به همین منوال هر قدر بشریت در عرصه های زندگی پیشرفت کرد به همان اندازه مخالفت ها وبدی ها افزوده شد ومطابق آن ضوابط وقوانین نیز زیادتر گردید. چنانچه عمربن عبدالعزیز در این باره می گوید: به همان اندازه که مردم راه مخالفت و فجور جدیدی را سراغ نمودند، مطابق آن قضاوت ها وفیصله هایی نوینی پدید آمد.

در صفحات ذیل به مهمترین ضوابط شرعی اخلاقی می پردازیم که می توان با در نظرداشت آن آزادی بیان ومسیر درست آن را تشخیص داده وجلو استفاده های سوء را گرفت.

طلب حق وایستادن در صف آن:

آزادی بیان در اسلام، شانسی برای سختگیری و تغلّب نبوده و ابزاری هم برای در تنگنا قرار دادن مخالف وتضعیف جایگاه او نمی باشد. و آزادی بیان در اسلام فرصتی برای سفسطه گویی ودگرگون سازی حقایق ومیدانی برای رقابت و مجادله و سخنرانی نیست. کما اینکه مخالفت مطلق وموافقت مطلق از اخلاق و اصول اسلام به حساب نمی آید، چنانچه در حکومت ها واحزاب دمکراتیک چنین خوی وخصلتی وجود دارد، به گونه ای که هر گروه ملزَم است تا طرف و حزب و گروه خود را کمک کند اگر چه حقیقت و درستی را با مخالفین خود و اشتباه را در طرف خود ببیند. این راه و روش که امروز میان سیاستمداران رواج قابل ملاحظه ای یافته است در حقیقت آزادی بیان نبوده بلکه تباه سازی آزادی بیان وبازیچه قرار دادن آن به شمار می رود. و این آفت را روبرت تاولس در کتاب خود بنام (تفکر درست وتفکر نادرست) به خوبی بیان کرده می گوید:” زمانیکه سخنوری از حزب ما سخنرانی فصیح وروانی ایراد کرد گفتیم: سخنور بلیغی است. اما هنگامیکه سخنور حزب مخالف ما با همان روش سخنانی ایراد نمود گفتیم: که او بسیارگو وپرحرف است… ما پیشنهادات حزب مخالف خود را – اگرچه عملی هم باشد- به باد تمسخر واستهزاء گرفته وبا عبارات تمسخر آمیز آن را (دوای همه دردها با زبان طبیبان شارلاتانی) می دانیم که این عبارت در ما چنان حس انفعالی ای را پدید می آورد که گویا ما در برابر داروهای شعبده بازانی که فوائد بی حد وحصر داروهای خویش را برای مردم بیان می کنند، قرارداریم.

چنانچه که سخنگویان احزاب کسانی را که شوق وعلاقه ای برای تأیید پیشنهادات آن ها نشان نمی دهند آن ها را (افراطی) می خوانند، واگر گروهی از حزب خودشان چنین موقفی را در برابر دیگران اتخاذ کنند آن ها را نه تنها افراطی نمی خوانند بلکه (پایدار دردفاع ازحق) نیز می دانند.

واز جمله آفت ها وآسیب هایی که باعث تکمیل چنین طرز تفکری می گردد، اندیشیدن برای مصلحت حزب و گروه و اظهار مخالفت با دیگران بر مبنای تصویب نامه های حزبی وگروهی می باشد، حتی اگر چه قناعت رأی دهنده بر خلاف سیاست های حزب وگروهش باشد. رأی دادن در چنین حالتی نوعی از آزادی بیان به حساب آمده وبلکه از رساترین وبلیغ ترین آن می باشد.

محفاظت از دین:

محفاظت از دین، بزرگترین و قویترین ضوابط محسوب می گردد. و هدف از این ضابطه، بازداشتن مردم از بازیچه قرار دادن دین حق و جایگاه آن می باشد؛ برای اینکه دین اساس شخصیت امت، جامعه و دولت اسلامی به حساب می آید. هرگاه تمام کشورهای جهان در گذشته ها و امروز سخت ترین مجازات ها را در حق کسانیکه اصول، ارکان وعناصر دولت های شان را مورد طعن قرار می دهند، وضع نموده اند، پس مسلمانان نیز حق دارند که سخت ترین مجازات را برای کسانی که اساس وجود، وحدت واستقرار شان را که پیوند دینی وحرمت ان است، وضع کنند. دین به امت اسلام به مثابۀ کشور، ملیت، حدت وعزت بوده، و کسیکه چنین چیزی را بعد از اینکه خود را به آن نسبت می دهد ودر پیوند ان داخل می شود، نادیده می گیرد و با آن دشمنی می کند، به کسی می ماند که به کشور و امت و مردمش خیانت کرده و وحدت کشور و استقرار آن را مورد طعن قرار داده اند.

از طرف دیگر، داخل شدن واقعی در دین، بدون یقین واطمینان امکان پذیر نیست، ویقین هیچگاهی منقلب نشده ونقض نمی گردد. پس کسیکه در اسلام صادقانه وبا یقین کامل داخل شد هرگز تصور خارج شدنش از آن نمی رود، بل” برگشتن به سوی کفر، برایش مانند رفتن در آتش، ناگوار می باشد”.

وزمانی خارج شدن از اسلام متصور است که داخل شوندگان به گونۀ نادرست وغیر صادقانه و برای اهداف زشت و دشمنی آمیز، اسلام را ظاهراً پذیرفته باشند، و گاهی هم برخی از مردم برای جاسوسی وخدمت به دشمنان اسلام و یا برای طمع و برآورده شدن خواسته های شخصی، اسلام را می پذیرند و یا اینکه ظاهراً اسلام می آورند سپس از آن خارج می شوند تا با این کار اضطراب و تشویش و دلهره را در میان مسلمانان ایجاد کنند.

وبرای تمام این اهداف شوم چنین کارهایی در عصر پیامبر اسلام صورت گرفته و در عصر حاضر نیز وارد است. وقرآن کریم به آن اشاره نموده ومرتکبین آن را محکوم کرده و می فرماید:( وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ)(البقره:۱۴).

وهنگامى که افراد با ایمان را ملاقات مى کنند مى گویند ما ایمان آورده ایم، (ولى) هنگامى که با شیاطین خود خلوت مى کنند مى گویند با شمائیم ما (آنها) را مسخره مى کنیم”.

ومی فرماید:( وَ قالَتْ طائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ)(ال عمران:۷۲).

و جمعى از اهل کتاب (از یهود) گفتند:” (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید)! شاید آنها (از آیین خود) باز گردند! (زیرا شما را، اهل کتاب و آگاه از بشارات آسمانى پیشین مى دانند، و این توطئه کافى است که آنها را متزلزل سازد)”.

وهمچنان در آیۀ دیگری چنین می فرماید:( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلاً)( النساء:۷۲).

” آنها که ایمان آوردند، سپس کافر شدند، باز هم ایمان آوردند، و دگر بار کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز خدا آنها را نخواهد بخشید و نه آن ها را به راه (راست) هدایت مى کند”.

دین مقدس اسلام برای اینکه راه را به روی انواع مختلف سبک شمردن و بازیچه قرار دادن دین که مقدس ترین چیز در طول تاریخ بشریت بوده است، بند کند، و موجودیت مسلمانان را به عنوان امت، دولت، افراد وجامعه از خیانت خیانتکاران وطعن طاعنان مصون دارد، مجازات های سختی را در برابر مرتدین وعیب جویان وضع کرده است.

آزادی بیان نه آزادی فریب:

گمراه ساختن، فریب دادن مردم و درمهلکه انداختن آن ها هیچگاهی از آزادی بیان نبوده بلکه از جملۀ به فساد کشاندن مردم به شمار می رود. در میان عامه مردم افراد ضعیف، خوردسال، وسبک عقل وبیمار وجود دارند که همیشه نمی توانند میان خوب وخراب تفکیک کنند. به همین منظور در اسلام جایی برای فریب و خدعه و گمراه سازی و منحرف ساختن ناتوانان و ادم های مجبور وجود ندارد. کما اینکه جایی برای دعوتگران و رواج دهندگان رذائل وپستی ها نیز وجود ندارد؛ برای اینکه چنین چیزهایی از جمله آزادی فریب ونیرنگ به حساب آمده نه آزادی بیان وتعبیر، خداوند می فرماید:( إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ)( النور:۱۹).

” کسانى که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند مى داند و شما نمى دانید”.

هرگاه چنین حکمی در بارۀ ان عده کسانی که به شیوع فاحشه دست می زنند، باشد پس در برابر کسانی که فعلا با گفتار، رفتار و پروژه های شان فحشا را رواج می دهند چه حکمی خواهد داشت؟

وزیر این حکم تبلیغات بازرگانی برای چیزهای حرام و مضر، و استفاده از زنان برهنه در تبلیغات وبرخی اعمالی که آن را تعبیر هنری می پندارند، نیز داخل می شوند.

درنگ وشناخت، پیش از گفتار وبیان:

این ضابطه بر تمام گفتارها وتعبیرهای گوناگون ساری وجاری است، اما در مسائلی که به اخبار، حقوق و آبروی مردم بستگی دارد، در آن صورت در نظر گرفتن این ضابطه موکدتر وجدی تر خواهد بود.

از جمله ضوابطی که اسلام در زمینۀ گفتار وبیان به آن امر فرموده این است که گفتار فرد مسلمان مستند به حجت ودلیل بوده و پس از تأمل ودرنگ و به دور از تخمین  و دروغ و تهمت وافترا صورت گیرد، خداوند می فرماید:( وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) (الاسراء:۳۶).

” از آنچه نمى دانى پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دلها همه مسئولند!”.

به همین لحاظ نهی شدیدی در ارتباط به دروغ وتهمت وپخش اخبار پیش از تأمل و شناخت، در نصوص شرعی وارد شده است. وهیچکدام این چیزها در محدودۀ آزادی بیان داخل نبوده بلکه در دایرۀ بدگمانی وسوء بیان داخل می باشد.

حفظ حرمت و آبروی مردم:

این ضابطه با ضابطه گذشته تفاوتش در این است که این موضوع متعلق به مسائلی است که حقیقت و واقعیت اند اما گفتن وشایع ساختن آن باعث بی حرمتی، اذیت و آبروریزی برای مردم می گردد، در چنین صورتی گفتن آن سخنان جایز نمی باشد. وحرمت غیبت، دشنام، رسوا سازی وفاش کردن اسرار مردم بدون اجازه شان وقذف کردن به حق نیز داخل این ضابطه می باشد. وحتی قذف کردن به زنایی که آن را با چشم سر می بینیم ویقین داریم، نیز شامل این ضابطه می گردد، وبرای فرد مسلمان جایز نیست تا چنین قضیه ای را فاش کرده و از آن سخن بگوید مگر در صورتیکه دارای چهار شاهد باشد، تمام این کارها منع شده تا آبرو وعزت وحرمت مردم مصون باشد.

عدم دخالت در نیت ها و اسرار درونی:

این ضابطه به نقد اشخاص در آراء و تصرفات و اجتهادات شان بستگی دارد، خواه علما واندیشمندان باشند یا اینکه زمامداران و حاکمان، ویا عامۀ مردم. زمانیکه اسلام برای نقد ومجادله ومحکوم کردن هر کسی که فکر می کنیم اشتباه و یا بد کرده اند، اجازه می دهد، این اجازه در چارچوب چیزهایی است که ما آن را بدون تجسس وجستجو وتأویل و بدگمانی و بدون متهم ساختن نیت ها و درون ها دیده ویا شنیده ایم، برای اینکه شریعت ما را “امر کرده که حکم به ظاهر کنیم وخداوند خود متولّی درون ها است”.

خلاصه سخن اینکه اسلام تمام دروازه ها را بر روی آزادی بیان باز گذاشته است، و از منظر اسلام هیچکسی بالاتر از مخالفت و نقد و مراجعه نیست، تنها ذات باریتعالی است که از آنچه انجام می دهد پرسیده نمی شود (لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ)(الانبیاء:۲۳).

“هیچکس بر کار او نمى تواند خرده بگیرد، ولى در کارهاى آنها جاى سؤال و ایراد است”.

واو تعالی است که (یَحْکُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ)(الرعد:۴۱).

” و خداوند حکومت مى کند وهیچکس را یاراى جلوگیرى یا رد احکام او نیست”.

واو تعالی است که حق وصدق را می گوید:( ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ)(ق:۲۹).

“و کلامى نزد من دگرگون نمى شود”.

اما آزادی بیان باید در چارچوب حقیقت، منفعت وادب صورت پذیرد و جایز نیست که آن را وسیله ای برای بهره برداری، ویرانی، فریب و اذیت مردم قرار داد.

نویسنده: پروفسور احمد ریسونی

برگردان به فارسی: احمدذکی “خاورنیا”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا