خبر و دیدگاه

شاد باش ها! شادباشها!

sediq_rahpoe_tarzi
صدیق رهپو طرزی

لحظه های فرارسی عید زاد روز عیسا، پسر مریم ٫٫ باکره ،، را به تمام باورمندان این جشن، در سراسر جهان و حتا آنانی که در ماهواره های بررسیگرانه، دور زمین می گردند، در خط اصل های رواداری به باور دیگران، شاد باش می گویم.

نگاهی به ریشه این امر روشن هست که کسانی که دیدگاه و برداشت های خویش را برای آفرینش نظم جدید در خط باور هایی پس از موسا، سر و سامان دادند و به نام عیسا، پسر مریم که او را به باکره گی، برداشته بودند، سکه زدند، در آغاز مانند همه گروه هایی با فکر جدید همراه اند، به شدت در اقلیت به سر می بردند.

اینان برای این که از گزند، کهنه گرایان و بارومندان به ٫٫ ده فرمان موسا ،، به امان بمانند، در تکوی های تیره و تاریک، که با چراغ های موشکی نور کمرنگی پخش می کردند و این امر فضای ٫٫ روحانی ،، به میان می آورد، به نیایش سخنانی که بر آن ها مُهر آیه یی زده بودند، می پرداختند.

این ترس و واهمه، از گسترش دیدگاه های شان جلوگیری می نمود.

حال و وضع تا زمانی دوام نمود که امپراتور روم، در سدهٔ چارم، به این باور روی آورد.

از آن پس، باورها و آیین هایی که در تکوی های سرد، نمی و تیره صدا می نمودند، نا گهان فضای یک امپراتوری را نصیب شدند و بعد، این باورها، به دین رسمی و سیاسی بدل شد.

در همان آوان، کشیشان که اکنون شمشیر قدرت آنان را همراهی می نمود، برای این که اثر این باورها را نیرومند تر بسازند، در جستجوی آن شدند که روزی را به نام ٫٫ زاد روز ،، عیسای اسطوره یی، سکه بزنند.

این باورمندان به دشوار بزرگی رو به رو شدند.

این مانع بزرگ یا سد سکندر، را باورمندان خورشید یا میترا باوری، می ساختند.

واژهٔ میترا که در ریگویدا و اوستا، این دو زبانی که می توان آنان را خواهران سکه یی خواند، با گویش های گونه گون آمده هست.

این واژه و باور به آن، آرام آرام در آسیای کوچک ( ترکیهٔ کنونی یا روم شرقی ) گسترش یافت و بعد در چهره های گونه گونِ اسطوره های یونانی حلول نمود. از این رو، معنا های مختلف را بر دوش کشید، از گونه، دوست، پیوندگر، همیار و حتا قرار داد.

در روم باستان از سدهٔ اول تا سدهٔ چارم، باورمندانش در سراسر این امپراتوری یا شاهنشاهی، حضور سنگینی داشتند.

در خط همین باور، شام ۲۱ دسامبر برابر به سی قوس، چون خورشید در درازای سال، دیرترین مدت را در محاق، تاریکی و سیاهی به سر می برد، باورمندان، تمام شب را از اندوه زیاد به ناله و فغان سر می دادند و برآمدش را می خواستند. این شب تیره و تار در فرهنگ ما به نام ٫٫ شب یلدا ،، خوانده می شود.

شاعری در زمینه سروده هست:

٫٫ از خدا وصل یار می خواهم

درشب قوس و روز جوزایی،،

اینان تا سپیدهّ سحر چشم به راه ٫٫ برآمد ،، آفتاب می دوختند.

آن گاه در سحرگاه، با ٫٫ دمیدن ،، خورشید، که دیگر از چنگ سیاهی رهایی می یافت، و با گذشت هر روز، پُرنور تر می گردید و مدت بیشتری حضور می داشت، به جشن و شادی دست می زدند.

روحانیان باور عیسایی، پس از کنکاش فراوان ـ چون نمی توانستند ـ این مراسم را که در ژرف ترین گوشه های ذهن مردم و حتا ناخودآگاه اجتماعی شان رسوب نموده بود، با فرمانی از میان بردارند، به این نتیجه دست یافتند که این زمان را به نام زاد روز عیسا، سکه بزنند.

پس از آن با فرمان امپراتور و شمشیر قدرت، آرام آرام این روز جای تولد ٫٫ خورشید ،، را گرفت.

این امر با باورهای کورکورانه تا آغاز سدهٔ پانزدهم که خورشید تفکر روشنگرانه، و دستآورد های دانش ستاره شناسی، بار دیگر به دیدگاه های فلسفی و خردگرایانهٔ یونان زیر نام ٫٫ نوگرایی ،، روی آوردند، دوام یافت.

از آن پس، بررسی ها و کاوش های گونه گون دانشی ـ همراه با حضور این باور در وجدان پنهانی جامعه ـ از این امر اسطوره زدایی نمودند، و خورشید راستی و حقیقت بار دیگر تابید.

در پایان این نوشتهٔ کوتاه سروده یی را از جلال الدین محمد بلخی را می آورم:

٫٫ نی شبم، نی شب پرستم که حدیث خواب گویم

چو، غلام آفتابم، همه از آفتاب گویم.،،

 

نوشته های مشابه

‫۴ دیدگاه ها

  1. عقیده به انسان اجازه فکر کردن و اندیشیدن را نمیدهد و اگر اندیشیدن را اجازه دهد برای آن اندیشیدن هم چوکات تعین میکند که باید در این چوکات اندیشید. در اینصورت آزادی فکر و اندیشه در عقیده جا ندارد. آگر آدم آزاد فکر نماید سوالات زیادی در ذهن انسان پیدا میشود، که جواب منطقی به آن وجود داشته نمیتواند. اینست که باید آنرا بپذیری. مثلا” انجیل یوحنا صد سال و اندی بعد از تولد عیسی به رشته تحریر در آمده است. شما خود تصور نمائید یک قرن مدت کمی نمیباشد. چطور میتوان به صحت ویا سقم آن باور نمود. همین امروز در یو تیوب از زبان دکتور عبدالکریم سروش فیلسوف مشهور اسلامی شنیدم که بیوگرافی حضرت محمد یکصدو پنجاه سال بعد از رحلت او نوشته شده است. همین قسم احادیث هم. پس در آن شرایطی که نه آرشیفی و نه قلم و کاغذی زیاد معمول بوده است، از کجا میتوان به صحت و درستی آن باور نمود. اگر آدم از عقل و خرد که بر بنای مشاهده و تجربه و استدلال استوار میباشد، اینطور افکار و حوادث را به بر رسی گیرد، جائی برای قبول نمودن آن نمیتواند وجود داشته باشد.

  2. درست است که روز تولد عیسی معلوم نمیباشد. در روایات عیسوی ها آمده است که چوپانان در دشت معجزه تولد عیسی را شاهد بوده اند. این بدینمعنی میباشد که تولد عیسی در هوای خوب مثل فصل تابستان باشد بخاطر اینکه چوپانان تنها در هوای خوب میتوانند گله خودرا به چرا گاه ببرند.
    تجربه نشان داده است که هر دین توسط آدمان خود خواه و نفس پرست که در لباس پیشوایان دین خودرا ظاهر ساخته اند و خودرا تیکه داران دین بحساب آورده اند به کجراهه و انحطاط کشانده شده است. دین یهود هم توسط فرقه فرسیان به بیراهه کشانده شده بود، در این وقت بود که گروهی زیر قیادت عیسی ظاهر شدند تا جامعه را از آشفته حالی بکشند. آنها به تلاش و مبارزه پرداختند تا اینکه قدرت روم آنرا بنفع خود تشخیص داده و از آن حمایه بعمل آورد.

  3. در کتاب تولد دیگر نوشته دانشمند شفا خوانده بودم که دانشمندان و محققین هرچند دنبال اسناد و لوحه ها و کتیبه از زمان فراعنه مصر گشتند، ولی نتوانستند چیزی بیابند که موجودیت فزیکی موسی را ثابت سازد. ولی دو دلیل قوی و مستند به عدم موجودیت فزیکی شخصی بنام موسی بدست آوردند. اول اینکه بحساب روایات خواهر فرعون موسی را در سبدی از دریا بیرون آورد و این نام را برایش گذاشت موسی یعنی از آب کشیده شده. سوال در اینجا است که موسی از آب کشیده شده در زبان عبری(زبان بهود) معنی میدهد. اگر خواهر فرعون آنرا نام گذاری میکرد چرا به لسان خود نام گذاری نکرده است. دوم اینکه اگر شخصیت موسی طور فزیکی وجود میداشت و این همه معجزاتی که در زمان فرعون انجام داد، چرا در هیچ کتیبه و یا لوحه و یا آثاری از موسی نام برده نشده است. این نشان دهنده این امر میباشد که شخصیت موسی و پنج اسفار مربوط او ممکن پنجصد تا ششصد سال پیش از عیسی ساخته شده و به مردم تبلیغ گردیده است.
    حالا این برای بار اول میباشد که از جناب شما شنیدم که عیسی هم شخصیت اسطوره ای میباشد. شما بااین نوشته خوب خود فکر مرا بحرکت در آوردید تا بیشتر در این مورد کاوش و اطمینان حاصل نمایم. قلم شما تابانتر باد.

  4. پر واضح میباشد که دروازه حقیقت با دق الباب شک و سوال باز میگردد. این نوع مقالات خوب روزنه را برای بیان حقیقت باز خواهد کرد. بشما و تمام اهل دانش توان و شیمه زیاد آرزو میکنم تا در زدودن تاریکی ها و تا باندن روشنی ها پیروز باشید.

پاسخ دادن به کمال

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا