خبر و دیدگاه

چگونه می توان اسلام را دین صلح و رحمت معرفی کرد؟

andishmand_1
محمد اکرام اندیشمند

خیرت ویلدرز عضو پارلمان و رهبر حزب آزادی هالند(PVV) از احزاب راست افراطی که با دیدگاه ضد اسلامی و مخالفت با مسلمانان مهاجر و مقیم هالند و اروپا معروف است، باری در یک مصاحبۀ تلویزیونی در سال ۲۰۰۸ گفت که تمام مسلمانان دنیا که بیشتر از یک ملیارد جمعیت جهان را تشکیل می دهند، تروریست بالقوه هستند. او ادعا می کرد که مسلمانان این عقیده و تعلیم را از اسلام و قرآن می گیرند و فقط برای اجرای آن منتظر فرصت می مانند. ویلدرز در آن سال فیلمی علیه اسلام به نام فیتنه ساخت و آن را از یوتیوپ منتشر کرد تا غربی ها را از مسلمانان بترساند و اسلام هراسی را در جامعۀ غربی تبلیغ کند. او بارها در نظریات خود به اروپاییان هوشدار میدهد که از مسلمانان به عنوان تروریستان بالقوه بترسند و مواظب باشند و مانع ورود و اقامت مسلمانان به اروپا شوند. او گاهی هدف و برنامۀ خود را مبنی بر اخراج مسلمانان از اروپا به سمع مردم می رساند.

مسلم است که دیدگاه و اندیشۀ خیرت ویلدرز در مورد بالقوه تروریست بودن تمام مسلمانان جهان، یک دیدگاه نادرست و غیر واقعی است. بسیاری از احزاب سیاسی هالند و احزاب سیاسی سایر کشورهای اروپایی و جامعۀ اروپا این دیدگاه ویلدرز را نمی پذیرند. اما وقتی چند مرد مسلمان شهروند فرانسه بصورت ناگهانی با کلاشینکوف بروی مردم  در شهر پاریس شلیک می کنند و ۱۲۹ نفر را می کُشند، و وقتی سید رضوان فاروق امریکایی پاکستانی تبار ۲۸ ساله که در امریکا تولد شده و در آنجا بزرگ گردیده است با تشفین مالک خانم ۲۷ سالۀ خود بروی مردان و زنان یک مجتمع صحی سالمندان در سن برنار دینوی کالیفرنیا(۲ دسمبر۲۰۱۵) آتش می گشایند و ده ها نفر مردان و زنان پیر و معلول را به خاک و خون می کشانند، آیا برای شهروندان نامسلمان غربی در اروپا و امریکا این ذهنیت پیدا نمی شود که خیرت ویلدرز رهبر حزب آزادی هالند راست می گوید؟ آیا آنها این پرسش را مطرح نمی کنند اگر به قول خیرت ویلدرز تمام مسلمانان جهان تروریست بالقوه نباشند، پس چرا این سید رضوان فاروق ۲۸ سالۀ امریکایی متولد و تعلیم یافتۀ امریکا پس از ۲۸ سال زندگی عادی و آرام با خانم ۲۷ ساله اش،  یکبار و به صورت ناگهانی به تروریست بسیار خطر ناک و بی رحم تبدیل می شوند که ده ها انسان بی گناه و معیوب را بی رحمانه به خاک و خون می کشانند؟

نکتۀ بسیار مهم، پاسخ به این سوال است که اسلام با تروریزم مخالف است و مسلمانانیکه این چنین اعمال تروریستی را انجام می دهند، به اسلام ارتباط ندارند و مسلمان نیستند. چگونه می توان طرح این سوال و حتی ذهنیت طرح چنین پرسشی را از اذهان و افکار عمومی دنیا زدود؟ نخبگان مسلمان، فعالان و سیاستمداران مسلمان، نهادهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان و احزاب اسلامی چه پاسخ و راهکاری به این چالش ها و پرسش ها دارند؟

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. من نظر آقای روشنضمیر را کاملا” تأیید میکنم. ما باید بتوانیم دست آورد های علمی و فکری کشور های پیشرفته امریکائی و اروپائی را درک و از آن در زندگی روز مره خود با درایت استفاده نمائیم و راهی را جستجو نمائیم که تجربه کشور های اروپائی را در امور دینی در افغانستان با احتیاط تطبیق نمائیم. بخاطر اینکه در زمان قدیم که بنام عصر تاریک یاد میشود اروپا هم به همین مصیبتی که اکنون کشور های اسلامی دچار هستند دچار بودند. در آن زمان دین اسلام شعار عدالت و آزاد اندیشی میداد و طلب علم و تحقیقات علمی را هدایت میداد. آنها از اسلام در همان زمان چیزی پیروی کردند و حالا افکار و نظرات ما به کجراهه برده شده است باید ما از آنها یاد بگیریم و پیروی نمائیم.

  2. “چگونه می توان طرح این سوال و حتی ذهنیت طرح چنین پرسشی را از اذهان و افکار عمومی دنیا زدود؟ نخبگان مسلمان، فعالان و سیاستمداران مسلمان، نهادهای سیاسی و اجتماعی مسلمانان و احزاب اسلامی چه پاسخ و راهکاری به این چالش ها و پرسش ها دارند؟”
    سوال خوب و قابل ملاحظه ای میباشد.
    عرض شود کارهائی که گروهای افراطی مثل مثل القاعده و طالب و داعش و الشباب و بوکوحرام و غیره گروهای افراطی ترورستی انجام میدهند همه ریشه در عقیده دارد. اگر انسان فکر و عقل خودرا بکار نیندازد و اگر به انسان اجازه آزادفکر کردن داده نشده باشد، بدون شک عقیده چنین چیزی را بروز میدهد که حالا ما از طرف گروهای افراطی به ان مواجه هستیم و درد میکشیم. کشور های پیشرفته و شهروندان با فکر و عقل آن به عقیده احترام گذاشه و آنرا در طاف تاریخ گذاشه اند و میدانند که در زندگی عملی و روز مره شان بدرد بخور نبوده و کاربرد ندارد. آنها در زندگی روز مره شان از عقل و فکر و استدلال کار میگیرند. مثلا” اگر شما اسفار پنجگانه عهد عتیق را بخوانید میبینید که تا چه حد خرافی و دوراز عقل و منطق میباشد، و تا چه اندازه در آن هدایت جنگ و کشتار و قتل عامها داده شده است. اما یهودیان و عیسویان با آنکه به آن احترام و عقیده دارند، در اجراآت روز مره خود از ان کار نمیگیرند و آنرا احترامانه در موزیم تاریخ جا داده اند. بخاطر اینکه در دین آزاد اندیشی جا ندارد، اگر در دین اندیشیدن هم اجازه داده شده باشد، آن آزاد اندیشیدن هم در چوکات عقیده محدود شده است. از همین جا است که آنها دین را از دولت جدا ساخته اند و توانسته اند فعالیتهای دینی و دولتی را طوری هم آهنگ سازند که در آن عقل و فکر آزاد حاکم باشد. اما در کشور های اسلامی مسلمانان راستین که بخواهند اسلام را احترام گذارند و احکام آنرا بزمان معین و محل معین، تفسیر نمایند از طرف کور مغزان به کفر و زندیق محکوم میشوند. راه علاج آن در آنست که نخبگان مسلمان جرئت بخرج دهند و بگویند که در زمان حال و در عصر حاضر احکام دینی ما دیگر میدان کار برد ندارد. باید علمی و منطقی و بر اساس استدلال فکر خود را عیار ساخت. همین حالا در تمام صحبتها از امامان و کسانی نقل قول میشود که تقریبا” هزار سال قبل کار و زندگی داشته اند و اکنون به هزاران دانشمند و علما وجود دارند که باید از آنها نقل قول شود و نه از کسانیکه چند سال پیش زنده بوده اند. مثلا” در ایران بعیوض اینکه از دکتور سروش نقل قول شود از امام جعفر صادق نقل قول میشود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا