خبر و دیدگاه

نگاهى به “رها در باد”، نوشته ثریا بهاء

شهر نوش
نویسنده: شهر نوش پارسی پور

افغانستان در برهوت تاریخ رها شده بود. این جامعه کوهستانى که در برزخى در شرق ایران قرار گرفته است، به دلیل موقعیت جغرافیایى خود در دهه هایى که جهان با شتاب به سوى جلو حرکت مى کرد در تاریکى باقى ماند. گفته مى شود که اگر تمام اختراعات و اکتشافات دنیا را صد فرض کنیم، یک درصد آن سهم تمام دوران هاى تاریخى و تمام کشورهاى جهان و نود و نه درصد آن سهم صد سال اخیر است. چنین است که افغانستان، به همراه بسیارى از کشورهایى که در اندرونه آسیا قرار گرفته اند محکوم به آن شدند که با آن یک در صد زندگى کنند. تمام جمهورى هاى شوروى سابق جزیى از این جوامع هستند که در تاریکى باقى ماندند. این تاریکى اما براى افغانستان فاجعه ترسناکى را به همراه آورد. در حالى که حزب توده در ایران که وابسته به شوروى بود در سال ١٣٣٢ شکست نهایى را خورد در افغانستان اما به دلیل معادلات بین المللى جبهه شوروى از قدرت برخوردار بود. چنین شد که در سال ١٣۵٧ خورشیدى قواى شوروى موفق شدند دو حزب کمونیست را که با هم ائتلاف کرده بودند در افغانستان به قدرت برسانند. کتاب ثریا بهاء، “رها در باد” این دوره تاریخى افغانستان را به تصویر مى کشد.

ثریا بهاء، دختر سعدالدین خان بهاء، روشنفکر افغان است که هیجده سال از عمر خود را در زندان هاى دوران پادشاهى افغانستان گذرانید. این شخصیت که از سواد و دانش قابل تاملى برخوردار بود دائم در جستجوى راهى که افغانستان را از مشکلات برهاند در حال مبارزه بود. افغانستان نیز همانند تمام کشورهاى جهان سوم در جستجوى راهى بود که عقب ماندگى خود را در برابر کشورهاى غربى جبران کند. در حالى که در غرب، در اروپا و آمریکا هر روز اختراع جدیدى شکل مى گرفت، افغانستان، همانند تمامى کشورهاى جهان سوم در تب و تاب پیدا کردن راهى سیاسى براى خروج از بن بست تاریخ بود تا بتواند لیاقت هاى اقتصادى و صنعتى خود را بارز کند. در این زمان ها در کشورهاى سلطنتى همیشه تیغ حمله متوجه نظام سلطنتى مى شود. همه فکر مى کنند اگر شاه برود تمام کارها درست خواهد شد، غافل از آن که باید جامعه را بر اساس معیارهاى نوین بازسازى کرد. چنین است که در افغانستان نیز تیغ حمله متوجه نظام سلطنتى بود و همین نظام سلطنتى است که پدر ثریا بهاء را هیجده سال در زندان نگه مى دارد.

دختر جوان پس از زندان پدر به دنیا مى آید و با حماسه هاى خانوادگى بزرگ مى شود. تربیت پدر او متوجه مدرنیسم است و دخترش را تشویق به درس خواندن و رشد مى کند. ثریا دوران دبستان و دبیرستان را با موفقیت مى گذراند و وارد دانشگاه کابل مى شود. نظام سلطنتى، که اگر بر اساس معیارهاى ایرانى بررسى شود ستم-شاهى است، اما درهاى دانشگاه را به روى دختران گشوده است. نظام همچنین سر سازگارى با روسیان را دارد که همسایه قدرتمند شمالى است و با داس و چکش کمونیستى به تمام مردم دنیا خفت مى دهد و داعیه دفاع از کارگران جهان را دارد. ثریا از طریق دوستانى که پیدا کرده است جذب حزب پرچم مى شود. بعد بزودى در مى باید که این یک حزب وابسته است و از آن بیرون مى آید.

افغانستان مى خواهد ره صد ساله را به سرعت به پیماید. داوود پسر عموى پادشاه افغانستان علیه پادشاه کودتا مى کند. شاه که در سفر ایتالیا است واقعیت شکست خود را مى پذیرد و داوود با تکیه بر قدرت شوروى به قدرت مى رسد. دلیل موفقیت همسایه شمالى در همین نکته گنجیده است که غرب توجه چندانى به افغانستان ندارد و همسایه شمالى رقیب سرسختى ندارد. هنگامى که در سال ١٣۵٧ انقلاب اسلامى قدرت شاه را در ایران ریشه کن مى کند، روسیان فرصت فوق العاده اى براى ورود به افغانستان پیدا مى کنند. هیچ کس نیست که براى افغانستان دلسوزى کند. پس داوود سقوط مى کند و در جنگى نابرابر در کاخ ریاست جمهورى به همراه خانواده اش به خاک مى افتد و کمونیست ها قدرت را به دست مى گیرند.

تمامى این نکات در کتاب ٧۶۴ صفحه اى ثریا بهاء مورد بحث و بررسى قرار مى گیرد. او واقعیت زندگى افغان را با خون و گوشت و پوست خود تجربه کرده است. او دختر جوانى ست که استعدادى بسیار خوب در زمینه ادبیات دارد. داستان مى نویسد و در دانشگاه درس مى خواند. زمینه ى تعلیماتى او بسیار آشفته است. متون مارکسیستى را مى خواند. ادبیات رمانتیک مى خواند و در همان حال خواننده ى مجلات زن روز و اطلاعات بانوان چاپ ایران است. انبوهى غریب از اطلاعات پراکنده در ذهن او رشد مى کند. اما یک نکته مسلم است که او هرگز قادر نیست شوروى را در افغانستان به عنوان یک قدرت مستقر قبول کند. در این زمان رقابت دو برادر براى ازدواج با او شکل مى گیرد و ثریاعاقبت تن به ازدواج با صدیق مى دهد که برادر نجیب، فعال سیاسى چپ است. ما در اینجا شاهد تغییرات و تحولات کمونیست ها در افغانستان هستیم و شاهدى بر اعدام و کشتار هشتاد هزار انسان. در جامعه اى که اکثریت مردم بى سواد هستند بخش اعظم تحصیل کردگان آن به جوخه اعدام سپرده مى شوند. ثریا اما با صدیق ازدواج کرده است که در دوران پیش از ازدواج صد و پنجاه نامه ى عاشقانه براى او فرستاده و چند بار نیز خودکشى کرده است.

افغانستان دارد در زیر بار تحولات سیاسى، اجتماعى و روانى از پاى در مى آید. جامعه پدرسالارى که الله و پدر را باهم برابر مى بیند ناگهان رودررو با زنانى است که حرف مى زنند و از خود قدرت نشان مى دهند. فراموش نکنیم که پس از سقوط کمونیست ها طالبان تمام زنان افغانستان را خانه نشین کرد و آنها را در پستوها پنهان کرد. مى توان باور کرد که این جامعه از نظر روانى در آشوب ترسناکى فرو رفته است. اما داستان به قدرت رسیدن کمونیست ها در افغانستان، افغانستانى که متکى بر نوعى اقتصاد شبانى و ما قبل تاریخى است از نکاتى ست که به فاجعه مى ماند. چنین به نظر مى رسد که در این دوران هفت هشت ساله افغانستان دائم به خود خنجر مى زند. ثریا بهاء این دوران را به خوبى در کتابش مورد بحث و بررسى قرار مى دهد.

در آخرین تحلیل نجیب، برادر شوهر ثریا به عنوان رئیس جمهور انتخاب مى شود. براى ثریا تنها یک راه باقى مى ماند و آن فرار است. او که در رابطه با احمد شاه مسعود، چریک برجسته افغان قرار گرفته به همراه همسر و دو فرزندش به سوى کوه هاى هندوکش مى گریزد و در طى یک سال پر از ماجرا این مسیر ترسناک را به همراه خانواده اش طى مى کند و به پایگاه هاى احمد شاه مسعود مى رسد. سپس از آن طریق است که خود را به پاکستان مى رساند و موفق مى شود تا از آمریکا پناهندگى بگیرد.

این پى رنگ خاطرات ثریا بهاء است. در جریان خواندن کتاب متوجه مى شویم که او با شوهرش تضاد عمیقى دارد. صدیق، شوهر ثریا که برادر نجیب، رئیس جمهور افغانستان است دچار مشکلات زیادى ست. او از یک سو یک مرد افغان و لاجرم یک پدر سالار است. از سوى دیگر او شوهر زنى ست که قدرت روانى زیادى دارد و مى خواهد تصمیم گیرنده و مسئول زندگى خود باشد. از دیگر سو با برادرش در تضاد است که در تمام دوران بچگى او را تحقیر کرده و به او آزار رسانده است. و شاید در آخرین تحلیل او دچار عدم تعادل روانى است. واقعیت این است که در تمام جامعه هاى در حال گذار که از مسیر حرکت جامعه هاى مترقى عقب مانده اند این عدم تعادل روانى به چشم مى خورد. او از یک سو نرم و رقیق القلب است و از دیگر سو مى تواند زنش را کتک بزند. بچه هایش را به روش هاى خشن کتک مى زند، اما در همان حال قادر است بر آنها نفوذ داشته باشد. هرچه هست در آخرین تحلیل این خانواده نیز همانند بسیارى دیگر از خانواده هایى که در جریان تحولات دردناک جامعه در حال گذار قرار گرفته اند از هم مى پاشد.

ثریا بهاء وضعیت افغانستان و شرایط زندگى خانوادگى خود را در این اثر به نمایش گذاشته است. این کتاب گوشه بسیار کوچکى از یک واقعیت ترسناک است. واقعیت افغانستان و ستم ترسناکى که بر این جامعه رفته است. افغانستان از جامعه سلطنتى سنتى به دام کمونیسم روسى مى افتد و سپس در یک دگردیسى ترسناک دچار قهقهراى اسلامى مى شود و به عمق تاریخ سقوط مى کند. طالبان که هیچ چیز براى عرضه ندارد مى کوشد هرچیز را که وجود دارد نابود کند. نابودى بوداى بامیان که یک شاهکار تاریخى بود نشانه اى از این سبعیت غیر قابل توضیح است. امروز اما افغانستان مى کوشد دموکراسى را آزمایش کند و مردم روش نوینى براى زندگى خود یافته اند. این در حالى ست که شبح طالبان و اخیرا داعش در این کشور به چشم مى خورد. کتاب ثریا بهاء تنها دوران حکومت کمونیست ها را در بر مى گیرد اما خواندن آن براى تمام کسانى که مى خواهند درباره افغانستان اطلاعاتى جمع آورى کنند ضرورى است.

خواندن کتاب ثریا بهاء را به شما توصیه مى کنم.

از مجلۀ(بررسی کتاب) چاپ لاس انجلس

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. واقعا” که رها در باد بانو ثریا تصویر روشنی از زندگی اجتماعی و سیاسی افغانستان از زمان تسلط قدرت سیاسی بدست نادرخان و تا ختم قدرت سیاسی از دست داکتر نجیبالله را، بدست میدهد. با ادبیات زیبا خیلی روان و دلچسپ نوشته شده و خواننده را در خود جذب و موئنس میسازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا