خبر و دیدگاه

سقفِ لرزان بر ستون پنجم

11855818_567997470006301_4352188287320190916_n
عبدالمنان دهزاد

در این روزها گروۀ ستون پنجم در گفتمان‌های سیاسی شهروندان افغانستان به عنوان داغ‌ترین گفتمان‌ها در محافل سیاسی رد و بدل می‌شود، پرسش این است که ستون پنجم چیست و چرا سقفِ لرزان سیاسی ما بر بالای این ستون بی‌‌گانه پرور استوار شد؟ ستون‌ها معمولاً برای نگهداری سقف‌ها به کار برده می‌شوند، اما چرا این ستون به جای نگهداری سقف ورشکستۀ سرزمین ما سعی در براندازی و نابودی آن دارد؟ این ستون‌ از کجا پدید آمد و زمینه‌های شکل‌گیری آن چه بود؟

معمولن ستون پنجم در ادبیات سیاسی جهان به گروهی از مردم گفته می‌شود که  به صورت پنهانی سعی در نابودی سرزمینی را دارند که خودشان عضوی آن سرزمین اند، یعنی این‌ها همان نقشی را در یک سرزمین بازی می‌کنند که یک جاسوس بازی می‌نماید، منتها با این تفاوت که جاسوس به ضرر و زیان بیگانه‌گان فعالیت می‌کند،  نفع و مصلحت ملت و کشور خویش را حتا به قیمت از دست دادن جانش مد نظر دارد؛ در حالی که ستون پنجم این معنی را افاده نمی‌کند،  بلکه افراد این ستون، دانسته یا ندانسته به زیان و ضرر خودی و نفع بیگانگان کار می‌کنند.  گفتنی است که این اصطلاح برای نخستین بار در زمان جنگ داخلی اسپانیا به کار رفت و از آن روزگار بدین سو وارد حوزه‌های نظامی و سیاسی شد و ذهن‌های بسیاری را به خود مشغول نمود.

در این اواخیر حضور سنگین ستون پنجم در رده‌های بلندِ حکومت کنونی افغانستان، نگرانی‌های شدیدی را در میان شماری کثیری سیاست‎‌گران و شهروندان این سرزمین بوجود آورده است، به باور خیلی از سیاست‌گران افغانستانی صدای گام‌های ستون پنجم تا جای پیش رفته است که حتا رد پای آن‌ها تا مهم‌ترین دستگاه‌های تصمیم گیری حکومتِ کنونی رسیده است.  یکی از تبعات منفی‌ای که افغانستانی پسا جنگ به شهروندانش به یادگار گذاشت باز کردن پای جاسوسان در این کشور بود. صدای پای جاسوس‌ها در این دیار از زمانِ آغاز شد که این کشور در چهاراهی تصمیم گیری‌های سیاسی راهِ خویش را گم کرد و هرکه حضور سیاسی خویش را در این سرزمین در نوع نگاهی دیگران نسبت به خود تعریف کرد، یعنی سیاست‌گری افغانستانی پیش از این که نقش و جایگاهی خویش را در میان توده‌ها و شهروندان کشور جست‌وجو کند، آن را در جای دیگری جست‌وجو کردند، پیش از این که وزن سیاسی و مردمی خویش را در میان مردمان این مرزبوم به آزمون بگیرد، آن  را در دید قدرت‌های بیرونی و بیگانه آزمون کردند. البته این داستان امروزیان نیست، بل ریشه‌های آن به دورهای تاریخی بسیار دور بر می‌گردد، کمتر زمام داری را می‌توان در تاریخ معاصر افغانستان سراغ کرد که در بازی سیاسی و برنامه ریزی داخلی‌شان مستقلانه عمل کرده باشند، اکثریت آنانی که در این جغرافیا به مرکبِ خستۀ سیاست سوار شده اند، فاقد پشتیوانۀ مردمی بودند، به همین دلیل سرنوشت مردمان این کشور همیشه دور از نظرگاۀ شهروندانش در بیرون از کشور رقم خورده است. این میراثِ ویرانگر راهِ خویش را ادامه داد تا زمانۀ ما رسید. داستان دیگر گرایی یا ستون پنجمی وقتی جدی تر شد که این کشور به میدان بازی‌های سیاسی قدرت‌های دور و نزدیک و همسایه‌گان‌اش تبدیل شد، خیلی‌ها به این نتیجه رسیده وگمان می‌کنند که برای رسیدن به قدرت سیاسی، باید دست بیگانه‌گان را گرفت تا از پله‌های ناهموار سیاست بالا رفت. این ایده در حکومت پسا طالبان به رهبری حامدکرزی به اوج خود رسید و شمارِ کثیری از اعضای برجستۀ حکومت او از سوی بیگانه‌گان و کشورهای بیرونی معرفی و بالای شهروندان کشور تحمیل شد و سال‌ها برای دل خوشی بیگانه‌گان کار کردند که بعدها از روی شماری از برجسته‌ترین آن‌ها به شمول حامدکرزی و رفیقان صمیمی‌اش پرده برداشته شد؛ این افشاگری‌ها هیچ دردی را مداوا نکرد. حامدکرزی به جای این که به مردم این سرزمین در این امرِ شرم‌آگین پاسخ گفته باشد، آن را به یک شوخی مضحکانه پشت سر نهاد، گویا این که هیچ اتفاقی مهمی نه‌افتاده است. او حتا پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت که هرچه‌ که از بیگانه‌گان می‌توانید بگیرد، ولی به آن‌ها ندهید!  غافل از این که کسی از برای خدا به یک انسان راه گم کرده‌ای افغانستانی پول نمی‌دهد؛ طبیعتن وقتی چیزی را داد، در برابر آن از شما خواهان ستاندن چیزی دیگر است، آن چیزی دیگر، چیزی نیست، جز جاسوسی کردن و فعالیت نمودن بر وفق مراد آنان، که امروز همین آدم‌ها  به‌نام ستون پنجم سر از گریبان رده‌های بلند حکومت بیرون کشید.

رفته رفته این میراث بیگانه‌گرایی به حکومت کنونی رسید، چگونگی شگل‌گیری این حکومت خیلی از بازی‌گران سیاسی را باورمند ساخت که برای بودن در متن سیاست افغانستان عمل کردن بر وفق مراد بیگانه‌گان است، چون اگر اراده و خواست مردم افغانستان در امرِ شگل‌گیری حکومت کنونی معیار قرار داده می‌شد، حالا ما در این وضعیتِ که هستیم نمی‌بودیم و آنانی که در متن سیاست کنونی بازیگر و همه کاره هستند، نمی‌بودند. اتفاقاتِ که پس از انتخابات پسین در افغانستان بوجود آمد، خیلی دلبسته‌گان و شیفته‌گان قدرت را از پس پرده‌ها بیرون کرد، نا امن شدنِ اکثریت استان‌های کشور، سپردن شماری از شهرستان‌ها و مناطق مهم به دهشت‌افگنان، برادر و مخالف خواندن آنانی که کمر به نابودی مردمان این سرزمین بسته اند، بهترین نمونه و دلیلی برای آنانی هست که در زیر سایۀ ستون پنجم گرد آمده اند.  حالا سقفِ لرزان و ورشکستۀ افغانستان بیشتر بر دوش آنانی گذاشته شده است که در بُن ذهن‌شان خدمت به بیگانه‌گان نهفته است، تا شهروندان این سرزمین،  منطق آنان بر این اصل استوار بود که حضور ما در قدرت برایند خواست قدرت‌های بیرونی بوده است، تا ارادۀ اکثریت شهروندان.

بدین لحاظ نقش ستون پنجم را یکی از آفت‌زا ترین نیروی تخریب‌گر و زیان‌ بار برای سیاست‌های داخلی و خارجی یک کشور دانسته اند، تا زمانی که دستان نیرومند آنان از بدنۀ حکومت و رأس‌های تصمیم گیری کوتاه نشود، این کشور کوچک‌ترین گامی را در راستای رفاه و توسعه‌یی همه جانبه بر نخواهد داشت. اما تصور می‌شود که مبارزه با گروه‌های ستون پنجمی بسیار دشوار به نظر می‌رسد، یکی به این دلیل این که این کشور فاقد تصمیم گیری‌های خودی است و همیشه دیگران بودند و هستند که حد و مرز زیست سیاسی ما را تعیین کرده و می‌کنند، نه مردم این کشور، یعنی از گذشته‌های دور تا زمانۀ ما کمتر زمام‌دار و حاکم را می‌توان در تاریخ معاصر این سرزمین پیدا کرد که در موضع‌گیری‌های داخلی و خارجی‌اش موازی با رأی و ارادۀ مردم عمل کرده باشد. امروز بودن در زیر فرمان دیگران به یک افتخار مبدل شده است. به ویژه برای آنعده آدم‌های که فاقد پایگاهِ مردمی اند.  دوم اینکه این گروه‌های ستون پنجمی در این سرزمین، چهره‌‌های نا فرهمند خویش را در پشت نقاب قوم و قبیله پنهان کرده اند و هر ازگاهی که اسم آنان به نام جاسوس و نوکران و فرمان‌بران بیگانه‌گان گرفته شود، آن را رنگی قومی تا می‌دهند تاخیانت. اگر چنان نمی بود امروز چهره‌های بسیاری در بدنۀ حکومت کنونی وجود دارند که از درآمدِ مالی این کشور تغذیه می‌کنند ولی  به سود بیگانه‌گان عمل می‌نمایند. هرگاه کسی تصمیم داشته باشد که پرده از چهرۀ آنان بر دارد و چهرۀ آنان را بر همه گان آفتابی نمایند، این آفتابی کردن به معنی آفتابی کردن چهرۀ یک قوم تعبیر می‌شود، تا یک جاسوس بیگانه. این امر یکی از دشوارترین موانع بر سرِ  راهِ گروه‌های ستون پنجم در کشور قرار دارد. کشورهای هم که این ستون پنجمی را در کشور ما ایجاد کرده اند، نخست لباس یک قوم و قبیله را بر تن آنان پوشانده اند، بعد نقش جاسوس را به آنان سپرده اند، چون در کشور قبیله‌گرایی افغانستان، هیچ چیزی مهم تر و کارآمد تر نسبت به نام قبیله نیست. تجربۀ تاریخی و آزمون‌های سیاسی در این کشور ثابت کرده است که آنانی که لباس پوسیده‌ای قبیله را بر تن کرده اند، بی محابا دست به هر عملِ ناگواری زده اند و چنان وانمود کرده اند که از آنان کرده انسان نیک‌خواه‌‌تر کسی دیگر نیست. به همین دلیل برای زدودن نقش ستون پنجم و سبک کردن حضور سنگین آنان در حکومت و تصمیم گیری‌های کلان سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در کشور، می باید به دنبال محو و کم رنگ کردن چتری  برویم که این گروه‌ها را در خود پناه داده  است. یعنی تا زمانی که منبع و سرچشمۀ یک فاجعه در این جامعه برداشته نشود، هیچ راهکار و برنامۀ دیگری آن فاجعه را در یک کشور منتفی نمی‌کند.

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. ستون پنجم آگاهانه و پلان شده در رده های مختلف در دولت جا داده شده اند و ماهرانه توسط زمامداران افغانستان که بکمک قدرت های بیرونی زمام مملکت بدست شان داده شده است، حمایه میشوند. در حالیکه زمامدار یک کشور خود در زمره ستون پنجم بحساب آید، واقعا” خیلی دشوار مینماید که بتوان جنگجویان استخبارات پاکستان را نابود کرد. ما دیدیم چه در پارلمان و چه در اظهارات وزیر سرحدات چطور اینان اختلافات قومی را دامن میزنند تا آب را خت نموده و ماهی بگیرند. ما دیدیم که چطور ستون پنجم بکمک استخبارات پاکستان فعال میشوند و آدمان ساده دل مثل آقای لالی را در پارلمان بنفع خود میرقصانند. اما در ستون پنجم بودن آقای منگل هیچ شک و شبه نمیتواند وجود داشته باشد. ما در مصاحبه اش با تلویزیون طلوع دیدیم که چطور آگاهانه و عمدا” نفاق لسانی را ایجاد و چاغ مبسازد. فقط راه علاج آگاه ساختن مردم و اتحاد و بسیج مردم افغانستان میباشد.

  2. کسانیکه به طالبان علاقمندی دارند مثل داکتر روستا ترکی، داکترانورالحق احدی، داکتر اشرف غنی و حامد کرزی و دیگران، این علاقمندی شان از دوحالت نمیتواند خالی باشد:
    ۱ – این ها فروخته شده و جواسیس میباشند که بدستور باداران خود چشم هارا پت و گوشهارا کر وجدان را به یخدانی و عقل و خرد را به طاقچه گذاشته و طالب را منحیث نیروی مدافع افغانستان می پذیرند و تبلیغ میکنند.
    ۲ – و یا اینکه شئونستان و فاشستانی میباشند که با غقل و خرد وداع نموده و پیروزی طالب را آرزو میکنند.

  3. حامد کرزی اشرف غنی اتمر استنکزی منگل خرم اسماعلیون احدی قدرت فاروق وردک و بشمارید از این دست در سطح بالا -حالا مار های کوچک که بعضا خیلی خطرناکتر ومهلکتر از بزرگهایشان هستند- مثل غفار داوی شکریه بدنام وبد اخلاق وووو.جمع بزنید ببینید بیشترین شان ویا شاید هم همه ئ شان (گوینده گان ئ کدام زبان) تشریف دارند!!!!!!!! وستون چندم هستند.از ملا ها ونادیان اسلام عزیز که در کدام ستون قرار دارند و به سفارش کی چی به خورد مردم میدهند چی تذکار دهیم!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا