خبر و دیدگاه

چرا القاعده، داعش و طالبان در تشکیل دولت و نظام سیاسی ناکام ماندند؟

andishmand_1
محمد اکرام اندیشمند

تمام زمینه های اجتماعی و سیاسی در بسیاری از کشورهای عربی تحت استبداد و اختناق زمام داران غیر منتخب برای تشکیل دولت و نظام سیاسی عدالت گستر و توسعه آفرین اسلامی مورد ادعای گروه های اسلامی چون القاعده و داعش مساعد بود. نفوذ و سلطۀ مستقیم و غیر مستقیم  امریکا و غربی ها در میان بسیاری از این کشور های عربی – اسلامی و حمایت آنها از اسرائیل در موضوع فلسطین، این زمینه را برای پذیرش اجتماعی، مشروعیت و حاکمیت گروه های اسلامی مضاعف می کرد. نفوذ فزایندۀ دولت شیعۀ ولایت فقیه ایران در میان اقلیت شیعۀ عرب و سیاست های آیدئولوژیک فرقه گرایانۀ جمهوری اسلامی ایران که بصورت فزاینده نگرانی و خصومت اکثریت جامعۀ سنی عرب را بر می انگیخت، فرصت دیگر مساعد برای گروه های اسلامی جهادگر سنی  در کشورهای عربی بود. با توجه به این زمینه ها، القاعده و سپس داعش به سرزمین وسیعی در عراق و سوریه دست یافتند و داعش در شهر موصل اعلان خلافت کرد.

گروه طالبان افغانستان نیز وقتی در سال ۱۳۷۵(۱۹۹۶)به حاکمیت دست یافتند، از زمینه های مساعد مشابه برخوردار بودند. جنگ در کابل و برخی مناطق دیگر میان تنظیم ها و گروه های مختلف مجاهدین، بد امنی و بی ثباتی فزاینده، راه پذیرش اجتماعی و مشروعیت طالبان را در افغانستان هموار کرده بود.

اما با گذشت زمان، این گروه ها به خصوص داعش به عنوان بزرگترین و نیرومند ترین گروه اسلامی جهادگر، علی رغم دسترسی به سرزمین نتوانستند اداره و نظام سیاسی بهتر از نظام سیاسی سایر کشورها و حتی دولت و نظام بهتر از حاکمان خودکامه و مستبدی چون: صدام حسین، حافظ الاسد و بشار اسد، معمر القذافی و دیگران ایجاد کنند. هیچ زبان تفاهم و تعامل با دنیای بیرون از خود و با دولت های کافر و مسلمان منطقه و جهان ایجاد کرده نتوانستند. با تمام دنیا درگیر شدند و چنان عملکرد وحشتبار و ددمنشانه ای در کُشتار انسان ها به نمایش گذاشتند که مسلمان و کافر را علیه خود بر انگیختند.

چرا چنین شد؟ چرا داعش، القاعده، طالبان و سایر گروه های مشابه در ایجاد دولت و نظام سیاسی مشروع و قابل پذیرش، و حتی در شکل دهی نظام اسلامی مورد ادعای خود ناکام ماندند و امروز در معرض ضربت و سرکوبی اکثریتی قریب به اتفاق جهان قرار گرفته اند؟

توطئه و دسیسۀ دشمنان اسلام:

بسیاری از حامیان و هواداران این گروه ها و حتی برخی از گروه های میانه رو اسلامی، ناتوانی و عدم موفقیت آنها را در تشکیل دولت و نظام سیاسی مشروع و قابل پذیرش توسط این گروه ها به دسیسه و توطئه یهود و نصارا و دشمنان اسلام مرتبط می سازند. از این هم شگفت آور تر، حتی شماری از افراد و گروه های اسلامی، داعش را ساخته و پرداختۀ یهود و نصارا و امریکا و اسرائیل می دانند و عملکرد آنها را غیر اسلامی و مخالف اسلام تلقی می کنند.

آیا این تصویر و برداشت از داعش و القاعده و عملکرد هایشان از زاویۀ اسلام، دقیق  و واقعگرایانه است؟

نوعی از برداشت و قرائت اسلامی:

واقعیت این است که داعش، طالبان، القاعده و ……….  یا به عبارت دقیق تر و ساده تر، تفکر و عملکرد این گروه ها، نوعی از قرائت و معرفت اسلام و شریعت اسلامی را منعکس و متبلور می سازد. داعش، القاعده، طالبان و ….  در تفکر و رفتار شان به عنوان جهاد و تطبیق شریعت اسلامی، هم به آیات قرآن و احادث پیامبر اسلام(ص) استناد می کنند و متوسل می شوند و هم به واقعیت های نهفته و انجام شده در تاریخ اسلام.

رفتار و عملکرد این گروه ها از تفکر و باورهای اعتقادی و آیدئولوژیک آنها ریشه و سرچشمه می گیرد. آنها این دیدگاه و قرائت را حقیقت دریافتی از اسلام، آنهم از منابع اصلی اسلام یعنی قرآن و حدیث می پندارند. هر گونه دریافت دیگر در تعارض و تناقض با این حقیقت دریافتی خود را، باطل، ضلالت، فتنه، ارتداد، الحاد، شرک، نفاق و کفر تلقی می کنند. آنها با این تلقی، برخورد و مقابله با تمامی این اصناف و فرقه ها را در میان جوامع و سرزمین های اسلامی و مسلمان در مراجعه به احکام اسلامی و شریعت اسلام، بسیار واضح و روشن می پندارند. یعنی به اعتقاد گروه های متذکرۀ اسلامی و جهادگر، احکام اسلامی بر مبنای قرآن و حدیث در مورد برخورد با افراد و گروه های: باطل، ضاله، فتنه گر، مرتد، ملحد، مشرک، منافق و کافر بسیار روشن و مشخص است:

 وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ(سوره بقره آیه ۱۹۳)( و بجنگید (با)آنان تا دیگر فتنه‌‏اى نباشد و دین مخصوص الله گردد.)

 فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ(سوره التوبه آیه ۵) (مشرکان را هر کجا یافتید بکشید و آنان را دستگیر کنید و به محاصره درآورید)

 فَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ (سوره محمد آیه ۴)( پس چون با کسانى که کفر ورزیده‌اند برخورد کردید گردنها را بزنید تا هنگامی که آنان را از پاى درآوردید.)

إِنَّمَا جَزَاء الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُواْ أَوْ یُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ یُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ(سورۀ مائده آیه ۳۳) (سزاى کسانى که (با) الله و فرستاده‌اش محاربه می‌کنند و در زمین به فساد می‌کوشند جز این نیست که کشته شوند یا بر دار آویخته گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت‏ یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.)

داعش به عنوان بزرگترین و نیرومندترین گروه اسلامی و جهادی که با فتح سرزمین وسیعی در سوریه و عراق اعلان خلافت کرد تا به زعم خود به دوران خلافت صدراسلام و حکومت مدینۀ پیامبر اسلام(ص) بر گردد و با این برگشت، حقانیت خود را در تمثیل اسلام واقعی و راستین به نمایش بگذارد.

توهم بهترین و کامل ترین اداره و نظام سیاسی:

داعش، القاعده، طالب و هر گروه افراطی تکفیر گرا و مدعی جهاد و شریعت، طرح و تصویر غیر از این در مورد دولت داری و نظام سیاسی در نام و عنوان امارت و یا خلافت اسلامی در جهت اداره و مدیریت ندارند. آنها تفکر، باور و عملکرد خود را مصداق واقعی اسلام دوران رسوالله(ص) و خلفای راشدین تلقی می کنند. آنها در این باور و عملکرد به نصوص دینی استدلال می کنند و خود را مجری و حامی احکام دین اسلام و شریعت اسلامی می دانند.

داعش و القاعده و گروه های مشابه آنها چون طالبان افغانستان و یا بوکو حرام نایجریا و سومالیا و هر جای دیگر، نمی توانند نظام سیاسی و اجتماعی بهتر از آنچه که تا اکنون ارائه کرده اند، ارائه کنند.

ریشه ها و عوامل اصلی شکست داعش و گروههای اسلامی مشابه:

مشکل اصلی داعش وتمام گروه های مشابه اسلامی از تحریک اسلامی طالبان افغانستان تا بوکوحرام نایجریا و الشباب سومالیا، القاعده و دیگران، مشکل عقلانیت و اندیشۀ عقلانی در فهم مدنیت انسانی و تحولات تاریخی و اجتماعی و حتی در فهم  قرائت دینی و اسلامی است.

بسیار جالب است وقتی من به چند سخنرانی قوماندانان و رهبران طالبان افغانستان به جنگجویانشان در زمان های متفاوت دو دهۀ اخیر گوش داده ام، شنیدم که آنها به پیروزی و شکست پیغمبراسلام(ص) و اصحابش در غزوۀ بدر و اُحُد اشاره و استدلال می کنند تا برای جنگجویان یا مجاهدان خود در جنگ، باور و انگیزۀ دینی ایجاد کنند.

اظهارات رهبران و فرماندهان طالبان به این معنی است که آنها خود را از لحاظ زمانی و مکانی و از زاویۀ ایمان و اعتقاد دینی در همان زمان و مکان پیامبراسلام و در جای مسلمانان دوران حیات پیغمبر اسلام(ص) قرار می دهند و می پندارند که آنها همچون مجاهدان و غازیان عصر پیامبر(ص)و صدراسلام هستند و مخالفان شان، کافران و مشرکان محسوب می شوند. حتی این گروه های اسلامی جهادگر تلاش می کنند تا در رفتار ظاهر خود به خصوص در برابر افراد و مردمی که آنها را به عنوان نامسلمان ومستوجب مجازات شرعی به اسارت می گیرند، همچون رفتار دوران صدراسلام با اسیران اراضی مفتوحه داشته باشند. بر مبنای چنین ذهنیت و باور است که داعش، زنان و دختران ایزیدی یا یزیدی عراق و سوریه را با دست و پای در زنجیر بسته شده به عنوان کنیز های غنیمت گرفته شده برای فروش به بازار آوردند و در معرض تماشای مردم و مشتریان قرار دادند.

این گروه های مدعی جهاد و احیای امارت و خلافت اسلامی حتی به شأن نزول برخی از آیات قرآن که در مورد جنگ و قتال در زمان و مکان مشخصی نازل یافته است، توجه ندارند. تفکر و باور گروه های اسلامی داعشی، طالبی و غیره وقتی فاجعه بار و جنایت آفرین می شود که آنها در جهت بازگشت به اسلام عصر پیامبر و صدر اسلام، بازگرداندن جوامع اسلامی و مسلمانانِ امروز  را در کشورها و سرزمین های شان مطابق برداشت و تصورات خود از اسلام آن عصر، بخشی از جهاد خویش تلقی می کنند. به عبارت دیگر، گروه های چون داعش و طالب، اسلام و مسلمانی صدها ملیون مسلمان را که  نسل اندر نسل در سده های متوالی با هویت اسلامی، زندگی و مرگ داشته اند، نمی پذیرند و جهاد را در همین کشورهای اسلامی و جوامع مسلمانان برای بازگرداندن آنها به اسلام عصر پیامبر و خلفای راشدین فریضه و وجیبۀ اسلامی خود میدانند. فاجعۀ جرایم و جنایت این گروه ها وقتی عمیق و هولناک می شود که ارائه تصویر اسلام آن عصر را در انحصار خود می پندارند و فقط فهم و قرائت خود را به عنوان اسلام زمان پیغمبر و اصحابش ارائه می کنند.

فاجعۀ رفتار و عملکرد گروه های مدعی جهاد و بازگشت به صدر اسلام و ایجاد خلافت و امارت اسلامی آن عصر از آنهم زمانی بیشتر عمیق و ترسناک می شود که آنها دریافت و قرائت خود را از اسلام، حقیقت مطلق از اسلام تلقی می کنند و مخالفت با آن را، باطل و گمراهی مطلق می دانند. کینه و خصومت خونین و غیر قابل آشتی گروه های مشابه اسلامی و جهادی میان خود به همین دریافت و فهم حقیقت مطلق و باطل مطلق بر می گردد. هر کدام، فهم و قرائت خود و رفتار خود ناشی از این برداشت و فهم اسلامی را، حقیقت مطلق و غیر قابل تغیر می دانند و برداشت و رفتار گروهی هر چند مشابه خود را باطل و ضلالت تلقی می کنند. این باور و تلقی بسا اوقات آنها را در خصومت و جنگ خونین داخلی فرو می برد و هیچگاه به وحدت و اخوت اسلامی که بار بار از آن سخن می گویند، نمی رسند. همین اکنون در میدان های جنگ سوریه و عراق علاوه بر دو گروه اصلی داعش و القاعده، چهل گروه اسلامی و جهادی مشغول جنگ و جهاد اند که هر کدام خود را مجاهد و مسلمان واقعی می گویند.  

راه حل و رهایی از شر پدیدهایی چون داعش و طالب چیست؟

ناتوانی و ناکامی گروه های اسلامی تکفیر گرا و جنایتکاری چون داعش، طالب و غیره در ایجاد دولت و  نظام سیاسی قابل قبول و مشروع به معنی شکست و نابودی کامل این گروه ها نیست. این گروه ها به آسانی می توانند به عنوان گروه های دارای قدرت جنگی و بی ثبات سازی برخی از کشورهای اسلامی که اکنون میدان جنگ آنها هستند، همچنان باقی بمانند. آنها، دولت و نظام سیاسی مدنی و پاسخگو ساخته نمی توانند، اما با انگیزه و استدلال دینی به جنگ و کُشتار ادامه میدهند و آدم های بی شماری را هم به عنوان نیروی انسانی و سربازان این جنگ از میان جوامع مسلمانان گرد می آورند و بسیج می کنند. سه نکته را می توان به عنوان راه حل این معضل خونین مدنظر قرار داد:

از زاویۀ آیدئولوژیک و سیاسی، تا زمانیکه دین و مذهب به عنوان ابزار رسیدن به قدرت سیاسی و منافع مختلف دیگر در میان جوامع مسلمانان و کشورهای اسلامی مورد استفادۀ ابزاری قرار داشته باشد، پدیده های چون داعش، طالب ، القاعده، بوکوحرام و ………. همچنان حضور و دوام خواهد یافت. دولت های عربستان سعودی و ایران شیعه به عنوان دولت های مدعی دولت اسلامی با دو هویت فرقه ای سنی و شیعه که از ثروت هنگفت نفت بهره می برند، نقش بسیار ویرانگر و مخربی  را در این مورد بازی می کنند. به نظر می رسد تا زمانیکه آنها از دین استفادۀ ابزاری می کنند و تا زمانیکه ثروت باد آوردۀ نفتی، میدان های این استفاده را برای آنها هموار می سازد، پدیدۀ داعش، طالب القاعده و ………. همچنان ادامه خواهد یافت. برای حل این مشکل و رهایی از پدیدۀ داعش و طالب و تفکر طالبی و داعشی، به استفادۀ ابزاری از دین و مذهب پایان داده شود. هر کس در جایش قرار بگیرد و حوزۀ حضور و حیات هر پدیده بر مبنای دانش و تعقل معین و مشخص باشد.

  • استبداد، انحصارگرایی خانواده ها و دسته های مافیایی حاکم در کشورهای اسلامی، بازی های استخباراتی سازمان های جاسوسی نهادهای نظامی و مقتدر چون استخبارات نظامی پاکستان(ISI)در جهت اهداف و منافع داخلی و منطقه ای آنها، بخشی دیگر از عواملی است که حیات و حضور گروه های اسلامی تکفیر گرا و ستیزه جو را تضمین می کند. جای استبداد را باید، مشارکت و عدالت بگیرد و بازی های استخبارات نظامی پاکستان در این خشونت گری و خون ریزی، مهار و متوقف شود.
  • تغیر سیاست امریکا و غرب در رابطه با کشورهای اسلامی و معضل گروه های اسلامی، اعم از گروه های ستیزه جو و افراطی تکفیر گرا تا گروه های بنیاد گرای مداراجوی میانه رو وگروه های نوگرای اسلامی کثرت پذیر و مخالف خشونت. در حالی که غرب تا اکنون در مورد این گروه ها و حتی عوامل سیاسی و آیدئولوژیک آنها چون عربستان، ایران و پاکستان، سیاست مبهم، چند گانه و عاری از شفافیت و صداقت داشته است. تا زمانی که غرب و به خصوص امریکایی ها و انگلیس ها این سیاست دو پهلو، غیر صادقانه و چند جانبه را به شفافیت و صداقت تغیر ندهند و در مبارزه با گروه های چون داعش، طالب و القاعده با صداقت و شفافیت عمل نکنند، این مشکل حل نمی شود.

 

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. طالبان و القاعده و داعش چون اسبابی در دست استعمال کنندگان این افزار و وسایل اند، در این صورت اینها نخواهند توانست که دولت مستقلی و یاسیاست ویا راه مستقلی را تعقیب و یا عملی سازند. بخاطر اینکه اینها خود اسباب اند. اسباب شر و اسباب جنگ و آشوب و افزار کینه و جهل و بر بریت. تأسف در اینجا است که دین ما دین اسلام زمینۀ این افزار بودن را در خود نهادینه دارد. ما میبینیم که دین اسلام همیش دین جنگ و خشونت بوده است. مثلا” در زمان ابابکر صدیق به یمن حمله میشود، ساحات دیگری اشغال میشود و در زمان عمربالای امپراتوری ساسانی ها حمله میشود و در زمان حضرت عثمان رشوت و بی عدالتی به اوج میرسد تا سبب شهادت خود حضرت عثمان میشود و در زمان علی جنگ جمل بین حضرت بی بی عایشه و حضرت علی علیه السلام در میگیرد و جنگ صفین میان حضرت علی و حضرت امیر معاویه در میگیرد و از زمان یزید خو هیچ پرسان نکن. همه این جنگها خود ریشه از قر آن پاک گرفته اند.

  2. من هم که در مورد عبدالوهاب شنیده ام میگویند که یک آدم خود خواه و زیرک و قلدر صفت بوده است. او در سال ۱۷۰۳ میلادی در گوشه ای از حجاز عربستان تولد میشود. همینکه جان همفری انگلیس اورا در ۳۱ سالگی ادم با استعداد برای تطبیق برنامه های انگلیس می یابد، با او تماس دائمی برقرار کرده و اورا تعلیمان سلفی یاد میدهد. میگویند عبدالوهاب ۲۲ بار ازدواج نموده است ولی از جهار زن زیاد نداشته است به استثنای زمانیکه در اصفهان و شیراز ایران زندگی نموده است در انزمان دارای جار زن و دو صیغه ای بوده است دو خانم صیغه ای او اهل یهود و نصارا بوده اند. سرلوحه کار و برنامه آل سعود در آنزمان این بود که میگفت ما دارای دو رابطه میباشیم. رابطه سیاسی و رابطه مذهبی. در رابطه سیاسی میشود ملاحظاتی را در نظر گرفت و لی در رابطه مذهبی هرکسی که مخالف ما باشد باید کشته شود.

  3. از امکان دور نمی نماید که در آینده یکی ازین گروهای افراطی و سلفی دارای دولت و نظام سیاسی جداگانه شوند. مثال زنده تاریخی آنرا در تشکیل عربستان سعودی بخوبی دیده میتوانیم. اسناد تاریخی نشان میدهد که هنگام آغازدوره زوال امپراطوری ترکیه عثمانی، آل سعود بکمک انگلیس بقدرت رسید. همین مستر جان همفری انگلیسی مشهور به نام عبدالله بود که در ساحه حجاز عربستان سعودی آقای عبدالوهاب را منحیث مصاحب و دوست انتخاب کرد و به او مفکوره و ایده های سلفی اسلامی را تلقین نمود و هنگامی که یکنفر از آل سعود بکمک انگلیس پادشاه تحت الحمایه ترکان عثمانی را شکست میدهد سر اورا بریده و در دروازه حجاز آویزان میکند تا مردم را بترساند. همین قسم به تعداد هزاران نفر را که گویا مخالف خود میداند بقتل میرساند و حتی زنده میسوزاند. آیدیالوژی وهابی را زیر نام الموحدون در عربستان سعودی تطبیق مینماید. چنانچه همین هالا ما دولت سلفی عربستان سعودی را میبینیم، بنأ” شکی نیست هنگامی که ضرورت دیده شود سلفی ها بکمک انگلیس و یا امریکا دولت جداگانه ای را تشکیل نمایند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا