خبر و دیدگاه

مشکل شناسنامه هویت در افغانستان

kamjow
داکتر بصیر کامجو

انسانها دارای دوگونه هویت اساسی می باشند. یکی هویت فردی، دیگری هویت ملی  یا جمعی.  در تأمل هویت ملی، دو واژه قابل بررسی است  :

“هویت ” و” ملت ”  .

ـــ واژه هویت : مشتمل از ارزشهای جوهری ایست که : کیستی ، چیستی ،  ذات ، هستی ونام ونشان انسان را آشکار می کند . مجموعه نگرش ها ، ویژگی ها ، اخلاق و رفتاروکیفیات نفسانی وحالات روانی یک فرد را از دیگران متمایز می سازد.

ــ هویت جمعی : تشکلی از گروه های اجتماعی ای اند که دارای مشترکات همتباری وهمخونی ، تاریخی وسیاسی ، فرهنگی و زبانی .. می باشند . وبا تناسب به روند شکل گیری زندگی سیاسی واجتماعی آنها ، در یک فرآیند بسیار دراز تاریخی ، از ساختار هایی بدوی قبیلوی می آغازد تا ساختار های سیاسی قانونمند ملی عرض وجود می کند،  وزیر نام  ملت تعریف وتبیین می گردد .

هویت ملی : نژاد و گوهر،  نسب وتبار، اساس نام و نشان، اسم و رسم،  ماهیت ذاتی، ریشه وپایه، وهستی هر ملت است.  

اکنون که در کشورما دولت دارد که مسئله شناسنامه هویت را در دستور کار خود قراردهد. اجرای این کاربه نسبت موجودیت ملیت ها واقوام غیرمتجانس و بود چندگانگی ملی در کشور ،  به بن بست سیاسی کشانیده شده است .

انگیزه اش هم هویدا است. زیرا در کشور ما گروه های اجتماعی از یک جنس وتبار وریشه زندگی نمی کنند. هر کدام این ملیت ها و اقوام ساکن کشور، دارای تاریخ علیحده ای مربوط بخود می باشند. وبه آن تاریخ وهویت قومی وتباری خودی خویش افتخار می کنند.

بگونه مثال :

یکم ــ تاجیکان به تاریخ باستانی خویش می بالند. که نیاکان شان از روز گار کیومرث، تهمورث وجمشید شاهنشاهی پیشدادیان بلخ  باستان ازمنه پنجهزارو هشت صد سال پیشترازامروز تا شاهنشاهی غوریان تاجیک تبار یکهزارودوصد پانزده میلادی ادامه داشت. و در جغرافیایی سیاسی وسیع سرزمین ایران بزرگ وخراسان دیروز فرمانروایی کردند. و دارای افتخارات بس بزرگ تاریخی، فرهنگی، زبانی وعلمی وفلسفی وعرفانی ودینی می باشند. تاریخ گواه است که این ملت سربلند اولین بار نوای داد گری ، یکتا پرستی، مهر ورزی، آزاد اندیشی، انسانگرایی، دگردوستی وهمزیستی مسالمت آمیز را، به جهان بشریت به ارمغان آورده اند.

دوم ــ اقوام ترکتبار ازآنجمله ازبکها نیز بتاریخ باستانی خویش افتخار می کنند که نیاکان شان ازدوران سلطان محمود غزنوی سالهای یکهزارو سی میلادی تا سالهای ۱۷۴۷ میلادی در بخشی ازجغرافیایی سیاسی وسیع سرزمین ایران بزرگ وخراسان دیروز فرمانروایی کردند . ودر راه ترویج دین مقدس اسلام نقش بسزای داشتند. و برخی از پادشاهان این تبار در رشد وتکامل زبان فارسی گام های استوار وارزشمندی گذاشته اند . وبه قوم و ایل وتبار ودست آورد های فرهنگی خویش افتخار می کنند .

سوم ــ هزاره ها بمثابه یکی از اقوام دیگر کشور ما ، بتاریخ ودست داشته های ماندگار خویش افتخار می کنند. از دوره های  یکهزارو دوصد وهژده میلادی بدینسوی در پهلوی دیگر ملیت های ساکن این سرزمین زندگی شرافتمند ومسالمت آمیز را پیش می برند. ریشه و تبار ، زبان فارسی ومیهن خویش را جانانه دوست دارند .

چهارم ــ افغان ها نیز بمثابه یکی از اقوام دیگر کشور ما، از چهارصدو هفتاد سال پیشتر از امروز از آنسوی کوه های سلیمان، واقع در پاکستان امروزی بسوی خراسان زمین مهاجرت کردند. وتاریخ سیاسی این قوم افغان بعد از بقدرت رسیدن احمد خان در سال ۱۷۴۷ میلادی بر بخشی از جغرافیایی سیاسی خراسان آغازمی شود، وتا امروز حاکمان این قوم بربرخی از سرزمین نیاکان ما حکومت می نمایند. قوم افغان نیزهویت وتبار وریشه ، زبان پشتو وفارسی  وافتخارات تاریخی وسیاسی خویش را دوست دارند.

با در نظرداشت  این همه گروه ها وساختارهای اتنیکی غیر متجانس ایکه در کشور ما وجود دارد،  راه درست وانسانی دراجرای مسئله شناسنامه هویت اینست که دولت بایست به هویت ملی و تباری همه ملیت های ساکن این کشور احترام ژرف گذارد.  وبدون کدام ریاء وتزویر با نیت پاک درشناسنامه هویت هرشهروند میهن ما،  تبار ونسب وی درج گردد .   

اگر دولت فکر کند که با حرکت های سیاسی ساختگی خیابانی خویش میتواند هویت قوم افغان را بالای دیگر ملیت ها تحمیل کند، در مورد سخت اشتباه می نماید. زیرا زمینه سازی های کودکانه وذهنی گرایانه دولت وگماردگانش  مبنی بر تأکید لازم قرار دادن  برنامه هویت افغان بالای شهروندان غیر افغان،  بدان معنا است که دولت وشؤونیزم سیاسی قبیله افغان خودش با دست خویش قبرخود را می کند .

زیرامحروم ساختن مردم ازهویت تباری اش فرجام زندگی ومرگ و نابودی ایشان تلقی می شود. وبدون شک این انگیزه مرگ وزندگی منجر به مقاومت وخود ایستایی ملی می گردد. آنگاه هیچ نیروی نمیتواند در برابر زورخداداد دادخواهی مردم ایستادگی نماید.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. من هرچند جستجو کردم تا بیابم که اگر مردمان افغان افغانستان یک کمی واقعبینی و خرد ورزی را جاگزین فکر برتری جوئی قومی خود نمایند ولی متأسفانه که موفق نگردیدم، اکثریت حتی تحصیل کردگان برادران قوم افغان ما در فکر نهادینه ساختن بر تری جوئی قومی شان میباشند وچشم شان واقعیت های افغانستان و جهان امروز رانمیبینند. در اینطور اوضاع و احوال بر مردمان اقوام غیر از افغانِ افغانستان فرض عین میباشد تا باهم متحد شوند و با بازوان آهنین خود فکر شئونستی و فاشستی برتری جوئی قومی را چون گیاه هرزه ای، ازین سرزمین بکنند و یا با استعمال ادویه ضد گیاه هرزه آنرا خشک و نابود سازند و زمین این سرزمین را برای شگوفائی و روئیدن گلهای مقبول و رنگارنگ آماده سازند. والسلام.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا