خبر و دیدگاه

سکولاریزم و مسلمانان

andishmand2
محمد اکرام اندیشمند

سکولاریزم چیست؟ سکولار کیست؟ رابطۀ آن با اسلام چگونه ارزیابی می شود؟ آیا سکولاریزم به عنوان یک اندیشۀ سیاسی و فلسفی در تعارض و مخاصمت با اسلام قرار دارد؟ آیا یک مسلمان می تواند سکولار باشد و یا به عبارت دیگر، مسلمانی و سکولاریزم قابل جمع استند؟

سکولاریزم چست؟

سکولاریزم Secularismکه در زبان لاتین معنی این جهانی را میدهد، از واژۀ Seculum به معنی دنیا یا گیتی گرفته شده است. سکولاریزم دارای معانی متنوع، گسترده و مشمول حوادث و تحولات گوناگونی شکل گرفته در جوامع غربی  می شود، در فارسی به مفهوم دنیا گرایی یا دنیوی شدن است و در عربی به عِلمانیت(علمی کردن) و عَلمانیت(دنیاگرایی) تعبیر می شود.

سکولاریزم نظام عام عقلانی است که در آن روابط میان افراد، گروه ها و دولت بر مبنای عقل و قوانین مدنی تنظیم می گردد، دین از دولت و سیاست جدا می شود و به امر شخصی وخصوصی افراد مبدل می گردد. در تعریف دیگر، سکولاریزم نظام منسجم فکری تلقی می شود که پس از رنسانس به مثابۀ یک جهان بینی تبارز کرد که اصول و خطوط زیرین آن عبارت است از: خردگرایی یا عقل مداری (راسیونالیزم Rationalism)، علم گرایی و تجربه گرایی(سیانتیزم Scintism)، آزادی فردی و اجتماعی، شهروندی(Citizen)و دموکراسی، اومانیزم یا انسان محوری (اومانیزم Homanism)، رواداری و کثرت گرایی یعنی پذیرش و تحمل باورها و عقاید مختلف در جامعه، فرد گرایی(اندیویدولیزم Individualism) یا اصالت فردی که فرد استقلال و شخصیت خود را از هویت فردی خود می گیرد.

شکل گیری سکولاریزم در غرب:

واژۀ سکولاریزم  Secularismبرای بار نخست توسط نویسندۀ بریتانیایی جورج جیکوب هالی اوکGeorge Jacob Holyoake (1906 – 1817)استفاده شد. هالی اوک در سال ۱۸۴۶ واژۀ سکولاریزم را برای تعریف و توضیح مسایل و موضوعات دنیوی بکار برد و اظهار داشت که دولت میابد به امور دنیوی و نیازهای بالفعل مردم بپردازد، نه به مسایل حیات آخرت و روح آنها. او در تعریف سکولاریزم می گوید که سکولاریزم یک نظام وظایف برای حیات دنیوی است که هدف آن بهبود زندگی با ابزار مادی است.

سکولاریزم اندیشه ای برآمده از مدرنیتۀ غربی است که در عصر روشنگری اروپا، عصر انقلابات علمی و صنعتی پس از سده های میانه یا قرون وسطی  به عنوان یکی از پدیده ها و پیامدهای مهم و جدی این عصر شکل گرفت. نکتۀ مهم و جالب این است که سکولاریزم از درون کلیسای مسیحیت سر برآورد. نهضت اصلاح دینی مسیحیت که با نام پروتستان شناخته میشود توسط مارتین لوتر(۱۵۴۶ – ۱۴۸۳میلادی) کشش(عالم دینی)مسیحی ایجاد شد. لوتر با این گفته که وظیفۀ کلیسا تنها پرداختن به امور معنوی و روحی است بیناد جدایی دین مسیح و کلیسا را از سیاست و دولت گذاشت. البته دیدگاه و جنبش لوتری که پروتستان را در مسیحیت شکل داد به یکی از عوامل مهم در شکل گیری سکولاریزم تبدیل شد، در حالی که مولفه های دیگر، چون تحولات عظیم در عرصۀ علوم و صنعت به ویژه علوم انسانی و جنبش های اجتماعی و سیاسی، بستر و فرایند سکولاریزم را در جوامع و کشورهای مسیحی غربی شکل داد. در فرایند سکولاریزم یا سکولاریزسیون، دین(مسحیت) از دولت جدا شد. تمام عرصه های حیات سیاسی و حتی بسیاری از عرصه های حیات اجتماعی، عرفی و دنیایی شد و قوانین توسط نهادهای سیاسی و اجتماعی تدوین و تنظیم یافت.

سکولاریزم سیاسی و سکولاریزم فلسفی –  اجتماعی:

سکولاریزم که با تعاریف و ویژگیهای مختلف از سوی دانشمندان علوم سیاسی و انسانی شناخته می شود و به عنوان نظام سیاسی و اجتماعی که با جدایی دین از سیاست و دولت مشخص می گردد، از منظر کلی دو شکل و دو نوع: سکولاریزم سیاسی و سکولاریزم فلسفی-اجتماعی را در بر می گیرد. سکولاریزم سیاسی یعنی تفکیک و جدایی دین از سیاست و دولت، و سکولاریزم فلسفی-اجتماعی، انفکاک و طرد دین از باورها و فرهنگ مردم و از میان جامعه.

در حالی که سکولاریزم در عصر روشنگری و رنسانس در اروپا و غرب، دین مسیحیت و تمام مظاهر نفوذ و حاکمیت آنرا از نظام سیاسی و عرصۀ سیاست بیرون کرد و در واقع سکولاریزم سیاسی محقق شد، اما سکولاریزم فلسفی و اجتماعی، بر باور ها و عقاید دینی و فرهنگ جامعه که عمدتاً از این باور ها ریشه و مایه می گرفت، غلبۀ کامل نیافت و همچون سکولاریزم سیاسی محقق نشد. علی رغم آنکه باورها و فرهنگ دینی در جوامع غربی با فرایند سکولارزیسیون تضعیف گردید و این ضعف بصورت پیوسته ادامه یافت، اما دین علی رغم تغیر و تطور در باورهای دینی و معارف دینی همچنان در جامعه و فرهنگ جامعه باقی ماند. البته روند سکولارزیسیون و حتی سکولاریزم سیاسی در جوامع و کشورهای مختلف غربی بگونۀ متفاوت تحقق یافت و سکولاریزم فلسفی-اجتماعی نیز در این کشورها با تفاوت قابل مطالعه و مشاهده است. بگونۀ مثال در جوامع اروپایی، سکولاریزم فلسفی- اجتماعی با درصدی بسیار بیشتر از جوامع امریکایی به چشم می خورد؛ در حالی که نظام سیاسی هر دو جوامع مبتنی بر سکولاریزم است. از جانب دیگر میزان تاثیر پذیری از دین و نقش آن در جامعه و حتی حیات و فعالیت سیاسی در جوامع و کشورهای مختلف غربی دارای نظام حاکم سیاسی سکولاریزم،  مختلف و متفاوت است.

آیا سکولاریزم در تخاصم و جنگ با دین قرار دارد؟

سکولاریزم هر چند با جدایی یا تفکیک دین از سیاست و دولت مشخص می شود، اما به معنی بی دینی و مخاصمت با دین نیست و مترادف واژۀ آته ایسم Atheism که معنی بی دینی و الحاد را افاده می کند، محسوب نمی شود. سکولاریزم با واژۀ فرانسوی لائیزم یا لاییسم مترادف و همسان است. یک فردی باورمند به سکولاریزم به خصوص به سکولاریزم سیاسی یا جدایی دین از دولت و سیاست، می تواند متدین و معتقد به یک دین و مذهب باشد و یا بی دین و آته ایست و ماتریالیست و یا کمونیست باشد.

سکولاریزم که در عصر رنسانس اروپا با جدایی دین از سیاست و دولت در جوامع غربی متدرجاً شکل گرفت، به جنگ با دین در جامعه نرفت و برای طرد باورهای دینی مردم، تخریب کلیساها و کشتار عالمان دینی وارد مخاصمت و جنگ نگردید. در حالی که بر خلاف آن، کمونیزم پس از کسب اقتدار سیاسی توسط احزاب کمونیستی که با حاکمیت حزب بلشویک روسیه در ۱۹۱۷ آغاز شد به جنگ با دین و باورهای دینی مردم در جامعه رفت و برای طرد تمام مظاهر دینی از تخریب کلیسا تا مسجد و کنیسه و کشتار عالمان دینی کمر بست و حتی از پذیرفتن دین به عنوان یک امر شخصی مردم در جامعه امتناع ورزید. نمونۀ جنگ کمونیزم با دین به عنوان یک امر شخصی در سال جدید میلادی ۲۰۱۵ در چین بوقوع پیوست که حزب حاکم کمونیست چین مسلمانان را در ایالت مسلمان نشین سینکیانگ چین از روزه گرفتن در ماه رمضان باز داشتند.

نظام سیاسی حاکم سکولار یا دولت سکولار در یک جامعه و کشور، نظام و دولت غیر دینی است، نه ضد دین و در مخالفت با دین و باورهای دینی مردم.  در چنین دولت و نظام سیاسی، دین رسمی و دولتی وجود ندارد جامعه در داشتن باورهای دینی و مذهبی خود به عنوان یک امر شخصی آزادی دارند. مردم و اعضای جامعه و کشور علی رغم اعتقاد به ادیان و مذاهب مختلف، شهروند متساوی الحقوق شمرده می شوند؛ صرف نظر از اینکه  گاهی این تساوی حقوق شهروندی در سیاست عملی، رعایت نمیگردد و تبعیض و نابرابری جای عدالت و تساوی را می گیرد.

سکولاریزم در اندیشه های عالمان و فلاسفۀ مسلمان:

نشانه های سکولاریزم به عنوان یک تفکر فلسفی و سیاسی نه با نام سکولاریزم، بلکه در معنی و مفهوم آن میان افکار حکیمان و فیلسوفان مسلمان و حتی در رفتار و سیاست عملی سلاطین و حاکمان مسلمان در طول تاریخ اسلام قابل مطالعه و مشاهده است.

یکی از معروفترین فیلسوفان و دانشمندان مسلمان که در قرن  دهم عیسوی تیوری مشابه سکولاریزم را به مفهوم امروزی آن ارائه کرد، ابن رشد اندلسی (محمدولید احمد بن رشد اندلسی ۵۹۵- ۵۲۰ هجری قمری ۱۱۹۸ – ۱۱۲۶ میلادی)بود. ابن رشد در حالی که به اسلام از اعتقاد راسخ خود سخن می گفت و به اسلام پابندی داشت، دو نظریۀ متفاوت، واقعیتِ مبتنی بر خرد و واقعیتِ مبتنی بر ایمان دینی را ارائه کرد و از تفکیک هر دو سخن گفت. ابن رشد تلاش کرد تا بر مبنای این دیدگاه، جدایی میان شریعت و قوانین وضعی بوجود بیاورد. و در واقع این کار او به تفکیک  دین از دولت یا سکولاریزم می انجامید. اما توسط علمای فقهی محکوم شد و کتاب هایش حریق گردید. علاوه بر ابن رشد فیلسوفان و حکمای دیگر مسلمان چون ابن سینا، فارابی، الکندی و ………. نظریات و دیدگاه های نزدیک و مشابه ارائه کردند که با مخالفت شدید فقهای و عرفای اسلامی مواجه شدند.

علاوه از فیلسوفان مسلمان که در صدد تفریق و یا تلفیق عقلانیت با معارف و احکام نقلی اسلام و شرع اسلامی بودند،  یکی از فرقه های اسلامی که به خردگرایی و عقلانیت اهمیت اصلی می داد فرقۀ معتزله و افکار اعتزالی آنها بود که در قرن هفتم میلادی در خلافت هارون و مامون عباسی به مذهب رسمی این خلفای عباسی تبدیل شد. اندیشه های اعتزالی را نمیتوان اندیشه های منطبق بر سکولاریزم خواند، اما یکی از ویژگیها و اصول سکولاریزم که اتکا به عقلانیت بود، در افکار آنها تبلور داشت.

عبدالکریم سروش دانشمند و فیلسوف تبعیدی مسلمان شیعۀ ایرانی که او را میتوان از معتزلی های سدۀ بیست و یکم میلادی خواند، سکولاریزم را به دو دستۀ سکولاریزم سیاسی یعنی جدایی نهاد دین از نهاد دولت و حکومت و سکولاریزم فلسفی یعنی جدایی دین از جامعه و یا بی دین سازی جامعه، تقسیم می کند. او معتقد است که سکولاریزم سیاسی در جوامع و کشورهای اسلامی، عملی و دست یافتنی است و با ایجاد سکولاریزم سیاسی، دین و دینداران در ایمان دینی و عمل دینی شان محفوظ و مصئون میمانند.

از دیدگاه ها و مباحث تیوریک حکیمان و فیلسوفان مسلمان که بگذریم، تمامی یا کم از کم اکثریت کامل سلاطین و زمام داران مسلمان در جوامع و کشورهای اسلامی پس از دوران خلفای اربعه بصورت عملی در طول تاریخ اسلام،  نظام و حاکمیتِ نیمه سکولار و شبیه سکولار از نوع سکولاریزم تمامیت خواه و استبدادی داشتند، هر چند که بصورت علنی از آن سخن نمی گفتند. امروز نیز چنین است و بسیاری از دولت ها و زمام داران مسلمان در کشورهای اسلامی عملاً دارای نظام حاکم سیاسی سکولاریستی اند و خود، حاکمان و زمام داران سکولار هستند. علی رغم آن، در قوانین اساسی بسیاری از کشورهای اسلامی به استثنای ترکیه و کشورهای مسلمان آسیای میانه، سکولاریزم یا جدایی دین از دولت تذکر و تسجیل نیافته است.  علاوه بر این، دو استثنا در دنیای امروز اسلام وجود دارد که شامل دولت های عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران می شود که هر دو بر مبنای قانون اساسی خودشان دولت های دینی اسلامی هستند. اما هردوی این دولت های دینی، دین را ابزار رقابت و منازعۀ حوزۀ نفوذ و منافع خود در جهان اسلام ساخته اند و با ابزار دین و مذهب بصورت غیر مستقیم با هم می جنگند.

آیا مسلمان، سکولار بوده می تواند؟

اگر سکولاریزم به معنی تفکیک و جدایی دین از دولت و سیاست مدنظر گرفته شود و سکولاریزم به دولت غیر دینی، نه ضد دینی و مخالف دین اطلاق گردد، و مسلمانان ویژگیها، اقتضائات و ارزش های نظام سکولاریزم مانند: آزادی فردی و اجتماعی، شهروندی و دموکراسی، تساوی حقوق مدنی شهروندان، رواداری و کثرت گرایی، تفکیک نهاد دولت از دین را بپذیرند،  مسلمان سکولار مصداق واقعی می یابد و مسلمانی با سکولاریزم قابل جمع می باشد.

نکتۀ بسیار مهم و در عین زمان شگفت انگیز این است که تمام مسلمانانی که در نظام های حاکم سکولاریستی در جوامع و کشورهای غربی زندگی می کنند، عملاً مسلمانان سکولار هستند. یعنی آنها در سایۀ نظام سیاسی سکولاریزم غربی و با استفاده از تمام تسهیلات و امکانات این نظام حتی با استفاده از تسهیلات آزادی آن در انجام و ادای شعایر عبادی اسلام زندگی می کنند. اما برخی از افراد متعلق و هوادار جریان اسلام گرایی یا نهضت اسلامی در این جوامع و کشورها با دو گانگی و دو رنگی،  سکولاریزم را دشمن اسلام و مسلمانان می خوانند و سکولار و سکولاریزم را معادل کفر و شرک می دانند. در ظاهر و در اظهارات خویش از داعش و طالبان و تفکر داعشی و طالبانی حمایت به عمل می آورند، اما با اقامت و زندگی در زیر سایۀ این نظام کفر و شرک، زنان و دختران خود را برای آموزش و تحصیل به مکتب ها و دانشگاه های این کشورها می فرستند و به ارزش های سکولاریزم در این جوامع پابندی نشان میدهند.

صرف نظر از اقامت و زندگی مسلمانان در کشورهای غربی دارای نظام حاکم سکولاریزم قانونمند و رسمی که مسلمانی و سکولاریزم را برای آنها قابل جمع ساخته است، کشور مسلمان ترکیه از مهم ترین کشورهای اسلامی است که سکولاریزم در قانون اساسی آن به عنوان نظام حاکم معرفی می شود. مصطفی کمال اتاترک از افسران ملی گرای ترکان که جمهوری ترکیه را بر خاکستر امپراتوری عثمانی در جغرافیای امروز ترکیه بنیان گذاشت در قانون اساسی سال ۱۹۲۳، نظام سیاسی ترکیه را جمهوری و سکولار اعلان کرد و تفکیک دین از دولت به عنوان یک اصل در قانون اساسی ترکیه درج شد. در ترکیۀ مسلمان از همان زمان تا اکنون سکولاریزم سیاسی حاکم است و حزب اسلام گرای حاکم عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان که در سیزده سال اخیر حکومت را به تنهایی در دست گرفت از درون نظام سکولاریزم ترکیه سر برآورد و به اقتدار رسید. نکتۀ قابل پرسش این است که آیا تجربۀ کشور اسلامی ترکیه که رهبری دنیای اسلام را در پنج قرن متوالی بدوش داشت حکایت از تحقق سکولاریزم سیاسی در یک کشور اسلامی و قابل جمع بودن مسلمانی با سکولاریزم نیست؟ آیا رهبر و رهبران حزب عدالت و توسعه و اعضای این حزب حاکم در ترکیه، مسلمانان سکولار هستند؟ اگر این ها مسلمانان سکولار نیستند و یا مسلمانان سکولار شمرده نشوند، چرا به ارزش های سکولاریزم سیاسی ترکیه تعهد و پابندی دارند؟

رجب طیب اردغان وقتی در اواسط سپتمبر ۲۰۱۱ به مصر، تونس و لیبیا سفر کرد، برای مصری ها و تونسی ها مُدل قانون اساسی مبتنی بر سکولاریزم سیاسی را پیشنهاد کرد. وی اظهار داشت:«مدل دموکراسی با مدل های انگلو ساکسونی و غربی آن تفاوت ماهوی دارد. در این مدل فرد میتواند سکولار نباشد، اما حکومت مبتنی بر سکولار باشد.»

 

نوشته های مشابه

‫۱۱ دیدگاه ها

  1. ایدوئولوژی ومذهب بنا به حق انگاشتن خود و طرد افکار دیگران ، قائل به داشتن رسالت برای بهروزی جامعه ، مقدس شمردن شارع وشرع ، تلقین قضاوقدر و حواله مردم به آخرت ، تکلیف و پاداش اخروی برای توده بجای تبیین حقوق اساسی آنها، امتیاز به نظریه پردازان وصاحبان قدرت بجای التزام آنها بقانون ، جامعه رااز پویایی و پیشرفت بازمیدارد وبه انحطاط و ایستایی میکشاند انچنانکه تاریخ خاورمیانه در دو قرن اخیر گویای آنست برای کسب این تجارب ذیقیمت لازم نیست راه دوری برویم و رنساس اروپا را ورق بزنیم کافی است ببینیم که پاکستان و هندوستان هردو پس ازجنگ جهانی دوم باستقلال رسیدند وبا اینکه از ابتدا رژیمی اسلامی در پاکستان حکومت میکند ولی خشونت وتروریسم همچنان بر آن سایه افکنده است در حالی که هند باتکیه بردمکراسی وآزادی(اگرچه کاستیهای طیقاتی را همچنان از گذشته میراث گرفته است) ازقدرتمندان اقتصادی دنیا وبا وجود گوناگونی اقوامش مهد دمکراسی آسیاست از سویی دیگردیدیم که شوروی باتمام آرمانهایش یرای ستمدیدگان وتمام قدرتش چگونه مضمحل ونابود شدویا ایران با داشتن تجارب مشرطه خواهی و حکومت ملی ، پس انقلاب ۱۳۵۷ همچنان در فهفرا فرود میرود و بلای طالبان ، داعش و قرائتهای خشونتگرا چندی است صحنه سرزمینهای ما را برای رسیدن آرمانها جولان میدهند راستی اینها مجوز و مشروعیت اعمالشانرا منهای آموزه های مذهبی، ایدئولوژیک و احیانا دستورات پنهان از کجا کسب کرده اند آیا آنها اجماع ملی و خرد جمعی مردم را برای کسب آزادی، صلح ،آبادانی وپیشرفت و ….پشت سر دارند و پشتیبانی میشوند؟ در تاریخ گذشته کجا با جزمیت و خشونت ( دینی یادنیوی) برگه زرینی بجاماندهاست. ولی تمدن امروز ، بعنوان میراث بشری ، دستاورد مبارزه ملتها برای کسب آزادی و حقوق انسانی و تلاشهای علمی در گستره اجتماعی اقتصادی فرهنگی هنری است و دیدگان ما را به مفاهیم نو از آگاهی ، پیشرفت و زندگی باز کرده است ولی بسته و مقدس نیست و خود را کامل فرض نمیکند از نقد و پرسش و نقض فرضیه نمیهراسد وخلاصه دانش بنیان بر مبنای خرد است و برای دست یافتن به آن نه فقط متاعش کافی نیست ، بلکه مهمتر اخذ فرهنگ واصول بنیادی آن. امروز هویداست که اداره جامعه برای رسیدن سعادت و سرافرازی بدون استفاده ازروشهای علمی و تجارب ارزنده ملتهای موفق ، امریست نا ممکن و دیندار دراین راه شخصی است با آگاهی و احساس مسئولیت در برابر جامعه (با وجدان) و باورمند به حقوق اجتماعی و فردی ، کرامت انسانی، آزادی و عدالت و گرنه داشتن آخرین فراوردهای علمی بدون توسعه و تحول اندیشه ، تلاشی جز افزایش رنج انسانها و نابودی جامعه نخواهد بود.
    پیروز و سرافراز باشید

  2. به جواب سوال نویسنده باید نوشت که :

    بلی فرد مسلمان میتواند سکولار باشد, ولی بعد از سکولار شدنش آن فرد اگر مرد باشد خسی شده میباشد و اگر
    زن باشد دارای نــره میشود.

  3. میگویند گاو پیر کنجاله خواب میبیند!

    این طبیعی است که همیشه ضعیف از قدرت مند همیشه در شکوه و شکایت میباشد.
    جمع گرایی تمرکز ایجاد قدرت است, همیشه یک کم قدرت و ناتوان در صدد دریافتن رهایی از قدرت مند است.
    همیشه کشور های غربی کسانی که را که همیشه در فقر فرهنگی داشته اند و در کوه ها و محیط دور از فرهنگ در افغانستان زیسته اند و بعدا که در اروچا وارد شده اند و یا هم در آرزوی وارد شدن به اروپا هستند, همیشه زیر تاسیر به اصطلاح ساینس و تکنولوژی کشور های غرب فریب خورده اند و هم دین را از دست داده اند و هم فرهنگ را

    به گفته های پوچ و میان تهی مسلمان دین را از سیاست جدا نخواهد ساخت , ولی بگذار کسانی که از دست مسلمانان داغ دارند, هر قدر جفنگ میگن بگویند. این آرمان را بگور ببرند که کسانیکه در آرزوی جدایی دین از سیاست هسند. تنها حالا نی بلکه ۱۴۰۰ سال است که این جفنگ گویان هر قدر تبلیغ میکنند به آرمان خود نمیرسند

    به قول مولانا ی بلخ:

    سگ غو غو میکند مهتاب نور میفشـــــاند
    هــر موجودی در زمین به خلقت خود میتند

  4. سیکولریزم جای در اسلام نداشته و به هیچ وجه نمی توان اسلام را با سیکولریزم جمع نمود. چون اسلام یک دین لاهوتی نیست که با استفاده از آن انسان غریزه تدین خود را اشباع نماید بلکه اسلام آمده است تا منحیث یک نظام شامل و کامل امور انسان ها را تنظیم نماید. اما هدف سیکولرزیم و سیکولریست ها به انحصار کشیدن اسلام در چهار دیواری مساجد می باشد.

    اما وای به حال نویسنده که این چنین … نوشته است و وای به حال کسانی که از این مفکوره پشتیبانی می نمایند.

  5. به ارتباط نظر آقای عزیز از ناروی که نوشته اند:”ولی نظامی که بر مبنای دین اسلام ساخته شود یقینا که عادلانه ترین نظام در روی زمین خواهد بود.” سوال میشود که او برادر یک کمی عملی و واقعی فکر کن؟ در صورتیکه در طی زمان بیش از یکهزار و چارصد سال چنین نظام اسلامی بوجود امده نتوانست و حالا که زمان عقل و خرد و زمان ساینس و تکنالوجی است، چطور امکان دارد که چنین نظامی ایجاد شود که عادلانه ترین در روی زمین باشد. خودت باید بدانی دانستنی های آن زمان بدرد زمان حاضر نمیخورد. در آن زمان هیچ کدام شان حتی پیغمبر به کروی بودن زمین اعتقاد نداشت. هیچکدام بشمول پیغمبر از وجود قاره امریکا اطلاعی نداشتند. در حالیکه در آنجا انسانها زندگی میکردند و از خود تمدنی داشتند. بالاخره که یکنفر اروپائی دوقرن پیش به آنجا سفر کرد و امریکا را کشف نمود. یکی از دانشمندان آنقاره نوشته است:”وقتی مروّجین مذهبی به سرزمین ما آمدند، در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما زمین‌هایمان را داشتیم، پنجاه سال بعد، ما در دست، کتاب‌های مقدس داشتیم و آنها صاحب زمین‌های ما بودند.” ”جومو کیانتا”

  6. برکت به قلم تان محترم اندیشمند. روی موضوع خیلی مهم و حیاتی روشنی انداخته اید. نظام دینی که در آن دیگر اندیشی و تشکیل احزاب با افکار و نظرات گوناگون، جواز فعالیت ندارد. بالاخره به سقوط مواجه گردیده و مسلمانان را به سیاه روزی بیشتر مواجه خواهد ساخت. ما مثال دولت یک آیدیالوژی و یک حزبی را دیدیم که باوجود دست آورد های خویش و کسب مقام ابر قدرتی، چنان سقوط نمود که گوئی هیچ نبوده است. بنأ” از لحاظ تاریخی و زمانی عمر حکومت های آیدیالوژیکی و یک حزبی به پایان رسیده است. جه خوب است که کشور های ایران و عربستان سعودی هم عقل بخرج بدهند دین را از دولت جدا سازند و کشور خودرا از سقوط مرکبار نجات دهند. در عربستان آل سعود زیر نام اسلام تمام قدرت و امکانات دولت را حق انحصاری خود میدانند و اسلام را منحیث وسیله بخاطر منافع خود قرار داده اند وعلاوه برآن برای دوام قدرت خود آدمکشان و جنایت کاران وحشی ای مثل طالبان و القاعده و داعش را همکاری و کمک مینمایند که مایه ننگ اسلام شده است. همین قسم ایران هم تمام قدرت دولتی را در انحصار آخند ها قرار داده و آخندها هم برای انحصار قدرت و انحصار امکانات قدرت دولتی به پخش خرافات و تحمیق مردم میپردازند که آخر آن جز بدنامی و سقوط اسلام چیز دیگری بوده نمیتواند. البته در دولت های دیگر اسلامی تقریبا” سکولاریزم تا حدی ولوکه در اسناد هنوز مسجل نشده است وجود دارد. اینکه اسلام در مجموع به قهقرا روان است دلیل آن هم دینی فکر کردن مسلمانان میباشد. اگر مسلمانان هم عقل و خرد را پیشه قرار دهند و خیالات و خرافات را مورد شک و پرسش قرار دهند، میتوانند در احیا و زنده ساختن اسلام با جاذبه نقش موثری به انجام رسانند.

  7. نویسندهء محترم , آقای اندیشمند:
    به خاطر اینکه سکولاریزم را خوب مورد تحلیل قرار بدهیم, اولتر نوع نگرش, عقیدهء یک مسلمانی که همسویی با نگرش اسلام و قرآن و پیامبر خدا را دارد درست درک کرد.

    در تحقیقاتی که شما کرده اید ,تا حدی درست درک کرده اید که سکولاریزم جدایی دین از سیاست میباشد, خود تان توضیح داده اید که این کار در اروپا چه وقت و چگونه صورت گرفت.

    ایجاد سکولاریزم در اروپا اصلا ریشه در نبود یک دینِ حقیقی و پویا بوده است که افراد و گروها خود را بالای مردم عوام خدا می تراشیدند, به انواع مختلف استبداد میکردند.

    مارتین لوتر که به قرار گفتهء شما یک عالم دین مسیحی بود, اما باید گفت که در اصل خود به اصول دین مسیحیت و در کل به دین اعتقادی نداشته, ولی این را خوب بررسی نموده بود که اگر مردم را کاملا به بی دینی دعوت نماید, یقینا که قابل پذیرش مردم نمیبوده است. این تحلیل را از وضعیت دینداری در اروپا داشت.
    همچنان مارتین لوتر قسمیکه معلوم میشود, در یک حالت از دورهء وضعیت استبتداد به اصطلاح دینی در جامعه به گذار به دورهء عدالت نسبی اجتماعی و اقتصادی , بنا بر تکیه بر عقلانیت و علوم عقلانی و بر مبنای گرفتن قدرت کلیسا توسط طبقهء سرمایه دار پولدار, بوجود آمد تا باشد که طبقهء سرمایه دار بتواند قدرت خود را بطور مناسب بالای مردم تحمیل کند, بوجود آمد.

    درین مورد درینجا نمیشود که به تفصیل بحث نمود , چون گنجایش ندارد.

    اما باید اول طرز نگرش یک مسلمان اصیل را اگر تحلیل کرد, خارج از هدایت کتاب مسلمانان و پیامبر مسلمانان نیست. هر گاه نگرش هر مسلمان از نگرش پیامبر خدا و کتابی را که او از جانب خدا به مردم معرفی کرده است, خارج باشد یقینا که این نگرش نیز نگرش غیر اسلامی است و یا به عبارهء دیگر نگرش ضد اسلامی, الحادی, و به گفتهء بسیاری آتییستی است.

    هر کس میتواند که در تفکر فرو برود , روز ها , ماه ها و سال ها تا تولید فکر نماید, این افکاری را که در اثر تعقل و تفکر عقلانی صورت میگیرد, همان تفکر دنیایی, یا به عبارهء دیگر عقلانی است. نگرش صرفا عقلانی یا دهری نگرش الحادی است.

    زیرا که عمق فکر, نگرش و عقل پیامبر خدا محمد (ص) و هر پیامبر دیگری را هیچ انسان دیگری نمیتواند داشته باشد, زیرا که عمق و ساحهء نگرش و عقل پیامبران ریشه در یک مفهوم و کانسپت دیگری دارد که این مفوم و کانسیپت را خدا , الله وغیره …. نامیده شده است که قدرت لایزالی و کلی دارد. بنا برین عقلانیت پیامبر ان خدا را نمیشود که با عقل افلاطون, انشتین, ادیسن, مارتین لوتر , مارکس , انگلس و غیره مقایسه کرد. زیرا که این عقل ها عقلی است که یک بال دارد و بال دومش نیست. و عقل پیامبر ان بطور اوتوماتیسم کنرول شده است.

    پیامبر خدا خبری آورد که معنی اش چنین است:

    او گفت : هر گاه کسی که صرفا به عقل تکیه کند او کافر است. باز گفت که: هرگاه کسی صرفا تکیه بر قضا میکند او نیز کافر است.

    این پیام را اگر تحلیل کنید, خوب میدانیم که یک مسلمان خوب و اصیل دارای نگرش دو بعدی است, به عبارت دیگر دو قطبی است. یکی اینکه باید عقل و عقلانیت را تا حد لازم بکار برد , در حالیکه همزمان باور به قضا (خدا, دین و حوضهء دینی) باید داشت.

    بنای دولت های اروچایی سیستم های ایشان , بر مبنای صرفا عقلانی و مادی پرستی است. اما کلیسا, دین داری را نیز رد نکرده اند و نمیکنند, ولی این عقلانیت این نظام ها است که برای دین موقف و جایگاه خاصی مشخص و تعین کرده اند.

    به همین اساس گفته میشود که دین و دین و باور به الهی در غرب در یک موقف و سطح تردد, شک و گمان وجود دارد دارد که از طرف حاکمان و سرمایه داران به خاطر تحکیم حاکمیت و نظام شان و بخاطر جلوگیری از نگرش اسلامی که عبارت از بنحوی نگرش جمع گرایی یا به گفته ء خود ایشان کولیکتیویزم است, وجد دارد. این موقف را برای خدا و دین همین نگرش ارو پایی ها داده است.

    نکرش فرد گرایی یا اندیویدوالیزم عبارت از نگرشی است که محصول تفکر و تحقیق دانشمندان نظام سرمایه داری غربی است به خاطر تحکیم حاکمیت سرمایه دار ایجاد شده است. چطور؟ زمانیکه تفکر فرد گرایی داری به این معنی است که تو را به من غرض نیست که من چگونه زیست میکنم و چگونه فکر میکنم و تو در غم خود باش و به من غرض نداشته باش. من ابزار زندگی مادی خویش را دارم تو از خودت را …..
    این نوع نگرش نگرشی است که در کل فرد را از همفکری و وحدت روحی و افکار بدور میسازد. حدود وحدت افکار درین جوامع در صطح انعکاس و رفلکس میباشد که به زودی از هم میپاشد. در مقایسه با افکار مانند اسلامی و کولیکتیویزم, اندیویدوالیزم نمیتواند تمر کز قدرت را از توده های مردم تولید نماید. بنا برین این نوع نگرش به سمت سقوط ذهنی افراد تجامه منجر میگردد و درجه رفلیکسی دارد. روحیهء سطحی یا رفلیکتیک را حیوانات نیز داراست. هر گاه حیوانات دارای روحیه ء اتحادی و جمعی میبود , هیچ قصابی نمیتوانست ایشان را به مسلخ ببرد.

    مولانای بلخ در خصوص نوع نگرش فرد محور و جمع محوری به اقتباس از هدایات نگرش اسلامی میفرماید:

    گوسفندان اربدندی بی حساب
    کی خلاصی یافتندی زان قصاب

    روح حــــیوانی نـــــدارد اتحـاد
    تو مجو این روح را از نفس باد

    دران صورت است که با ایجاد افکار فرد محوری اسان است که ملیون ها و ملیار د ها مانند رمه ء گوسفندان توسط حتی یک فر د اداره و کنترول کرد.

    یقینا که در کشورهایی که نظام سکولار دران حاکم است, یک مسلمان و اقلیت های مسلمان اجازه دارند که مسجد داشته باشند, نماز بخانند, روزه بگیریند و عقیدهء شخصی خود را داشته باشند. و عقل خود را در ساحهء شخصی خو شان کار بگیرند.

    باید گفت که سکولار در غرب منحیث یک عقیده وجود ندارد, بلکه منحیث یک مفهومِ , نظام و سیلهء حفظ قدرت است. اما محتوایات آن همان حاکمیت عقل یک باله است که تا اخر با یک بال به منظر نخواهد رسید.

    ولی سوال اینجاست که چرا مسلمان و مسلمانان نظام , حاکمیت, دولت جامعهء خود را که به اساس دیدگاهای ایشان با در نظر داشت عقل گرایی خود شان با حفظ داشتن دین شان نداشته باشند؟؟

    یقینا که مسلمانان میتوانند نظام سکولار اسلامی داشته باشند. بدین مفهوم که تعقل , تفکر و تدابیر عقلی در ساختار نظام اسلامی میتواند ایجاد شود. البته این نظام سکولار نه آنچنان نظامی است که در غرب خواهد بود.
    ولی نظامی که بر مبنای دین اسلام ساخته شود یقینا که عادلانه ترین نظام در روی زمین خواهد بود.

    ولی باید دانست که غرب و نظام ابپریالیزم خیلی هراس دارد که مبادا مظام نوع نگرش اسلام که بر مبنای قران است در چند کشوری اگر شکل بگیرد, غرب و نظام های لیبرال ایشان خود را در پرتگاه نابودی میبینند.

    به همین خاطر است که غربیان همیشه کوشش میکنند که در کشور های فقیر مانند افغانستان که دران فقر فرهنگی و اقتصادی وجود دارد, نماینده های خود را داشته باشد که ظاهر شان مسلمان باشد و باطن شان یهود و صد اسلام.

    بخاطر ایجاد نظام های مشابه خود شان غربی ها به نماینده های مانند نقش بازی کن نیاز دارد . این نقش بازی کننان را کشور های سیاست گزار و ابر قدرت لیبرال قبل از قبل برنامه ریزی های داشته و میکند. تاریخ نشان میدهد که انگلیس و امریکا چگونه افراد مزدور را پرورش نموده و کوشش میکند که به صفت نقش بازی کن در کشور های مسلمان نشین رول خود را بازی کند تا مسلمانان نتوانند از عقلی که خدا توسط قران برای شان داده است استفاده کنند.

    بطور مثال سیاست گزاران ابر قدرت قبلا در بعضی کشور ها تلاش های کردند تا چنین نماینده های داشته باشند. بگونهء نمونه کشور ترکیه که چندین دهه پیش یک انسان یهودی مشرب و ملحد را بالای ملت تر به نام پر ترک ها ی گول ساخت که تا امروز کشور ترکه با وجودیکه اکثریت جمعیت ان ترک است, ولی قدرت اصلی در دست نظامی هاست. نه مردم مسلمان. ویا اینکه پاکستان یک کشوری است که توسط انگلیس ایجاد شد و تا به حال توسط چند نفر انگلیسی مشرب پاکستان ذریعهء ای اس ای این جمعیت ۱۸۰ ملیونی را اداره میکند.
    با قبلا در فلسطین خواستند که فردی را در دام خود داشته باشند, یاسر عرفات را که گویا حامی منافع کشور فلسطین بود و اورا ذریعهء زن یهودی اش کنترول میکردنند.
    ویا مثال در حدود یک قرن پیش یک پسر نادان ۲۶ ساله را که عبارت از امان الله خان بود که توسط زنش سرمایه گذاران خارجی خواستند ارادهء افغانستان را تغیر بدهند, ولی نتوانستند.

    و در اخیر حالا اقای غنی را که چند دهه قبل با در نظر داشت طرز تفکر ناسیونالیستی و سکولارش پرورش داده اند و توسط و او را بصورت خوب توسط زن مسیحی /یهودی اش بصورت مفصل میشناسند و زیر نظارت دارند, میخواهند که این سکولاریزم و این دیمو کراسی ( دم کراسی ) را وارد افغانستان کنند, ولی هنوز موفق نشده اند.

  8. بنظر من دلایل زیادی میتواند وجود داشته باشد که نظام سکولار میتواند نقش مفیدی در حفظ حیثیت و اعتبار اسلام بازی نماید. اسلام وقتی میتواند زیبا و دلکش باشد که با پیشرفت های ساینس و تکنالوجی معاصر همگام باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا