اگر رقابتهای غیرعقلانی رهبران سیاسی، ایدیولوژیهای افراطی (قومی- مذهبی)، بازیهای کشورهای منطقه را از جمله عوامل اساسیِ شکلدهیِ ناکامیِ تاریخی برشماریم، پس امروز نیز هر سۀ این محرکهها به گونۀ همزمان، غیرعقلانیتر، خشنتر، غیرانسانیتر و لجامگسیختهتر از هر زمان دیگر، واقعیت تلخِ تاریخ و سرنوشت مردمِ ما را رقم میزنند و آرزوی رسیدن به صلحِ پایدار را به همان پیمانه و بهشدت از مردمِ ما دور میسازند.
ابزار روی صحنه مهم نیست کیها اند، طالبان، القاعده، داعش…. و یا هم چه کسانی گردانندهگانِ آن میباشند؛ زیرا قاعده همچنان ثابت و در قانون بازی تغییری نیست. چنین است خیمهشببازیهای صلح و همچنان مذاکرات صلح با طالبان. به فرض اینکه چند مهرۀ طالبان را به اینسوی دولت یا آنسوی داعش بکشانند و یا هم بکُشند، و حتا مذاکرات را چانس موفقیتی هم بدهند، کما اینکه پاکستان ادعای صداقت نماید! و حکومت افغانستان ادعای دستاورد!؛ اما در قاعدۀ بازی و اصل استراتیژی و پیامدهای متناسبِ آن فرقی نمیکند. در عوض، ماشین بزرگِ جنگی بهنام داعش و برضد داعش همزمان به میدان کشیده خواهد شد.
این واقعیت را همۀ بازیگران میدانند، فقط به مردم ما آدرسِ غلط میدهند. با چنین راهکاری، مذاکرات صلح با طالبان میتواند خود بخشی از استراتژی باشد.
عدهیی هم که در انتهـاى خوشباورى، سرنخ را یکسره گم کردهاند و همۀ بلاها را مال آنطرفِ دریا میدانند(پُل هوایی میزنند)؛ اما تراژیدی بدخشان، حوادث کندز و …، تنشهای داخل دولت و نگرانیهای مردم قطعاً باید قانعشان کرده باشد که این داستان دنبالۀ درازی دارد و به همین سادهگیها و یکشبه آنطرفِ دریا نخواهد رسید. پس بهتر است حداقل به مردم آدرس غلط ندهید؛ زیرا پایِ هستیِ یک ملت و بقایِ یک کشور در میان است. از همین آغاز با مردم خویش صادق باشید، در خیر و شرِ مملکت، مسوولانه و رسالتمندانه همگام با مردم عمل کنید.
بیایید سرِ اصل مطلب برویم. شکی نیست امروزه افغانستان یک موقعیتِ فوقالعاده استراتیژیک را در سیاستهای استراتیژیکِ جهان کسب نموده است و کشورها آمادهاند تا صدها ملیارد دالر در این راستا و به منظور اهـدافِ استراتیژیک و منافعشان هزینه کنند. اما در پهـلوى تهـدیدها، زمینۀ فرصتها نیز مهـیا میباشد؛ اگر بتوانیم استراتیژی خود را بر محور منافع همهگانی- ملی با در نظرداشت موقعیت و جایگاه خاص کشور، سایر مطالبات برحق مردم، یکجا با ضمانتها، در آگاهی و تحلیل درست از وضعیت عمومى، در مشورت با مردم، نهادها و در چارچوبِ یک آجندای ملی آماده نماییم. مهـمتر اینکه: سرزمینِ ما میدان جنگ و رقابتِ کشورها نگردد و مردم ما بیش از این قربانی نشوند. ولی اگر با سرنوشت مردم در مقابل اینهمه بازی پیچیدۀ منافع، تهدیداتِ بالقوه و بالفعل با مدیریت ضعیف حکومتی که داریم، در محدودۀ آجنداهای شخصی، آجندای قومی، آجنداهای ایدیولوژیک و گروهی، هرازگاهی طى یک نمایشنامۀ تلویزیونی جلسۀ بهاصطلاح رهبران درون ارگ با صرف یک طعام و دعای خیر بازی گردد، شکی نیست که هستی و جغرافیایِ کشوری بهنام افغانستان دستخوشِ این خیمهشب بازیها خواهد گردید.
اینجاست که هـمواره تأکید داشتهام که مردم وقت ندارند، جهان وقت ندارد، دشمن در کمین است و حکومت نیز، جز اندکی وقت ندارد.
امروزه کشورِ ما در بلنـداهای تهدید و فرصتِ همزمان قرار گرفته است، شدیداً نیازمند یک تیمِ زعامتِ ملی و یک آجندای ملی بهحیثِ نقشۀ راه و استراتیژی مدون میباشیم تا تهـدیدات را مهـار زنیم و به فرصتهـا ره بگشاییم. در غیر آن و به تنهـایى، سنگینىِ بازى کافیست تا نتوانیم براى چندین دهـه قد راست کنیم، چه رسد به پایانِ بازى و رسیدن به صلحِ پایدار!
آقای ولی مسعود به نقاط مهمی اشاره کردند، اما انچه را ایشان در متن مطلب بالا نگنجیده اند، پیشنهادی رهکردهای معقول است. ایشان همیشه از اجندای ملی حرف می زنند اما باید از خود بپرسد که اگر اجندای ملی که ایشان طراح آن است چرا تا بحال بستر عظیم سیاسی را جذب نکرده. ما شاهد برگزاریهای نشست ها و همایش های اجندای ملی بودیم اما این ابتکار همیشه توسط خود آقای ولی گرفته شده، مردم عام قسمیکه لازم است از این طرح ایشان حمایت نکردند. شاید همه از طرح اجندای ملی اطلاع نداشته باشند.
محترم احمد ولی مسعود لُب و لُعاب قضایای افغانستان را خیلی داهیانه و مُوجز بیان نموده اند. حال سوال مهم این میباشد که چطور میتوان”زعامت ملی” را تشکیل و ایجاد نمود.؟ کدام کار عملی و اقدامات رویدست گرفته شود تا زعامت ملی تشکیل گردد.؟ البته منبع و اساس فکری برای این زعامت ملی قبلا” درسال۱۳۹۱ توسط محرم احمد ولی مسعود طرح و بچاب رسیده است که درنوع خود برای افغانستان مانیفست کم نظیری بوده و میتواند بمثابه سرلوحه مرام این “زعامت ملی”قرار گیرد. در افغانستان شخصیتهای آگاه و دلسوز در بیرون از دولت ویا در درون دولت که نقش سمبولیک دارند، زیاد پیدا میشود. بنأ” میشود کمیته موقت تشکیل”زعامت ملی” را ایجاد کرد. و این کمیته موقت توسط کمیته های تماس با نخبگان هر قوم و گروه اتنیکی افغانستان تماس قایم نموده و آنهارا جهت سهمگیری در ایجاد زعامت ملی از لحاظ فکری آماده میسازد. سپس جلسه عمومی دایر میشود و در جلسه عمومی اعضای “زعامت ملی” با رای مستقیم اشتراک کنندگان جلسه عمومی انتخاب میگردند. این “زعامت ملی” طبیعی میباشد که مورد اعتماد تمام مردم افغانستان به هرقوم و گروه اتنیکی ایکه تعلق دارند میباشد. بخاطر اینکه با کار فداکارانه نخبگان سیاسی از هرقوم، بدون کدام چشمداست منافع فردی و یا گروپی و یا قومی ایجاد وتشکیل گردیده است. این”زعامت ملی” باسخنان صریح و عملی خود دولت وحدت ملی را مشوره میدهد. اگر دولت وحدت ملی باز هم به دیوانگی و خرابکاری های خود ادامه داد، دولت را بزور مردم ساقط اعلان نموده و طی یک لویه جرگه زعامت ملی را بدست خواهد گرفت. البته چنانکه اینکار در قلم و نوشته ساده معلوم میشود، ساده و آسان هم نمیباشد. ولی در عین حال ناممکن و آنقدر دشوار هم نخواهد باشد. فقط صداقت و فداکاری و غیرت و دلسوزی به افغانستان و مردم آن کار دارد وبس. مردم افغانستان مردم حق شناسی هستند. بشرطیکه ما بتوانیم صادقانه و فدا کارانه به آنها کار نمائیم و خودرا به آنها بشناسانیم.
Short and powerful.
A good and a correct diagnose of Afghanistans pains and chaos.