خبر و دیدگاه

عدالتِ از نوع “کیم جونگ ایل”

Andishmand
محمد اکرام اندیشمند

“کیم جونگ ایل” زمام دار کوریای شمالی امروز در واکنش  به مانور مشترک نظامی ایالات متحدۀ امریکا و کوریای جنوبی دستور “حملۀ پیشگیرانۀ اتمی برای عدالت” را صادر کرد. آیا براستی این زمام دار آتشین و سرخ کمونیست در خاور دور دست به چنین حمله خواهد زد؟ حملۀ اتمی برای عدالت!

“حملۀ اتمی برای عدالت” یک مزاح خنده دار به نظر می رسد و شاید بسیاری از تحلیلگران آن را بخشی از لاف و بلوف کیم جونگ جوان و احساساتی تلقی کنند، اما اگر چنین حمله ای انجام شود، جزیرۀ کوریا و احتمالاً شرق دور را نه به بهشت عدالت که به آتش جهنم تبدیل می کند. این در حالی است که بسوی توانایی و ظرفیت دولت کمونیست کوریای شمالی در انجام حملۀ اتمی با تردید نگاه می شود. علی رغم این تردید، شبه جزیرۀ کوریا در خاور دور یا شرق آسیا یکی از مناطق بسیار خطرناکی است که بروی انبار باروت قرار دارد و با یک جرقۀ کوچک، این انبار منفجر می شود.

north korya

این انبار چگونه ایجاد شد؟

جنگ جهانی دوم و شکل گیری دو کشور در شبه جزیرۀ کوریا:

شبه جزیرۀ کوریا قبل از جنگ جهان دوم از سال ۱۹۰۵ تا سال ۱۹۴۸ در اشغال جاپان قرار داشت. وقتی جاپان در این جنگ که یکی از متحدین آلمان هیتلری بود شکست خورد، بخش جنوبی کوریا به تصرف امریکایی ها و بخش شمالی آن به تصرف شوروی و کمونیست های مورد حمایت شوروی و چین قرار گرفت و دولت کمونیستی به رهبری “کیم ایل سونگ” تشکیل شد. تلاش برای تشکیل کشور واحد کوریا به جایی نرسید و خط معروف به مدار ۳۸ درجه مرز دو طرف تعیین شد. اما هر دو دولت کوریای شمالی و جنوبی در سایۀ حمایت حامیان خارجی شان در صدد گسترش حاکمیت خود بر هر دوبخش و خواستار تشکیل کشور و دولت واحد کوریا بودند.

 

جنگ سه سالۀ کوریا:

پنج سال از جنگ جهانی دوم گذشته بود که جنگ شبه جزیرۀ کوریا پای امریکاو متحدینش و اتحاد شوروی را به زمام داری “جوزف استالین” به میدان یک جنگ دیگر کشاند. اما این بار برخلاف جنگ دوم جهانی، استالین نه در کنار امریکایی ها و غربی ها، بل رو در روی  آنها قرار گرفت تا جغرافیای سیاسی را در خاور دور یا آسیای شرقی به سود قطب سوسیالیزم جهانی به رهبری کشور شوروی دگرگون سازد. دولت کمونیست کوریای شمالی بریاست کیم ایل سونگ در ۲۵ جون ۱۹۵۰ با حمایت ناآشکار و خاموش استالین و چین کمونیست به کوریای جنوبی حمله کرد و طی چند روز سئول پایتخت را متصرف شد، ولیکن استالین قبل از آنکه شاهد پیروزی در این جنگ باشد و یک کوریای متحد کمونیستی را به چشم ببیند در مارچ ۱۹۵۳ از جهان چشم بست و چهار ماه بعد از مرگ او و برخلاف آرزویش، جنگ سه سالۀ کوریا با موجودیت دو دولت و دوکشور کوریای شمالی کمونیست مورد حمایت شوروی و چین  و کوریای جنوبی کپیتالیست مورد حمایت امریکا و غرب با امضای آتش بس متوقف شد.

 

واکنش امریکا و جنگ متقابل:

“هری ترومن”رئیس جمهور ایالات متحده امریکا طرح حمایت از کوریای جنوبی را به شورای امنیت ملل متحد پیش کرد. علی رغم وتوی شوروی به این طرح، نیروی شانزده کشور متشکل از سیصد و چهل هزار نیروی نظامی که بیش از هشتاد در صد آنان را نیروهای امریکایی تشکیل می داد به فرماندهی جنرال امریکایی “داگلاس مک آرتور” وارد جنگ با کوریای شمالی شدند. این نیروها نخست شهر سئول را تصرف کردند و تا ۱۹ اکتوبر ۱۹۵۰ به “پیونگ یانگ” پایتخت کوریای شمالی دست یافتند. سپس آن ها که نیروی سازمان ملل گفته می شد تا رودخانۀ “یالو” در مرز چین و شبه جزیره کوریا پیش رفتند و در واقع هر دو بخش کوریای جنوبی و شمالی را متصرف شدند.

 

ورود مستقیم چین به جنگ و ایجاد توزان قوا:

چین کمونیست به رهبری “مائو” دوصد تا چهارصد هزار نیروی خود را در ۲۰ نومبر ۱۹۵۰ برای عقب راندن امریکایی ها و متحدینش به عنوان نیروهای داوطلب وارد جنگ کرد. ورود چین ورق را به زیان امریکایی ها تغییر داد و آن ها را حتی از سئول پایتخت کوریای جنوبی بیرون راند. اما این پیروزی که هرچند با تلفات بیست هزار نیروی امریکایی بدست آمد، پایدار نماند و سئول دوباره بدست امریکا و متحدینش افتید. سئول تا اواسط ۱۹۵۱ چند بار دست به دست شد و پس از آن با ایجاد تعادل در میان دوطرف، جنگ شکل فرسایشی گرفت.

 

پایان جنگ و دوام مخاصمت:

توازن قوا و فرسایشی شدن جنگ دوطرف را بسوی مذاکره و پایان جنگ و آتش بس در ۲۷ جولای ۱۹۵۳ برد. دو کشور جمهوری کوریای جنوبی مورد حمایت امریکا و غرب با نظام سیاسی دموکراسی و لیبرال غربی و جمهوری دموکراتیک خلق کوریا با نظام تک حزبی کمونیستی به شیوۀ شوروی و چین مورد توافق هر دو قطب رقیب و مخالف وقت قرار گرفت.

تلفات جنگ شدید و گسترده بود. افزون بر ویرانی ها و خسارات بسیار، کشته های زیادی نیز بجا گذاشت:

شمار کشته های نیروی سازمان ملل یا نیروهای امریکایی و غربی به بیش از یکصدو هژده هزار و شمار زخمی ها بیشتر از دوبرابر آن(۲۶۴۵۱۱) بود و در حدود یکصد هزار نفر هم اسیر نیروهای کوریای شمالی و چین شدند که بیشتر این اسیران در اثر گرسنگی و بد رفتاری هلاک شدند. از میان کشته های نظامیان بیشتر از پنجاه هزار نظامی به قوای امریکا تعلق داشت. شمار نظامیان مقتول، مجروح و اسیر کوریای جنوبی به بیش از دوصد هزار نفر می رسد و تلفات غیر نظامیان در جنوب تا نیم ملیون گفته می شود.

کشته ها و زخمی های طرف کوریای شمالی یا کمونیست ها به شمول چین بیش از یک ملیون و تلفات مردم کوریای شمالی نیز به همین رقم می رسید.

اما پایان جنگ و آتش بس ۱۹۵۳ در شبه جزیره کوریا دشمنی میان هر دو کوریا را خاتمه نداد و به حضور و رقابت غرب کپیتالیزم و شرق کمونیزم در این شبه جزیره نقطۀ پایان نگذاشت. فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ و  تغییر موازنۀ قوا و اقتدار در سطح بین المللی به سود امریکا و غرب نیز آتش داغ خصومت دولت های راست و چپ کوریا را خاموش و خاکستر نکرد و موجب تغییر در نظام سرخ و انقلابی کوریای شمالی نشد. زیرا چین کمونیست هم چنان به عنوان بزرگترین حامی خارجی کوریای شمالی در عقب کیم های سرخ و خشمگین(کم ایل سونگ پدر و کیم جونگ ایل پسر) باقی ماند.

 

         “کیم ها” و نظام کمونیزم در کوریای شمالی، دموکراسی

                         و لیبرالیزم در کوریای جنوبی:

کیم ها و کمونیزم در کوریای شمالی نظام خانوادگی تک حزبی، توتالیتر و پولیسی ایجاد کردند. کیم ها خود را در جامعه به بتِ تبدیل کردند که به عنوان رهبر در حد پرستش مورد تقدس قرار گرفتند. کیم پدر رهبر بزرگ خوانده می شد که شاگردان مکاتب هر روز به عنوان یک وجیبۀ مقدس و انقلابی هنگام عزیمت بسوی مکتب در مقابل تصویر بزرگ او در خانه های خود خم می شدند و پس از احترام مشابه در ساختمان مکاتب روانۀ صنف درس می گردیدند. هر گونه انتقاد و اصلاح طلبی در کشور قدغن شد و سزای منتقدین و حتی افراد مشکوک فقط زندان و مرگ بود. چیزی به نام آزادی های مدنی و دموکراسی در کشور کیم ها و نظام دموکراتیک خلق مجال ظهور و بروز نیافت. همه چیز از تبلیغ رسانه ها تا درس و تعلیم مکاتب و دانشگاه ها یک صدا و یکسان ارائه شد؛ همان چیزی که نظام کیم ها به جامعه و مردم ارائه می کرد:

دنیا و جامعۀ انسانی دو رنگ سیاه و سفید داشت. دوست و دشمن، حق و باطل، سرخ و انقلابی، سیاه و امپریالیستی.

این سیاست، کوریای شمالی را به انزوای بین المللی برد. فقر و عقب ماندگی را در درون کشور گسترش داد. گفته می شود که در دهۀ نود میلادی تا سه ملیون نفر از فقر و گرسنگی در این جمهوری دموکراتیک خلق جان دادند و اکنون ملیون ها نفر زیر خط فقر و در گرسنگی به سر می برند. اما کیم رهبر و دولت انقلابی دموکراتیک خلق علی رغم شکم گرسنۀ مردم به نیروی نظامی خود توجه کردند. بود و نبود کشور را برای تقویت این نیرو ها سرمایه گزاری کردند. یک ارتش عظیم یک و نیم ملیونی را در کوریای شمالی شکل دادند. این ارتش به قول جنرال والتر شارپ فرمانده سابق نیروی امریکا در کوریای جنوبی، بزرگترین نیروی توپخانه در میان کشورهای جهان را دارد. گفته می شود که میله های ده هزار عراده توپ ارتش کوریای شمالی بسوی سئول پایتخت کوریای جنوبی نشانه گرفته شده اند.

کیم ایل سونگ به کمک شوروی یک پایگاه اتمی تاسیس کرد. کمونیستان ویتنام را با ارسال نیرو و اسلحه مورد حمایت قرار داد. وی علی رغم تهدید و تحریم امریکا و سازمان ملل در صدد دسترسی به سلاح هسته ای شد و در سال های اخیر(۲۰۰۶) کیم پسر، جمهوری دموکراتیک خلق کوریا را یک قدرت هسته ای معرفی کرد و چند بار از آزمایش سلاح هسته ای سخن گفت. هر چند او امریکا و کوریای جنوبی را به حملۀ هسته ای تهدید می کند، اما احتمال چنین حمله بسیار بعید و ضعیف به نظر می رسد. حتی اگر کیم رهبر از سلاح اتمی برخوردار باشد، چین یگانه حامی و متحد او مانع اصلی این حمله خواهد بود.

اما دموکراسی و لیبرالیزم غربی در کوریای جنوبی کشور پیشرفته و دولت دموکراتیک ایجاد کرد. جامعۀ مدنی شکل گرفت، توسعۀ بزگ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بوجود آمد و جمهوری کوریا به یکی از کشورهای صنعتی برتر در قاره آسیا تبدیل شد. بخشی از نیروهای امریکایی هم چنان در کوریای جنوبی باقی ماندند و جمهوری کوریا یک ارتش نیرومند و با کیفیت را به کمک امریکایی ها تشکیل داد. گفته می شود در حدود یکصد و پنجاه هزار نفر نظامی و غیر نظامی امریکا در کوریای جنوبی اقامت دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا