خبر و دیدگاه

جنگ بدخشان؛ گرۀ که گشوده نمی‌شود

جنگ، هم‌زاد بد بختی است و شنیدن این واژه؛ قهر، نفرت و خون‌ریزی را در ذهن‌ها تداعی می‌کند. اختلاف در طرز نگرش به‌مسایل و پدیده‌ها بحران می‌آفریند و آندم که در حل بحران‌ها پای منطق و سیاست و گفت‌وگو لنگید، جنگ وارد میدان می‌شود و این‌جا است که خطرِ ایجاد فاجعه، جدی‌تر شده و به‌قول آلبرت انیشتین «حلقۀ دیگری به‌زنجیر بدبختی‌های آدمیان افزوده می‌شود.»

جهان جنگ‌های خشونت‌بار و افسار گسیخته‌یی را تجربه کرده است: از جنگ‌های قدرت طلبانۀ درون‌کشوری تا برترجویی‌ها و توسعه طلبی‌های کشورهای استعمارگر، همه و همه، در جهان بی‌داد کرده و جوی خون جاری کرده‌اند. افغانستان، نه تنها کشور جدا افتاده از جغرافیایی جهان نیست بلکه بر عکسِ اکثریت از نقاط جهان، سال‌ها است که در این ستمکده، انسان‌هایش بر یک‌دیگر و حشت‌آفریده و خون یک‌دیگر آشامیده‌اند. از جنگ برادران تنی ـ‌ پسران نادرشاه ـ گرفته تا جنگ برادران ناراضی و مخالفان سیاسی ـ جنگِ طالبان ـ هر از گاهی، انسان‌های این کشور را به‌قربان‌گاه برده است. جنگ در افغانستان، از سرچشمه‌های گوناگونی آب می‌خورد؛ گاهی ریشۀ قدرت طلبی دارد، تعدادی برای تک‌محوری و برتری‌جویی می‌جنگند و بعضی‌ها هم برای نشاندن حضور خود جنگ را پیشه کرده‌اند. به‌باور این قلم، جنگ جاری در افغانستان ـ جنگ برادران نارضی ـ شامل نوع دوم این طبقه‌بندی می‌شود.

طالبان، پس از آن روی‌کار آمدند که هرم تک‌قومی قدرت، پس از فروپاشی نظام تحت حمایۀ شوری، به‌رهبر داکتر نجیب فرور ریخت و به‌یک‌بارگی قدرت به دست غیر از برادران بزرگ(؟) افتاد. پس از این رویداد، رگ غیرت برادران بزرگ ترکید و به‌هر دری سر زدند تا زمینه فروپاشی دولتی به‌رهبری غیر پشتون‌ها را مساعد سازند. سرانجام، طالبان «با حمایۀ مالی آمریکا و انگلیس و طرح عربستان سعودی و آموزش نظامی پاکستان» روی کار آمدند و در کم‌تر از سه‌سال، کم و بیش، نود در صد خاک افغانستان را قلمرو خود ساختند. بدخشان که بخشی از خاک این شورستان است، در اوج حاکمیت طالبان، به‌دست این گروه سقوط نکرد و به‌حیث آخرین سنگر مقاوم، علیه این گروه استفاده شد. ولی چگونه شد که پس فروپاشی این نظام تک‌قومی و خون‌خوار، بدخشان، یک‌سره طالبانی می‌شود و چندین سال است که به‌بهانه طالب و طالب‌پروری، در این استان خون می‌رزد.

این جستار در پی آن است تا ریشه‌های اصلی بحران بدخشان را به‌بررسی گرفته و روی دلایل اصلی جنگ در این استان انشگت‌گذاری کند.  به‌باور این قلم، دلایل جنگ بدخشان را نظر به اهمیت آن چنین می‌توان از بالا به‌پایان بر شمرد.

 ۱- جنگ منافع کشورهای همسایه

 بدخشان با کشورهایی چون پاکستان، چین و تاجکستان هم‌مرز است. تلاش برای تامین منافع این کشورها و برخی دیگر از کشورهای منطقه را می شود یکی از دلایل اصلی جنگ بدخشان عنوان کرد.

 چین و افغانستان، در پی ایجاد مجدد «راه ابریشم» از طریق بدخشان‌اند. و از سوی هم، پاکستان، یکی از اصلی‌ترین هم‌پیمانان چین در منطقه، تلاش دارد با ایجاد یک‌راه ترانزیتی از طریق بدخشان خود را به آسیایی میانه برساند. اما هند، یگانه رقیب پاکستان و چین، در تبانی با آمریکا تلاش دارد سد راه پروژه‌های ذکر شده قرار گیرد و برای نایل شدن به این مسئله، طرح ایجاد یک‌کشور کوچک اسماعلیه‌نشین را در میان کشورهای پاکستان، چین، تاجکستان و افغانستان ریخته است.

از آنجایی‌که ایجاد چنین یک‌کشوری، منافع پاکستان را تضعیف می‌سازد، این کشور با مسلح‌سازی برخی از افراد تندرو در محل، زمینۀ دفع اهداف هند را مساعد ساخته است و از این طریق می‌تواند به اهداف خود نایل آید.

 ۲- جنگ قاچاق مواد مخدر

 بدخشان دهلیز قاچاق مخدرات به آسیایی میانه است. پیش از به‌میان آمدن استراتیژی مباره با قاچاق در افغانستان، قاچاق‌چیان بزرگ، روزانه دَهْ‌ گیلوگرام مواد مخدر را از طریق این گذرگاه، وارد آسیایی میانه می‌کردند و از این مدرک، صدها هزار دلار به‌جیب مافیاهای منطقه‌یی وارز می‌شد. اکنون که تلاشِ مبارزه با مواد مخدر، زمینه‌های قاچاق را تنگ‌تر ساخته است، رقابت‌های جدی برای کنترول قاچاق در این گذرگاه، میان بزرگان محلی و حتا کشورهای خارجی، در جریان است و این خود می‌تواند یک‌دلیل بحران بدخشان باشد.

 ۳ – جنگ انحراف راه ابریشم

 پس از روی کار آمدن دولت جدید در کشور و تلاش برای خودکفایی اقتصادی این سرزمین، ایجاد جادۀ ابریشم در مسیر تاریخی آن، بار دیگر بر سر زبان‌ها افتید و تاحدی توافقات میان کشورهای ذی‌دخل در این جاده نیز صورت گرفت. اما دیری نگذشته بود که بحث انحراف این جاده از مسیر اصلی‌اش مطرح شد و کسانی در پی آن شدند تا برای تامین منافع محلی‌شان، این جاده را از مسیر اصلی‌اش منحرف سازند. دست‌یابی به این هدف، نیازمند یک‌سلسله دلایل موجه بود که به ناامن‌سازی بدخشان انجامید. بنابر آنچه گفته شد، تلاش برای انحراف جادۀ ابریشم از مسیر اصلی‌اش را نیز می‌توان یکی از دلایل دیگر ناامنی بدخشان عنوان کرد.

 ۴- جنگ تصاحب معدن

 جنگ بدخشان در اطراف معدن لاجورد تمرکز یافته و این معدن سال‌های درازی، دلیل تخاصم و جنگ میان فرماندهان محلی بوده است. حتا حالا هم که افغانستان دارای یک‌دولت مرکزی است، این معدن از سوی زورگویان محلی، به‌گونۀ غیر قانونی استخراج شده و به‌خارج از کشور صادر می‌شود. بنابراین، رقابت برای کنترول استخراج این معدن میان بزرگان محلی و حتا نمایندگان بدخشان در مجلس، یکی از دلایل اصلی تنش‌ها در بدخشان شمرده می‌شود.

در نتیجه، بنابر آنچه از بالا بر شمرده آمدیم، از دید این قلم، جنگ بدخشان، یک‌جنگ ایدیولوژیک طالبانی نیست. بدخشان با طالب و طالب‌پروری هیچ نسبتی ندارد و تنش‌هایی آفریده شده در این استان، از سرچشمه‌های دیگر آب می‌نوشد. برای ختم خون‌ریزی‌ها و فروکش کردن تنش‌های موجود در این استان، بر ما است تا بر دولت مرکزی فشار وارد کنیم تا با تقر افراد کار فهم در راس ادارات بدخشان، ختم این تنش‌ها را زمینه‌ساز شود. 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا