خبر و دیدگاه

نگاهی مختصر به ریشه ژنتیکی و تاریخی پشتون‌ها

نگارنده: زرلشت ص.

اطلاعات ژنیتکی یکی از منابع جدیدی است که در تلاش برای به دست آوردن یک دیدگاهی جدید از هویت میتواند استعمال شود. برای ارزیابی مشخصات ژنیتکی در پژوهش از مارکرهای ژنتیکی استفاده میشود که به یک قوم یا اجتماعء مردمی تعلق میگیرد. این پژوهشها از طریق بررسی کروموسوم «Y» انجام یافته اند که این بخش از «DNA » صرف از طریق پدر به فرزند مذکرش انتقال میابد.از این طریق پیشینهء ژنیتکی گذشت چند نصل را میتوان روشن ساخت چون فرزند مذکر کروموسوم «Y»را از پدر پدر دریافت میکند.در ارتباط بر پیشینهء اقوام افغانستان نیز چندین پژوهش علمی انجام یافته است که متاسفانه این دست آوردها در داخل کشور تا هنوز روی بحثءقرار داده نشده است.

مطالعه روی ساختار ژنتیکی اقوام افغانستان برای اولین بار در سال ۲۰۱۲ توسط تیم معتبر علمی آقای هاربر در دانشگاه پورتسموت انگلستان انجام یافت. بر اساس تحقیقات پژوهش ژنتیکی ریشه نژادی تمام اقوام افغانستان مشابه است. این نتیجه بر اساس موجودیت هاپلوگروپ  «Ra1a-M17»در پشونها (۵۰ الا ۶۰ ٪)، تاجیکها (۳۰ الا ۴۰ ٪ )، ازبکها (۱۷٪ ) و هزاره ها (۷٪) گرفته شده است. محتوای ژنیتکی پشتون ها بر اساس پژوهش دانشگاه پورتسموت از قرار ذیل است : ۵۱٪ پشونهاهاپلوگروپ«Ra1a-M17» دارند که مارکر هندو اروپائی یا آرئیایئ گماشته میشود. مارکرهای باستانی هندی «L-M20,H-M69 and R2a-M124 » که به وادی سند تعلق میگیرند در ۲۰٪ پشتونها یافته شده است. این هاپلوگروپ ۱۹٪ در میان تاجکهای افغان و در میان «۳۷٪» تاجیکان تاجکستان نیز دیده شده است. یکی از مهمترین هاپلوگروپ در میان مارکرهای افغانی هاپلوگروپ «Q*» است که در ۱۶٪ پشتونها دیده شده است.در پهلوی این هاپلوگروپ«G2c » نیز در ۶٪ پشتونها پیدا شده است. [۱]

در یک پژوهش دیگری آقای لکرو «Lacau »جمعیت پشتونهای شمال و جنوب هندوکش را مقایسه میکند و بر اساس نتایج ایشان ۶۲٪ هندوکش نشینان پشتون هاپلوگروپ«Ra1a-M17» را دارا هستند. ۸٪ هاپلوگروپ «G-M210 » دارند که این هاپلوگروپ در ۷۴٪ آسی ها نیز دیده شده است. ژن های بقیه ۵٪ هاپلوگروپ «Q*» و ۷٪ هاپلوگروپ  «G2c »میباشد. [۲]

به همین گونه چندین پژوهش معتبر علمی نتیجه گیری کرده است که هاپلوگروپ «Ra1a-M17»در میان پشتون ها و تاجکهای افغانستان محتوا بالا دارد. [۱][۲][۳][۴] یافتههای ژنتیکی این پژوهشها، نشانگر آنست که پشتونها در گذر تاریخ، هر چند بسیار مورد تهدیدهای بزرگ فرهنگی سرزمینهای بزرگ بودن، محتوای ژنتیکی و زبانی خود را نگاه داشته اند. امکان دارد که این اقوام به دلیل سکونت در کوهستان ها میکانزم گزینش طبیعی «natural selection » را تقویه کرده باشد. البته این پدیده نه تنها در پشتونها بلکی در کوهنشینان تاجک نیز دیده شده است. آسی ها نیز همرا با زبان خود اصلیت ژنیتکی خود را نگاه داشته اند. تاجیکان شهری تاجکستان هم این هاپلوگروپ خیلی کم دارند، اما ۷۰٪ اقوام کوهستانی تاجکستان این مارکر«Ra1a-M17»را دارند.[۵] همچنان در سند قومی وجود دارد که ۷۰٪ هاپلوگروپ را دارند. بر خلاف آن که فکر میشد، هاپلوگروپ«Ra1a-M17» در ایران فیصدی کم دارد(۲۰٪). اقوام ایرانی که این هاپلوگروپ«Ra1a-M17»را دارا هستند خراسانی ها، کردها ، بلوچها و زردشتیانء ایرانی هستند. [۶][۷]

حالا اگر با اطلاعاتء بالا نگاهی دقیقتر بالای نظریه های جاری وتاریخ آننان در ارتباط با هویت پشتونها بیاندازیم شاید دیدگاه دیگری دریابیم و نظریه پارادوکسالء “یهودی بودن پشتونها” را بالاخره حل کنیم. نظریه اسرائیلی تباری«افغانها » برای نخستین بار در تاریخ خانجهانی یا مخزن افغانی یاد شده است. دراین کتاب که توسط نعمتالله هروی در۱۰۲۱ هجری قمری نوشته شده است، که: « پشتونها بنی اسرائیلی اند و دربنی اسرائیل از نسل ساول(طالوت) پنداشته شده اند. ساول که در زمان حضرت اسماعیل (ع) پادشاه بنی اسرائیل بود دو پسر داشت که یکی «ارمیا» ودیگری«برخیا»نامیده میشدند. برخیا وزیر حضرت داود بود وارمیا سپهسالارش. پسرارمیا«افغنه» نامداشت که سپهسالار حضرت سلیمان بود و نام پسر ارمیا، آصف بودکه سمت وزارت داشت. میگویند بنی اسرائیل بعد از فوت حضرت سلیمان به نافرمانی از خدا کمربستند وخداوند «بخت النصر» پادشاه بابل را برآنها مسلط کرد.برخی از قبایل بنی اسرائیل به عربستان وبرخی دیگر به غور مهاجرت کردند. آخرین سرکردۀ یهودیان مهاجر درعربستان، خالد بن ولید بود که نیکۀ مادری برخی از پشتونهاست. واز یهودیان غورآخرین شخصیت نامدار قیس(داماد خالد بن ولید) است.»[۸]

بعضی پژوهشگران به همین دلیل قبیله یهودی اشکنازی لاوینس را از طریق هاپلوگروپ«Ra1a-M17»  با افغانها وصل کردند چون یهودیان اشکنازی لاوینس یگانه یهودیانء هستند که هاپلوگروپ«Ra1a-M17»را دارند. اما این وصل از نگاه علمی به چند دلیل رد میشود.

۱. این نظریه از نگاه تاریخی چند کمی دارد. اولتر از همه ساول چهار پسر«Jonathan, Abinadab, Malchishua and  Ishbosheth »و دو دختر«Michal and Merab»داشت. در این میان هیچ کسی بنام ارمییا و برکیا نیست. ارمیا پسر حلقیا بود . مخزن افغانی در پهلوی ارمیا از برادر وی برخیا نیز یاد میکند که همرا با ارمیا و دانیال یکجا توسط بخت النصر زندانی شده بودند. برخیا یا باروخ بن برادر وی نه،بلکه کاتب و شاگرد ارمیا بود.در متون تاریخی ارمیا ۴۰۰ سال بعد از ساول «و حضرت داود » ذکر شده است. پسر ساول جهانتن«Jonathan » با حضرت داود دوستی داشت نه ارمیا.سوم، بعد از رهایی ارمیا توسط بخت النصر کسی از او چیزی نشنیده و از فرزندی بنام افغنه یادی نکرده است.ارمیا نیز سپاه سالار حضرت سلیمان نبود بکه یکی در دربار شاهء «Josiah » وزیر بود. در لشکر حضرت سلیمان نیز از سپاه سالاری بنام افغنه یاد نشده است.[۸][۹]

 ۲. بر اساسء دانشنامه ایرانیکا، زبان پشتو همراه با زبان های شمال شرقی ایرانی دسته بندی شده و از شاخه زبان های هندوایرانی( آریائی) است. زبان پشتو از نگاهء ساختار هیچگونه ارتباطی با زبان عبری ندارد. زبان پشتو شباهت با زبانهای اوستا، باختری، پارتی، سانسکریت، پرانکریت، آسی یا اوسِتی«Ossetic languages » و زبانهای پامیری «مانند سغدی، یدغه و مونجانی» دارد. زبان پشتو برای زبانشناسان ایرانی و خارجی یکی از ابراز مهم بود و با استفاده از آن خیلی از متن های مغلق ایرانی، آوستایی و بخدی ترجمه شده اند. پس سوال مهم این است که این پشتون ها«که موسوی یا یهودی باشند» بر اساس چی یکی از کهن ترین زبانهای منقرض شده آریایی را تکلم میکنند؟ چرا با گذشت چند دهه پشتو در میان مردم بومی میمیرد و اما توسط پشتون ها تکلم میشود؟ اگر پشتون ها هیچ ریشهء بخدی و یا فارسی ندارند پس چرا این زبان کهن شمال شرقی در جنوب شرق صحبت میشود؟ اگر دلیل گفته شود که این زبان از ایرانیان «آریایان» توسط یهودیان گرفته شده، پس باید تعریف کرد که این ایرانیانء پشتو زبان کیها بودند و بر اساس کدام قانون اینها آریائی پنداشته نمیشوند؟ چرا تاثیرء از زبانهای زبانهای سامی «semitic » در پشتو دیده نمیشود؟ حتا کلماتء عربیء که داخل پشتو شده اند،بدون شک از طریق فارسی داخل این زبان شده اند.

۳. برای ارزیابی مشخصات ژنیکی به یک توضیح مختصری در مورد تاریخچهء هاپلوگروپ«Ra1a-M17»ضرورت است. باید روشن باشد که این هاپلوگروپ در افغانها و قوم اشکنازی از کدام طریق آمده است. محققین به این نظراند هاپلوگروپ«۱a1-M17R »  مربوط به آریائی ها است. به اساس تیوری ژنتیکی هاپلوگروپ«Ra1a-M17»در جنوب سایبریا ریشه دارد و با مرور زمان آریائیان از انجا بطرف وادی سند میکوچند. در اینجا با زبانهای هندی اشنا میشوند و زبانهای هندوـ ایرانی «که به آن آریائی هم میگویند» شکل میگیرند. تعدادی از این مهاجرین در افغانستان، پاکستان، آسیاه میانه و ایران امروزی جا نشین میشوند. تعداد دیگر از طریق شمال ایران به اروپا حجرت میکنند و زبانهای هندو اروپایی را میسازند. تحقیقات ژنتیکی این تیوری را تایید میکند.تجسس های انجام گرفته روی نمونه های مواد وراثتی «DNA » مستخرج شده از استخوان های اقوام مختلف باستانی و یا مومییایی های آسیامیانه و اروپا هم این تیوری را تایید میکنند و موجودیت هاپلوتایپ «Ra1a-M17»را در ساکنین آسیاه میانه و اروپا شرقی را میپذیرند. [۱۰]با اشاره بر دانسته های بالا میدانیم که هاپلوگروپ«Ra1a-M17»در افغانستان از طریق خود ناحیه “آریا وجع” آمده است چون در پهلوی هاپلوگروپ«Ra1a-M17»هاپلوگروپهای«L-M20,H-M69 and R2a-M124 »نیز دریافت شده اند. این هاپلوگروپها آخر مارکرهای ساکنین قدیم آسیای جنوبی و وادی سند هستند. هاپلوگروپهای«L-M20,H-M69 and R2a-M124 »بغیر از پشتونها در تاجکها«افغانی و تاجکی»، نورستانی ها و کلاش ها و گلغت ها نیز دیده شده است.

بخصوص کلاش ها بنا بر مذاهب قدیمی هندی شان یکی از قدیم ترین باشندگان وادی سند پنداشته میشوند. موجودیت این سه هاپلوگروپ نشان میدهد که پشتونها نیز یکی از قدیمترین ساکنین افغانستان امروزی هستند. [۱][۲][۳][۴] یهودیان اشکنازی لاوینس یهودیان اروپایی هستند.برعکس یهودیان دیگر قوم اشکنازی لاوینس شوع بیشتر ازهاپلوگروپ «Ra1a-M17»نشان میدهد «۵۰٪ در یهودیان اشکنازی لاوینس و یهودیان دیگر کمتر از ۵٪ ». ریشه یهودیان اشکنازی لاوینس اروپایی است و دلیل دیده نمیشود که این اقوام از اروپا به افغانستان هجرت کنند. در عین حال این پژوهش تیوری ده قوم گمشدهء یهودی را هم منقض میسازد چون هاپلوگروپ«Ra1a-M17»در میان یهودیان دیگر خیلی کم وجود دارد. [۱۱]

بدون شک، رساندن اصل و نسب خویشتن را به پیامبر و یا بازماندهگانش یکی از روشهایست که در بین مسلمانان رواج فراوان دارد. از این نگاه شاید واقع بینانه باشد اگر در جستجو یک هویت آریایی باشیم که ادعاء یهودی بودن را میکند وهمین جستجو ما را به شاه افسانوی بلخ “لهراسپ” میکشاند. لهراسب (پدر کی گشتاسب) یکی از پادشاهان کیانی بود که در زمان پادشاهی وی یکتاپرستی مروج شد. اما وجود لهراسپ بر عکس بیشتر افراد خاندان کیان در آثار زردشتی کمرنگتر است. در بارهء نژاد کیلهراسپ چنین میخوانیم:

کوی ویشتاسپ پسر ائوروت اسپ « آبان یشت،اوستا»

کی لهراسپ پسر کی از پسر کی منوش پسر کی پسین پسر کی اپیوه پسر کی کواذ «بندهش»

لهراسپ پسر اُز پسر منوش پسر کی پیسین برادر کی اوس « بندهش ،فصل ۳۱ فقره ٔ ۲۸»

لهراسب پسر اوزاو (زاو) پسر مانوش پسر کی پیشین پسر کی اپیوه پسر کی کواد بود«بندهش فصل ۳۱ فقره ٔ ۲۸ »

لهراسب پسر اروندشاه پسر کی پشین پسر کی قباد«شاهنامه» کی لهراسپ بن کیوجی بن کی منش بن کیقباد «ابوریحان»

کی لهراسب پسر کی اوجی پسر کی منوش پسر کیفاشین پسر کیسه پسر کیقباد «طبری»

کی لهراسف بن کی اوجی بن کیمنوش بن کیفاشین بن کیسه (کی ابیه و کی اپیوه پهلوی ) جد کیخسرو.« طبری»

لهراسب پسر کی اوگی پسر کی مانوش «طبری در تاریخ ساسانیان »

کی لهراسپ پسر کیاوجان پسر کیمنش پسر کیفشین پسر کیافوه «حمزهبن الحسن »

لهراسب بن آهوجنگ بن کیقبادبن کی فشین «تاریخ سیستان»

لهراسب بن فنوخی بن کیمنش بن کیفاشین بن کیابنه بن کیقباد« ابن البلخی در فارسنامه»

لهراسب بن قنوح . (ظ: قیوج ) بن کیمس بن کیناس بن کیناسه بن کیقباد«مروج الذهب »

لهراسیب بن کنافرخان بن کیموس«جهشیاری در الوزراء و الکتاب»

لهراسف بن کیمیس (ظ: کیمنش = کیفشین ) بن کیانیه (کی اپیوه )بن کیقباد « مسعودی و دینوری»

وقتی ریشهء نژاد و یا پشت کیلهراسپ را مطالعه میکنیم به نامهای کیاوزکیاوزان کیاوجان کیاوجی کیاوگی آهوجنگ برمیخوریم که نامهای پدر لهراسپ استند. بخصوص کلمه اوجان «پیشوند کی معنی شاه را میدهد» خیلی شباهت با کلمه افغان نشانن میدهد. [۱۲] استاد ادبیات اوستایی و محقق ایرانی ،علی اکبر جعفری نیز کلمه افغان و اوجان را با هم ارتباط میدهد واز نگاه زبانشناسی اصل آن را در اوستا میجوید«اما ایشان از اوجان و ربط او با لهراسپ چیزی ننوشته اند». وی مینویسد:

«در اوسـتا او – جـن (Ava-jan) و همچنـین اپ – جـن (Apa-jan) و در سـانسـکـریت او – هـن(Ava-han) و اپ – هـن (Apa-han) بهمعـنی کشـتن و زدن و افکنـدن و برانداختـن و دفـاع کـردن اسـت. اسـم فاعـلی این ریشــه واژههـا بـایــد در اوســتا اوغـنــه (Avaghna) و اوغـانــه (Avaghâna) اپـغـنـه (Apaghna) و اپغانه(Apaghâna) و در سانسکریت اوگهنه (Avaghna) و اوگهانه (Avaghâna) و اپگهنه (Apaghna) و اپگهانه (Apaghâna)باشد و بهمعنی افگننده و دفاع کننده و جنگنده وغیره است و برای مردمی جنگجو و دلاور مانند افغانان این نامی است شایسته که دیگران به آنان بدهند.»[۱۳]

زمان پژوهش در بارفرزندان لهراسپ ناممکن است که نام “پشوتن” را از نادیده بگیریم. نام پشوتن نه تنها در شهنامه فردوسی باربار ذکر شده، بلکه در اوستا هم بشکل «پشوتانو» آمده است. اگر چه لغتنامهء ایرانیکا اسم پشوتن را با “فارسود” عوض کرده است، اما بعضی زبانشناسان روسی “پشوتن” را جد پشتون ها میدانند. سومین نامء که لهراسپ را با ما پیوند میدهد نام کیسه است.پشتونها قیص یا «کیس» را جد خود مینامند و به اساس افسانه همین قیص بعد از آمدن اسلام به مکه میرود و اسلام را قبول میکند. البته که پشتونها کوهای سلیمان را همچنان از قدیم ها بدین سو«د کیسه غر» یا «د کیسئ غر» میامند که معنی کوههای قیص یا کیس میباشد. اما مهمترین دلیل برای پیوند لهراسپ با پشتونها شاید مذهب لهراسپ باشد. بعضی مورخین او را موسوی میپندارند و در متون پهلوی لهراسپ حتا دعواء بن اسرائیلی بودن را میکند. یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی (در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص۸۴) چنین مینویسد:

رُهام نام پسر گودرز است و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب شاهنشاه ایران معزز بوده از جانب او به حکومت ری و اسپهان (اصفهان) تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند فرستاد. وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرده و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت‌المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می‌نمود از نو بیت المقدس و مسجد الاقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود.رهام از شجاعان گیتی بود و ذر زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. [۱۴]

۴. هاپلوگروپهای «J1 »«J2 »و «E1b1a » که مارکر های مهم اقوام سامی استند، در میان افغانها کمترین فرکانس را نشان میدهند. بخصوص هاپلوگروپ«J2-M410 » که در ایران، عراق ، مسوپتامیاء یا بابل باستان و اسراییل بلندترین فرکانس را نشان میدهد اما در میان پشتونهآ کم است. این هاپلوگروپ«J2-M410 » در میان یهودیان دیده شده است.[۱][۲][۳][۴]

۵. بعضی پژوهنده گان به موجودیت هاپلوگروپ«G2c-M377 »اشاره میکنند و با یک ارتباط مستقیم خزارها« که ساکاها بودند» را با قوم اسکنازی لاوینس و از آن طریق با پشتونها میپیوندند.[۲] موجودیت «G2c-M377 »در افغانها امکان دارد از طریق ساکاها آمده باشد و بدون شک که باید ریشهء در قفقاز داشته باشد چون «G2c-M377 » به تعداد کم در آذربیجانی ها نیز یافته شده است. در پهلوی این«G-M201 » که در ۷٪ پشتونها موجود است در۷۰٪ آسی ها«Ossetian, Digor » هم دیده شده است.[۱] آسی ها یگانه گروه در قفقاز هستند که زبان شمال شرقی آریائی حرف میزنند. در گویش های جدید، زبان پشتو و وخی شباهت زیادی با زبان سکائی میانه نشان می دهند. سر اولاف کرو حتا زبان پشتو را یک دیالکت یا لهجهء ساکائی مینامد. وی از نگاهء زبانشناسی از شباهت های زبانی میان پشتو و ساکائی ذکر میکند.علاوه بر این، اسکناس به جامانده از عهد باستان نیز این تیوری را تایید می کند. به گفتهء آقای اولاف کارو نه تنها کلمه “خدای” «Khwadai  بلکه کلمه “څښتن”«Tsa-shetan or Tsa-khatan »  نیز در این اسکناس استعمال شده است.کلمه څښتن در زبان پشتو به معنی خدا،بادار،شاه است.به همین دلیل است، این واقع بینانه است که هاپلوگروپ«G2c-M377 »از طریق ساکاها داخل افغانستان شده باشد.[۱۵]

اما ارتباط پشتون ها با ساکاها فرا تر از زبان است.از نگاه نامگزاری، به هر کسی که اهل سکستان یا سیستان باشد سکزی میگویند.[۱۶] به این گونه در قلب ولایت قندهار کوهی وجود دارد که “سکزی غر” نامیده میشود و در پهلوی آن اقوام پشتون هستند که تا امروز نیز خود را سکزی،اسکزی،اسگزی٬ اڅکزی و یا اچکزی مینامند.[۱۸] نام سکزی در شاهنامه با نام رستم یاد شده است و در مورد نیز چنین آمده:

چو خودکامه جنگی بدید آن درنگ

که رستم همی دیر شد سوی جنگ

بدو گفت کای سگزی بدگمان

نشد سیر جانت ز تیر و کمان

در مقدمه مخزن افغانی نیز چنین داستان ذکر شده است.در طول یک بحث در دربار امپراتور مغل جهانگیر،سفیرملک فارس برای سرگرمی شاه افسانهء پیشکش میکند که اصل افغانها را با شیاطین دیوها وصل میکند. بر اساس این افسانه در مغرب نسل از زنان جنگجو زنده گی میکردند که ارتش چندین کشور را بار بار مات داده بودند. شهنشاه ضحاک نیز یک گروه از جنگجویان خود را بسوی آنها میفرستد که اینها هم شکست میخورند. بعداً ضحاک نریمان«پدر سام،جد زال زر» را همراه با سپاه میفرستد. نریمان این زنان جنگجو را بلاخره شکست میدهد و در عوض این کامیابی هزار باکره انعام میگیرد. نریمان همراه با باکرره ها برمیگردد و در تی راه در یک منطقهء کوهستانی خیمه میزند. وقتی شب میشود هوایء تاریک خیمه را احاطه میکند و همین است که باکره ها باردار میشود . وقتی ضحاک از این داستان خبر مییشود زنان را در یک دشت دور و پسرانشان را «که مشهور به افغانها میشود» به کوهستانات دور میفرسد. این داستان تا حدی به داستان سام در شاهنامه فردوسی شباهت دارد. چیزی که این دو داستان را پیوند میکند موجودیت یک فرزند “نا خواسته و دیو صفت” نریمان است که در شاهنامه نیز نوشته شده است.[۸][۱۷]شاید به همین دلیل واقع بینانه باشد که پشتون ها بر اساس مذهب نه بلکه منطقه نامگذاری شده باشند؛ چون اقوام محمدزی و یا احمدزی پیش از اسلام موجودیت نداشتند. بر عکس آن ساکزی ها و اورکزی یا الکوزی ها«Arachosia » به ساکنین مشخص سرزمین ما افغانستان «خراسان» اشاره میکند.

یکی از ژنهای مهم دیگر میان پشتونها هاپلوگرپ «Q* » است.اگرچه، ریشه های مغلی هاپلوگروپ«C3-M217 »در میان پشتون ها کم است. اما بر عکس آن یکی از هاپلوگروپ های ترکی که به نام هاپلوگروپ «Q*» یاد میشود در ۱۸ ٪ پشتون ها دیده شده است. هاپلوگروپ «Q* » یکی از هاپلوگروپ های ترکی است که در آسیای میانه، سایبریا، تتارستان و اروپاء شرقی خیلی دیده میشود. هاپلوگروپ «Q*» با هن ها و یا هپتالی ها تعلق میگیرند و در یکی از مومیایی های هن ها که در سایبریآ پیدا شده در پهلویی هاپلوگروپ«Ra1a-M17»، هاپلوگروپ «Q*» نیز دیده شده است. نا گفته نماند که هاپلوگروپ «Q*» بجز در پشتون ها در قوم دیگری یافته نشده است.هیپتال، هیطل، هیفتال،هیاطله، یفتلی ها و یا هون های سفید نامی از قومی است که با افغانها، خلج ها و خوارج بار بار وصل میشوند.خوارزمی در مورد هیفتالیان چنین مینویسد:

 هیطل به زبان بخارایی مرد قوی را گوید و هیاطله قومی بودند که بلاد تخارستان و غزنین را داشتند و اتراک خلج و گنجینه از ایشانند«مفاتح العلوم»

شاعر بزرگ زبان پارسی، فردوسی طوسی نیز از هیپتایان یاد میکند و شاهء هپتال را “فغانی” و “فغانیش” مینامد.[۱۶] جای دیگری که با این افغانیان ترک نژاد رو به رو میشویم کتاب تاریخ ال مظفر است. محمود کتبی،در این کتاب از اقوام افغانی و جرمایی یاد میکند که از سیستان به کرمان آمده بودند و در لشکر مغل میجنگیدند.نویسنده مینویسد که این افغانان بت میپرستیدند و قربانی به نام این بت ها میدادند. از روی اسکناس کشف شده دوره هیفتالیان گمان میرود که زبانی شمال شرقی میانه را حرف میزدند که نزدیک به بخدی و اوستایی است. از روی این اسکناس دوره هیفتالیان و یافته های باستان شناسان در شهر هده «Hadda »، لغمان، کابل و پیشاور غیر قابل تکذیب است که این افغانان ریشهء با هفتالیان «بوداهیست» نداشته باشند، چون بسیاری مغل ها در ابتدا سیکولر یا شامانیست بودند و سپس دین مقدس اسلام را از خود ساخته بودند. یافته های ژنیتکی نیز ارتباطء میان مغل ها و پشتون نیافته و هاپلوتایپ هایء مغلی کمترین فرکوانس را در میان پشتون ها دارا است. همین هفتالی ها به ابدالی و غلجی «خلجی» تبدیل میشوند و در «مخزن افغانی» نیزاینها افغانهای ترک نژاد خطاب شده اند. پس به این ترتیب در ابتدا “افغان” نامء افغانان ترک نژاد بود که این نام همراه با و در پهلوی افغان استعمال میشد.سپس این نام به قبایل پشتون تعلق گرفت و بعد از حدود قوم خارج شده و نام ساکنان کشور افغانستان کنونی شد.

______

References:

۱. Haber M, Platt DE, Ashrafian Bonab M, Youhanna SC, Soria-Hernanz DF et al. (2012). “Afghanistan’s Ethnic Groups Share a Y-Chromosomal Heritage Structured by Historical Events”.PLoS ONE 7 (3): e34288. doi:10.1371/journal.pone.0034288 .PMC 3314501. PMID 22470552.

۲. Harlette Lacau, Tenzin Gayden, Maria Regueiro, et al (2012) “Afghanistan from a Y-chromosome perspective”, European Journal of Human Genetics (2012) 20, 1063–۱۰۷۰; doi:10.1038/ejhg.2012.59;

۳. Y-chromosomal STR analysis in the Pashtun population of Southern Afghanistan. Achakzai NM, Rahman Z, Shahzad MS et al. Forensic Sci Int Genet. 2012 Jul;6(4):e103-5. doi: 10.1016/j.fsigen.2011.10.005. Epub 2011 Dec 3.PMID:22137890

۴. Afghan Hindu Kush: where Eurasian sub-continent gene flows converge. Di Cristofaro J, Pennarun E, Mazières S, Myres NM, Lin AA, Temori SA, Metspalu M, Metspalu E, Witzel M, King RJ, Underhill PA, Villems R, Chiaroni J. PLoS One. 2013 Oct 18;8(10):e76748. doi: 10.1371/journal.pone.0076748. eCollection 2013.

۵. Zerjal, Tatiana; Wells, R. Spencer et al (2002). “A Genetic Landscape Reshaped by Recent Events: Y-Chromosomal Insights into Central Asia”. The American Journal of Human Genetics 71 (3): 466–۸۲. doi:10.1086/342096. PMC 419996. PMID 12145751.

۶. Y-chromosome variation in Tajiks and Iranians. Malyarchuk B, Derenko M, Wozniak M, Grzybowski T.Ann Hum Biol. 2013 Jan;40(1):48-54. doi: 10.3109/03014460.2012.747628. Epub 2012 Nov 30.PMID:23198991

۷. Grugni, Viola et al 2012, Ancient Migratory Events in the Middle East: New Clues from the Y-Chromosome Variation of Modern Iranians PLoS ONE 7(7): e41252. doi:10.1371/journal.pone.0041252

۸. Tareekh-e khanjahani; makhzan-e afghani

۹. http://en.wikipedia.org/wiki/Saul

۱۰. Bouakaze et al, First successful assay of Y-SNP typing by SNaPshot minisequencing on ancient DNA, International Journal of Legal Medicine, vol. 121 (2007), pp. 493–۴۹۹; C. Keyser et al, Ancient DNA provides new insights into the history of south Siberian Kurgan people, [[Human Genetics (journal)|]], vol. 126, no. 3 (September 2009), pp. 395–۴۱۰.

۱۱. Behar DM, Thomas MG, Skorecki K, et al. (October 2003). “Multiple origins of Ashkenazi Levites: Y chromosome evidence for both Near Eastern and European ancestries”. American Journal of Human Genetics 73 (4): 768–۷۷۹. doi:10.1086/378506. PMC 1180600. PMID 13680527.

۱۲. http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-d2b2249d62db4b988013c3c9961ed157-fa.html

۱۳. http://www.mosalehaimeli.org/index.php?option=com_content&view=article&id=985:2012-05-09-10-25-32&catid=43:2011-01-09-20-08-07&Itemid=67

۱۴. https://archive.org/details/Eranshahr

یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی (در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص۸۴)

۱۵. The Pathans, 550 B.C. – A.D. 1957 , Sir Olaf Caroe.

۱۶. Shahnama

۱۷. Medieval Persian References to the Putative Israelite Origin of Afridi Pashtuns/Pathans By Dr. Navras Jaat Aafreedi

۱۸.http://ps.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%B2%D9%8A

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا