خبر و دیدگاه

وحدت ملی، هدف و یا وسیله؟

واژۀ وحدت ملی از جمله واژه گان سیاسی است که بیشترین کاربرد را در حیات سیاسی افغانستان چه در رسانه ها،  درگردهمایی های سیاسی- اجتماعی، در بحث های سیاسی غیر رسمی و در فضای مجازی انترنتی دارد. واژه گان مشابه دیگری که در شعار ها و تبلیغات سیاسی که عمدتاً از کانالهای تبلیغاتی حکومتی و یا طرفداران حکومت کاربرد بیشتر دارد عبارتند از: صلح، وطن، تمامیت ارضی،  افغان و افغانیت، استقلال، غیرت افغانی، انسانیت و پسوندهای ملی استند. اما کاربرد واژۀ وحدت ملی نه تنها از نظر کمی جایگاه ویژۀ دارد بلکه از نظر کیفی هم مواردی استفادۀ بسیار حساب شده دارد. از آنجاییکه این واژه کاربرد تبلیغاتی خیلی زیادی در رسانه های رژیم های مستبد کشور داشته است و ماشین های تبلیغاتی این رژیمها این واژه را تا حد تقدس در اذهان مردم بالا برده اند اینک مورد تحلیل این نوشته قرار میگیرد. آیا این واژه واقعاً مقدس است؟ آیا این واژه واقعاً تا این حد با اهمیت است؟ آیا وحدت ملی واقعاً یک هدف است؟ آیا وسیلۀ است در دست طبقه حاکم برای سرکوب مخالفین؟ آیا وحدت ملی واقعاً وجود دارد… و آیا های دیگر.

موجودیت وحدت ملی:

اساسی ترین شرط برای بودن و وجود داشتن وحدت ملی بودن و جود داشتن خود ملت است. باید نخست ملتی وجود داشته باشد که وحدتی در کار باشد. مردمی که در جغرافیای فعلی افغانستان زندگی میکنند نه تنها به مرحلۀ ملت سازی داخل نشده اند بلکه تا پروسۀ ملت شدن هم راه درازی در پیشرو دارند. نخستین شرط برای ملت خواندن مردمیکه در یک کشور زندگی میکنند داشتن سرحدات قبول شدۀ رسمی و سیاسی است. مرز های سیاسی نه تنها تمامیت ارضی و خاک یک کشور را مشخص میکند بلکه تابیعت انسانهای ساکن در این محدوده را نیز مشخص و واضح میسازد. رژیم ها و حکومت های افغانستان به لحاظ بینش قومی و نژادی که به این مسأله داشته اند حتی مرز های سیاسی کشور و مسألۀ تابیعت را که از اساست یک دولت میباشد را نیز مشخص نساخته اند. از آنجاییکه مرز های شرقی افغانستان به بهانۀ ترفند خط دیورند از طرف حکومتها به طور رسمی در داخل خود کشورما پذیرفته نشده است، پس نخستین شرط ملت شدن مردم افغانستان از طرف رژیمهای تک قومی زیر پا گذاشته شده است. درحالیکه ملیونها انسان در افغانستان از بدو تاسیس این دولت تذکرۀ تابیعت داشته اند، بیشتر امتیازات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی متوجه ملیونها انسان دیگری بوده است که در مرز های فعلی افغانستان زندگی نکرده اند. وجود داشتن وزارت به نام وزارت اقوام و قبایل، امتیازات ویژۀ کوچیها، نامگذاری روز های ملی به نام روز همبستگی پشتونها و بلوچها و اصطلاحات دیگری چون خط دیورند و برادران آنطرف خط دیورند همه بیانگر این واقعیت استند که رژیم های تک قومی به لحاظ منافع اتنیکی شان هنوز علاقۀ به مشخص ساختن مرزهای سیاسی و تابعیت ندارند. اگر مردم افغانستان ملت هستند پس معنی اقوام و قبایل چیست. اگر ما به عنوان یک کشور مرز سیاسی داریم، پس معضلۀ خط دیورند چیست. اگر مردم افغانستان به اساس قانون با هم برابر هستند، پس کوچیها چرا امتیازات ویژه دارند. اگر ملتی و فرهنگی به نام فرهنگ افغانی وجود دارد، پس پشتونوالی چیست …و اگر های دیگر. پس شرایط اصلی و اساسی که لازمۀ یک ملت است در مورد مردم افغانستان قصداً وجود ندارد. با وجود این اگر ها ماشین تبلیغاتی رژیمهای تک قومی واژه وحدت ملی را همچنان مقدس نگهمیدارد و سرکوب دگراندیشان به بهانۀ خدشه دار شدن وحدت ملی همچنان ادامه دارد.

تعریف وحدت ملی:

امتیاز ابداع و تعریف مصطلحات سیاسی طبیعتاً در دست دستگاه حاکم است. تعریف واژۀ وحدت ملی هم تولیدی ازین دستگاه سیاسی است که دربردارندۀ منافع رژیم های تک قومی میباشد. رژیمها و حکومت های قومگرا در افغانستان با استفاده از دستگاه قدرت دولتی این واژه را به میل خود تعریف کرده اند و شرایط خدشه دار شدنش را هم مشخص نموده اند. وحدت ملی از دیدگاه قومگرایان پشتون که همیشه در سنگر حکومت بوده اند تعریف مشخص خودش را دارد که عبارت است از حفظ قدرت سیاسی با حاکمیت قومی و سنتی پشتونها. هرچند حاکمیتهای افغانستان رسماً ادعای تک قومی بودن قدرت به نفع قوم خودشانرا اعتراف نکرده اند، اما قومگرایان تندروتر ملیت پشتون، بویژه تئوریسنهای سازمانهای قومگرای چون حزب افغان ملت رسماً تامین وحدت ملی را در گرو قدرت سیاسی ملیت پشتون میدانند. مثلاً روستار ترکی و عبدالواحد طاقت در تلویزیونها و دیگر رسانهای مربوط جریانات سیاسی قومگرایان پشتون چون تلویزیون ژوندون خودافشاگری های کرده اند. روستار ترکی رسماً وحدت ملی را در گرو حاکمیت برادر بزرگ میداند. اشرف غنی احمدزی هم در مصاحبۀ که در تلویزیون طلوع داشت از «حفظ قدرت در هستۀ سنتی» سخن گفت. حفظ قدرت در هستۀ سنتی همان حاکمیت قومی پشتونها میباشد، که متأسفانه رقبای انتخاباتی آقای احمدزی خلاف عرف و اخلاق دموکراسی در این مورد مهم اظهار نظری نکردند.

سفر عبدالستار سیرت به کشوردر آستانۀ شمارش آرا انتخابات امسال (۱۳۹۳)  به منظور تلاش برای تشکیل یک حکومت ائتلافی همان روند حفظ سنتی قدرت میباشد. زیرا وحدت ملی به اساس تعریف مشخص خودشان زمانی خدشه دار میگردد که کدام سازمان سیاسی که پشتونها در آن چشمگیر نیستند در شرف گرفتن قدرت باشند. چنین وحدت ملی که دکمه هایش در دست طبقۀ حاکم باشد در دنیای عدالت و دموکراسی فقط یک وسیلۀ برای سرکوب محسوب میشود.

وحدت ملی، هدف یا وسیله:

در مرامنامه های تمام احزاب و ائتلاف های سیاسی بدون استثنا وحدت ملی به عنوان یک هدف درج شده است. به همین شیوه حکومت و سیاستمداران  غیر حزبی و رسانه یی هم دم از هدف بزرگ شان که همانا وحدت ملی است میزنند. جای شکی نیست که وحدت ملی به اساس تعریف خود قومگرایان پشتون که ضامن دوام قدرت شان است یک هدف بزرگی است، اما احزاب اپوزیسیون هم بدون اینکه تعریف و شرایط خودشانرا از وحدت ملی مشخص کنند این واژه را به عنوان یک هدف درج کرده اند.اما آیا وحدت ملی واقعاً یک هدف است ویا وسیله؟
برای پاسخ به این پرسش باید وحدت ملی با دید عقلانی تر دور از احساسات تحلیل و در یک زمینۀ تاریخی بررسی گردد. هدف ویا وسیله بودن وحدت ملی را با یک پرسشی دیگری میتوان بهتر بفهمید و آن اینست که باید فکر کرد مردم با نائل آمدن به این هدف بزرگ چی به بدست میاورند. اگر تأمین صلح، اجرای عدالت، رفاه، پیشرفت، برابری و دموکراسی خواست مردم باشد، پس وحدت ملی در اینجا وسیله است و هدف خواندن آن فریب و اشتباه است. یعنی ما با ایجاد وحدت ملی میخواهیم که به صلح، عدالت، رفاه و پیشرفت برسیم. اگر چنین باشد وحدت ملی فقط یک وسیله است. وسیلۀ برای رسیدن به آرمانهای که ذکر شد.  پس وحدت ملی به تنهایی خود ارزشی ندارد، ارزشش همان آرمانهای ذکر شده است که ممکن است با ایجاد وحدت ملی بدست بیاید و ممکن هم است که توسط همین حربه این ارزشها از بین برود. اینکه وحدت ملی را به اندازۀ ارزشهای معنوی مردم مقدس ساخته اند فریبی بیش نیست. وحدت ملی فقط یک وسیله است و در ذات خود ارزشی ندارد.

حالا نگاهی به نقش احتمالی وحدت ملی در زمینۀ تاریخی میاندازیم. رژیم ها و حکومتهای افغانستان همیشه ادعا کرده اند که مردم افغانستان وحدت ملیی داشته اند که در اثر مداخلات خارجی و جنگها خدشه دار شده است و این نبودن وحدت ملی است که باعث اینهمه بدبختی شده است. حالا بر فرض اینکه این ادعای قومگرایان درست بوده باشد و ما دارای وحدت ملی بوده ایم. اگر ما در گذشته ها دارای وحدت ملی بوده ایم باید با دید عقلانی در جستجوی نتایج این وحدت ملی باشیم. باید فکر کنیم و ببینیم که این وحدت ملی را که داشتیم برای ما چی ارمغانی داشته است. آیا همان وحدت ملیی را که اینهمه بزرگ ساخته اند نتایج خوبی برای ما داشته است؟ اگر این وحدت ملیی را که گویا ما داشته ایم خوبی های هم داشته است، پس این خوبی ها در کجا هستند. آیا کشور ما در زمانهای قبل از تجاوز اتحاد شوری یک کشور پیشرفته و مرفه بود؟ آیا عدالت و برابری بین اتباع کشور وجود داشت؟ آیا اقتصاد پیشرفتۀ داشتیم؟ همۀ پاسخ ها به این سوالات منفی است. این پاسخ ها میرساند که همان وحدت ملی ایده آلی که سیاستمداران حکومتی ازان دم میزنند در آن زمانها هم نتایج بدی برای مردم ما داشته است. استبداد قومی، استبداد طبقاتی، اقتصاد ضعیف، بیسوادی و عقب مادگی میراث هایستکه ما از زمانهای که گویا برخوردار از وحدت ملی بوده ایم به ما مانده است. پس ما چیزی را برای خود هدف قرار داده ایم که در طول تاریخ برای ما جز استثمار، جنگ و بدبختی چیزی دیگری به بار نیاورده است.

در تبلیغات رژیم ها و حکومتهای افغانستان نقش وحدت ملی را در جنگهای میهنی بویژه در جنگهای به اصطلاح افغان و انگلیس خیلی پررنگ میبینیم. گویا یکی از نتایج خوب وحدت ملی استقلال کشور بوده است. در این شکی نیست که استقلال کشور یک آرمان بالا برای تمام باشندگان افغانستان بوده است. اما باید دید که نتیجۀ همان وحدت ها برای ما چی بوده است. نتیجه جنگ اول به اصطلاح افغان و انگلیس به قدرت رسیدن مجدد همان شاه قبلی و همان خانواده بود که کشوربازهم رسماً تحت الحمایه انگلیس بود. نتیجه جنگ دوم باز هم به قدرت رسیدن امیر عبدالرحمن خان ظالم ترین شاه از همان خانواده بود که منجر به قتل عام و تبعید حدود شصت درصد از ملیت هزاره گردید. نتیجه جنگ سوم هم به نفع همان خانواده و بد بختی مردم شمال تمام شد. پس استقلال و وحدت ملی به تنهایی خود برای ما نتایج خوبی نداشته است.

شرایط وحدت ملی:

شرایط وحدت ملی هم در طول این سالیان حکومت تک قومی کاملاً سفارشی به نفع قومگرایان پشتون دراذهان عامه تبلیغ شده است. کوچکترین رفورم سیاسی که به مزاق قومگرایان خوش نیفتد به بهانۀ خدشه دار شدن وحدت ملی مورد مخالفت قرار میگیرد. مسألۀ دانشگاه مثال خوبی در این مورد است. به نظر قومگرایان ملیت پشتون اگر یک ازبک و یا یک فارسی زبان واژۀ دانشگاه را به زبان خودش بگوید، وحدت ملی خدشه دار شده است. اما برعکس اگر فارسی زبانان و دیگران مجبور به کاربرد واژۀ پشتو به جای واژۀ دانشگاه باشند آنوقت وحدت ملی تأمین شده است. اگر مخالفتی در مورد یغمای کوچیها صورت بگیرد و صد ها هزار باشندۀ این سرزمین از نوامیس و زمین خود در برابر تجاوز کوچیها دفاع کنند آنوقت وحدت ملی خدشه دار میگردد، اما سکوت در برابر این تجاوز منجر به تأمین وحدت ملی میشود… و هزاران مثالی ازین قبیل. این شرایط قومگرایان پشتون در مورد خدشه دار شدن وحدت ملی است، یعنی سکوت و قبول ذلت. اینچنین شرایط غیر انسانی برای حفظ وحدت ملی در تضاد با حقوق انسانی شهروندان دیگر این سرزمین میباشد. نگاهی به شرایط وحدت ملی میرساند که وحدت ملی فقط ابزار و وسیلۀ برای استثمار دیگر ملیتها و در جنگ نگهداشتن ملیت پشتون است که باعث بدبختی تمام باشندگان این سرزمین میباشد.     

نتیجه:

در برخورد با واژۀ وحدت ملی باید محطاط و هوشیار بود. وحدت ملی آنگونۀ که ادعا دارند تقدس و ارزشی ندارد، و ارزشش بستگی به نتایج خوبی آن دارد. اگر تأمین وحدت ملی از شکل سنتی آن که ضامن تداوم قدرت سیاسی تک قومی است باشد، چیزی جز قبول ذلت و ادامۀ وضعیت کنونی نیست. هم در تعریف وحدت ملی منافع قومی را گنجانیده اند و هم در شرایط آن، که این به هیج وجه عادلانه و دموکراتیک نمیباشد. وحدت ملی فقط به عنوان ابزار سرکوب دیگر ملیت ها مورد استفاده قبیله گرایان قرار گرفته است.

تا زمانیکه در تعریف وحدت ملی حقوق و منافع تمام ملیتهای ساکن این کشور گنجانیده نشود، و تا زمانیکه شرایط وحدت ملی برای همه شهروندان این سرزمین عادلانه و مساوی نباشد، وحدت ملی همچنان سلاح در دست قومگرایان پشتون خواهد بود. مبارزۀ سالم و هوشیارانه مستلزم شناخت دقیق از مخالفین و شناخت ابزار و تسلیحات انهاست. واژۀ وحدت ملی یکی ار کشنده ترین ابزاری است که در دست مخالفین عدالت و دموکراسی قرار دارد. ما ازیک طرف آرمانگرای یک وحدت ملی واقعی هستیم که در تعریف و شرایط آن عدالت و حقوق همه گان در نظر گرفته شده باشد و از طرف دیگر مواظب سلاح کشندۀ هستیم به نام وحدت ملی که تا به حال توسط این سلاح استثمار و سرکوب شده ایم. به هر حال هدف والای ماصلح، آزادی استقلال کشور، دموکراسی و یک جامعۀ رفاهی است که اگر در این راستا وحدت ملی  وسیلۀ خوبی باشد، خواستار آن هستیم و الی خیلی جاحلانه خواهد بود که صلح، آزادی، استقلال کشور، دموکراسی و هویتها، فرهنگها، زبانها و تاریخ خود را قربانی این ابزار سیاسی نمایم.  

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا