خبر و دیدگاه

چرا از داکتر عبدالله حمایت نمی کنم؟

بحیث یک شهروند افغانستان در خارج از کشور در انتخابات ۲۰۱۴ متأسفانه به دلایل زیاد از هیچ کاندیدی محترم حمایت و طرفداری نمی کنم. ولی کار روشنگری ام در مورد کاندیدان بخاطر خدمت به مردم که در انتخاب کاندید مورد نظر شان اشتباه نکنند، ادامه می دهم.

با وجود اینکه محترم داکتر عبدالله نسبت به همه کاندیدان دیگر از بسیاری جهات برتری دارد بویژه برنامه معقولی “اصلاحات و همگرایی” که نیاز افغانستان است، دارد، ولی به یک دلیل عمده از وی نیز حمایت نمی کنم؛ تسلیم شدن به تقلب و ترس از بحران. داکتر عبدالله می گوید “یگانه رقیب من در انتخابات ۲۰۱۴ تقلب است”. این در حالیست که کمییسون مستقل انتخابات و شکایات که وابسته به دولت است و کاندیدان مورد نظر دولت آماده هرگونه تقلبات هستند. داکتر عبدالله بحیث اپوزیسیون در ابتداء هیچ نقشی در تشکل کمیسیون های انتخاباتی و شکایات نداشته است، پس انتظار عدالت و بی طرفی از کمیسیون ها ناممکنست.

پس نتیجه انتخابات از قبل معلوم است، چرا خود را فریب داد؟

به باور من داکتر عبدالله با توجه به تجارب انتخابات ۲۰۰۹ بخاطر ترس از بحران در کشور از همین حالا به تقلب سازمانده شده دولت که در راه است تسلیم شده است، هر چند او گفته است که این بار تسلیم نمی شود.

واقعیت اینست که داکتر عبدالله در انتخابات قبلی بسیار خوب درخشید هم در داخل و هم در خارج از وی حمایت گسترده صورت گرفت. چنانچه در لندن برای حمایت از وی کمپاین گسترده در میان شهروندان افغانستان مقیم بریتانیا نمودیم به امید اینکه وی مثل مسعود مردانه در دفاع از منافع مردمش خواهد ایستاد و “تا به اندازه یک کلاه اش جای برای مقاومت داشته باشد” به تقلب سالاران تسلیم نخواهد شد.

در دور دوم انتخابات داکتر عبدالله تحت بهانه مخالفت به تقلبات نه تنها با چشمان اشک آلود دست از رقابت کشید، بلکه جلو اعتراضات مردمی را نیز گرفت. تسلیم شدن وی بدینگونه به تقلب سالاران از یک طرف و مانع شدن مردم دفاع از حقوق مدنی شان در وواقع یک اشتباه بزرگ سیاسی بود.

عبدالله در واقع یک فرصت طلایی را در انتخابات قبلی از دست داد و در ۵ سال گذشته کوچکترین ابتکار سیاسی بحیث اپوزیسیون در برابر بسیاری بی عدالتی ها و حتا قتل های زنجیره یی نکرد.

داکتر عبدالله علت انصرافش را از ترس بحرانی شدن اوضاع کشور می شمارد. این در واقع یک اشتباه بزرگ بود به سه دلیل: نخست اینکه کرزی و کمیسیون انتخابات مسئول بحران بودند، نه عبدالله ؛ دو اینکه در بحران کرزی هر چیز خود حتا حاکمیت خود را از دست می داد و سوم اینکه عبدالله چیزی از دست دادن در بحران را نداشت. زیرا وی و همسنگرانشن که اساس گذار رژیم کرزی بودند، در نتیجه یک بازی خیلی ماهرانه توسط کرزی، خلیلزاد، غنی احمدزی، جلالی، احدی و یک تعداد دگیر از حاکمیت بیرون رانده شده بودند و حتا حق استفاده از یک واژه زبان شان مثل دانشگاه را نداشتند. چه داشتند که از دست بدهند؟

اگر عبدالله دست از رقابت نمی کشید و مردم را بسیج بر علیه تقلبات کرزی می کرد، بدون شک کشور به بحران سیاسی می رفت ، ولی عبدالله درین بحران برنده اصلی می شد. زیرا با پا درمیانی غرب منجر به یک حکومت ائتلاف و یا وحدت ملی شد و جلو تک تازی کرزی و اتنو سنتریسم گرفته میشد. در نتیجه حوادث ناگوار ۵ سال اخیر اتفاق نمی افتید و یا حد اقل جلو ایجاد کمیسیون انتخابات صد فیصد وابسته به کرزی در انتخابات ۲۰۱۴ گرفته میشد.

حالا باز همان “آش است و همان کاسه” یعنی همان عبدالله است و همان تقلب سالاران. اما عبدالله گفته است که این بار تا آخر در برابر تقلبات می ایستد و از بحران نمی ترسد. به نظرم با مرگ مرموز مارشال فهیم داکتر عبدالله در موقعیت دشوار تر قرار گرفته است و هر نوع مخالفت با تقلبات به قیمت جانش تمام خواهد شد و هیچ نیروی داخلی و خارجی نیست که از وی و حقوق طرفدارانش دفاع و حراست کند.

با احترام که به شخصیت، تجارب کاری و نقش برجسته وی در جهاد و مقاومت ضد طالبان و هم چنان برنامه معقول ” تحول و همگرایی” وی دارم ، چانس برنده شدن وی از دست تقلب سالاران ارگ و تمامیت خواهان کم وجود دارد. محترم عبدالله چانس طلایی انتخابات ۲۰۰۹ را که کرزی در چال خودش در باتلاق تقلب غرق شده بود از دست داد و تسلیم شد.

بناً بحیث یک شهروند افغانستان در خارج از کشور با آنکه حق رای دادن را ندارم ولی حمایتی اخلاقی را که در انتخابات قبلی از داکتر عبدالله کردم، درین انتخابات نخواهم کرد. به نظر نمی رسد باردیگر لندن شاهد برافراشتن پرچم آبی داکتر عبدالله باشد.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا