خبر و دیدگاه

تأثیر بحران اوکراین در منطقه و افغانستان

بحران اوکراین نه تنها حریم امنیتی روسیه را به طور مستقیم تهدید می‏کند؛ بلکه در ابعاد استراتیژیک محاصرۀ روسیه را خیلی جدی و عملی مطرح، منافع استراتیژیک چین را در آسیای میانه تهدید و تقابل قطبین را در منطقه و جهان به شکل سرسام‏آوری آتشین می‏سازد. این به معنای نفوذ خطرناک ویروس‏های تشنج، بحران، ناامنی و ساختارشکنی از شرق میانه و جنوب آسیا در حریم امنیتی روسیه در آسیای شمال‏غربی و آسیای میانه خواهد بود. این حالت خطرناک روسیه را در حال آماده‏باش و دفاع، سران پیمان ناتو به سرکردگی امریکا را در حال هجوم همه جانبه و چین را در حالت انتظار قرار داده است. اوضاع داخلی اوکراین، بافت جمعیتی، سیاسی و موقعیت جغرافیایی این کشور و مسلۀ مرگ و زندگی بودن موضوع برای سران روسیه بحران عمیق اوکراین را به جنگ داخلی و در نهایت تجزیه و تقابل حاد قطبین در منطقه تبدیل خواهد کرد. متأسفانه که این حالت به ضرر افغانستان هم تمام خواهد شد؛ زیرا تشدید بحران، تشنج و تقابل قطبین در منطقه به رشد و گسترش افراطیت و جنگ اطلاعاتی می‏انجامد.

هدف نگارنده در این جا تأیید یکی از طرفین بحران و تقابل نیست؛ بلکه می‏خواهم زیان و ضررهای ویرانگر و خطرناک این بحران را به منطقه، جهان و افغانستان اندکی روشن سازم. در مقالۀ پیشینم کاهش تشنجات و لغو هجوم نظامی امریکا به سوریه را گامی به سوی تعادل قطبین انگاشتم؛ اما بحران کنونی- تقابل روسیه، سران ناتو و در نهایت چین را به اوج خود می‏رساند و اوضاع شرق میانه، جنوب آسیا، آسیای میانه و افغانستان تحت‏الشعاع آن قرار خواهد گرفت. قرار معلوم روس‏ها نمی‏توانند از آن سرسری بگذرند و این هنوز آغاز کار است.

به تحلیل موافقان روسیه در اوکراین ویکتور یانوکوویچ به رای مردم به مقام ریاست جمهوری اوکراین رسیده است و پالسی استراتیژیک او ایجاد تعادل در بین منافع غرب و روسیه در اوکراین بوده است تا این کشور به منطقۀ امن و مطمئن در بین منافع غرب و روسیه حفظ شود و حریم امنیتی روسیه به زور نشکند؛ لیکن حالت کنونی را بحران، تجاوز به حریم امنیتی روسیه به تحریک سران ناتو و امریکا، دفن دیموکراسی و رشد و توسعۀ افراطیت و تندروی می‏دانند که پی‏آمدهای آن به زودی دامن روسیه و آسیای میانه را هم خواهد گرفت.

از نشانه‏های بارز تداوم بحران  و شتاب آن به سوی جنگ داخلی، تقابل شدید سران ناتو و سران روسیه است.دمتری مدوف نخست وزیر روسیه دولت موقت اوکراین را قبول ندارد و آن را دولتی به دست شورشیان مسلح معرفی می‏کند. رئیس جمهور مخلوع اوکراین در پنای حمایت مسکو بسر می‏برد و هنوز خود را رئیس جمهور قانونی و منتخب مردم می‏داند. تظاهرات حامیان روسیه در حال گسترش است. تشکیل گروه‏های نظامی دفاع مردمی در منطقۀ کریمه (هم‏مرز با روسیه) روی دست گرفته شده است. در مقابل سران ناتو خاصه ایالات متحدۀ امریکا، فرانسه و آلمان حمایت همه جانبۀ شان را از دولت موقت اعلان کرده اند و در صدد کمک‏های مالی هنگفت به سران دولت موقت برآمدند.

بافت جمعیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و موقعیت ژئوپولیتکی اوکراین می‏نمایاند که جریان حوادث در این کشور به این سادگی و حالت ظاهری کنونی در راستای منافع جهان غرب گردش اساسی نخواهد کرد. چیزی که مشخص و روشن است همانا گسترش بحران و تشنج در گوشه یی از شرق آتش زده شده است و این به راستی هشدار بسیار جدی به سران بزرگ شرق خاصه (روسیه، چین و هند) می‏باشد؛ تا بدانند که تعادل قطبین در شرق به منافع سران ناتو نیست و آنان تمایلی به آن ندارند. این فرش زیر پای ما شرقیان است که آتش می‏گیرد و ریشه‏های شرق را در همه جا می‏سوزاند. تشویق و گسترش بحران، تشنج و جنگ در زیر هر نام و نشانی و به وسیلۀ هر ابزاری چه زیر نام افراطیت اسلامی و چه زیر نام‏های دیگر قابل پذیرش مردم مظلوم و قربانی شدۀ شرق نمی‏باشد. ما زنج، درد و عذاب آن را در افغانستان، عراق، سوریه، فلسطین، کشمیر، پاکستان و غیره با جسم و جان کشیده ایم و هنوز در افغانستان این هیولای افراطیت و کشت و کشتار بیداد می‏کند.

از قراین بر می‏آید که موضوع سوریه و اوکراین به محل زورآزمایی و رقابت قطبین جهانی و منطقوی تبدیل شده است و دستگاه‏های اطلاعاتی توجۀ جهان را از شرق میانه به حریم امنیتی روسیه کشانیده اند و این شهد پیروزی و قهرمانی در بازی‏های المپیک سوچی را برای مردم روسیه به زهر جانکاه تبدیل کرده است. روس‏ها هرگز نمی‏توانند این را بی‏پاسخ بگذارند. سران روسیه برای شکستن محاصرۀ غرب و ایجاد قدرت دفاعی به فکر گسترش و تقویۀ پایگاه‏های نظامی خود در کشورهای مختلف هستند. به طور مثال در کشورهای سوریه، تاجیکستان، اوستیای جنوبی، اوکراین، قرقیزستان و قزاقستان پایگاه نظامی دارند و با سران کشورهای سنگاپور، ونزویلا و نیکاراکویه در حال گفتگو برای گشایش پایگاه می‏باشند.

کشاکش، رقبت‏های خونین و بحران‏سازی در شرق از هر جانب و توسط هر نیرویی که باشد به زیان مستقیم مردم و منافع ملی کشورهای خرد و بزرگ تمام می‏شود. توده‏های ملیونی قربانیان اصلی می‏باشند. علاوه بر جنگ و بحران- فقر، انارشیزم، فعالیت‏های مافیایی و تفاوت‏های طبقاتی تشدید می‏شوند و اعتماد مردم به حال و آیندۀ شان از بین می‏رود و این باز بیماری‏های روحی و روانی را در شرق گسترش می‏دهد. چونان‏که ما نتاییج آن را طی چند دهه در افغانستان و دیگر کشورها تجربه کردیم. نیاز مردم شرق بیش از هر روز دیگر به امنیت، صلح، ثبات و آرامش است تا در این فضا به توانند به سوی رشد و انکشاف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پیش رفته و تمدن‏های کهن خویش را در پرتو علم و تکنولوژی جدید احیا  و بازسازی کنند.

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا