در آیینه بیدل آهنگ طبیعت تکراری نیست
در نزد ابوالمعانی بیدل حوادث طبیعی باوجودیکه تکراری مینماید هر گز تکراری نیست و از همینجاست که میگوید:
الفت رقمان سرخطِ تاریخ بهارش
یکرنگی تالیف دو گلزار نوشتند
بهار باوجودیکه هر سال می آید و دشت و دمن را گلرخسار میکند باز هم نظر به سال پار همچو رویدنی نمیتواند تکراری باشد . چنانچه اگر جریان آب جو را در نظر داشته باشیم جوی همیشه در سیلان است و این آب که در آن است ، مشابه به آنهاییکه در گذشته از اینجا عبور کرده است یکرنگ نیست بیدل در این بیت به زیبایی و وضوح حادثه تغییر صبح وشام را هنر مندانه تمثیل کرده است:
شام اگر گل کرد بیدل پرده دار عیب ماست
صبح اگر خندید در «تجدید» کار رحمت است
حضرت خداوند گار بلخ روز نو و شام نو را اینطور وصف میکند:
روز نــو وشــام نــو باغ نــو ودام نــو
هر نفس اندیشه نو نو خوشی و نوغناست
نـــو ز کجـا میرسد کهنه کجا میرود
گر نه ورای نظر عـالم بــــــیمنتهـاست
عالم چون آب جوست بسته نماید ولیک
میرود و می رسد نو نو این از کجاست
خامش و دیگر مگو آنک سخن بایدش
اصل سخن گو بجو اصل سخن شاه ماست
شاه شهی بخش جـان مـفخر تبریزیــان
آنک دراسرار عشق هـمـنفس مصطفاست [۱]
حضرت بیدل :
ایــنجــا هـردم تــجدد ماه و من است
در هر نفسی ساز نوی ها کــهن است
گرم است همی به گفتگو محفل دهر
کو گوش تأملی که عالم سخن است
هر نوی بالفعل کهن است و هر کهنه ای بالقوّه نو،آیین نوای بیدل دارای چنین فلسفه ایست:...
برای مطالعه متن کامل این مطلب به اینجا اشاره کنید
۲ دیدگاه ها