گیتس و کتاب ضد خاطراتش
رابرت گیتس وزیر دفاع پیشینِ امریکا کتابی نوشته که حاوی خاطراتِ او در سالهای تصدی پست وزارت دفاعِ این کشور در دورههای بوش و اوباماست. آقای گیتس در این خاطرات، پرده از رازهایی برداشته که این روزها میتواند تمسکِ خوبی برای آقای کرزی و همکارانش در ارگ ریاستجمهوری باشد. آقای گیتس در این خاطرات همان حرفهایی را مطرح کرده که گویا آقای کرزی در انتظارِ آنها بوده است. گیتس در کتاب خاطراتِ خود نوشته که باراک اوباما در پی کنار زدنِ حامد کرزی از قدرت در انتخاباتِ سال ۲۰۰۹ بوده است. mandegar-3به نوشتۀ آقای گیتس، این مأموریت را ریچارد هالبروک نمایندۀ ویژه امریکا در امور افغانستان و پاکستان به عهده داشته است. آقای گیتس در کتاب خاطراتش مدعی شده که هالبروک ـ که حالا دیگر در قید حیات نیست که نسبت به این مسایل واکنش نشان دهد ـ مأموریت داشته که افراد زیادی را وارد عرصۀ رقابتهای انتخاباتی در افغانستان سازد تا در نتیجۀ آن، آقای کرزی به قدرت نرسد. او همچنین در این کتاب از عملکرد اوباما رییسجمهوری امریکا و جوبایدن معاونِ او در مسایل افغانستان، بهشدت انتقاد کرده و نوشته است که رییسجمهوری امریکا هیچ باوری نسبت به استراتژی این کشور در مورد افغانستان ندارد.
سخنان گیتس، با واکنش کاخ سفید روبهرو شده و بهشدت رد شدهاند. اما موضوع جالب اینجاست که آقای گیتس از همان شیوۀ معمول و مألوفِ سیاستمدارانِ افغانستان در برابر دولتِ خود استفاده کرده است. گویا در تمامِ جهان رسم است که سیاستمداران پس از برکناری از وظایف خود، یکسان عمل کنند. وقتی در افغانستان فردی از قدرت کنار زده میشود، بهزودی در چهرۀ اپوزیسیون خودنمایی میکند. این رسم سیاسی گویا در میانِ امریکاییها نیز معمول بوده و ما از آن بیخبر بودهایم.
اگر آقای گیتس واقعاً راست میگوید، چرا این اظهارات را زمانی که بر کرسی وزارت دفاع امریکا تکیه زده بود، بر زبان نیاورد. از جانب دیگر، آقای گیتس هم در زمان بوش و هم در زمان اوباما، وزیر دفاع امریکا بوده و مهمترین اشتباهات در عرصۀ نظامی در همین سالها در افغانستان اتفاق افتاده است. قدرت یافتنِ دوبارۀ نیروهای طالبان و القاعده، شاید از دستاوردهای کمنظیر آقای گیتس باشد. چرا آقای گیتس از اشتباهاتِ خود در زمان تصدی پست وزارت دفاعِ آن کشور سخن نمیگوید؟ آیا در آنزمان دهها مورد بمبارانهای اشتباهآمیز که منجر به کشتار غیرنظامیان افغان شد، بهوسیلۀ جنگندههای امریکایی صورت نگرفت؟ چرا آقای گیتس از برنامۀ نظامی اشتباهآمیزِ خود در قبال افغانستان پرده برنمیدارد که طالبان را دوباره وارد عرصۀ نظامی کرد و از آنها قدرتی ساخت که حالا باید با مدارا با آنها برخورد شود؟… طرح مذاکره با طالبان دقیقاً در زمان آقای گیتس مطرح شد و یکی از حامیان اصلی این طرح نیز شخصِ وزیر دفاع پیشینِ امریکا بود. مگر آقای گیتس چشمهای خود را به روی مداخلاتِ آشکار پاکستان نبست؟ در چه زمانی آقای گیتس که وزیر دفاع امریکا بود، نسبت به مداخلات آشکارِ پاکستان در امور داخلی کشور ما عکسالعمل نشان داد؟
بحران امنیتی و سیاسی افغانستان، ریشه در سیاستهایی دارد که به زمانِ آقای گیتس و همکارانِ او در وزارت دفاع امریکا برمیگردد. شاید در برههیی از زمان، ادارۀ باراک اوباما به فکر کنار زدنِ آقای کرزی بوده است؛ ولی در این خصوص مسلماً نمیتوان با ضرس قاطع سخن گفت، زیرا شواهد و قراین خلافِ ادعاهای آقای گیتس را به اثبات میرسانند. حداقل در انتخابات سال ۲۰۰۹ که آقای گیتس مدعی است که ادارۀ باراک اوباما در پی حذف آقای کرزی بود، شاهد بودیم که ابقای او در ریاستجمهوری افغانستان عملاً به وسیلۀ امریکاییها و از طریق وزیر خارجۀ فعلی آن کشور صورت گرفت. آقای گیتس در این مورد چه حرفی برای گفتن دارد؟ مگر فراموش شده است آن زمان که انتخابات سال ۲۰۰۹ به بحران انجامید، جان کری وزیر خارجۀ فعلی امریکا و سناتور پیشین، به افغانستان آمد و در محضر او آقای کرزی برندۀ انتخابات اعلام شد؟
آقای گیتس شاید بسیاری مسایل را فراموش کرده باشد، چون بیماری آلزایمر در میان سیاستمداران امریکایی به اندازۀ کافی شیوع دارد. آقای گیتس از جمله سیاستمدارانیست که در زمان وزارت دفاع خود، به نقش پاکستان در حل مسایلِ منطقه و از جمله افغانستان، اهمیت ویژه قایل شد. او خلاف دیدگاه برخی از سیاستمداران امریکایی، به این نظر بود که باید به پاکستان فرصتِ بیشتر و امکاناتِ بهتر برای مبارزه با تروریسم داده شود. چرا آقای گیتس در خاطرات خود از این دیدگاه چیزی ننوشته است؟
از جانب دیگر، شاید واقعاً امریکا در پی حذفِ آقای کرزی بوده باشد، ولی این به معنای چشمپوشی از اشتباهاتِ غیرقابل بخششِ آقای کرزی و اطرافیانِ او در مسایل ملی شده نمیتواند. آقای کرزی در بیشتر از یک دهه نتوانست به عنوان یک رییسجمهور قدرتمند و دارای تفکر سیاسی، خود را نشان دهد. آقای کرزی افغانستان را عملاً دچار تشنج، تنشهای قومی، فساد اداری، بیسروسامانی و ازهمپاشیهای سیاسی کرده است. این کارنامه با کتاب خاطرات آقای گیتس، قابل جبران نیست. کتاب خاطراتِ آقای گیتس به درد امریکاییهایی میخورد که فریب سیاستمدارانِ خود را خوردهاند. این خاطرات برای آنانی نوشته شده که بدانند هنوز در امریکا به عنوان مهمترین قدرت سیاسی و نظامی جهان، چه میگذرد. اما این کتاب قطعاً درد افغانستانیهایی که در چنگِ یک گروه تمامیتخواه گیر افتادهاند را دوا نمیکند. این کتاب میتواند درس عبرتی باشد برای آن عده از امریکاییها که بدون تفکر، به زمامدارانشان رای دادهاند؛ اما برای افغانستانیهایی که در بیشتر از یک دهه چوب ندانمکاریِ سیاستمدارانِ غربی و افغان را خوردهاند، هیچ محلی از اعراب ندارد. مردم افغانستان بهخوبی دریافتهاند که مشکلِ کشور در کجاست و چهگونه باید آن را حل کنند، اما بدین شرط که بازهم فردی مثل جان کری وارد صحنه نشود و دستِ یکی از حامیانِ آقای کرزی را در انتخابات به عنوان برنده بلند نکند!