خبر و دیدگاه

روایتی دست اول از پیمان استراتژیک افغانستان و آمریکا

obama_karzai
در آستانه آغاز دهه‌ دوم حضور جامعه‌ جهانی در افغانستان، موضوع قرارداد همکاری‌های استراتژیک بین افغانستان و ایالات متحده آمریکا، در زمینه های داخلی، منطقه ای و جهانی یکی از موضوعات اساسی در گفتمان و سخن سیاسی، تبدیل شده است.

این موضوع سئوالات، عکس‎العمل‌ها و نگرانی‌هایی در داخل افغانستان، منطقه و پایتخت‌های کشورهای غربی به وجود آورده است.

از اعلامیه تا قرارداد

مذاکرات موجود بین واشنگتن و کابل در مورد مواد و رژیم حقوقی سند و روابط استراتژیک میان دو کشور، ادامه سیر تکاملی روابط افغانستان و ایالات متحده آمریکا می‌باشد. این روابط را می توان در شش دوره مختلف به شرح ذیل طبقه بندی کرد:

۱. قبل از جنگ جهانی دوم: علاقمندی افغانستان و عدم علاقه آمریکا

۲. جریان جنگ سرد: روابط عادی و حداقلی 

۳. اشغال نظامی افغانستان توسط ارتش سرخ: حمایت آمریکا از گروههای مجاهدین، پاکستان، و عربستان 

۴ جنگهای گروهی و ظهور طالبان: خروج سیاسی و روانی آمریکا از بحران افغانستان

۵. مبارزه ضدتروریسم بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱

۶. آغاز تلاشها برای تدوین روابط استراتژیک.

آموزش نیروهای نظامی افغانستان یکی از موارد مطرح در روابط استراتژیک این کشور با آمریکا است

قدمهای عملی برای ایجاد روابط استراتژیک در سال ۲۰۰۵ با امضای اعلامیه مشترک روابط استراتژیک توسط روسای جمهوری افغانستان و آمریکا برداشته شد. این اعلامیه در دو مرحله‌ دیگر نیز در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ توسط وزرای خارجه وقت دوکشور، تجدید گردید.

وقتی رنگین دادفر سپنتا وزیر امور خارجه شد، سامانمند کردن و تحکیم روابط استراتژیک و بلندمدت افغانستان با شرکای منطقه‌ای و جهانی این کشور به یکی از اولویتهای اساسی دستگاه دیپلماسی افغانستان، مبدل شد.

در همین راستا، مذاکرات ابتدایی با کشورهای هندوستان، آمریکا، انگلستان و همچنین سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپا آغاز شد. با آغاز به کار دوره‌ دوم ریاست جمهوری حامد کرزی و همچنین به قدرت رسیدن ‌باراک اوباما، مذاکرات برای تجدید اعلامیه مشترک سال ۲۰۰۵ و تقویت محتوا و رژیم حقوقی آن سرعت گرفت.

آخرین دور این مذاکرات در واشنگتن در ماه سپتامبر ۲۰۱۱ برگزار شد. طرفین در مورد محتوای این سند و همچنین مدت زمان آن به توافقات کلی رسیدند.

این سند روابط دو کشور را در چهار حوزه تعریف و تبیین کرده است: الف. همکاری‌های نظامی و امنیتی، ب. کمکهای اقتصادی و توسعه زیربناهای اقتصادی افغانستان، ج. تقویت همکاریهای منطقه‌ای و د. گسترش روابط فرهنگی، اجتماعی و آموزشی.

مهمترین و جنجالی‌ترین این بخش، حوزه همکاریهای نظامی و امنیتی می‎باشد. مطابق با این سند، همکاریهای نظامی- امنیتی در سه بخش تنظیم خواهد شد:

۱. تجهیز نیروهای نظامی افغانستان.

۲. آموزش نیروهای نظامی افغانستان.

۳. کمک به نیروهای نظامی افغانستان درعملیاتهای ضدتروریسم ازجمله عملیاتهای مشترک در صورت نیاز و درخواست افغانستان.

با توجه به نیاز نیروهای آمریکا به امکانات و فضای فیزیکی برای پیشبرد مسئولیت‌های خود، این نیروها از پایگاههای نظامی افغانستان به صورت مشترک استفاده خواهند کرد.

برخلاف بعضی از اطلاع‌رسانی‌های نادرست، موضوع تاسیس پایگاههای مستقل و دائمی نظامی آمریکا در مذاکرات دوجانبه مطرح نشده است. طرفین همچنین مدت زمان ۱۰ ساله ( ۲۰۲۴) را که قابل تمدید و تغییر است، چارچوب زمانی سند انتخاب کرده اند.

موضوع مهم دیگر رژیم حقوقی این سند است. درخواست صریح کابل الزامی بودن حقوقی سند است. پاسخ آمریکا اما یک پاسخ بروکراتیک بوده است آنها این پاسخ را به کنگره آمریکا ارجاع کرده اند که یک روند طولانی و پیچیده است.

این پاسخ و تعلل می‌تواند ناشی از چهار مسئله دیگر نیز باشد: ۱. چانه‌زنی دیپلماتیک، ۲. تفاوتها میان بخشی از نهادهای غیرنظامی آمریکا با پنتاگون، ۳. تمایل آمریکا مبنی بر عدم تحمیل چنین سندی بر کابل، و ۴. عدم اطمینان واشنگتن از وجود یک شریک قابل اعتماد در کابل.

از آنجا که در سفر اخیر دکتر اسپنتا به آمریکا به عنوان رئیس تیم مذاکره کننده افغانستان، مقامهای آمریکا چراغهای سبز و امیدوارکننده‌ای به کابل نشان داده اند، قرار است در سالهای آتی سندها و موافقتنامه‌های دیگری برای نهادینه کردن و عملی کردن مفاد اساسی این سند به امضاء برسد.

انتظارات افغانستان

دلایل و انتظارات افغانستان برای ایجاد روابط استراتژیک با آمریکا را می‌توان در دو زمینه جستجو کرد:

الف. نیازهای افغانستان

رنگین دادفر اسپنتا، مشاور امنیت ملی حامد کرزی، مسئولیت گفتگوها بر سر روابط استراتژیک با آمریکا را به عهده دارد

ب. مسئولیت‌های آمریکا

افغانستان بنا به دلایل مختلف، در دهه‌های اخیر در نظام بین‌الملل و مناسبات منطقه‌ای از منظر ژئوپولیتیک، منزوی بوده است. منزوی به معنای محرومیت از داشتن شرکای مطمئن و قدرتمند در رقابتهای ژئوپولیتیکی است. این انزوا، در کنار وجود دولت ناقص و ضعیف، با نظامهای سیاسی مستبد و ناسیونالیسم تبارمحور، عوامل ساختاری و بستر بروز مشکلات متعدد از جمله اشغال خارجی، دخالتهای بیگانه و جنگهای داخلی را در پی داشته است.

تحکیم و تقویت روابط استراتژیک با شرکای منطقه‌ای و جهانی وسیله‌ای است برای غلبه بر مشکلات متعددی که افغانستان با آن مواجه است. برای این امر الگوهای موفقی چون کره جنوبی، تایوان، جاپان (ژاپن)، ترکیه و آلمان می‌توانند الهام‌بخش روابط افغانستان و آمریکا باشند.

یعنی کشورهایی که تازه از منازعه بیرون آمده اند، با استفاده از حمایت آمریکا بر مشکلات متعدد، از جمله همسایگان سلطه‌جوی خود غلبه نمایند.

مسئولیتهای سیاسی، اخلاقی و تا اندازه‌ای حقوقی آمریکا برای کمک به افغانستان یکی از انتظارات روابط استراتژیک دوجانبه می‌باشد. آمریکا نقش چشمگیری در خلق مشکلات موجود افغانستان بازی کرده است؛ از جمله تحریک اتحاد جماهیر شوروی (سابق) برای مداخله نظامی در افغانستان، حمایت از گروه‌های افراطی و تندرو در جریان اشغال افغانستان، دادن کلید کابل به اسلام آباد، بعد از پایان اشغال و همچنین اعتماد به پاکستان بعد از سال ۲۰۰۱.

کمک آمریکا به افغانستان تنها خواست کابل نیست، بلکه حق افغانستان و مسئولیت آمریکا و سایر کشورهای غربی در قبال افغانستان است.

انتظارات آمریکا

تصامیم مهم و استراتژیک آمریکا معمولا متاثر از سه مساله اساسی است: افکار عمومی، سیاست‌های داخلی از جمله انتخابات سراسری و سیاست‌گذاریهای کلان.

انگیزه اصلی و مهم آمریکا در داشتن روابط استراتژیک با افغانستان، نگرانی‌های امنیتی این کشور است و عواملی چون رقابتهای این کشور با روسیه، چین و ایران و یا دسترسی به منابع طبیعی افغانستان و منطقه در درجه‌های بسیار پایین‌تر قرار دارند.

مهمترین تهدید جدی امنیتی علیه آمریکا، تروریسم است. منطقه جنوب آسیا مرکز سه نوع تروریسم است: تروریسم بین‌المللی، تروریسم دولتی، و تروریسم هسته‌ای.

وجود افغانستان امن و باثبات مهمترین و موثرترین وسیله برای مقابله با این سه تهدید می‌باشد. با توجه به تشدید بحران در روابط اسلام آباد و واشنگتن، افغانستان بهترین همکار آمریکا برای مقابله و مدیریت منطقه و پاکستان است.

نبود یک شریک قابل اعتماد در کابل، یکی از مهم‌ترین نگرانی‌ها و ناامیدی‌های واشنگتن است. هرچند که سیاست‌های اشتباه واشنگتن بر ایجاد چنین وضعیتی نقش مهمی بازی کرده است. به استثنای موارد محدود، طبقه‌ سیاسی موجود در کابل بیشتر نمایندگان و مدافعان منافع کوچک فردی و گروهی می‌باشند تا اینکه نمایندگان و مدافعان سیاسی کابل باشند.

به نظر می‌رسد بار دیگر تاریخ تکرار می‌شود. در سال ۱۹۵۳ معاون وقت رئیس جمهوری آمریکا برای ارزیابی آمادگی افغانستان برای پیوستن به بلوک غرب، سفری به افغانستان داشت؛ در پایان‌ این ‌سفر‌ وی چنین گزارش داد: “حاکمان بی‌تفاوت و سوء استفاده‌گر و جامعه‌ای مملو از مشکلات و نیاز.”

عکس‌العمل‌های داخلی

عکس‌العملهای داخلی در برابر امضای قرارداد استراتژیک با آمریکا را می‌توان در چهار گروه طبقه‌بندی کرد:

۱. حمایتهای جریانهای سیاسی

۲. مخالفتهای ایدئولوژیکی

۳. احساسات ملی

۴. اقدامات تحریک‌آمیز وبرنامه‌ریزی شده توسط سازمانهای استخباراتی رقبای افغانستان و غرب.

انگیزه اصلی و مهم آمریکا در داشتن روابط استراتژیک با افغانستان نگرانی‌های امنیتی این کشور است

موضع‌گیریهای رسمی و رسانه‌ای و همچنین غیررسمی اکثر فعالان و جریانهای سیاسی نشان می‌دهند که این جریان‌ها موافق و پشتیبان امضای چنین قراردادی هستند. اما در کنار چنین موضوع گیری‌های موافق، مخالفت‌های ایدئولوژیک نیز وجود دارد.

عده‌ای از فعالان سیاسی چپ که هنوز آمریکا را “امپریالیسم جهانی” تلقی می‌کنند، در کنار بعضی از ایدئولوگهای اسلامگرا، که آمریکا را نماینده “کفر جهانی” می‌دانند مخالفان ایدئولوژیک این طرح می‌باشند.

درماههای اخیر بعضی اقدامات رسانه‌ای در مخالفت با امضای این سند نیز به وجود آمده است که در اکثر موارد سفارتخانه‌های بعضی کشورها در انجام چنین اقداماتی نقش اساسی داشته‌اند. جنگ نیابتی کشورهای همسایه فقط در جبهات نظامی نیست، بلکه جبهات سیاسی رسانه‌ای و جامعه‌ مدنی این جنگها مکمل جنگ و ابزار نظامی آنها است.

عکس‌العمل‌ها و نگرانی‌های احساساتی و ملی‌گرایانه، بخشی دیگر از عکس‌العمل‌های داخلی می‌باشند. استقلال‌گرایی، خواسته ایده‌آل هر فرد و جامعه‌ای می‌باشد، اما در واقعیتهای تلخ و رقابتی سیاست بین‌المللی مستقل بودن امری است غیرممکن.

در جهانی که حتی ابر قدرتها نیاز به شرکای منطقه‌ای و جهانی دارند، دولتهای ضعیف و در حال ظهوری چون افغانستان نمی‌توانند داعیه‌دار استقلال عمل باشند.

نکته دیگر فرهنگ سیاسی ناسالم و اغراق‌آمیز افغانستان است که نمی‌تواند بین واقعیتهای افغانستان و تصورات و قرائت‌های اسطوره‌ای از تاریخ را تفکیک کند. یکی از‌ واقعیتهای تلخ افغانستان، وابستگی تمام نظامها و دولتها از زمان تاسیس دولت مدرن ملی در این سرزمین بوده است. درصورتی که برای عده‌ای از افغانها و قرائت اسطوره‌ای آنها از تاریخ، افغانستان، قبرستان امپراطورها و سرزمین آزادگان مردپرور می‌باشد.

نگرانی‌های منطقه‌ای

عکس‌العملها و نگرانی‌های منطقه‌ای را می‌توان در چهار دسته طبقه‌بندی کرد:

۱. حمایت کامل، هندوستان، تاجیکستان، ترکمنستان

۲. حمایتهای مشروط و سئوال‌برانگیز چین، روسیه، ازبکستان

۳. مخالفت های رسانه ای ایران و مخالفت های استراتژیک پاکستان

مخالفتهای سیاسی و استراتژیک ایران و پاکستان را می‌توان در چهار مورد جستجو کرد: نگرانی‌های مشروع، اطلاعات نادرست، هویت و نظامهای سیاسی ایدئولوژیک‌محور این دو کشور و تمایلات و رفتارهای هژمونیک این دو کشور.

هم افغانستان وهم آمریکا باید در چهارچوب اصول پذیرفته شده‌ حسن همجواری و منشور سازمان ملل متحد، نگرانی‌های مشروع و سوء تفاهم‌های کشورهای منطقه را رفع کنند.

خوشبختانه هم متن سند و همچنین مذاکرات دوجانبه و اظهارات رسمی مقامات دو کشور بر سه موضوع تاکید کرده اند: الف. ضدتروریسم بودن روابط، ب. افغانستان‌محور بودن آن و ج. تقویت همکاریهای منطقه‌ای و از جمله تلاش مشترک برای احیای دوباره جاده جدید ابریشم در منطقه.

چشم‌انداز آینده

توانایی افغانستان در غلبه بر انبوهی از مشکلات و استفاده از فرصتهای داخلی و بیرونی مستلزم اتخاذ و پیاده کردن سیاست‌های عقلانی و انتخاب‌های استراتژیک می‌باشد. تقویت دولت ملی مقتدر و مشروع، ناسیونالیسم شهروندمحور، جامعه دموکراتیک، ظهور طبقه سیاسی مترقی ملی و عاری از فساد و وابستگی، اولویتهای استراتژیک افغانستان هستد.

در بعد سیاست خارجی، افغانستان نیاز به دو بال دارد: تقویت همکاریها و همگرایی‌های منطقه‌ای و حسن همجواری و تدوین و تقویت همکاریهای استراتژیک با شرکای منطقه‌ای و جهانی افغانستان.

_____

برگرفته از بی بی سی فارسی


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا