خبر و دیدگاه

‘اگر «مقاومت» نبود، افغانستان نمی‌بود’

massoud_pointfinger

امروز (۱۷ میزان) برابر است با پانزدهمین سالروز شکل‌گیری مقاومت ملی به رهبری شهید مسعود قهرمان ملی کشور. به این بهانه گفتگوی ویژه‌یی را روزنامه ی مانگار با عبدالحفیظ منصور یکی از چهره‌های فرهنگی و سیاسی دوران مقاومت و عضو کنونی مجلس نمایندگان انجام داده‌، که اینک می‌خوانید:

پرسش: آقای منصور مقاومت ملی چگونه و چرا شکل گرفت؟

منصور: پس تصرف کابل توسط طالبان یکی از رویدادهای مهم و آموزنده‌ی سیاسی در تاریخ افغانستان به وقوع پیوست و آن این‌که دولت اسلامی افغانستان کابل را ترک کرد؛ اما مشروعیت سیاسی را با خود به گوشه‌ی دیگری از افغانستان برد.

پس تصرف کابل توسط طالبان یکی از رویدادهای مهم و آموزنده‌ی سیاسی در تاریخ افغانستان به وقوع پیوست و آن این‌که دولت اسلامی افغانستان کابل را ترک کرد؛ اما مشروعیت سیاسی را با خود به گوشه‌ی دیگری از افغانستان برد.

این در حالی بود که قبل از این، مشروعیت سیاسیِ دولت‌ها به گونه‌یی با کابل پیوند خورده و باور بر این بود که هر زمام‌داری که کابل را در اختیار داشت، مشروعیت دارد؛ ولی اگر کابل را از دست ‌داد، نامشروع است. در آن زمان اداره‌ی کشور به شمال منتقل شده و در برابر تجاوزات و مداخلات پاکستان که با حمایت گروه طالبان صورت می‌گرفت، مبارزه و مقاومت ادامه یافت.

دوران مقاومت نیز مانند زمان جهاد در شمال و جنوب افغانستان سراسری بود؛ اما با این تفاوت که در زمان مقاومت جای مداخله‌گران و تجاوزگران عوض شده و دوست دوران جهاد یعنی پاکستان در صدد اشغال افغانستان بود.

شخصیت‌هایی که در زمان دولت‌داری مجاهدین به شکلی باهم مشکل داشتند و گاه‌گاهی در برابرهم جنگیده بودند، در دوران مقاومت مجدداً در کنارهم قرار گرفته و مقاومت ملی و سراسری را در برابر تجاوز پاکستان ایجاد کردند.

پرسش: درست است که در آن زمان از یک‌سو شرایط و وضعیت سبب شده بود تا نیروهایی که در گذشته در برابرهم قرار داشتند، منسجم شوند؛ اما از سوی دیگر، مدیریتی هم لازم بود که باعث شکل‌گیری مقاومت ملی با شرکت همه‌ی گروه‌های مخالف با پاکستان یا طالبان شود، این مدیریت بر عهده‌ی کی بود و محور اصلی شکل‌گیری مقاومت کی بود؟

منصور: تکرار یک مسأله شاید همیشه خوش‌آیند نباشد حتا اگر بسیار شیرین هم باشد مانند خوردن قند که تکرار آن برای صحت مفید نمی‎باشد؛ اما موضوع بسیار واضح اینکه احمدشاه مسعود به عنوان قهرمان ملی افغانستان شناخته شده و امروز مورد احترام همه‌ی اقوام افغانستان قرار دارد.

به باور من، شهید احمدشاه مسعود با ابتکار و مدیریتی که از خود در عرصه‌ی سیاسی در زمان مقاومت نشان داد، این زمینه را فراهم کرد که اقوام مختلف و مذاهب مختلف و حتا دشمنان نظامی دیروز گردهم آیند و در برابر طالبان مبارزه کنند. این ابتکار باعث شد که شهرت او از مرزهای افغانستان عبور کرده و محبوبیتش در میان ملت افغانستان بیش از گذشته شود.

پرسش: مقاومتی را که در برابر طالبان و تجاوز پاکستان صورت گرفت، از لحاظ سیاسی و نظامی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

منصور: از نظر سیاسی، سال‌های مقاومت ـ که حدود پنج سال را دربر گرفت ـ مراحل مختلفی را طی کرد: در مرحله اول زمانی‌که مقاومت به‌راه افتاد، بسیاری از کشورهای منطقه چندان امیدواری به دوام مقاومت نداشتند و کشورهای قدرتمند مانند “امریکا” و غرب «انتظار پیروزی زودرس طالبان» را داشتند.

خانم رافایل که در آن زمان معاون وزیر خارجه‌ی امریکا در جنوب شرق آسیا بود، از حامیان طالبان به حساب آمده و دولت امریکا را گویا راضی کرده بود که به زودی طالبان بر تمام افغانستان مسلط می‌شوند.

شماری دیگر از کشورها از جمله پاکستان، امارات متحده‌ی عربی و عربستان سعودی در همان سال‌های نخست گام به جلو گذاشته و اداره‌ی طالبان را به عنوان یک اداره‌ی مشروع و قانونی افغانستان به رسمیت شناختند که این اقدام آنان نشان‌دهنده‌ی وضعیت مناسبات خارجی و دیدگاه این کشورها است.

اما کشورهای دیگری مانند جمهوریت‌های مستقل مشترک‌المنافع وجود داشتند که پیشروی طالبان را به سوی کابل پیشروی به طرف جمهوریت‌های آسیای میانه تلقی کردند. رییس ستاد ارتش روسیه جنرال لویت گفته بود که طالبان خیال رسیدن به سمرقند و بخارا را دارند.

طالبان تنها اداره‌یی بودند که دولت جلای وطن چیچین را به رسمیت شناختند و برای چیچینی‌ها یعنی مخالفان روسیه، پایگاه‌ها و مراکزی در افغانستان فراهم کردند و در مناطق جنوبی افغانستان هم مراکزی را برای آموزش ناراضی‌های چیچینی «هوی هورا» مساعد کردند و همین‌طور برای مبارزان کشمیری که در مناطق تحت کنترل هندوستان می‌رزمیدند، آموزشگاه‌هایی را تهیه کردند که این اقدامات طالبان، کشورهای منطقه مانند هند، چین و روسیه را متوجه خطرات بیشتر طالبان کرد.

از نظر سیاسی، ایالات متحده‌ی امریکا آماده‌گی شناسایی اداره طالبان را داشت و با بستن سفارت دولت اسلامی افغانستان در امریکا این گام را برداشته بود؛ اما سیاست‌های افراطی و خشن طالبان در برابر زنان باعث شد که مجامع دفاع از حقوق زن در امریکا، دولت کلنتن را تحت فشار قرار دهد تا از به رسمیت شناختن طالبان منصرف شود.

پس از آنکه حملات القاعده به حمایت طالبان در دو کشور افریقایی بر ضد سفارتخانه‌های امریکا رخ داد، باعث تغییر دیدگاه امریکا نسبت به طالبان شد و به این ترتیب، توصیه‌های شماری از کارشناسان حامی طالبان از جمله خلیل‌زاد به اداره‌ی کلنتن ـ مبنی براینکه طالبان یک حرکت ضد غربی و تروریستی نبوده و تنها یک گروه سنتی هستند که می‌خواهند مانند شیخ‌های عرب کشور خود را اداره و کنترل کنند ـ بی‌ثمر شد و دست‌درازی‌های طالبان در کشورهای افریقایی بر ضد امریکا روشن ساخت که راهی جز تغییر سیاست در برابر طالبان وجود ندارد؛ چنانچه این سیاست با پرتاب چندین راکت به جنوب افغانستان در پایگاه‌ی طالبان به نمایش گذاشته شد.

قتل کارمندان سفارتخانه‌ی ایران در مزار شریف از سوی طالبان، ایرانی را که می‌خواست هم با دولت اسلامی افغانستان رابطه داشته باشد و هم با طالبان در معامله باشد، به‌طور قابل ملاحظه‌یی به طرفداری از دولت اسلامی افغانستان سوق داد.

قبل از اینکه ابتکاری از سوی دولت‌مردان مجاهدین بسیار کارساز بوده باشد، سیاست‌های خود طالبان کشورهای منطقه و جهان را آرام آرام به طرفداری از مجاهدین کشانید و مسأله‌ی یازدهم سپتمبر موضوع را کاملاً دگرگون کرد.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا