فرهنگ و هنر

نقش زبان دری فارسی

farsi_poets

اینکه زبان درچه زمانی بوجود آمده و تکامل یافته است اطلاع کامل در دست نیست. هرچه درین مورد گفته میشود فرضی بوده مبنی بر نظریاتی است که بشر شناسان و زبانشناسان ا براز داشته اند.  درین مورد بحثهای زیادی کرده شده. از جمله بشرشناسان عقیده دارند که نوع بشر در عالم از دو صد هزار سال پیش بوجود آمده و قریب صد هزار هزار سال قبل آلات و افزار تمدن را بکار برده است. پس مبداء پیدایش زبان را تقریبی از یکصدو پنجاه هزار سال پیش میدانند.

در باره مبداء اصلی زبانهای بشر که از کجا نشأت کرده است, بعض آسیای وسطی, جمعی سواحل رود ولگا, برخی سواحل دریای بالتیک و عده ای شبه جزیره اسکاندناویا نظریه دارند. عقایدی هم وجود دارد که شاید زبان در چند نقطه مختلف و میان جوامع مختلف بشری پدید آمده و به تدریج تکامل یافته باشد.

جملات بالا اقتباسی از نـوشــته پروفیسور رسول رهین رئیس شورای فرهنگی افغانستان است.

و.. از گوهر خفته شادروان پروفیسور دکتوراحمد جاوید که یاد سبز روشن اش همیشه باقیست و خدایش بیامرزد، درمقالۀ ( زبان ما، جهان ما ) میآبیم که فرموده اند:  واژه های فارسی دراحادیث نبوی نیز بمشاهده رسیده است، حتی در روایات آمده است که گاهگاهی از زبان اقدس پیامبر اکرم محمد مصطفی (ص) عبارتهای فارسی شنیده شده است. چون:   شُگُم:  شگون،  یعنی فال نیک.

حفظ، اهمیت و گسترش زبان فارسی

با در نظر داشت در حفظ و گسترش زبان دری فارسی باید از همان منظری نگریست که به تکامل زبان به مفهوم عام نگریسته شد یعنی از منظر عرصهء مدنیت، استفاده، ارادهء انجام کار و احساس مسئولیت.&; همانگونه که میدانیم، احساس مسئولیت بر پایهء آگاهی شکل میگیرد. هر چه درجهء آگاهی و وقوف بر اهمیت یک موضوع بیشتر باشد، به همان نسبت ضریب احساس مسئولیت نیز افزایش ‌میآبد.  بنابراین ضرورت حفظ و گسترش زبان دری فارسی، نه به عنوان تنها پاسداری از یک زبان کهن نیاز است بلکه بمثابه حفظ و گسترش یک شیوهء نگرش به حیات انسانی و کلیهء جلوه‌های آن در حوزهء فرهنگ، تمدن و علوم انسانی باید مورد توجه قرار گیرد.&; انسان متمد نی که با زبان فارسی یا فرانسوی یا یونانی و یا روسی سخن گفتن و اندیشیدن را آغاز کرده است، از زیر صفر و یا صفر سفر زندگی را نمی‌آغازد، بلکه بر پایهء یک معرفت عمیق و گسترده تاریخی در حوزه‌های علوم انسانی و تجربی حیات معنوی خود را شروع کرده و رشد مینماید. کسی که با دری فارسی، فارسی زبان میگشاید، هیچ لزومی ندارد از یک مسیر چند هزارسالهء اندیشه ورزی عبور کرده به انسان امروزی تبدیل شود! 

لازم نیست زرتشت، رودکی، خیام، فردوسی، مولانا، حافظ و سعدی شود و آنگاه به جایگاه انسان قرن وقت ببالد، بلکه پا بر شانه‌های همهء این اساطیر گذارده و در مسیر تکامل قرار میگیرد. تمامی اهمیت موضوعی در همین است که این رودخانه در بستر زبان دری فارسی است که طی طریق میکند. در صورت تغییر آن به معنی هدایت همهء این دستاوردها به قعر کویری است که باز یافت آن را بی معنا میکند!  بنابراین باید بخواهیم و اراده کنیم که علیرغم  تمایزات قومی و جغرافیائی، گویشی، مذهبی، اقتصادی و سیاسی به عنوان افرادی که دارای یک شناسنامه تاریخی مشترک هستند، از زبان دری فارسی حمایت کرده، در جهت تقویت و گسترش آن کوشا باشیم.  بنا برین، حفظ و گسترش زبان دری فارسی و احساس مسئولیت در برابر آن باید به یک خواست و ارادهء‌عمومی ( در همهء حوزه‌های جغرافیائی همچون افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکیه، عراق، بحرین، بنگلادش، هندوستان، چین و بیشتر) تبدیل شود. اکنون میتوان گفت که با گذر از اراده و خواست عمومی و همچنین توسعه در حوزهء مدنیت مهمترین عرصهء کمک در جهت حفظ و گسترش زبان دری فارسی در برابر مان قرار میگیرد. عرصهء بکارگیری یک زبان از رسانه های جمعی رادیو، تلویزیون، مطبوعات و اینترنت آغاز میشود. 

باید خیلی ساده به این نکته توجه داشت که زبان از طریق بکار گیری آن گسترش مییابد و نه تنها از طریق آموزش مستقیم آن!  آموزش مستقیم اگر چه سنگ پایهء کاراست، اما آنچه حقیقتأ زبان را حفظ کرده و به گسترش آن یاری میرساند، در معرض چشم و گوش قرار دادن آن است!  باید در تمامی عرصه‌هائی ارتباطی و بخصوص علمی، تجاری، ورزشی، فرهنگی، سیاسی و مبادلات عمومی در عرصهء کشوری و بین المللی اولویت در مسالهء زبان با زبان فارسی باشد.  خیلی ساده و بعنوان مثال آنجا ( ازکشور های که به زبان فارسی تکلم میکنند) لازم است که زمانیکه یک بسته خرما به یک کشور اروپائی صادر شود، ضروریست که کلمهء (خرما) درشت و با خط خوش بر روی بستهء آن نوشته شود و در حاشیه دور در گوشه ای با خط کوچکتر به زبانی که محصول مورد نظر قرار است در آنجا استفاده شود، کلمهء خارجی آن ‌بکار گرفته شود،‌  نه بالعکس!  این درست همان کاری است که انگلیسی زبانها در جهت گسترش زبان خویش میکنند و توانسته اند به این وسیله زبان خود را به تمام نقاط دنیا صادر کنند!زبان دری فارسی با توجه به پشتوانهء قدرتمند فرهنگی آن از زمینهء بسیار مساعد تری برای گسترش نسبت به زبانهای دیگر برخوردار است و به همین دلیل تنها کافی است که با احساس مسئولیت برنامه ریزی و وارد شدن به عرصهء حفظ این گنجینهء ملل شرق به گسترش اندیشه‌های انسانی نیز یاری رسانیم زبان فارسی زبان یک قوم و یا حتی یک ملت نیست، بل میراث مشترک بخش وسیعی از ملل مشرق زمین در طی هزاره‌ها است. میراثی که در بردارندهء غنی ترین گونه‌های اندیشهء فلسفی، عرفانی، زیبائی شناسی کلام و لذات سمعی، بصری، خط، سنن، آداب و رسوم ماندگار انسانی تاریخ ملتهاست،  بخش مهمی از تلاش بشریت در رسیدن به انسانیت و انسان شدن است و اوج معرفتی ست که فون گوته، فردریش، انگلس و پوشکین فیلسوفان نویسندگان، نقاشان و شاعران آلمانی و بسا دیگران در برابر آن زانو میزنند و به ستایش اش می ‌نشینند!   تا بدانجا که آنرا لایق و مستحق انتخاب به عنوان زبان مشترک مردم جهان میدانند.زبان ( فارسی) به عنوان گنجینه ای همه بشری متعلق به همه است بخصوص اقوامی که بر بستر زندگی ایشان توانسته است ببالد و بپاید و بپروراند.  ثروتی است که اگرهر قومی و هر گروه از مردمی چه در افغانستان، هند، چه در تاجیکستان و ایران، تمامی آسیای میانه و ترکیه خود را از آن محروم کند، بواقع به خود جفا کرده و خویش را از آنچه هویت فرهنگی و تاریخی می‌ خوانندش محروم ساخته است. از آنجا که یک ساختار است پس بر اساس عوامل و مختصات گوناگون شکل گرفته است. این عوامل عبارتند از: هویت صوت، هویت هجا، هویت ارتباط در آهنگ، بیان جمله و معنا، هویت فرهنگی، هویت تاریخی میدان عمل زبان را نه تنها در ایجاد ارتباط مابین انسانها که همچنین در قابلیت ایجاد امکان برای اندیشیدن، شکل گیری شخصیت، ساخت هویت فردی و اجتماعی، ایجاد فرهنگ و در نهایت شکل دهی به مفهوم اجتماع انسانی متحول شده به یک جامعهء مشخص باید در نظر گرفت. زبان پدیده‌ای متحول و زنده است که دائمأ در حال بازسازی خویش میباشد.

دلیل آن نیز روشن است این پدیده بر بستر وجود زندهء انسانی، ارتباطات و گسترهء عمل اجتماعی حرکت میکند، در نتیجه در یک رابطهء دائمی با بستر خویش متأثر از دیالکتیک تکامل و قوانین حاکم بر حرکت جامعه است. بنابراین، اکنون باید دید چه عواملی در تکامل زبان و ظرفیتهای بیانی و شکل ادای آن موثرند؟ همچنین چه عواملی ضامن بقای یک زبان و یا فنای تدریجی آن هستند؟  بر اساس رابطهء نسبتأ مستقیمی که بین سطح تکامل اجتماعی انسان و تکامل زبان وجود دارد، اولین عامل رشد زبان، میزان رشد مدنیت و طبیعتأ قدمت آن است.گسترش و سطح پیچیدگی رابطهء اقتصادی، علمی و فرهنگی مستقیمأ زبان را تحت تأثیر قرار میدهد و آنرا پیچیده و کامل میکند. این سطح پیشرفت سطح اندیشه ورزی را نیز بدنبال خود ارتقاء میدهد و متقابلأ ارتقاء سطح اندیشه منجر به تکامل روابط انسانی، اجتماعی و علوم در عرصه‌های مختلف میشود. عامل دیگر رشد زبان، سطح رشد استفاده آن است. به بیان دیگر رشد زبان همچنین رابطهء مستقیمی دارد با سطح رشد علمی، معرفتی و اجتماعی افرادی که از یک زبان خاص استفاده میکنند.  بنابراین تعداد افراد باسواد یک جامعه، میزان سواد ایشان، سطح استفاده از رسانه‌های جمعی از جملهء مولفه‌هائی هستند که در تکامل یک زبان نقش بازی میکنند.  باید دقت شود که توجه همزمان به ابعاد مختلف اراده و وقوف بر قضیه میتواند به حفظ و گسترش یک زبان یاری رساند و در صورت غفلت زمینه‌های پسرفت و یا عقب ماندگی زبانی و بتدریج محو آنرا فراهم میکند.لازم به ذکر است وقتی صحبت از زبان فارسی میکنیم به هیچ وجه تنها و مشخص و منظور از زبانی نیست که قوم پارس یا فارس (که اکنون در فارس ایران زندگی میکنند) بدان گفتگو میکرده اند.   نهادن نام فارسی، بر این زبان به زمان های بسیار نهایت کهن و دیرتر باز میگردد.در روزگاران قدیم با شکل گیری دولت های ملی و تمرکز دستگاه های اداری، زبان نیز شکل منسجم تر مییافت و طبیعتأ با توجه به نزدیکی یا دوری دستگاه دیوانی نسبت به مناطق مختلف، زبان و سرعت تکامل و انسجام آن متأثر از متغیرهای مختلفی میشد.  در واقع نقطهء‌آغاز فاصله افتادن بین زبان ما در گویشهای منطقه ای را باید شکل گیری دستگاه دولتی و بنیان گذاری امپراطوری ها دانست.  از همین جا نیز هست که با فروپاشی امپراطوری در منطقه اگر چه مدیریت سیاسی کشور عوض میشود، اما با توجه به اینکه نظام اداری و دیوانی در دولت مرکزی باقی میماند، زبان فارسی نیز با همهء دگرگونی‌های طبیعی اش همچنان با همین نام به بقای خود ادامه می‌دهد، در حالیکه حاملان و ناقلان آن دیگر از قوم فارس نیستند، بلکه گویندگان گویش فارسی از جنوب غربی و غرب، و دری از شمال شرقی هستند. به تعبیری دیگر گویش دری فارسی گویش مسلط بر دستگاه دیوانی میشود اما تنها با نام فارسی این روند حتی در دوران ساسانی نیز ادامه میآبد.

برهمین اساس نیز هست که اگر امروز زبان دری فارسی را در شکل نوین با گویشهای رایج در مناطق شمال شرقی افغانستان، ایران و مناطق جنوب غربی فارس مقایسه کنید، با کمال تعجب میآبید که این فارسی رایج به گویشهای خراسانی بسیار نزدیکتر است تا گویشهای مناطق فارس!  این وقایع علاوه بر اینکه زبان فارسی را به ضعف نمیکشاند، که حتی موجبات غنای آنرا فراهم میکند، چرا که از در آمیختگی گویشهای مختلف زبان فارسی، زبانی با همین نام پدید می‌آید که ظرفیتها و ویژگیهای گویشهای مناطق مختلف را نیز در بردارد. همهء این عوامل سکوی پرتاب جهش فوق العاده ای است که پس از قرن سوم هجری در زبان فارسی صورت میپذیرد. همزمان با تحولات سریع، احیای زبانی نیز با قدرت وارد صحنه می‌ گردد، با این تفاوت که اینبار تحولی نیز در اختیار اندیشمندان قرار گرفته است. فردوسی نقطهء تلاقی تکامل زبان دری فارسی، فارسی  و همچنین زبان وارد شده به منطقه‌ است. او زبان بکار گرفته شدهء ‌خود را بر اساس پایبندی به همان هویت تعریف شده در برابر اقوام مهاجم عرب و ترک، پارسی مینامد (عجم زنده کردم بدین پارسی) اما در واقع او فارسی نوین را بنیان گذاری میکند. زبانی که نه دری فارسی نه فارسی است و نه تاجیکی و نه عربی!دانستیم که عوامل اصلیِ میزان رشد مدنیت و سطح رشد استفاده بر نقش حفظ و گسترش زبان، در حفظ ارزشهای هویتی عوامل اصلی رشد و گسترش یک زبان هستند. همچنین دانستیم که زبان دری فارسی، فارسی بدون توجه به تغییراتی که در حوزهء خط داشته است، زبان ما ‌در بین همهء گویش های است که در مشرق زمین وجود داشته و دارد. همانگونه که میدانیم، خط فارسی باستان استخراجی خلاقانه از خط تصویری هیروگلیف بوده است که برپایهء ابداع چهل و دو علامت در ادای آواهای کلامی و صوتی فارسی شکل گرفته است. هیروگلیف به حروفی گفته میشود که با کشیدن تصویرهایی از جانوران و اشیا پدید آمده باشند.  به نظر میرسد، حروفی که نسبتاً قدیمی اند از سومری یا ایلام در میان ‌رودان سرچشمه گرفته باشند.     این هیروگلیف‌ها که در ابتدا برای ثبت حساب فرآورده‌ های زراعت و صنایع دستی بکار میرفتند، بعدها به تولد حروف خط‌ سان و میخی که به طور گسترده توسط سومریان، بابلی‌ها، آشوری‌ها و بعدتر در مشرق فارسی زبانان به کار گرفته شد، انجامیدند.

ولی مصری‌ها به طور جداگانه، حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، بکارگیری نوع دیگری از هیروگلیف را که امروزه آن را هیروگلیف مصری میخوانند  آغازیدند. خط هیروگلیف مصری در مدتی بیش از ۳۰۰۰ سال زبان نوشتار مصریها بوده ‌است و کنده‌کاران و صنعتگران آن را در دیوار آرامگاه‌ها، ستون‌ها، تندیس‌ها، مهرها بکار میبرده ‌اند. از این مرحله تا هجوم اعراب و آخرین دگرگونی عظیم در این خط ، متأسفانه دائمأ در معرض هجوم تغییرات ناخواسته است. از همین روست که از ثروت عظیم معنوی در پیش از حملهء اعراب و در حوزهء نوشتار آثاری بسیار اندک و ناچیز برجای مانده است (جدا از مسئلهء بسیار پر اهمیت کتاب سوزان که در جای خود نقشی اساسی در نابودی میراث فرهنگی و زبانی بازی کرده است).  چرا که تغییر خط به معنای تغییر یک مشت علامت در ادای کلمات نیست، که در دوران گذشته (و حتی حال !‌)  به معنای نابودی پل ارتباط معنوی انسان با همهء هویت گذشته و تاریخ اوست بخصوص در بین مللی که از بیسوادی، عدم پذیرش مسئولیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی رنج میبرند.  از این رهگذر است که اندیشمندان بزرگ همچون ابو منصور محمد بن احمد دقیقی بلخی، ابو عبدالله جعفر ابن محمد رودکی، فردوسی و بسیاری دیگر با تلاش گسترده و مداوم سلطه گران خارجی در محو هویت مستقل اندیشهء انسان که در زبان دری فارسی، فارسی و تاریخ اندیشه ورزی بدین زبان متبلور شده است، به باز پروری و باز نویسی میراث گذشته بوسیلهء خط جدید دست می یازند و بدینوسیله از نابودی هویت و میراث معنوی زبان مشرق زمین جلوگیری میکنند. در قرون پسین تلاش گسترده ای از جانب استعمارگران صورت پذیرفته تا با القاء این تصور مسخره و بی پایه که علت عقب ماندگی ملل شرق در نوع خط آنان است! از طریق روشنفکران و سیاست بازان این کشورها و ملت‌ها ارتباط ملل مذکور را با گذشته فرهنگی تاریخی خویش قطع کرده و از این طریق با بی هویت کردن این مردم هویت مورد نظر خود را جایگزین آن کنند. متأسفانه در برخی موارد آنها موفق به پیشبرد سیاست خود شدند. آنها در ابتدا اینچنین القاء میکردند که ( با تغییر خط مشکلی پیش نمی‌آید! به خوبی مردم میتوانند آثار و میراث گذشتهء خود را به خط جدید بخوانند!‌) در حالیکه امروز همگان میدانند که علاوه بر اینکه در نظامهای عقب افتاده و نابسامان جهان سومی هیچ تلاشی برای نگارش آثار گذشته به خط جدید صورت نپذیرفت که اگر هم چنین میشد، از نظر زبان شناسی خط جدید به هیچ وجه قادر به انتقال روح، شکل گرفته بصری از فرهنگ و خط گذشته در قالب نو نبود.

همهء زبانهای روی کرهء زمین بسا عمیق تر، در رایج ترین آنها همچون انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، چینی، جاپانی و بمراتب بیشتر از فارسی مشکلات فراوان وجود دارد!از جملهء تهدیدات جدیدتر میتوان از علم کردن لهجه‌ها و گویشهای محلی (که از هیچ منظر قابل مقایسه با زبان فارسی نیستند) در تقابل با زبان دری فارسی، فارسی نام برد. استعمارگران با حمایت مالی و قرار دادن امکانات فراوان در اختیار مزدورانشان و یا فریب خوردگان در کار نظری گسترده در تلاشی جدی هستند تا با ایجاد جبهه بندی زبانی؟  و قومی و کشیدن دیوار تمایز بین مردمانی که بشکلی طبیعی و از گذر یک تاریخ طولانی همزیستی ملتی واحد را تشکیل داده اند، به ایجاد تشتت از یکسو و از سوی دیگر تضعیف موقعیت زبان فارسی در بین ملل مشرق زمین همچون افغانستان، تاجیکستان و ایران بپردازند؛ اکنون که به اهمیت زبان و خط دری فارسی در حفظ هویت و ارزشهای فرهنگی و همچنین میراث معنوی و مدنی خود پی بردیم، باید به چگونگی حفظ و گسترش آن در جهان بس نابسامان کنونی بپردازیم.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا