چرا پاکستان اینقدر جسور شده است؟
شهادت پوستکنده و گیجکنندهی دریاسالار مایک مولن مبنی بر دست داشتن استخبارات پاکستان در حمله به نیروهای ناتو و سفارت امریکا در کابل، ایالات متحده و پاکستان را در مقابل هم قرار داده است.
چرا استخبارات و ارتش پاکستان دست به چنین اقدامات پرمخاطره میزنند؟ جنرالهای پاکستانی در ذهن خویش چه محاسبهای نمودهاند؟ پاسخ کوتاه این است که آنها فکر میکنند امریکا در حال فرار از افغانستان بوده و میخواهند با این اقدامات روند خروج از افغانستان را سرعت بخشند. نکتهی مهم این است که دریاسالار مولن یکی از حمایتکنندگان قوی پاکستان در کاخ سفید از زمانی که آقای اوباما به قدرت رسید، به حساب میآید. او همواره اما خیلی محتاطانه برای صبوری و شکیبایی در برابر منافقتهای پاکستان استدلال میکرد و به درستی باور داشت که پاکستان به خاطر جنگ افغانستان، مبارزه با تروریسم، امنیت سلاحهای هستهای و رقابتهای اتومی در شبهقارهی هند، مهم است.
اهمیت این مسایل باعث میشود که اظهارات آقای مولن در مورد ارتباط آیاسآی و گروه حقانی و طالبان بیشتر گیچکننده باشد. رییس ستاد مشترک ارتش امریکا گروه حقانی و طالبان را آلهی جنگافروزی استخبارات پاکستان لقب داد که به نیابت از این کشور به درگیریها ادامه میدهند. منابع امنیتی افغان میگویند گروه انتحارکنندگان طالبان که بالای سفارت امریکا حمله کردند، در تماس تیلفونی با آمرین خود در خاک پاکستان، در جریان درگیری بودند.
سوالهای زیادی در مورد استخبارات پاکستان به وجود میآید. ترور آقای برهانالدین ربانی که رهبری روند مصالحه و گفتگو با طالبان را در اختیار داشت، ضربهی مرگباری به روند گفتگوها با این گروه زد. آقای ربانی توسط یک بمبگذار انتحاری کشته شد که گویا یک پیامی را از طرف شورای کویته که با استخبارات پاکستان ارتباط دارد، میآورد. هرچند ما چیز زیادی در باره نقشه ترور نمیدانیم، با این حال، خیلی خیلی نامحتمل است که شورای کویته بتواند بدون چراغ سبز استخبارات پاکستان روند صلح را اینگونه ضربه بزند.
ما تا حال شاهد عملکرد خیلی تحریککننده از سوی استخبارات پاکستان بودهایم. این سازمان در جریان سهدههی گذشته اعتبار شایستهای در رهبری نقشههای ترور و تخریب، همانند رویداد بمبیی در سال ۲۰۰۸ میلادی، کسب کرده است. سازمان مذکور تنها به ارتش و شخص رییس ارتش پاسخگو است و بس. حکومت ملکی کمترین کنترولی بر این سازمان ندارد. استخبارات پاکستان یک سازمان سرکش نیست بلکه «دولت در درون دولت» است. جنرالهایی که آیاسآی را اداره میکنند، نزدیک به ۱۵ سال با طالبان کار کردهاند. آنها برای رهبرانشان، چون ملاعمر و حقانی، پناهگاه امن فراهم کردهاند. بدون حمایت مستقیم و قابلتوجه پاکستان، طالبان پس از سرنگونی حکومت شان در سال ۲۰۰۱ میلادی دیگر از خاک برخاسته نمیتوانستند و همانند امروز قوی نمیبودند.
اما اکنون جنرالان پاکستانی احساس مینمایند که احتمال این وجود دارد که ایالات متحده و ناتو، افغانستان را به یکباره ترک بگویند، از این خاطر در آنها اراده پذیرفتن مخاطره به وجود آمده و تلاش میورزند که با سرعت بخشیدن به فعالیتهای خود و طالبان در افغانستان، رفتن امریکا از همسایگی خویش را تسریع کرده و به پیروزی گروه تحت حمایت خود یاری بخشند. حملات طیارههای بدونسرنشین و عملیات کشتن اسامه بنلادن در ابیتآباد پاکستان، جنرالان پاکستانی را به صورت عمیقی تحقیر کرد.
البته تنش و ناراحتی نسبت به پاکستان در سنای امریکا قبل از شهادت مایک مولن افزایش یافته بود. آیاسآی آگاهی دارد که حمایت امریکاییها و اروپاییها از ماموریت افغانستان کاهش پیدا کرده است. کانادا افغانستان را ترک گفته و اوباما نیز برخلاف میل جنرالان خود موعد خروج سربازان را پیش انداخته است. افسران آیاسآی میخواهند که این روند تشدید یابد؛ زودتر رفتن ناتو بهتر از دیر رفتنشان است. از این خاطر مشورهی آنها به طالبان و گروه حقانی این است: عملیاتهای خود را بهگونهای طراحی کنید که بالای افکارعامهی امریکا و اروپا تاثیر بگذارید. فضا را طوری بسازید که در آن جنگ فعلی غیرقابل پیروزی بنماید و امیدی به آینده وجود نداشته باشد. کابل را بیشتر از گذشته نا آرام و در هرج و مرج فرو ببرید. تمام امیدها را برای پایانبخشیدن به جنگ فعلی از طریق تلاشهای سیاسی از بین ببرید. به هر اندازه که تصویر افغانستان سیاهتر و خرابتر بر پردههای تلویزیونها ظاهر شود، به هماناندازه سربازان خارجی زودتر از افغانستان فراخوانده خواهند شد.
در این جنگ، واقعیتها ارزش کمتر از آنچه به نمایش داده میشود، دارد. رهبری ارتش پاکستان تصور مینماید که کمکهای نظامی امریکا قطع شده و یا به وسیله کنگره از بین خواهد رفت، و آنها مطمین هستند که خلای پس از امریکا در افغانستان توسط سعودیها و چینیها پر خواهد شد. آنها همچنان درک میکنند که به رغم تلاشهای ناتو برای یافتن یک مسیر جاگزین، اکمالات این سازمان از طریق پاکستان صورت میپذیرد. بدون شک از این اهرمهای فشار خود، آگاهی دارند. اما نباید فراموش کرد که سلاحها و قابلیتهای هستهای در پاکستان در مقیاس جهانی در حال توسعه است. آنها برگهای برنده زیادی ـ بیشتر از آنچه حق شان است ـ در اختیار دارند. از این خاطر، همچون قماربازان ازخودراضی و دستپُر، خطرناک بازی مینمایند.
___
منبع: دیلی بیست؛ برگردان: ضیا زیرک (هشت صبح)،