خبر و دیدگاه

به ادامۀ سلسلۀ سؤقصد های تاریخی

rabbani_karzai

اینبار استاد برهان الدین “ربانی” شکار فاجعۀ غدر و خیانت شد و موی و محاسن سپید آن بزرگوار به خونش رنگین شد. سلسلۀ بیپایان این سؤ قصد ها از زمانه های باستان آغاز شده است. در نخستین روز های آفرینش بشر فرزند آدم کاسۀ سر برادرش را با  سنگشگافت و این سلسله را آغاز کرد. در اساتیر ایران باستان میتوان برجسته ترین مثالآنرا درداستان رستم و شغاد دید. دراین جا رستم به شغاد که ادعای برادری او را دارد اعتماد میکند و قهرمان افسانوی ایرانیان که در هیچ نبردی مغلوب نشده بود وبه یل تاجبخش مشهور بود، در چاه اعتماد برادر ناتنی اش سرنگون میشود و سرنیزه های غدر و خیانت بدنش را چاک چاک مینماید.

در این داستان اصل های چون شجاعت، جوانمردی، فداکاری و اعتماد در وجود رستم، زواره، رخش ودیگر همراهانش نمادین شده است. ازسوی دیگر شغادو شاه کابل به شکل نماد های بخل، حسد، دروغ، حیله گری، خیانت، ترس و بزدلی تمثیلشده است. انگیزۀ شغاد از ایجاد این فاجعه ظاهرأ بخل و حسد است. اما رابطۀبرادراندری شغاد با رستم ووابستگی شغاد به یک قدرت وزورمند منطقوی مانند شاه کابلخیلی نمادین است وصرف با  تأمل به همیننکته میتوان به راز تکرار به چاه افتادن رستم های دیگر در طول تاریخ پی برد. شغادو رستم باهم اگرچه ناتنی اما برادر استند. این داستان در دوره های اغازین حیات بشراتفاق افتاده است. در این دوره ظاهرأ نژاد ها و اقوام ومذاهب مختلف بدرستی تکاملنکرده اند و اگر تکامل هم کرده باشند نژادگرائی، تعصب مذهبی و تقابل قومی بوجودآنقدر برجسته نبوده است. لهذا انگیزۀ نژادی، قومی و مذهبی برای ایجاد این فجایع برانگیزه های پیشین هنوز افزوده نشده اند.

این روند کم و بیش با همین انگیزه ها در دوره های مختلف تاریخ بار ها تکرار میشود. یکجا خائین از پشت خنجر میزند، یکجا جام زهر را مینوشاند، یکجا درب دژ وقلعه را بروی دشمن میگشاید و یکجای دیگر دشمن را بهخوابگاه حریف رهنمائی میکند. اما ترفند های که برای بدست آوردن اعتماد حریف بکارمیروند از دوره های ماقبل تاریخ تا امروز خیلی تغیر کرده اند. شغاد رستم را بوسیلۀپیوند برادری فریفت و به چاه انداخت. سودابه کیکاووس را با پیوند زناشوهری فریبداد و وادارش ساخت که سیاووش را به آتش بیاندازد. اما در دوره های بعدی با نهادینهشدن مذهب و مناسبات قومی و نژادی در بین انسانها، بر انگیزه های پیشین این سؤقصدها تعصبات قومی و مذهبی نیز افزوده شدند و برعلاوۀ آن از مذهب برای بدست آوردن اعتمادحریف بصورت گستردۀ استفاده شده است. بزرگترین مثال آن درصدر اسلام واقعۀ خونینکربلا و شهادت امام حسین(ع) میباشد. در این عصر در یک جا قرآن به سرنیزه زده میشودو یک جای دیگر عهد وپیمان ها بر سرقرآن بسته میشود اما در خفاء چاه کنده میشود تاحریف در آن سرنگون شود.

در تاریخ معاصر افغانستان نیز موارد بیشماری ازاین نوع سؤقصد های آمیخته با غدر وخیانت وجود دارد. بدون شک ننگین ترین این غدرهاتوسط نادرخان صورت گرفته است. ترفند معمولی نادرخان نوشتن پیمان صلح وامان درحاشیۀ قرآن بوده و بااین ترفند او بارها مخالفین باالقوۀ خود را فریب داده و آنهارا با پای خود در دامهای تعبیه شده کشانیده است. نادر خان آنقدر بااین ترفندحریفان را بدام انداخته متعاقبأ بطور بیرحمانۀ از میان برداشته که در تاریخ لقبغدار را کمائی کرده است.

بدینوسیله درادامه این سلسله میراکبرخیبر توسطرفقای حزبی خودش به دام افتاده و ازبین میرود که با مرگ او فاجعۀ هفت ثور زادهمیشود. بعد از هفت ثور ۱۳۵۷ه ش این سلسله با سرعت سرسام آوری به راهش ادامه میدهد.حالا دیگر عصر ماشین وفن آوری های تمدن غرب است و مانند هرفرآوردۀ دیگر این تمدنتولید انبوه اشکال عصری و بهروز شدۀ داستان رستم وشغاد توسط سازمان ها ودولت ها درسراسر دنیا شروع میشود. درزمینۀ این تولید انبوه سازمان های جاسوسی وضدجاسوسیکشورهای مختلف به رقابت با یکدیگر میپردازند وهر یک به غول های دراین صنعت خونینتبدیل میشوند، که شرح مثال های از کارنامه های این غول ها از حوصلۀ این مقاله خارجاست.

…وسرانجام سلسلۀ این کاروان بی پایان پیرمردیبزرگواری مانند استاد برهان الدین(ربانی) را در خود بلعید. با مطالعه وشناختی کهاز شخصیت استاد بزرگوار داشتم باور نمیکردم که او نیز به این سرنوشت سردچار شود.راستش فراموش کرده بودم که در دنیای که قابیل کاسه سربرادر را باسنگ میشگافد وشغاد برادرش را در چاه پراز تیغ و سرنیزه سرنگون میسازد، جانورانی هم پیدا میشوندکه سینۀ مهربان برهان الدین (ربانی) بشگافند. واقعأ در دنیای که شمشیر های غدروخیانت برسر عمر(رض) و علی (ک) فرود آمده اندو سر های نواسه و اهل بیت پیامبر(ص)برسر سرنیزه ها زده شده است چگونه میتوان از غدر و خیانت دلال های دین و دنیا در امان بود.

استاد شهید با شخصیت چند بعدی که داشت در دوران پنجاه سال جهاد و مبارزۀ خود نفوذی گسترده و عمیقی در میان اقوام ولایه های مختلفاجتماعی افغانستان داشت. او با میانه روی مذهبی ودید وسیع فراقومی که داشت، برعکسدیگر تنظیم های جهادی تنظیم جمعیت اسلامی را توانسته بود به یک حزب فراقومی ومقتدری تبدیل نماید که حتی امروز هم با وجود مرکز گریزی های بعضی از اعضای آن قویترین وفراقومی ترین حزب سیاسی باتشکیلات و اساسنامه درافغانستان است. اگرچه امروزجمعیت اسلامی تشکیلات باالفعل نظامی اش را از دست داده است، امابا نقش تعیین کنندهکه درتحولات سیاسی بعد ازسرنگونی طالبان داشته است از جایگاه ویژۀ در میان جریانهای سیاسی افغانستان و منطقه برخوردار است.

پشتیبانی برهان الدین (ربانی) و جمعیت اسلامی از حامد کرزی در انتخابات اول ریاست جمهوری پیروزی قاطع او را به رغم موجودیت حریفانمقتدر دیگر تضمین نمود. اما در انتخابات دوم ریاست جمهوری شاهد بودیم که زمانیکهبرهان الدین (ربانی) وجمیعت اسلامی از نامزدی داکتر عبدالله عبدالله درمقابل حامدکرزی حمایت کرد، جایگاه حامد کرزی باوجود حمایت های جامعۀ بین المللی و شخصیت هایبانفوذی چون مارشال قسیم(فهیم)، کریم(خلیلی)، محمد (محقق) و عبدالرشید (دوستم) فوقالعاده ضعیف ولرزان شد و کار به جایی کشید که تقلبات گسترده و سازمان یافته همنتوانست پیروزی وی رافراهم کند و مجبور شد با ترفندی از یک خلائی قانونی استفادهکند وبه کودتای انتخاباتی دست بزند. جمیعت اسلامی در هردو دور انتخابات پارلمانینیز باوجود پراکنده گی ها و مرکز گریزی ها نقش پررنگی داشت و نشان داد که آهستهآهسته از یک سازمان جهادی نظامی به یک تشکیلات منسجم سیاسی در حال تبدیل شدن است.

اینکه دقیقأ چه انگیزۀ باعث این فاجعه شده استوکدام جناح های درداخل رژیم تسهیلات لازم را برای مؤفقیت این سؤقصد برای سؤقصدکننده گان فراهم نموده اند قابل تعمق است. نقش تعیین کنندۀ را که جمعیت اسلامی درتحولات سیاسی امروز افغانستان دارد میتوان از یکی از انگیزه ها وشاید هم از قویترین انگیزه های سؤقصد کننده گان و تسهیل کننده گان آن برشمرد. زیرا حامد کرزیباطرز دید بدوی و قبیلوی که دارد مخالف موجودیت احزاب مقتدر سیاسی در صحنه سیاسیکشور است وحتی موجودیت احزاب سیاسی رااخلال کنندۀ ثبات سیاسی واجتماعی کشور میداند.وی در معادلات سیاسی بیشتر بر مناسبات قبیلوی وخریداری وفاداری افرادو کادر هاتکیه میکند که توسط جریان معلوم الحال تمامیت خواه که بر گرد ارگ خرگاه زده اندتسهیل میشود. او بسیار بی میل به رجوع به احزاب سیاسی و جامعۀ مدنی برای حلمعادلات سیاسی کشور است. درضمن وی بار ها بطور علنی از قدرت گرفتن احزاب سیاسی درکشور ابراز نگرانی کرده است. دراین میان برعلاوۀ انگیزه های دیگر انگیزه های قومیو زبانی نیز در نزد سؤقصد کننده گان و تسهیل کننده گان به قوت خود باقیست.

این نکته پیام واضح و روشنی را به شخصیت ها و فعالان سیاسی نظامی غیرپشتون و دیگر اندیشان پشتون میرساند که به اظهار برادری شغادان کمتر باور کنند و مواظب خنجرهای پنهان در آستین طرف باشند. این شغادان بهپیرمردی مانند برهان الدین (ربانی) که تمام عمرش را صرف اتحاد اقوام و اقشار مختلف کشور نمود و تمام دشمنانش را با وجود غدر و خیانت های بیشمارشان بار بار  بخشیده و دوباره در آغوش گرفته بود، رحم نکردند، پس به شماها چگونه رحم خواهند کرد؟


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا