خبر و دیدگاه

خطاب به ملیت های خراسانی

revolution

وضع شرایط کنونی ما چنین است: انبوه مردم ما  تنگدست و عده سود خواه و سود پرست عده در غفلت فرورفته ایم؛ خود پرستی و سود جوئی چنان در ما ریشه دارد که به این آسانی از جا کندنی نیست. از آن گروه محدود که در پی سود خویشند و جهان را از دریچه منافع خود می بینند توقع نباید داشت که یکبار از راه خطا بر گردند و به منفعت عام توجه کنند و دست از غرض های پست و پلید خود بشویند. اگر چنین کاری شدنی بود تا کنون شده بود و ما روزگار بهتری داشتیم. از گروهی که اسیر فقر و جهل و ظلم هستند نیز چشم آن نمی توان داشت که برای نجات خود  ازین مذلت کوششی کنند. زیرا که شناختن چاره درد  دانش و اگاهی می خواهد که ندارند و توفیق در کاراز همت و نیروی حاصل می شود که ایشان از ان بی بهره اند.

اما در میان دو گروه دسته ای هستند که می توانند اندیشه کنند و عیب و نقص کار را میبیند و در ارزوی بهبود وضع مردم خویشند و من فکر می کنم که قصور و تقصیر این دسته بسیار است.

اینان می بینند و می دانند که  کار چه اندازه بزرگ و خطیر است و مخالفان چگونه همدست از پیشرفت مقصود شان جلوگیری می کنند. با این حال هنوز به غرض های کوچک و حقیر پابندند.

اتحاد ندارند. دلشان اغلب ا ز حسد که پست ترین غرض هاست  خالی نیست هنوز نیاموخته اند که کار اجتماعی جز با فداکاری فردی پیش نمی رود. درین شرایط “فکر من ورای من” و “شآن من و آبروی من” در  کار نیست. همه ئ امور به “ما” یعنی گروهی که در منفعت شریک و سهیم هستند، نسبت و تعلق دارد.

نتیجه این عیب ها ست که در پیشرفت و توفیق همکاران و یاران خود کمکی نمی کنند، بلکه به چند طریق مانع و سد راه ایشا ن  می شوند. نخست پایه ئ توقع خود را بالا می گذارند. می خواهند  ابتدا همه مشکلات موانع از میان برداشته شود  و انگاه از ایشان  دعوت کنند که قدم فرموده به اصلاح بپردازند.

نمی دانند که اگر چنین امری میسربود بسیاری از دیگران هم پهلوان میدان می شدند و توفیق.ارزش و افتخاری نداشت.  انچه همت وکوشش و تد بیر و تامل می خواهد رفع مشکل است و  کار بی زحمت و اسان  اینهمه  ما جرا ندارد.

حاصل این  توقع  بیجا انست که زود نومید می شوند و کناری می گیرند . انگاه برای آنکه عذر تقصیر خود را بخواهند می کو شند که دیگران را نیز نومید کنند و ازکار باز دارند. می گویند  کار ها درست شدنی نیست   کوشش بی هوده می کنی  ابروی خود را می بری  حیف از  تو که وقت و همت خود را صرف کنی  برای تا یید مدعای خود چند مثالی هم در استین دارند . فلان کس در فلان کارکوشش بسیار کرد وحاصلی نبرد.ان دیگری فدا کاری کرد وقدرش را نشنا ختند.

این نومیدی ها همه نشانه ئ خود پرستی است. هنوز می پنداریم که برای هر کوششی مزدی نقد باید گرفت.هر کار و اقدامی باید زود به نتیجه برسد درپی هر فدا کاری باید شهرت و افتخاری جاودانی باشد.

شاید د رست باشد اگربگویم که ما مفهوم “فداکاری” را هم مانند بسیاری از معانی دیگر درست نفهمیده ایم. سودا و معامله را با ان اشتباه می کنیم. به مطلوب و مقصود توجهی نداریم. از خود بیرون نمیتوانیم رفت و ناچار همه امور را با میزان “خود” یعنی سود و زیانی که عاید مامی گردد می سنجمیم.

اگر چنین نباشد چه جای نومیدیی است؟ مگر هر پهلوانی که به میدان می رود باید از پیش پیروزی خود را یقین بداند؟

در هر نبردی احتمال شکست و غلبه هردو هست. انرا که می داند  هماوردی ناتوان و زبون دارد و بر او پیروز می شود دلیر نمی خوانند. دلیر کسی است که خطر می کند، یعنی به میدانی قدم می گذارد که در آن بیم شکست هست.

اما شکست چیست؟ از پیروزی نومید شدن و دست از کوشش باز داشتن.

پس انکه از اغاز نومید است و کوشش نمی کند به میدان نرفته شکست یافته، و این شکست است که ننگ دارد. بزدلان و اسایش طلبان همیشه  چنین شکست می خورد.

ما اگر دعوای مردم داریم باید مردانه پا به میدان بگذاریم. دشمن ما مشکلاتی  است که هست و با کوشش و همت باید از پیش بر داشته شود. باید بدانیم که نبردی سخت در پش داریم.

در این میدان اسباب طرب و اسایش نچیده اند رنج است و کار است که در انتظار ماست.

اما اگر رسیدن به مقصود دشوار است، جای دلسردی نیست مقصود عالی است و بدان مقصد عالی نمی توانیم رسید مگر انکه گامهای  بلندو استوار برداریم. درین راه سخن از “من” و “ما” نیست هر فرد باید  بداند که ممکن است در نبرد از پا دراید.

اگر مقصود و غرض سودشخصی باشد، ناکام شده است. اما انجا که نیت و ارزویئ عالیدر کار است. ناکامی وجود ندارد.  دیگران هستند که از پی هر افتادی بر می خیزند و به میدانی می شتابند و می کوشند و پیروزی چشم براه ایشان است.

 امروز روزگار ما خوب نیست. در کار ما هزاران عیب و نقص هست. باید زود و هر چه زودتر کار را چاره کنیم. خطر عظیم در پیش است. خطر انکه فرصت کار از دست برود و دیگر کوشش و ارزوی ما سودی ندهد.  مسئله که با ان رو برو هستیم مسئله “هستی یا نیستی”  است، از بیم زیان شخصی دست از کوشش باز داشتن، سعی نا کرده نومید شدن، با همکاران  و هم راهان حسد ورزیدن،  سود و پاداش فوری چشم داشتن، رهروان را به سخن بیهوده کردن.. این ها همه ننگ است و دشمن بزرگ ما است.

از ما تا پیروزی چند گامی بیشتری نیست اما میان ما و آن کعبه آرزو، این کوتاه فکری ها و کاهلیها فاصله و مانع است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا