برهان الدین ربانی

متن سخرانی ستر جنرال عطا محمد نور والی بلخ در مراسم تعزیه داری شهید پروفیسور استاد برهان الدین ربانی

attah_noor3

حضار محترم،شخصیت های عالیقدر وبزرگان حاضر در مجلس!

اسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته:

من به یک زخم تو ای چرخ!نیفتم ازپای                           گربود عمر بینم به پیکار دیگر

نخست از همه،شهادت جانگداز والمناک رهبر شهید را به فرد،فرد شما عزیزان و خصوصاً به فرزندان عزیز رهبر شهید وبه همسنگران، یاران،هم فکران  وبه کافه ملت افغانستان وامت مسلمه تسلیت عرض میکنم .امید وار هستم که با شهادت این پیر خرد مند ،مرد تاریخ ،مرد جهاد ومقاومت وبلآخره مردصلح که صادقانه نیم قرن از عمر گرانبهای خود را برای آزادی کشورش ،برای انگیزه دادن و درس  آزادمنشی به ملت و کشورش،برای ترویج دین مبین اسلام وبرای بذر صداقت وخدمت به احاد ملت،صادقانه کوشید و بلآخره خونش به قدمها وپاه های مردمش ریخت و خودرا فداکرد،جنگ از این کشور رخت بسته کند واتحاد وهمبستگی جای شقاق ،افتراق، نفاق وآنچه را که بیرون از مرز های کشور، توسط نوکران و خود فروختگان داخلی به کشور وارد می شود واز ملت قربانی میگیرد ومصیبت به استقبال ملت میآید.جای این بد بختی هارا صلح ،وحدت وهمبستگی بگیرد.مصؤنیت وامنیت بیاید.

دوستان عزیز!

    بسیار مشکل است که درین فرصت کم بتوانم در مورد سجایا،اخلاق،خصایل و شخصیت رهبر بزرگ، مرد دانشمند سنگر و سیاست،حرف بزنم،آنانیکه قلم توانمند دارند، اندیشه وانگیزه بلندبالای استادشهید را مینگارند.من درچند نکته می خواهم تاکید داشته باشم .مادررابطه به شهادت رهبرخود تحقیق میخواهیم،مابا اشک ریختن وبا انا لله وانا الیه راجعون خواندن نمی شود که از همه ی ناجوان مردیها و دشمنی ها وخیانت های صورت گرفته عبور کنیم.نمی شودبا اشتراک درجنازه ومراسم فاتحه وباتسلیت گفتن ها انتظاراین رابکشیم که همه ی مسایل تکمیل شده وهمه باما همدرد هستند.وما میخواهیم که ریشه این قضیه معلوم شود.مامیخواهیم که آنانیکه درین جنایت وخیانت نابخشودنی دست دارند، شناسایی شود وروی آنها سیاه گردد.ما نمی خواهیم خون شهدا، رهبران و فرزندان صدیق این وطن به هدر برود.چنانچه تا هنوز پرونده ی شهادت قهرمان ملی در حاله ی از سکوت است وبه ملت گزارش وسفارش داده نشده که کار به کجا کشیده وآنها کیها بودند واز کدام طریق به آغوش قهرمان ملی رسیدند.مانمی خواهیم که بایک فاتحه خوانی ازین جنایات عبور کنیم و انتظاربکشیم که پیهم یکدیگر مارا بکشند و بادست های خودمان همدیگر مانرا دفن کنیم؛وما بگوییم قهرمان داریم وشهید شدیم واین خدمت ما به خاطر ملت بوده،بلی خدمت بخاطر ملت بوده ولی ما نمیخواهیم دشمنان ما به این ساده گی بر ما موفق شوند و این سرزمین مرد خیز را دچار توهم نمایند، مردان پیکار را از ما بگیرند و سران مدافع را به شهادت برسانند،آنانیکه از کشور دفاع میکنند.کشور را حمایت میکنند ومردم رابسیج میسازند واین ظرفیت رادارند،از میان بردارند.بلآخره این سلاح را هم از ما بگیرند وقربانی کنند ودیگران مانند رمه ی گوسفند بر ما چوپانی بکنند.ما میخواهیم که ازشهادت خان محمدخان مجاهد گرفته تا ملک زرین ؛از داوود جان شهیدگرفته تا مولانای سیدخیلی از مولانا شاه جهان نوری گرفته تاهمه کسانیکه شهید شدند،چی درگذشته با شهادت قهرمان ملی چی امروز که بزرگترین قربانی را ازما گرفتند،رهبر مارا ازما گرفتند، خاموش بنشینیم.هرگز! نه، ما میخواهیم ازراه اصولی ومنطقی پیش برویم .ما میخواهیم که با استفاده از حقوق مدنی خویش و با بهره گیری از مزایای دموکراسی وبلآخره حقی که مابه حیث انسان داریم ازقطره قطره خون شهیدان عزیز خود دفاع وحمایت خواهیم کرد. از همه شهدای گذشته ی خود حمایت و در خواهیم یافت که لکه های قطرات خون مقدس شهدای ما دردامان کیست؟در دامن هرفاسدی که باشد،در دامن هرخاینی که باشد و  دامن هرجنایت کاریکه درین شهادت های زنجیره یی، آلوده است،باید شناسایی شود.من در اولین پیام خود دراولین لحظه ی که رهبر بزرگ ما شهید شد،نه مصلحت را درنظرگرفتم ونه چوکی وموقف را،گفتم انتقام خون رهبر شهید خودرا میگیرم واین بی جواب نمی ماند.ما نمی خواهیم که بزدلانه خودرا را بزمین بگذاریم وشمشیر جلاد به ترتیب به گردن هریک ما گذاشته شود.ما میخواهیم مردانه، قامت برافراخته، جوانمردانه وبلآخره عیارانه ایستاده باشیم واز کشور و مردم خود دفاع کنیم.از ملت ،ازآرمانهای جهاد و مقاومت خود، از ارزش های دینی و ملی خود وهم از شخصیت های خود حمایت بکنیم.

دوستان عزیز ! بزرگان و مردم شریف کشور!

  من نمی خواهم صحبت بیشتر و عاطفی داشته باشم.من می دانم که با وجود شهادت بزرگترین منادی صلح و رهبر شهید،حرکاتی صورت میگیرد و معنی اش این است که باز هم با این گروه شیطانی،صلح صورت گیرد.صلح یک امر الهی است.صلح یک امر اسلامی است،صلح یک امرانسانی است،ما بادل وجان ،گوشت وپوست وباخون خود،صلح را قبول داریم ، واما صلح باچه کسی؟ صلح با آنانیکه به صلح ارزش قایل نیست وصلح را یک امر و یک ضرورت انسانی درجامعه و کشور نمی پندارند و اصلاً صلح رانمی شناسند، صلح با اینها؟ما هروزیکه میگذرد،هرماه وسالیکه میگذرد، بزرگترین شخصیت های خودرا قربانی می دهیم.هم امتیازمیدهیم، هم پول میدهیم، هم دست دراز میکنیم، هم برادر خطاب میکنیم،هم وطندارمی گوییم، هم مسلمان میخوانیم و هم دعوت میکنیم و سر انجام مارا قربانی میگیرند.به اطفال ما رحم نمی کنند به زنها رحم نمیکنند به علمای ما رحم نمی کنند وحتی به مسجد هم رحم نمی کنندکه یگانه عبادت گاه خداوند است.آنانیکه از جاده ها میگذرند ،به مارکیت برای خرید میروند،مورد خشم این جنایت کارانی که ما به آنها برادر میگوئیم و رهایش میکنیم،قرار میگیرند.نها برادر اینهاینها ازاسلام برداشت عجیبی دارند.اسلام را بدنام کردند.

مردم عزیز ! علمای بزرگ! این را بدانید: اگر همه عناصر ضد اسلام، دست رایکی میکردند وصدها و میلیونها و حتی تریلیون دالر مصرف میکردند اینقدر که اینها اسلام را بدنام کردند.آنها نمیتوانستند.ازچادر زن استفاده کردند از لباس زن بزدلانه استفاده کردند ازلنگی که مظهر روحانیت در کشور و سمبول ملی واسلامی ماست،استفاده کردند و بدنامش کردند.ما باکدام منطق قبول شان کنیم؟وباآنهاصلح کنیم؟مابه صلح باور داریم.اعتقاد داریم، به صلح اعتماد داریم.صلح نیاز مردم ماست.صلح ضرورت ماست، اما بااین انسانهای صفاک وخونخوار وآدمخوار نمی شود صلح کرد.واین هم نهایت دور از خرد ومنطق انسانی و سیاسی است که از یک جانب مارا قربانی بگیرند وما با عذر کردن برایشان صلح پیشنهاد کنیم.صلح باکسانیکه منطق صلح دارند، پذیرفتنی است.

دوست های عزیز! حرف هایی در مورد جمعیت اسلامی شنیده میشود. جمعیت اسلامی یک حزب  فراگیر وگسترده ملی درسطح کشوراست. ازهمه اقوام وملیت ها درین آئینه خودرا میبینند واینجا جاه دارند.جمعیت اسلامی یک دارالانشاء دارد.باقلم رهبرشهید صد و چندنفر موظف به تدویر کنگره جمعیت اسلامی،شده بودند،ما همان راه را ادامه میدهیم واینهابشکل نورمال کار خود را تا زمان تشکیل کنگره به پیش ببرنند.خواهش من اینست منحیث یکی از اعضای جمعیت که کنگره ی جمعیت را دایر کنند وهزاران نفررا جمع تا آنهاتصمیم بگیرند که سرنوشت آینده جمعیت چی می شود.چون خبرنگاران چیزهایی درین رابطه پرسان میکنند وپیش مردم و شخصیت های مختلف سوال وجود دارد وتاکید من منحیث عضو وفادرا جمعیت بر این است که من رهبر شهید را پدر میخواندم و به او پدر معنوی خطاب کرده بودم وهیچ وقت من نخواستم که به جزئی ترین حرکت من خم ابرو به پیشانی و چشم های این بزرگ مرد بیاید.من به این حد به او احترام داشتم .من  توانایی هر کاری را داشتم.توانایی اقتصادی، توانایی اجتماعی، توانایی تنظیم مردم وتوانایی تشکیل حزب راهم داشتم .وهیچ گاه نخواستم به افتراق افغانستان بیافزایم ورهبرفقید خودرا آزرده بسازم. لذا خواهش من از همه اعضای محترم جمعیت، از اعضای رهبری ودارلانشای جمعیت اسلامی اینست که کار خود را بگونه نورمال پیش ببرند.مرد و مردانه ایستادگی بکنند وهمت بگمارند که تاکنگره را دایر نمایند واین ملت است که باز تصمیم بگیرند که کی در چه سطحی قرار گیرد.

دوست های عزیز !  من قبلا عرض کردم که این گروه جانی نه به کودک ونه به محاسن سفید ونه به شخصیت های ما رحم میکنند وحتی رهبرمارا از ما گرفتنداینها به مسجد هم رحم ندارند.مسجد جای عبادت  است. امروزیکتعداد مردم باورندارند که بروند به جماعت نماز بخوانند بخاطر ترس ازجان خود و ترس از آن وحشی ها.ما شاهد هستیم که در مراسم فاتحه خوانی شهید احمد ولی کرزی در کندهار در مسجد انتحار صورت گرفت وهمچنان انجیرصاحب محمدعمر که ازجهادتابه مقاومت واز مقاومت تابه بازسازی واز بازسازی تابه صلح گام به گام با همقطاران خویش پیش میرفت، نا جوانمردانه وبزدلانه در درون مسجد و هنگام ادای نماز به شهادت رسید. وبه همین ترتیب در بعضی مساجد دیگر.

دوست های عزیز! آخرین حرف من خدمت بزرگان! جناب قانونی صاحب، داکتر صاحب عبدالله،جناب احمدضیامسعود،جناب سیدنورالله عماد و دیگر دوستان اینست کا آیا قبول دارین که پیهم یکی پی دیگری یاران تان را توسط دستان خودتان دفن بکنید.وخاموش باشید.ما درحمایت نظام هستیم دوست ها حرف من ضدنظام نیست از نظام حمایت میکنیم.درتضعیف نظام جزئی ترین وساده ترین قدم برنمیداریم ولی نمی خواهیم که ما بی سر هم شویم ونمی خواهیم همیشه قربانی بیهوده اهداف دشمن شویم. حرف من اینست اگر ارگانهای کشفی وامنیتی مانمی توانند امنیت بگیرند وتوانایی ندارند،پس به مردم جواب خوب ندارند.مجاهدین مردانه بنشینند وبرای حفظ آزادی کشور وامنیت کشور تصمیم بگیرند ونظام هم بجای خود بماند.واصلاحات لازم دیگر هم بیاید درغیر آن انتظار بکشید که به همدیگر گریه کنیم اشک بریزیم  وبادست های خود دفنشان کنید.

بیدار دلان راهمه شب صبح امید است         بیدار شو ای خفته دل، ازخواب چی خیزد

منشین زتکاپوی اگر رهرو عشقی              چون آب روان باش زمردآب ،چه خیزد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا