خبر و دیدگاه

قانون صلح؛ اشخاص در حقوق بین الملل و جایگاه افراد

نظریات مختلف راجع به اشخاص در حقوق بین الملل:

در باره اشخاص در حقوق بین الملل، سه نظره اتی داده شده است که ذیلا مورد مطالعه قرار می دهیم:

الف: دولت ها به تنهایی اشخاص در حقوق بین الملل اند؛

ب: افراد به تنهایی اشخاص در حقوق بین الملل اند؛

ج: دولت ها اشخاص اصلی اند اما افراد و نهاد های غیر دولتی، حقوق و وظایف معین در حقوق بین الملل  دارند.

الف: دولت ها به تنهایی اشخاص درحقوق بین الملل اند : تعدادی ازحقوق دانان معتقد اند که دولت ها             یگانه اشخاص در حقوق بین الکلل هستند.  به نظر ایشان قانون بین المللی در حقیقت مجموعه قوانین دولت ها است. آنان مش افزایند، حقوق بین الملل تنظیم کننده رفتار و سلوک دولت ها می باشد. پرسی ای. کاربت می نویسد، ” پیروزی مثبت گرایی در قرن ۱۸ افراد را در حقوق بین الملل، نه فاعل بلکه مفعول قرار داد. این قانون بیش از بیش تاکید برجدایی دولت ها داشت و البته که ساختار حاکمیت از اساسات آن است.”[۱]

 انتقاد بر این نظریه: این مضمون بواسطه حقوق دانان زیادی مورد انتقاد قرار گرفت. در این نظرنه جایگاه بروگام و دزدان دریایی تعین نشده است. زیرا بر اساس حقوق بین الملل ، برای حقوق بردگان گروه دولت ها مسئول اند نه یک کشور. به همینطور دزدان دریایی متعلق به هیچ کشوری شمرده نمی شوند و نیز دشمن بشریت قلمداد می شوند که جزای انان بواسطه دولت ها تعین می شود. اما حقوق دانان که بر نظریه ” دولت ها اشخاص در حقوق بین الملل اند ” این چنین استثنا ات را نه فاعل بلکه از مفعولات حقوق بین الملل می دانند. به عقیده آنان زمانیکه مقرراتی برای مجازات دزدان دریتیی وضع می شود، مسئولیت اجرای آن را به دولت ها سپرده مش شود که این خود واضح این امر است که دولت ها اشخاص اند. تحت نظارت حقوق بین الملل، ربدگان از هیچ حقوقی برخوردار نمی شوند هرگاه اگر دولت ها حقی مدهند.

 او پنهایم نیز این نظریه را قبول دارد.

 ب: افراد به تنایی اشخاص در حقوق بین الملل اند : درست بر عکس نظره بالا، حقوق دانانی اند که افراد را فقط اشخاص در حقوق بین الملل می دانند و معتقد اند که شواهد در روند کاری حقوق بین المللی نشان داده است که دولت ها چندان نقش فاعلی در اجرای حقوق بین المللی ندارند. معروف ترین حامی این نظریه، پروفیسور کلسن است. تتاو می نویسد :  ” تکالیف و حقوق دولت ها فقط تکلیف و حقوق انسان ها است که آنرا هماهنگ کرده اند.”[۲]به عقیده کلسن وظائف دولت، وظائف افراد است. هیچ تفاوتی بین حقوق بین الملل و حقوق دولت نیست زیارا هردو را افراد انجام می دهند و هردو برای افراد است. اما تفاوتی هم که است اسن است که حقوق دولت بهطور مستقیم بالای افراد اجرا می شود ولی حقوق بین الملل، غیر مشستقیم.

 انتقاد بر این نظریه: اگرچه نظریه کلسن منطقی و شایسته است اما تا جاییکه در مرحله عمل می بینیم در اجرای حقوق بین الملل، این دولت ها اند که عامل اجرا اند. پیمان های فراوانی مبتنی بر باور های ظرفیت های فردی منعقد ظده است که در اکثر این پیان ها نشانه های ظعف به وضاحت دیده می شود که سر انجام منجر به دخالت دولت ها ظده است.

ج: دولت ها، افراد و نهاد های غیر دولتی اشخاص در حقوق بین الملل اند : نظریه سومی نه تنها شامل دظریات اولی و دومی است بلکه از آن فراتر قدم نهاده تمام سازمان ها و نهاد های ازاد و غیر دولتی را نیز اشخاص حقوق بین الملل می دنند. این نظریه نسبت به نظریات مذکر در بالا مناسب و منطقی است و برای تقویه آن مباحث ذیل قرار دارد :

۱. در روزگارکنونی، نهاد های اند که حقوق و تکالیفی بر افراد تعین کرده است. نمونه آن کنوانسیون حل مشاجرات سرمایه گذاری، بین دولت ها و شروندان دولت دیگر در منشور بینالممی حقوق بشر ۱۹۶۵ است.

۲. در مسئله رسمی خط آهن دانزیک، دیوان دیئمی عدالت ………….۱۲۳

۳. کنوانسیون ژنو برای زندانیان جنگی در ۱۹۴۹ حقوق معین را برای زندانیان جنگی اعطا کرد.

۴. دادگاه نورمبرگ و توکیو علان کرد که حقوق بین الملل می تاند قوانین را مستقیما بالای افراد تحمیل کند. زیرا افراد گاهی به تنهای جرمی غلیه بشریت می کند.

۵. کنوانسیون نسل کشی ۱۹۴۸ نیز قوانین معین بر افراد وضع کرد. بر اساس این قانون فرد متهم به نسل کشی، هر کسی که باشد ( حتی رئیس دولت )  مجرم شناخته می شود.

۶. همانطور که اشاره شد، نهاد ها نیز اشخاص در حقوق بین الملل هستند. دراین صورت سازمان ملل متحد خودش فاعل اجرای حقوق است.

۷. حقوق جرائم بین المملی، قوانین هم بر افراد وضع می کند و هم بر دولت ها. مانند کنوانسییون مئواد مخدره.

 جایگاه افراد در حقوق بین الملل

چنانچه که اشاره کردیم، افراد نیز اشخاص در حقوق بین الملل محسوب می شوند در حالیکه از حقوق کمتری نسبت به دولت ها برخوردار اند. در اوایل افراد را از استثنا ات حقوق بین المللی می دانستد و بساری از حقوق دانان نیز افراد را مفعول در حقوق بین الملل پذیرفته بودند. اما مروز به طور قطعی به افرا به عنوان فاعل نگاه می کنند و نهاد های به خصوصی آمدند و حقوق و تکالیف بر افراد و ضع کردند که ما به شکل اجمالی مرور بر آن می کنیم.

۱. دزدان دریایی: در حقوق بین المللی، دزد دریایی، دشمن بشریت محسوب شده است. فلهذا هر دولت مسئولیت مجازات ایشان را دارد و نیز به همه اخزاب تاکید شده تا از این عمل دوری کنند.

۲. اعمال مضر افراد: برای ادامه روابط حسنه دولت ها، افراد نباید کاری کنند که این روابط را خدشه دار نمایند. مثلا اگر هرگاه اگر شهروندی ، سفیر دولت دیگر را به قتل برسند، بر اساس حقوق بین المللی، باید مجازات سنگین شود.       

۳. خارجیان: در حقوق بین الملل، دولت ها ئسئول اند: حقوقی را که به شهر.ند خود می دهند، به خارجیان نیز بدهند.

۴. مجرمین جنگی: مجرمین جمگی در صورت سنگینی و میزان جرم در دادگاه بین المللی محاکمه می شوند. دادگاه اهی نورمبگ و توکیو از مثال های عمده آن است.

۵. جاسوسی: در حقوق بین الملل، جاسوسی جرم پنداشته می شود و در صورت  دست گیری جاسوس آن را باید مجازات کرد.

۶. بر اساس بعضی پیمان ها، افراد می توانند برای جبران خسارات وارد شده به او، علیه دولت ها شکایت کند. مثلا در پیمان صلح وارسای در ۱۹۱۹و در ماده ۲۹۷ تذکر رفته بود که اراد می توانند علیه المان شکایت جبران خساره کنند.

نتیجه گیری:

در این بخش بدون پرسه زنی و جملات اضافی به این نتیجه می رسیم که افراد بدون شک می توانند اشخاص حقوق بین الملل باشند اما نه به توانایی ها و کار کرد های که یک دولت در آن نقش دارد.   

_____

ماخذ:

[۱] The growth of world Law, (1971), p. 178.

[۲] Collected Papers (1914), vol. 1, p. 78.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا