خبر و دیدگاه

انتحار و ترور، تفکر سنتی در قاموس قبیله

talibsword_afgmap

به استقبال از سیاست های صلح طلبانه شورای عالی صلح! و ارگ نشینان بی نشان، برادران آذرده خاطر و دوست داشتنی آقای کرزی در تداوم  جنایت های متعارف و معمول خویش، دها تن از شهروندان بی گناه و روزه دار کشور را به کام نیستی کشاندند. این جنایت کاران بی هویت که حالا ازفرط نزدیکی ایکه با کرزی پیدا کرده اند بی باکانه به انتحار، انفجارو سربریدن و… دست میزنند.

دیده میشود که با این اعمال اسلامی!! خویش به مراتب بیشتر از ملا محمد عمر مورد تقدیر ارگ نیشنیان قرار میگیرند. این جنایت کاران که قبلا به شکل نمادین و سمبولیک از طرف سخنگویان کرزی محکوم میشدند، حالا تقبیح هم نمی شوند بلکه مورد تحسین قرارمیگیرند.

آشوب ، ناآرامی، رُعب و وحشت هرقدر در پایتخت و شمال تشدید گردد،کمر فاشیزم و تروریزم را بیشتر محکم و امید وار به آینده میسازد.

جنایت در مرکز پروان« چاریکار» و کارته پروان شهر کابل آنهم در ماه مبارک رمضان اوج مسلمانی و حرکت در خط شریعت مخالفین مسلح را نشان میدهد. حال از میان دود آتش صدای ایکه از ارگ بیرون می آید تحسین است نه تقیبح و  سکوت است نه اعتراض.

 تشدید بی امنینی در شمال فعلا یک ضرورت است تا تحجرو تروریزم منحیث یک قدرت سیاسی و نظامی در منطقه شناخته شود.

هرروز جنایت ، هرروز انتحار، هرروز قتل، هر روز وحشت هرروز انسان این کشور(ای کاش کشوری به نام افغانستان درجغرافیای جهان وجود نمی داشت) کشته میشود، خانه و کاشانه مردم به آتش کشیده میشود. رُعب، وحشت و ناامَنی سراسری میشود.ولی دولتی که حامی منافع مردم باشد تقریباً ازمیان رفته است . چیزی بنام دولت اصلا وجود نداد. کسی که در راس دولت قراردارد بجای خدمت و برقراری عدل و انصاف، هیزم بیشتر به آتش بلند شده و افروخته شده میکشد.  در یک کلمه انسان و انسانیت در حال نابودی قراردارد اما یک عده بنام رهبر جهاد و مقاومت بنام نخبگان، بنام رهبران قومی بنام مارشال و…  دست بالای دست گذاشته نظاره گر جاری شدن جوی های خون در کشور اند. قتل انسان به عنوان عبادت صورت میگیرد اما این افراد که زمانی خود را یک سروکله از دیگران بلند تر احساس میکیردند و بخاطرجنگ با قشون سرخ خود رابا افتخارترین اشخاص این کشور میدانستند، اکنون در مقابل قشون سیاه که به مراتب وحشی تر و جنایتکارتر اند زانو زده اند و التماس صلح و گفتگو میکنند.به دامن کسانی افتید اند که اوج مسلمانی شان به دار آویختن کودک ۱۰ساله و سریدن انسان های بیگناه است .

وقتی اعمال مسیحیان را که درچوکات ناتو در کشور فعالیت دارند با اعمال مسلمانان که از احکام شریعت پیروی میکنند مقایسه میکنم تفاوت از زمین تا افلاک است. مسیحیان از روی حضرت مسیح  شرم میکنند که از کشتن انسان حد اقل معذرت نخواهند در حالیکه مسلمان های خط شریعت و قرآن سر کودکان را با نام خدا از تن شان جدا میکنند. انفجار و انتحار را به نام خدا انجام میدهند، مسجد را با تمام نمازگذاران آن با نام خدا به بم راکت می بندند تا رستگار و در کنار حوران بهشتی آرامش ابدی یابند.

قتل بیش از بیست تن از شهروندان ما در ولایت پروان در اثر وحشت و انتحار پست ترین افراد اوج جنایت ، ظلم و دهشت گروه جنایت کار طالب و حامیان ارگ نشین و معامله گران قصر نشین  شان را نشان میدهد. معامله گران ارگ با چشم های مملو از جنایت و قلب های آگنده از خیانت، دهشت و وحشت طالبانی  را در ارگ ریاست جمهوری جشن میگیرند. این جنایت ها ریشه در سنت دیرینه قبیله گرایانی دارد که اساس سیاست شان بر ترور، انتحار و وحشت بناء یافته است.

حال که جنایت کاران  در پرتو سیاست های شورای عالی صلح به قتل های زنجیره ای خویش ادامه میدهند ومسوولیت  هرنوع جنایت و دهشت را با سربلندی تمام به عهده میگیرند، در مقابل کرزی با سکوت مرگبار و لبخند خوشگوار به تحسین اعمال برادارن خود می نشیند.

آقای کرزی با ترفند های قبیله گرایانه و فاشستی خویش سه قوه دولت رابه جان هم انداخته و دولت رابه معنی واقعی کلمه از میان برده است. دولت کنونی به شکل مجازی و با سیرم آمریکایی نفس میکشد و  طالبان  هیچ نیازی نمی بینند که با مریضی گفتگو کنند که مرگش حتمی به نظر میرسد و با قطع سیرم لحظاتی هم به عمر ننگین خود ادامه نخواهد داد.

قضاء، مجلس قانون گذاری، و قوای مجریه که به ابعاد مختلف فساد آلوده اند و جهت عضب قدرت وچوکی چنگ دندان بهم شده اند، چه انتظاری میتوان داشت؟ وقتی قضاء فاسد ترین و بدنام ترین رُکن این نظام باشد چه انتظاری باید از عدالت و اعتماد مردم به دولت را داشت؟

دولت از دورن به یک بحران فوق العاده بزرگ مواجه شده است که هرروز ممکن حادثه ای فوق العاده ناگوارآفریده شود. با این حال دولت دیگر توان پاسخگوی به هیچ یک از نیاز های کشور را ندارد. نظام در بی نظمی بی اعتمادی و تلاطم خیلی خطرناکی افتاده است. بجای اینکه کاری درست و سنجیده برای حل جنگ دامنه دار گرفته شود، برعکس مشکل دورنی پایه های قدرت دولت را فروکوفته است. بعید از یقین نخواهد بود اگر ضامن همه این نابسامانی ها بحران ها ضعف بیش از حد نظام را ازکارگزاران اصلی ارگ  بدانیم که در صدد توطیه، دسیسه و  حتی کودتا علیه شهروندان بوده اند. معامله گری های سیاسی هیچ گاهی نمی تواند هم یار و همکار حق مداری و عدالت ورزی باشد. بحران کنونی دراثر یک کودتای رهبری شده از ارگ به راه افتاده است. این کودتا دقیقاً در صدد آنست تا توانمندی های ترورست ها و جنایت کاران را افزایش دهد که جز به سرنگونی نظام و عضب مطلقه قدرت به چیز دیگری نمی اندیشند.

انتحار و قتل های زنجیره ای نخبگان کشور طرحی است برای قبیله گرایی و قدرت محوری یک قوم و قبیله بر سایراقوام از بعُد داخلی آن و ازطرف بیرون حاکمیت سراسری پاکستان بر همه امور کشور.

بحران های داخلی به عمق و وسعت کنونی، آشفته بازار سیاست را به پرتگاه نابودی سوق داده است. هرقدر این کشمکش ها ابعاد وسیع می باید به همان اندازه مذاکره با طالب را به مسخره تاریخ مبدل میسازد. نتنها طالب اگر هر دشمن دیگری هم میبود مذاکره با چنین نظام بی سروپا را شرمی بیش نمی دانست.

حال راحل چیست؟ چگونه میتوان به این زورگوی ها،مطلقه گرایی ها ، انتحار ها، سربریدن ها و صد ها نوع جنایت جنایتکاران نقطه پایان گذاشت؟

چگونه میتوان چشمه اندیشه ها و مفکوره های تحمیلی و غیر عملی جابرانه ایکه از سیاست های قبیله گرایی آب میخورد خشکاند و برای مردم فهماند که جرآت اندیشدن داشته باشند و احساس این مسله را دریابند که در فقر ، جهل و حاکمیت تحجر و فاشیزم قومی نمی توان به یک زندگی انسانی و آرمانی نایل آمد. باید دقیق اندیشید که چگونه میتوان جلو تهاجم فکری و عملی انتحار و وحشت  سازمان یافته جنوب را از شمال گرفت؟

چگونه میتوان از شر شرارت پیشه گان داخلی و سیاست های مطلقه گرایانه خارجی به ویژه پاکستان جلوگیری نمود؟

این ها و دها پرسش دیگر زمانی میتواند محقق شود و یا حداقل کاری برایش صورت گیرد که اندکی دل از ثروت و قدرت کهکشانی کسانیکه درصدر نشته اند کم گردد و گوشه چشمی به منافع مردم و نجات از چنگ مثلت شرارت، انتحار و معامله شود.

چاره ای سنجیده شود که دست خیانت کاران و جنایت کاران سیاه کار تاریخ از حلقوم مردم کوتاه شود. شهروندان ما مطمین شوند که دیگر دست انتحار و جنایت به طور دایمی از سرزمین های شان کوتاه شده است و میتوانند با آرامش بدون تهدید و تحجر قبیله ای به زندگی خویش ادامه دهند. حال که دست جنایت کاران تمام کشور را تهدید میکند و رُعب ودهشت مرز و سرحدی را نمی شناسد، امکان زندگی صلح آمیز امریست محال و حتی ناممکن.

جنایت کاران با صلاح برّان دین و شریعت میخواهند اهداب قومی ، قبیله وی خود را بالای مردم تحمیل کنند.شریعت را بهانه ساخته قبیله را حاکم سازند.

من از همه کسانیکه مخالف قبیله گرایی و موافق جامعه انسانی با معیار ها و موازین قرن کنونی اند دوستانه تمنادارم تا  عنان  از کف نداده در صدد چاره اساسی و بنیادی و گذاشتن نقطه پایان به سنت انتحار ، ترور ومطلقه سالاری شوند. زمان کنونی بهترین زمان تصفیه کاری است. صف خود را از صف قاتلان و آدمکشان حرفوی جدا سازند. و با یک حرکت تاریخی خط قرمز میان خود و قبیله گرایی کشند. زمان آن رسیده تا به این نوع اعمال جنایت کارانه که از سوی طالب تحت عنوان انتحار و انفجار و از طرف دولت تحت عنوان وحدت ملی به راه انداخته شده خاتمه داده شود. اگر خردمندانه ودلسوزانه تصمیم گرفته نشود، به یقین که دست خیانت کاردشمن جاهل و جنایتکار حلقوم تمام مردم را خواهد فشرد.

امروز همه قبیله گرایان چه تحصیل کرده و چه جاهل همه با یک صدا عقب یک شعار یعنی عضب  قدرت مطلقه جمع شده اند و لحظه شماری میکنند که چه وقت قوت های خارجی از کشور خارج میشوند تا دوباره قبیله گرایی سرکار آید.

من از همه نخبگان کشور تمنا دارم که فرصت دست داشته را مغتنم شمرده برای نجات مردم از تحجرو تروریزم چاره اندیشی نموده و مردم را از شرآدمکشان نجات دهند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا