خبر و دیدگاه

اوباما و کرزی باید بازنگری کنند

Obama_Karzai_standing

افغانستان در دو ماه گذشته، شاهد یک زنجیره از ترور شخصیت‌هایش بود. نخستین مورد با ترور جنرال داوود داوود، فرمانده عمومی نیروهای پولیس در شمال افغانستان آغاز شد. مورد بعدی، ترور احمدی ولی کرزی، برادر رییس جمهور و رییش شورای ولایتی قندهار که در واقع قدرتمندترین مرد آن حوزه به حساب می‌آمد، بود. یک روز بعد از آن جان محمد خان، والی سابق ارزگان که همزمان دوست و متحد نزدیک رییس جمهور کرزی نیز به حساب می‌آمد، از سوی مردان مسلح در خانه‌اش در کابل به قتل رسید. بعد از آن غلام حیدر حمیدی، شهردار قندهار به واسطه‌ی یک مهاجم انتحاری کشته شد. 

در عین حال تلاش‌های زیادی  برای ترور شخصیت‌های کلیدی چون گلاب منگل، والی هلمند نیز صورت گرفته است. حتا ممکن بود رییس جمهور کرزی نیز هدف یک انتحار‌کننده که مواد انفجاری را در دستارش پنهان کرده بود، قرار گیرد. این فرد انتحاری تلاش کرده بود تا وارد مسجدی که در آن، مراسم فاتحه‌خوانی برادر رییس جمهوری برگزار شده بود، گردد، زیرا او تصور می‌کرد که رییس جمهوری شخصا نیز در این مراسم حضور دارد. اما رییس جمهوری تصمیم گرفته بود تا بعد از مراسم خاک‌سپاری به کار برگردد و در مراسم فاتحه‌خوانی برادرش شرکت نکند.

انگیزه‌ها و عوامل این ترور‌ها هنوز مشخص و روشن نیستند؛ اما طالبان که مسوولیت این حملات را برعهده گرفته‌اند، اولین مظنون به حساب می‌آیند. با توجه به این ترورها، می‌توان گفت که طالبان در پاسخ  پیشرفت‌هایی که در طول دو سال گذشته در پی افزایش شمار نیروهای امریکایی و افغان و موفقیت‌هایی که آنها به‌دست آورده‌اند، در حال تعدیل روش‌های جنگی‌شان‌اند. از زمانی که رییس جمهور اوباما دستور افزایش نیروها را در جنوب صادر کرد، عملیات ضد شورش از سوی نیروهای افغان حمایت شد و این باعث عقب‌نشینی و ناتوان‌سازی گسترده‌ی طالبان گردید. شورشیان با دشواری‌های فراوانی برای مقابله با نیروهای امریکایی و افغان و نیز هدف قرار دادن مناطق پرنفوس مواجه گردیدند. به همین خاطر طالبان با تغییر روش به ترور شخصیت‌ها و مقام‌های افغان توجه خود را متمرکز ساختند. چنانچه براساس آمار سازمان ملل متحد، ترورهای هدفمند نسبت به سال ۲۰۰۹، صد درصد افزایش یافته است.

از طریق این ترورها، طالبان احتمالا به دنبال دو هدف‌اند. یکی آن‌که می‌خواهند وضعیت امنیتی را به نفع خود در جنوب نگه دارند و از آن طریق به بی‌ثبات‌سازی این منطقه و تمام کشور ادامه دهند؛ چرا که سیاست هنوز در تمام افغانستان، به ویژه در جنوب وابسته به افراد است. نهادهای سیاسی و اقتصادی هنوز ناتوان و ضعیف‌اند و بخش عمده‌ای از تجارت از طریق شبکه‌های نیابتی اداره و مدیریت می‌شود. در چنین وضعیتی، ترور شخصیت‌های کلیدی یک تاکتیک موثر برای طالبان‌اند. این مساله باعث خلای اقتدار می‌شود، رقابت‌ها را تشدید می‌کند و حتا به جنگ و کشمکش میان رقبای محلی دامن می‌زند.

با توجه به همین نتایج بود که رییس جمهور کرزی به زودترین فرصت برادر دیگرش، یعنی شاه ولی کرزی را به جای احمد ولی گماشت تا به عنوان رهبر قبیله پوپلزایی‌ها کار کند. با این حال هنوز زود است که بگوییم شاه ولی کرزی توانایی این را خواهد داشت تا از تنازعات احتمالی در منطقه جلوگیری کند.

دوم این‌که طالبان امیدوارند تا از طریق این ترورها «اطمینان» را در حکومت افغانستان و نیروهای بین‌المللی کاهش دهند. زیرا از طریق ترور متحدان کلیدی کرزی و مقام‌های حکومت افغانستان، طالبان می‌خواهند نشان بدهند که آنها هنوز توانایی انجام ضربات جدی را دارا می‌باشند. از لحاظ روانی، این قتل‌ها نشان می‌دهد که افزایش نیروهای امریکایی و افغان باعث ایجاد امنیت بهتر شده و اکنون متحدان در وضعیتی‌اند که مسوولیت‌های امنیتی را به افغان‌ها واگذار کنند.

این روند ترورها به‌ویژه تهدید جدی در وضعیت فعلی سیاسی افغانستان به حساب می‌آید. اوباما نیز در سال اول ریاست جمهوری خود، اشتباهات جدی را در برخورد با کرزی انجام داد. در عوض کرزی نیز واکنش‌های غیرموثری از خود نشان داد. این کشمکش زمانی میان دو حکومت شدت بیشتر یافت که اداره‌ی اوباما  خیلی زودتر از آنچه انتظار می‌رفت تصمیم به خروج نیروهای اضافی از افغانستان گرفت، در حالی که هنوز گفتگوهای استراتژیک و بلندمدت امریکا و افغانستان به جایی نرسیده است. به همین خاطر برخی از افغان‌ها تصور می‌کنند که امریکا یکبار دیگر آنان را ترک خواهند کرد، یعنی همان چیزی که  پس از خروج نیروهای ارتش سرخ از این کشور صورت گرفت.

در عین حال، رژیم فعلی افغانستان با شمار دیگری از چالش‌ها نیز مواجه می‌باشد. مردم افغانستان نمی‌دانند که حکومت‌شان در برخورد با مسایل کلیدی به غیر از انتقال مسوولیت‌ها کدام مسیر را انتخاب می‌کند. دادگاه خاص انتخابات چندی قبل آرای شماری از اعضای ولسی‌جرگه را باطل اعلام کرد. فعالیت‌های قوه مقننه و مجرییه به نوعی متوقف شده است و آنها نمی‌دانند که چگونه از این بن‌بست بیرون شوند. این در حالی است که هنوز رسوایی کابل‌بانک ادامه دارد و پس از گذشت نه ماه از تحقیقات از سوی بانک مرکزی افغانستان، هنوز روشن نیست که آیا آنهایی که به صورت غیرقانونی از این بانک قرضه گرفته‌اند مورد تعقیب عدلی قرار خواهند گرفت و یا نه. هم‌چنین روشن نیست که آیا اقدامات قاطع اتخاذ خواهد شد تا سیستم بانکی کشور یکبار دیگر به مسیر عادی خود برگردد یا خیر.

در جبهه پاکستان، اقدامات اخیر کرزی برای بهبود رابطه، موثر و موفقیت‌آمیز نبوده است و اسلام‌آباد هنوز با سماجت بر سیاست‌های قبلی خود مبنی بر حمایت شورشیان و مخالفان امریکا و افغان‌ها برخلاف آنچه که در موضع‌گیری‌های رسمی‌اش وجود دارد، ادامه می‌دهد. این در حالی است که شماری از مقام‌های افغان همدستی و همکاری پاکستان را در ترورهای اخیر نیز رد نمی‌کنند. ایران نیز به حمایت و کمک‌های خود از گروه مخالف امریکا و احتمالا با حمایت اسلام‌آباد، ادامه می‌دهد، بدون این که تبعات و نتایج آن را بر آینده‌ی خودش در نظر بگیرد.

تمام این عوامل به ایجاد یک وضعیت ترسناک کمک کرده است و مستلزم این است تا در روابط امریکا و افغانستان تعدیلاتی صورت گیرد. نخست این که روابط میان اداره‌ی اوباما و کرزی باید مورد بازنگری قرار گیرد. این وضعیت هم‌چنان دارای چالش‌ها و فرصت‌هایی برای تیم جدید امریکا که از سوی رایان کراکر، سفیر و جنرال جان آلن، فرمانده نظامی ناتو رهبری می‌شوند، می‌باشد. چالش عمده این است که باید بر عمق بی‌اعتمادی کرزی نسبت به اداره اوباما، غلبه شود.

کرزی هنوز هم به این تصور است که واشنگتن در جریان انتخابات سال گذشته برضد او و خانواده‌اش یک کمپاین تبلیغاتی را به راه انداخت. او تصور می‌کند که اداره‌ی اوباما از طریق حمایت نهادهای موازی مانند قراردادی‌ها و ملیشه‌ها در صدد است تا حکومت او را به تحلیل ببرد. کرزی هم‌چنان باور دارد که امریکا درخواست‌های او را مبنی بر کاهش برخی از تاکتیک‌های جنگی و دخالت‌های پاکستان نادیده گرفته است. این اتهامات از سوی برخی از اعضای حلقه‌ی نزدیکان وی مطرح می‌شود که گرایش‌های ضد امریکایی دارند و به تیوری‌های توطیه باورمند می‌باشند. به گفته برخی از مقام‌های ارشد افغان، تیم جدید امریکایی نیز در کابل موفقیت چندانی در ایجاد رابطه با کرزی نداشته‌اند، در حالی که باید این تیم توانمند شوند تا با موفقیت به این مسایل رسیدگی و توجه نمایند.

خبر خوشایند این است که کرزی و اکثریت از رهبران افغان اهمیت و تاثیر امریکا را در افغانستان درک می‌کنند. بنا باید تیم جدید امریکایی در کابل به ایجاد رابطه‌ی سودمند و شخصی با کرزی تلاش کنند. بخواهیم و یا نخواهیم، بدون حمایت کرزی، اداره اوباما در پیشبرد برنامه‌هایش به منظور موفقیت در عرصه نظامی، حکومتداری و اقتصادی با چالش مواجه خواهد شد. کراکر و آلن می‌توانند اعتماد کرزی را مجددا بدست آورند، اما به این شرط که به شکایت‌های مشروع وی پاسخ بدهند و به آن رسیدگی نمایند. به عنوان مثال کرزی می‌خواهد تا نیروهای افغان نقش بیشتری را در اجرای عملیات شبانه، دستگیری‌ها و مدیریت زندان‌ها برعهده داشته باشند. در مورد پاکستان، کرزی از یک استراتژی مشترک میان امریکا و افغانستان حمایت می‌کند که مبنی بر توسعه فشارها بر آن کشور و نیز حمایت‌های معقول از اسلام‌آباد باشد.

در عین حال ایالات متحده باید به توسعه‌ی یک برنامه‌ی مشترک به  افغان‌ها در مورد انتقال مسوولیت‌ها کمک کند که مبنی بر آن افغان‌ها بیشترین کمک‌های ملکی را در آینده دریافت نمایند، هرچند ممکن است مقدار کمک‌ها در این  برنامه در شرایط حاضر از سوی کانگرس مورد مناقشه قرار گیرد. مساله کلیدی این است که  در شرایط حاضر باید مشترکا با افغان‌ها به دسته‌بندی و مشخص‌سازی اولویت‌ها اقدام شود. این نیز مهم است که راه‌های انتقال و تحویل‌دهی این کمک‌ها مدنظر قرار گیرند، زیرا اتکای بیشتر به میکانیزم‌های داخلی افغانستان باعث خواهد شد تا هزینه‌ها کاهش بیابند، زیرا مصرف کمک‌ها از طریق حکومت افغانستان به عوض نهادهای موازی، قراردادی‌ها و سازمان‌های غیرحکومتی که هزینه‌های گزافی را صرف مصارف داخلی می‌کنند، به‌صرفه‌تر است.

تمام این مسایل باید به عنوان بخشی از مسایل مربوط به گفتگوهای استراتژیک و بلندمدت مدنظر قرار گیرند. اگر گفتگوها برای رسیدن به مرحله یک قرارداد استراتژیک وقت زیادی را در بر می‌گیرد، در عوض باید در عرصه‌های مشخص و مورد توافق طرفین باید این توافقات صورت گیرد. در عین حال اداره‌ی اوباما باید برای رایان کراکر، سفیر و جان آلن، فرمانده نظامی اختیار و صلاحیت را در مورد هر دو گزینه باز بگذارد. اعتماد میان کرزی و واشنگتن برای موفقیت در مذاکره با طالبان و پاکستان یک امر ضروری است.

به منظور مقابله با ناشکیبایی جامعه‌ی جهانی و روند رو به افزایش بلاتکلیفی و نومیدی در میان مردم افغانستان نسبت به آینده‌ی کشورشان و نیز جلب اعتماد جهانی نسبت به حکومت افغانستان، کرزی باید از طریق یک روند شفاف و با اعتبار به رسوایی کابل‌بانک خاتمه دهد و نیز منازعه بین قوای مجریه و مقننه را حل کند. برای بازگرداندن اطمینان مردم افغانستان، رهبران افغان به‌ویژه حامد کرزی باید روند آینده‌ی کشور را روشن سازد و نیروهای کلیدی افغان را برای حمایت از آن بسیج کند. کرزی می‌تواند این کار را از طریق یک روند ملی برای توسعه و اصلاحات آغاز نماید. ایالات متحده می‌تواند ازطریق حمایت از گروه‌های جامعه و توسعه ظرفیت نهادهای سیاسی و اقتصادی از آن حمایت نماید. تقویت روند اصلاحات یک فایده‌ی دیگر نیز دارد و آن این که پس از ختم دوره کار رییس جمهور کرزی در ۲۰۱۴، واشنگتن می‌تواند شرایط را برای انتقال موفقیت‌آمیز قدرت نیز مساعد سازد.

در حال حاضر می‌توان با برنامه‌ی ترورهای طالبان مقابله کرد و آن را مدیریت نمود. اما این وضعیت می‌تواند تغییر کند، مگر این‌که حکومت‌های ایالات متحده و افغانستان نتوانند تغییرات جدی ایجاد کنند. اگر موفق به ایجاد این تغییرات در روابط امریکا و افغانستان شویم و بالای مسایل کلیدی که باعث تاخیر در پیشرفت‌ها شده است، شویم در آن صورت تیم جدید امریکایی در کابل می‌تواند ابتکار عمل را به صورت مثبت به دست گیرد و روند انتقال مسوولیت‌ها به نیروهای افغان با موفقیت انجام خواهد شد.

___

این مطلب  توسط “روزنامه ی ۸ صبح” به زبان فارسی برگرداننده شده، برای مطالعه اصل مطلب به زبان انگلیسی به اینجا اشاره کنید.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا