خبر و دیدگاه

بود نبود ملاعمر بود، نه در اسلام آباد نه در کویته، بلکه در کابل بود

mullahomar_magic

میگویند زمانیکه حقیقت در پای جهالت و مصلحت ذبح شود و تحجر مُلی وار از دامن دموکراسی سبزشود، حوادثی رخ خواهد که نه درقطی عطار باشد و نه در طُوبره بقال.

اخیرا یکی ازاعضای مجلس نماییده گان، خانم هما سلطانی در رسانه ها ادعا کرده که با ملامحمد عمر رهبر گروه طالبان رودر رو ملاقات کرده و اکنون ملاعمر با دوازده تن طالب دیگر در خانه وی میباشد.

خانم سلطانی ادعا دارد که دوسال است که با ملاعمر تماس داشته و طرحی را ترتیب کرده و در یک ملاقات مستقیم طرح خویش را خدمت ملا عمر تقدیم نموده است و او هم طرح ترتیت شده را پذیرفته شده است.

طرح پیشنهادی خانم سلطانی برای رهبر طالب ها که وی از ارایه جزییات آن خود داری مینماید به طور اجمالی و کلی عبارت است از استقلال ملی، حاکمیت قانون، رفاه همگانی و قبول قانون اساسی کشور. به قول خانم سلطانی همه این پشنهاد ها مورد قبول ملا محمد عمر بوده و او کاملا حاضر به مذاکره بادولت میباشد.

اما شک وتردید در گفته های خانم سلطانی زمانی اوج گرفت که شماری از پرسش های مطرح شده مجری برنامه بی پاسخ ماند . ابهام وکلی گویی های خانم سلطانی، ده ها پرسش را بی پاسخ گذاشت . گوی در دایره سرگردانی وسردرگمی رازی نهفته است که ریشه در سناریوهای استخباراتی دارد. اوحتی حاضر نشد نام حد اقل دوتن دیگر ا ز کسانی را که با ملا محمد عمر مهمان وی اند افشاء نماید. او همیشه از جزییات اباء میکرد و افشای جزییات ر اموجب خطر جانی برای ملاعمر و یاران وی میدانست. معلوم نیست که حضور ملا عمر با دوازده تن از یارانش در خانه خانم سلطانی را چه کسی وکدام گروهی تضمین نموده است؟

از غرایب و عجایب روزگار آفت زده ما این است که ملا محمد عمر با دوازده تن از یارانش در خانه خانم سلطانی در کابل حضور دارند ولی نیروی های کشفی و امنیتی داخلی و خارجی از همه این حوادت بیخبراند. آنها حملات هوایی خود را در مرزها و حتی داخل خاک پاکستان کشیده اند تا بتوانند مانند اسامه بن لادن، ملا محمد عمر را نیز از میان بردارند. اما غافل از این که معجزه های ملا عمر در آشفته بازار سیاست چشم تکنالوژی را کور کرده است. او در چند متری ارگ کرزی و سفارت اوباما به مهمانی یار آمده است.

خانم سلطانی نامه ای را نشان داد که ظاهراگواهی میداد که  میان آقای کرزی ریس جمهور کشور و ملاعمر مکاتیبی رد و بدل شده است . اما بعد از تایید آن نامه از طرف ملا محمد عمر، آقای کرزی به مذاکره مستقیم با ملا عمر حاضر نشده است.

اینکه چرا جناب کرزی گفتگوبا رهبر طالب را درکابل رده کرده است میتواند عوامل متعددی داشته باشد. یکی از آن عوامل مجهول الاهویه بودن ملا عمر و نیرگ های دشمن به ویژه ISI است که آقای کرزی را واداشته تا مذاکره با این شخص که خود را ملاعمر معرفی کرده است رد نماید. آقای کرزی هراس دارد که مبادا بجای ترکاری فروش قبلی که خود را نماینده طالب معرفی کرده بود این بار یک نصوار فروش و یا هم حمامی کویته در نقش ملاعمر ظاهر نشود و ابروی برباد رفته را یکسره به گودال نیستی بکشاند.

در این حال شورای به اصطلاح عالی صلح که همیشه از مذاکره با طالبان سخن میگفت از مذاکره ومهمانی ملاعمر در کابل بُهت زده شده است. شورای عالی صلح که از مذاکرات مجازی خود با سران طالب لاف پتاق میزد، در مقابل حرف های خانم سلطانی از غلیان و جوشش افتید ودر عین حرمان و حیرانی راه خطا مذاکره با غیرخودی را راه صواب دانسته ورفتن به خانه خانم سلطانی را ترجیع داد به ترکیه، پاکستان، ترکستان.

شورای عالی صلح که با اصطلاح عوام چشم درد عقب ملاعمر سرگردان بودند و نتوانسته بود در طول حیات بی ثبات خود حتی با خانه سامان ملاعمر هم ملاقات نماید رفتن به خانه خانم سلطانی را فال نیک گرفت.

 حلقات استخباراتی منطقه به ویژه ISI برنامه های را روی دست گرفته اند که سردرگمی اذهان عامه و پراگنده گی در دولت نیم بند را به اوج برسانند.

جالب انیجاست که در پروسه صلح با طالب هرگروه وشاخه، پنهانی با طالبان تماس داشته بدون اینکه سایر گروه های ذی دخل در جریان قرارداشته باشند.

شورای عالی صلح به رهبری آقای ربانی ساخته میشود که برنامه صلح را با طالبان پیش برد. اما از سوی دیگر شنیده میشود که آمریکایی ها مخفیانه با طالبان تماسهای داشته اند. ارگ ریاست جمهوری تماس های شخصی خود را داشته است و خانم سلطانی و دوستانش تماس های خود را داشته اند. حا لا برای این چنین حرکت های نامری و دور از اذهان مردم چه میتوان گفت؟

کرزی دنبال ملاعمر سرگردان است و درصدد آشکارشدن موقعت بود وباشش وی است که بتواند با وی به طور مستقیم گفتگو کند در حالیکه ملاعمر با دوازده تن از یارانش در کابل به سرمیبرد.

ملاعمری که در زمان اقتدارش در کابل مخالف سرسخت زنان درصحنه اجتماع، سیاست، تعلیم و تربیه بود یک باره از چاه جهل، تحجر و خرافات بیرون می پرد و سوار بر قاطر قبیله وارد گفتگوهای صلح با یک زن میشود. و به مهمانی وی روزها را در کابل سپری می نماید.

وقتی به سیاست ها وعملکرد های طالبان در زمان کنونی دیده میشود به مراتب وحشی تر، بی باک تر و قسی القب تراز سابق می نمایند. اعدام ها، انتحار ها، انفحارها و دها اعمال ضد بشری این گروه متحجر چیز تازه ای را به منصه ظهور میرساند. درحالیکه به قول میزبان ملا عمر او خواهان صلح است و هیچ قید و شرطی را سرراه صلح نمی گذارد.

قرار گفته های خانم سلطانی جنایت ها و قتل ها، اعدام کودکان کار طالب ها نبوده کسان دیگری اند که این اعمال را انجام میدهند. در حالیکه خانم سلطانی میپزیرد که قاری یوسف سنخن گوی ملاعمر است که در رسانه ها تمام حملات انتحاری و خونریزی ها را میپذیرد. این تناقضات، ابهام گویی ها و این سردرگمی های سیاسی چنان می نمایاند. که ممکن است رهبری جنگ با ناتو از ارگ ریاست جمهوری پیش برده شود. ممکن ملاعمر چندین بار به کابل آمده باشد وبا کرزی ملاقات کرده باشد اما نتوانسته باشند به تفاهمی برسند که برای تمام گروهای سیاسی داخل و جامعه جهانی قابل قبول باشد. حال آنکه طالب سیاستش همیشه آشکار بوده و هیچ گاهی یک گام عقب نشینی نکرده است و هیچ گاهی ملاقاتی را با هیچ طرفی تایید نکرده است.

با این همه بی سری ها و آشفته گی ها سیاست بازی ها به این نتیجه نزدیک میشویم که مردم به نفس تازه و حیات تازه ای نیاز دارند و آن شکستن بن بست کنونی و کنار گذاشتن اصطلاح نام نهاد وحدت ملی که مانند تارخام در اطراف شماری از معامله گر ثروت پرست تنیده شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا