دیدگاه ها - اجتماعی

مسیحیت در افغانستان آهسته آهسته رسمی خواهد شد!

bible_afghanistan

اخیراً سایت انترنتی اسوشیتد پرس، خبری را مبنی بر پیشرفت های تبلیغ مسیحیت در افغانستان به نشر سپرد که برای افغانهای با اندیشه و احساس و جوانانی که وارث چندین قرن افتخارات تاریخی نیاکان خویش اند، نگران کننده و تأسف آور می باشد.

در این خبر، گفته شده است: مبلغان مسیحی با حمایت و پشتیبانی نیروهای نظامی خارجی، زیر پوشش فعالیت های صحی و پیشبرد برنامه های اجتماعی، در برخی مناطقی که باشندگان آن فقیر اند، به شدت فعالیت داشته و مردم را به مسیحیت فرا می خوانند.

به اساس این خبر مبلغان مسیحی تا حال توانسته اند دامنه فعالیت های تبشیری شان را به ولایات کابل، پکتیا، بامیان، نورستان، کندز، مزار شریف و بدخشان توسعه دهند؛ در این ولایات تا هنوز به گونه سنتی آن، کلیسایی تأسیس نشده است اما خانه ها را به کرایه گرفته اند و رسوم مذهبی شان را به داخل آن خانه ها انجام می دهند در حالیکه پولیس و اردوی ملی افغانستان امنیت و حفاظت آنها را به عهده دارد.

مبلغان مسیحی از طریق این خانه ها بایبل (انجیل مقدس) را به زبان های فارسی و پشتو به طور رایگان توزیع می نمایند و با این روش، آهسته آهسته تلاش می ورزند تا این دین تحریف شده ومنسوخ، مانند برخی کشورهای اسلامی دیگر، به افغانستان راه پیدا کند.

این در حالیست که در ماه آگست ۲۰۰۱ بیست و چهار نفر از مبلغان مسیحی که در مووسسات غیر دولتی (ان جی او ها) کار می کردند، از سوی دولت افغانستان بازداشت شد که در نوامبر همان سال بنا به درخواست پنهانی حلقات و سازمانهای ذیدخل خارجی در این قضیه، رها گردیدند.

در ماه فبروری ۲۰۰۶ شخصی به نام عبدالرحمان که از گذشته وابسته به مسیحیت بود، در میان مردم افشا گردید و همزمان از سوی پولیس بازداشت شد؛ این خبر حدود یکماه بعد به تاریخ ۲۷ مارچ همان سال هنگامی به رسانه ها رسید که موصوف از داخل زندان، تقاضای پناه جویی به کشور ایتالیا را کرد و دو روز بعد به تاریخ ۲۹ مارچ از سوی سفارت ایتالیا مقیم کابل پناهندگی داده شد و به آنکشور انتقال یافت.

در جولای ۲۰۰۷ بیست و سه نفر از مبلغان مسیحی که تبعه کشور کوریای جنوبی بودند، از سوی عناصر وابسته به طالبان در ولایت غزنی دستگیر شدند که دو نفر آنها قبل از مذاکره و گفتگو با دولت آنکشور به قتل رسید و متباقی در بدل پول رها گردیدند.

مسئله ترویج مسیحیت در افغانستان در ده سال گذشته، بدون مبالغه یگانه مسئله احساس برانگیز برای افغانهای مسلمان است؛ به خاطری که در طول تاریخ اسلامی، یک نفر هم از باشندگان این کشور مسیحی نشده است و باور راسخ دارند که مسیحیت همزمان با ظهور دین مقدس اسلام منسوخ شده است.

منسوخ شدن دین عیسی علیه السلام به این معناست که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه وسلم با تبلیغ دین مقدس اسلام به صراحت واضح ساخت که دین تمام پیامبران الهی از آدم تا خاتم با تفاوت بیش و کمی میان شرایع آسمانی، یکی است و اعلان نمود که: “فقط یگانه دین (معتبر ورسمی و رضایت بخش) به نزد پروردگار (بعد از این تاریخ)، اسلام است” {آل عمران/۱۹} و همانطور: “کسی که جستجو می کند به غیر از اسلام مذهبی را، هرگز به نزد الهی قبول نمی شود” {آل عمران/۸۵}.

در آیه سوم سوره مبارکه “المائده” خداوند از تکمیل شدن امور شرعی از طریق وحی آسمانی و رضایت خویش به دین مقدس اسلام به عنوان یگانه دین آسمانی، سخن گفته و در عین زمان در آیه ششم سوره صف از پیشگویی عیسی علیه السلام یاد می کند که در خطاب به بنی اسراییل گفت: “ای فرزندان اسراییل! من فرستاده الهی به سوی شمایم؛ در حالی که تصدیق می نمایم تورات را که پیش از من (از آسمان بر موسی علیه السلام فرود) آمده است، و بشارت میدهم شما را به پیامبری که بعد از من می آید و نام وی “احمد” است”. به تایید این، در آیه ۷۳ سوره المائده خداوند ج آن عده از مسیحیانی را که معتقد به تثلیث یا موجودیت سه خدا اند، کافر خوانده و می فرماید: “بیگمان کسانی کافرند که می‌گویند: خداوند یکی از سه خدا است! (در صورتی که) معبودی جز معبود یگانه وجود ندارد(و خدا یکی بیش نیست) و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند (و از معتقدات باطل خود برنگردند) به کافران آنان (که بر این اعتقاد باطل ماندگار می‌مانند) عذاب دردناکی خواهد رسید”‏. همانطور در آیه ۷۵ سوره المائده شخصیت و مقام عیسی علیه السلام را معرفی نموده است که پیامبر الهی بوده و مانند سایر بندگان خداوند، وی و مادرش “مریم علیه السلام” از جمله بندگانی اند که با هم غذا می خوردند: “مسیح پسر مریم جز پیغمبری نبود. پیش از او نیز پیغمبرانی (چون او انسان و برگزیده یزدان بوده‌اند و به میان مردمان روانه شده‌اند و پس از روزگاری از دنیا) رفته‌اند، و مادرش نیز زن بسیار راستکار و راستگوئی بود. هم عیسی و هم مادرش (از آنجا که انسان بودند) غذا می‌خوردند. بنگر که چگونه (نشانه‌های انسانی آن دو را برمی‌شماریم و) آیات (خود) را برای آنان (که عیسی و مادرش را خدا می‌دانند!) توضیح و تبیین می‌کنیم‌؟ دوباره بنگر که چگونه ایشان (از حق با وجود این همه روشنی) باز داشته می‌شوند؟!”.‏

این آیات و ده ها آیات و احادیث دیگر گواهی می دهد به اینکه دین مقدس اسلام یگانه دین رسمی آسمانی و منظور شده الهی است که با گذشت چهارده قرن تا حال، هیچگونه تغییر و تحریفی در آن راه نیافته است و بعد از این هم مانند ادیان یهودی و مسیحی، امکان مداخله بشر و یا تغییری در آن هرگز نیست.

به اساس همین آیات، اگر مسلمانی دین برحق خود را به دین باطلی تغییر دهد، حکم ارتداد بالایش جاری میشود.

ارتداد

ارتداد کلمه عربی است که در لغت به معنای تحول و برگشت از مسیری که در آن حرکت کرده است ویا از حالتی که در آن به سر می برد، و در اصطلاح شریعت اسلامی عبارت از بازگشت از اسلام به کفر (در عقیده، عمل و یا گفتار) می باشد.

در آیه ۲۱۷ سوره “البقره” خداوند ج از قضیه ارتداد یاد آورشده و می فرماید: “کسی که از شما از آئین خود برگردد و در حال کفر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت بر باد می‌رود، و ایشان یاران آتش (دوزخ) می‌باشند و در آن جاویدان می‌مانند”. همانطور در آیه ۱۰۹ سوره “النحل” می فرماید: ‏”آری! چنین کسانی که سینه خود را برای پذیرش مجدّد کفر گشاده می‌دارند (و به دلخواه خود دوباره کفر را می‌پذیرند)، خشم تند و تیز خدا (در دنیا) گریبانگیرشان می‌شود، و (در آخرت، کیفر و) عذاب بزرگی دارند”. و در آیه ۱۳۷ سوره “النساء” به شیوه دیگری از قضیه ارتداد یاد آوری نموده و می فرماید: “بیگمان کسانی که ایمان می‌آورند و سپس کافر می‌شوند، و باز هم ایمان می‌آورند و دیگر بار کافر می‌شوند، و سپس بر کفر خود می‌افزایند (و با کفر چشم از جهان می‌پوشند، واقعاً کارشان جای شگفت است و) هرگز خداوند ایشان را نمی‌بخشد و راهی (به سوی بهشت) بدیشان نمی‌نماید”.‏

ارتداد در زمان پیامبر

واقعه ارتداد در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چندین بار رخ داده است که از آنجمله قصه عبیدالله بن جحش را می توان یاد کرد؛ موصوف در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم مسلمان شد و به خاطر نجات از آزار و اذیت مشرکین با همسرش ام حبیبه دختر ابو سفیان به حبشه هجرت نمود؛ همسرش می گوید: شبی شوهرم را با چهره زشتی به خواب دیدم، فردای آنروز از وی پرسان کردم که چه عملی را انجام داده ای! گفت: من مسیحی بودم، مسلمان شدم و بعد از آن دوباره به دین آبایی خود برگشته ام؛ (ام حبیبه) می گوید: برایش از خواب خویش خبر دادم اما توجهی نکرد تا آنکه به سبب نوشیدنِ بیش از حدِ شراب جان خود را از دست داد{سیر اعلام النبلاء: ۲/۲۲۱}. مانند همین واقعه برخی افراد در هنگام تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه شریف و شخصی در زمان وقوع غزوه تبوک مرتد شد و کلمات زشتی نسبت به مجاهدین اسلام گفت که سخن وی به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم رسید و در پاسخ به آن آیه مبارکه ۶۷ سوره التوبه نازل شد: “‏(بگو : با چنین معذرتهای بیهوده) عذرخواهی نکنید. شما پس از ایمان‌آوردن، کافر شده‌اید”.

مسئله قتل مرتد

کشتن شخص مرتد یکی از مسایل بحث بر انگیزی است که در سالهای اخیر به مطبوعات افغانستان راه یافته و تا حال در برخی حلقات دانش آموزان چنین بحث هایی سر می شود و بسا اوقات بی نتیجه می ماند.

در رابطه به قتل مرتد، این سؤال پیدا می شود در حالی که قرآن کریم قتل یک انسان را برابر به قتل تمام مردم دنیا خوانده است: “هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل، یا فساد در زمین بکشد، چنان است که گوئی همه انسانها را کشته است، و هرکس انسانی را از مرگ رهائی بخشد، چنان است که گوئی همه مردم را زنده کرده است”{المائده/۳۳}، چرا شخصی که تغییر دین می دهد، فقه اسلامی حکم به قتل آن داده است؟ در حالیکه آیه قرآن کریم به صراحت واضح می سازد: “اکراه در (پذیرش) دین نیست”. به تأیید آن: “کسی که میخواهد پس ایمان بیاورد و کسی که میخواهد پس کفر بورزد”. و همانطور: “شما به دین خود باشید و من به دین خود”. و “ما نشان دادیم برایش راه راست را، پس یا شکر به جا می آورد و یا کفر می ورزد”.

این بحث، ایجاب رساله مستقلی را می نماید تا از زاویه شرعی و فلسفی آن به گونه مفصل مورد مداقه قرار بگیرد اما در این مقال خیلی کوتاه به پاسخ می پردازیم:

نخستین آیه مبارکه قرآن کریم که حکم به قتل مرتدین داده است، آیه ۷۵ سوره “التوبه” است: “منافقان به خدا سوگند می‌خورند که (سخنان زننده‌ای) نگفته‌اند، در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‌اند و پس از ایمان آوردن، به کفر برگشته‌اند و قصد انجام کاری کرده‌اند که بدان نرسیده‌اند (و آن کشتن پیغمبر به هنگام مراجعه از جنگ تَبوک بود). چیزی که این منافقان را بر سر خشم آورد و سبب انتقام گرفتن آنان شود وجود ندارد، مگر این که خدا و پیغمبرش به فضل و کرم خود آنان را ( با اعطاء غنائم که هدف ایشان در زندگی است) بی‌نیاز گردانده‌اند (و این هم نباید مایه خشم و انتقام ایشان شود). اگر آنان توبه کنند، (خداوند توبه ایشان را می‌پذیرد و) این برایشان بهتر خواهد بود، و اگر روی بگردانند، خدا آنان را در دنیا و آخرت به عذاب بسیار دردناکی کیفر می‌دهد، و در سراسر روی زمین نه دوستی و نه یاوری خواهند داشت”.

علامه عبدالرحمن بن جوزی در تفسیر این آیه نوشته است: “عذاب دردناک در دنیا قتل است و در آخرت آتش دوزخ” چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در احادیث متعدد به آن امر فرموده است؛ از آن جمله: روایت ابن عباس رضی الله عنه که امام بخاری آنرا نقل کرده است: “من بَدّل دینه فاقتلوه” کسی که دین خود را تغییر می دهد او را بکشید. ‏{تفسیر زادالمسیر/۱۹۶}. همانطور: روایت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه که امام بخاری و مسلم هردو به اتفاق آنرا نقل نموده اند: “لا یحل دم امرئ مسلم إلا بإحدى ثلاث: الثیّب الزانی، والنفس بالنفس، والتارک لدینه المفارق للجماعه” حلال نیست گرفتن جان یک مسلمان مگر در سه صورت: بیوه زناکار، نفس در مقابل نفس و شخصی که دین خود را ترک می کند و از جماعت فاصله می گیرد.

امام بخاری رحمه الله نقل می کند که اشخاصی به نزد حضرت علی بن ابی طالب آورده شد که زندیق شده بودند، حضرت علی آنها را به آتش سوختاند.

به هر حال، در باب مرتد احادیث و حکایات زیادی از زمان رسول اکرم صلی الله علیه و سلم و قرن صحابه به ما رسیده است و تمام علمای اسلام با تفاوت اندکی در مسئله توبه مرتد و مدت حبس وی، اجماع نموده اند که واجب القتل می باشد.

ارتداد یکی از نیرنگ های منافقین و یهود در صدر اسلام بوده است که با این شیوه به صفوف مسلمانان داخل می شدند و در میان مسلمانان نسبت به دین بی اعتمادی را پخش می نمودند؛ وقتی بی اعتمادی در جامعه یی حاکم شود، یکپارچگی و اتحاد از میان افراد آن برداشته می شود و قوت سیاسی آن از بین میرود. این هم نباید فراموش شود که ایمان وقتی به قلب انسان راه می یابد، تمام پیوندهای کفری را قطع می کند؛ آنچنان که هرقل پادشاه روم وقتی از ابوسفیان در رابطه به پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می پرسد: “هل یرتدّ أحد منهم – أی أصحاب النبی صلى الله علیه وسلم – سخطهً لدینه بعد أن یدخل فیه؟ فقال أبو سفیان: لا. فقال هرقل: وکذلک الإیمان حین تخالط بشاشته القلوب” آیا کسی از ایشان –اصحاب پیامبر- به خاطر عدم رضایت از دین شان بعد از اینکه آنرا پذیرفته است، مرتد می شود؟ ابوسفیان گفت: خیر؟ پس هرقل گفت: واقعاً چنین است ایمان وقتی که لذت آن به دل جا می افتد.

ارتداد در فرهنگ اسلامی مانند نوشیدن شراب و ارتکاب قمار و غیره، جرم پنداشته شده است و صاحب آن مستحق سزای دنیوی (اجرای حد) و اخروی می باشد که حد آن به اساس روایات فوق قتل تعیین گردیده است.

قتل مرتد به خاطر رعایت مصلحت عامه مسلمین و جلوگیری از پخش و نشر فتنه در جامعه اسلامی و حفظ وحدت و یکپارچگی امت که بر مبنای اعتماد ایمانی استوار است، می باشد؛ شریعت اسلامی برای قاضی صلاحیت داده است تا از باب سیاست و حفظ استحکام نظام اسلامی، گهگاهی بالای برخی مرتکبین گناه کبیره که عمل زشت وی عامه مسلمین را تهدید نماید، حکم قتل را صادر نماید؛ مانند حکم سنگسار (رجم) بالای شخص متزوج (اعم از مرد و زن) که مرتکب زنا می شود.

فلسفه اجرای حدود اسلامی بالای مجرم، نه به مفهوم ستم رواداشتن بالای انسان معصوم، بلکه به معنای ترحم به حال بندگان خداوند است که به سان اطفال به سوی آتش دست و پا می زنند.

از همین جاست که پیامبر رحمت صلی الله علیه وسلم با کفار به جنگ پرداخته است؛ جنگ پیامبر به هدف توسعه قلمرو اسلامی و بر افراشتن پرچم توحید در جهان، خود نوعی رحمت است تا انسانها از قید و بند شیطان که منتهای آن دوزخ است، رهایی یابند و به آغوش باز رحمت الهی پناه ببرند.

بنا بر این، جنگیدن با کفار نوعی تهدید است تا مسلمان شوند، اما مجاز نیست که شخصی به خاطر مسلمان نشدن به قتل برسد؛ بر عکس آن، شخص مسلمان که مرتکب جرم ارتداد می شود، بعد از فرصت کافی ای که از سوی قاضی برایش داده می شود تا برگردد، اگر برنگشت و توبه نکرد، در اجتماع عامه به دار آویخته می شود.

اشد مجازات در فرهنگ اسلامی قتل است و حکم قتل در مواردی از سوی محکمه اسلامی صادر می شود که ضرر ناشی از یک فرد، عامه مسلمین را تهدید نماید. این یک واقعیت مسلم است که با اجرای حد قتل، نظام سیاسی استحکام می یابد.

_________

پی نوشتها:

۱) قرآن کریم؛

۲) بخاری شریف؛

۳) سیر أعلام النبلاء؛

۴) در ترجمه برخی آیات از تفسیر نور نوشته دکتر مصطفی خرم دل استفاده شده است.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. عزیزم اسلام ممکنه قشنگترین و کاملترین دین باشه ، زیبایی مسیحیت در این هست که مسیحیت دین نیست ، اگر شما به عنوان یک فرد مسلمان به اسلام اینان داری و خودت و باور داری . چرا باید از خوندن یه کتاب آسمانی بترسی، چرا دعوت عزیزان مسیحی اینقدر ترس داره برای عزیزان مسلمان، تو فکر کن به یه مهمانی دعوت شدی ، موضوع مهمانی رو میدونی، ولی این که تو بری یا نه تصمیم با خودته، از همون اول با کسی دعوت ت کرده دعوا نمیکنی .غیر از اینه. هر چی فکر میکنم دلیلی برا ترس خواندن از انجیل ، زبور، تورات ، پیدا نمیکنم . چرا باید مطالعه کتاب های آسمانی اینقدر وحشتناک باشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا