خبر و دیدگاه

آینده پاکستان خطرناک تر از افغانستان

isi_taliban

لحظاتى در تاریخ هست که بسیار سرنوشت­ ساز و تعیین ­کننده اند و نقطه عطفى براى آینده محسوب می­شوند. جنگ داخلى در آمریکا در گذشته ها همچنان براى جرمن ­ها و اتحادیه اروپا فروریختن دیوار برلین و یکجا شدن آلمان شرق و غرب پیوستن یمن شمالی و جنوبی با یک دیگر از بین رفتن هتلر داخل شدن قوت های مارشال ژوکوف روسی به شهر پوتسدام تقسیم شدن اتحاد شوروی وقت در دوره حکومت میخایل گرباچف به کشور های مستقل و آزاد حمله القاعده و آسمان خراش های امریکا این ها همه مشت نمونه خروار اند اما در سال ۱۳۹۰ بخصوص بعد از کشته شدن اسامه بن لادن در خاک پاکستان حضور دوامدار آن در آن کشور زیر نظر مقامات پاکستانی   لحظات مهم بوده و هستند که حقیقت پاکستان را منحیث کشور حامی تروریزم به دنیا آشکار می سازد پاکستان که طی ۶۴ سال موجودیت خود جز از مشکلات و بد بختی های منطقه و جهان بوده و هست تصمیم­هایى که امروز در مورد پاکستان گرفته می­شود تعیین می­کند. آیا افراطی ­گرى و تروریسم می­تواند برای همیش در پاکستان مهار شود تا پاکستان از فروپاشى داخلى نجات یابد و سلاح هستوی آن بدست دشمن نیفتد یا خیر؟

اکنون نه فقط ثبات پاکستان مطرح بحث است بلکه کشور های همسایه بشمول دنیاى متمدن از سیاست های نا عاقبت اندیشانه و مداخله گرانه پاکستان در خطر اند زمانى که پاکستان دارای سرنوشت شد مردم آن بطرف دموکراسى و انتخابات گام بر داشتند جنبش­ها و حرکات افراطى و بنیاد گرایی در حداقل بودند مانند امروز در هر جا و در هر مکان ریشه و پیشه نداشتند حقایق نماینگر آن است که  در تمام انتخابات دموکراتیکى که در پاکستان برگزار شده احزاب مذهبى افراطى مانند جمیعت اسلامی قاضی حسین احمد که حالا رهبری این حزب را مولانا منور حسین دارد جمیعت العما فضل رحمان جمیعت العما شاخه سمیع الحق جهش محمد مسعود اظهر لشکر طیبه سپاه صحابه حرکت المجاهدین سر فروشان اسلام و ده ها احزاب مذهبی دیگر هرگز بیش از ۱۱ درصد آرا را به خود اختصاص نداده بودند . اما در زمان دیکتاتورها ی نظامی از همه مهم تر زمان جنرال ضیاءالحق در دهه ۱۹۸۰بخصوص در زمان جهاد مردم افغانستان و همچنان در زمان حکومت یازده ساله جنرال پرویز مشرف افراط­­ گرایى در بدنه مکمل پاکستان ریشه گرفته و پیشرفت همه جانبه کرده است. چه رهبرانى مانند ضیا الحق و دیگران از مذهب براى اهداف سیاسى خود سوء استفاده کرده پاکستان و افغانستان را به کوره آتش تبدیل کرده اند.

گرچه دوران دیکتاتوران نظامی مانند جنرال ایوب جنرال ضیا الحق جنرال یحی جنرال مشرف ذاتاً موجب احساس محرومیت و درماندگى ­شده بودند حالا تفاوتى ندارد که افراطی­گرى تهدیدى علیه مردم پاکستان است یا علیه منطقه و دنیای متمدن  افراطى گرى در پاکستان حکم محیط کشت تروریسم بین­المللى را دارد جهت جلو گیری در قدم اول اردو و استخبارات پاکستان باید تصفیه و بعداً مهار شوند دوم حاکمیت قانون در تمام عرصه­هاى پاکستان در هر چهار صوبه و مناطق در اختیار قبایل فدرالى مانند وزیرستان شمالی جنوبی مومند باجور کورم جنسی و غیره در سرلوحه کار قرار داده شود   با حمایت مردمِ آن مناطق، از عهده ریشه­کنى کارتل بین­المللى مواد مخدر برآمده می تواند این کارتل در دوران دیکتاتورها مانند زمان جنرال ضیا و مشرف بدون توجه به پیامد و مجازات عمل خود به فعالیت می­پرداختند. اما امروزاین سلاطین بین­المللى مواد مخدر تغییر چهره داده و به مذهبی­هاى افراطى تبدیل شده­اند. حکومت کنونى در پاکستان بخش­هاى بزرگى از مناطق این کشور را به تروریست ها رها کرده و خانه امن برای شان به وجود آورده و اکنون زمام امور آن مناطق در دست نیروهاى القاعده و طرفدار طالبان است و پاکستان ادعا می­کند که این مناطق قبایل قابل­اداره نیست.

باور من این است که قابل اداره است و یک حکومت دموکراتیک صادق که در خفا حامی تروریزم نباشد می­تواند بزودی اقتدار دولت و کنترل بر اوضاع را در این مناطق بازگرداند. ما باید در مورد تاریخ و سیاست پاکستان واقع­بین باشیم. در دنیاى متکامل، شاید ارتش در سیاست نقشى نداشته باشد اما در پاکستان بر عکس آن است پاکستان از این جهت متکامل به حساب نمی­آید که نیروهاى امنیتى بخصوص اردو و آی اس آی در پاکستان از اساس به­عنوان نهاد های سیاسى و تعین کننده سرنوشت عمل کرده­اند یا از طریق جنرال­ها به طور مستقیم به اداره امور پرداخته­اند یا به طور غیرمستقیم به دستکارى اوضاع پرداخته و با سرنگونى دولت­هاى دموکراتیک به اهداف خود رسیده­اند این حقیقت به همه معلوم است که طی ۶۴ سال که از عمر کشور پاکستان می گذرد ۳۸ سال آن را نظامی ها حکومت کرده اند می­دانم بعضى از مردم از این که می­بینند براى گذار به دموکراسى و دست کشیدن اردو و استخبارات پاکستان از قدرت دولتی چه چالش های بزرگی در سر راه وجود دارد همه می دانند  رشد فقر و بیکارى به روشنى نشان داده که در غیبت دموکراسى نیازهاى مردم برآورده نمی­شود.

باور دارم تا زمانى که مردم پاکستان بر مداخله اردو و استخبارات در سر نوشت خود خاتمه ندهند و بنیاد گرایی را عامل مشکلات موجود ندانند سرنوشت شان در مخاطره جدی قرار دارد بدون شک افراط گرایان نیز آرام نخواهند نشست به سوء استفاده از این نارضایتى مردم و تبیلیغات زهر اگین ادامه خواهند داد.   حالا هم مقامات پاکستانی و هم بعضی از مقامات افغانی نا آگاه هانه و بدون منطق  استدلال می­کنند که از طریق آتش­بس و پیمان­هاى صلح، می­توان افراطی­ها را به جریان اصلى زندگى مردم بازگرداند و آنان را به میانه­روى دعوت کرد. اما تجربه در پاکستان و افغانستان عکس این استدلال را نشان می­دهد. همه  این آتش­بس­ها و پیمان­هاى صلح،‌ شبه­نظامیان و تروریست­ها را جری­تر و فعال تر کرده است. این حقیقت در هیچ موقعیتى آشکارتر از انتحارات انفجارات در پاکستان و افغانستان به مشاهده نرسیده است که با متعصبان مذهبى نمی­توان هیچ معامله­اى انجام داد.پاکستان در حال حاضر در سر چهار راه قرار گرفته است. موفقیت علیه بنیاد گرایی علامتى پیروزی براى یک میلیارد مسلمان در سراسر دنیاست که اسلام با دموکراسى،‌ مدرنیته و میانه­روى سازگار است می باشد اما اگر پاکستان از گذشته شرم ناک خود عبرت نگرفته باشد بعد از این صادقانه در راه مقابله با تروریزم گام بر ندارد سلاح هستوی آن دیگر محفوظ نبوده آن وقت خیلی دور نخواهد بودکه پاکستان واحد مستقل دارای حاکمیت ملی دیگر در نقشه دنیا وجود نداشته باشد.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا