خبر و دیدگاه

مطالعه تطبیقی سه مفهوم در عصر کرزی

karzai_handspointing

زاویه های پنهان و آشکار روند تحولات سیاسی و اجتماعی در بر گیرنده ء جنبه های قابل توجه بوده این داوری را در اذهان متبادر میکند که گویا تاریخ صحنه ها و سلسله ی از رویداد های تکرار پذیر و مشابه اند که در ازمنه های مختلف به وقوع می پیوندد و بازیگران در صحنه ظهور میکنند که با و جود تفاوت زمان به دوقلو های میمانند که در عصر های متفاوت بدنیا آمده اند.

یکی از این دوگانه های همیشه حاضر تاریخ که از عهد قدیم تا عصر نوین همپای سیر تکامل اجتماعی سیاسی و اقتصادی کابوس آن بشر را در سفر پر فراز و نشیب عبور از مرحله های مغاره نشینی و زندگی قرون وسطای که در آن قالب های که زندگی را ظابطه بخشند نه از لحاظ کیفی و نه از لحاظ شکلی وجود داشته است همرای کرده است اقتدارگرای میباشد که پیشنه های تاریخ آن در دانشواژه های دینی نیز در مظهر سر پبیچی قابیل و دست بردن وی به خون هابیل در سپیده دم حضور انسان در زمین به ثبت رسیده است.

استبداد شخصی به عنوان ویژه گی اصلی انحصار قدرت سیاسی در سایه ی شجره خبیثه ی اقتدارگرای که در دانشواژه های سیاسی نوع از استبداد شناخته شده است با تنومندی مفهوم کهنه اندیشی را با اندیشه های جدید ترکیب نموده است در بسیاری از الگو های شیوه آسیای تولید نظام دیده میشود که با وجود نقش مردم در تبلورمیزان مشروعیت نظام فرد و یا گروهی بر مبنای باور های منبعث از فرهنگ استبداد زا خود را جانشین قانون مدنی دیده در موارد به همکاری ” قبیله ” و ” دانش مذهبی ” و یا ” مقام های مذهبی ” که به نظر متفکر بزرگ فرانسوی منتیسکو صاحب اثر نام دار ” روح القوانین ” و کواکبی مولف کتاب ” طبائع الاستبداد” از نیرو های اسبتداد بشمار میروند نقش سلطه را ایفا میکنند مسلما مولفه های چنین نظام بر پایه های گرایش اقتدارگرای, وفاداری سیاسی که اغلب قومی و محلی بوده, بی اعتمادی سیاسیء ایجاد شکاف فرهنگی میان مردم سیاست تفرقه افگن حکومت کن و اعطای مناصب براساس میزان اطاعت استوار میباشد. فرد که در راس یک چنین نظام قرار میگیرد هیچگونه تعهد و مسوولیتی دربرابر ملت ندارد و قانون و مقررات تا زمان نافذ میباشد که مصلحت نظام در آن نهفته باشد و هر لحظه ممکن است ظابطه ها زیر پا گذاشته شوند و قوانین دیگری موازی با قوانین شناخته شده در جامعه گردن بر افرازند.

کشور های مثل افغانستان که در ازمنه های متفاوت و حال با چنین بیماری و عارضه ی گریبانگیر بوده اند از سپیده دم تاریخ دست یابی به فناوری و رسیدن به معیار های جامعه مدنی در وضعیت ثابت و بدون تغیر باقی مانده زندگی نباتی و زراعتی را تا عصر ما پایدار نگاهداشته اند.

قواعد و اصول رویه های سنتی حکومتی حاکم و شیوه فرمانروای در افغانستان در نظام های مختلف با هویت ها ی متفاوت ماهیت اقتدارگرایانه ی خویش را تاکنون حفظ نموده تاسیس احزاب سیاسی و افزایش عناوین مطبوعات وتدوین قانون اساسی گنگ که هیچ مرجعی قادر به تفسیر آن هنگام بروز بحران های قانونی نمی باشد منحیث ابزار فشار واستفاده به عنوان سیاست نو گرایانه بخاطر تداوم روند کهنه دنبال شده است که با زیرساخت های واقعی اجتماعی کاری نداشته است و جهت ملموس شدن مطلب این نوشته نظام فعلی افغانستان را در قالب سه مفهوم استبداد, اقتدارگرای و نو سازی مورد ارزیابی قرار میدهد.

استبداد

استبداد در لغت به معنای تنهای در رای تنهای در کار و فرمانروای بدون مشورت قوه مقننه آمده است شیوه حکومت داری که میتوان آنرا بر کلیه ی نظام های گذشته و حال افغانستان اطلاق نمود با و جود اینکه از آغاز قرن بیستم تاحال بساط بسیاری از حکومت های استبدادی و اقتدار گرا برچیده شد اما در افغانستان در صورتها و عنوانهای مختلف ادامه یافته است استبداد که در عرف متون سیاسی بخود رای و خود کامگی تعریف شده است دارای شکل و صورت مشخص نیست بلکه نحوه خاص از اعمال قدرت است که ممکن است در هر نظام بدون در نظرداشت هویت آن اتفاق افتد بخاطر روشن شدن وجود ریشه ی استبداد در نظام سیاسی فعلی افغانستان میتوان به تقلب گسترده در انتخابات اخیر ریاست جمهوری کشور اشاره نمود اعلان پیروزی آقای کرزی در میان موج اعتراضات مردمی و سازمان های حقوقی نسبت به سازماندهی تقلب در انتخابات خود کامگی و جنبه ی کیفی استبداد را که در نظام جمهوری افغانستان رخنه نموده است به صحنه میکشد.

امانوئل کانت فیلسوف مشهور آلمانی به این عقیده است که باید ( جوامع برحسب کیفیت حکومتشان مورد ارزیابی قرارگیرد نه شکل آن و از این لحاظ حکومت ها را تقسیم نموده است ) اهمیت کیفیت حکومت را به مراتب بیشتر از شکل آن میداند الکسی دو توکویل نظریه پرداز و متفکر قرن نوزدهم فرانسه نیز دیدگاه مشابه با امانوئل دارد دو تو کویل به این نظر است که ” اگر نظام های دموکراسی فارغ از هر قید و بندی بحال خود رها شوند راه استبداد را باز خواهند گشود خواه استبداد فرد بر همه و یا استبداد اکثریت بر اقلیت و یا استبداد همه بر همه”.

نظام سیاسی فعلی افغانستان براساس تلقین سنت های استبدادی که فرد بر خواسته از متن قبیله ی بر تر باید در راس اهرم حاکمیت سیاسی قرارگیرد پی ریزی شده است عارضه های تضعیف اعتماد ملی, تقویت درون گرای, گسترش فساد اداری, زور گوی و قانون شکنی را بر جامعه تحمیل نموده است که در تحلیل استبداد شناسی از افرازات نظام های استبدادی تشخیص شده است.

آفت فرهنگی که در سایه ی حکومت فعلی افغانستان روابط گفتمانی در جامعه را دچار اختلال جدی نموده از سلوک اقتدارگرایانه نظام نشات میگیرد که به اتکای راهکار تفرقه افگن حکومت کن وحدت ملی را تحت الشعاع قرار داده است این امر نیز از خصوصیات نطام های استبدادی بشمار میرود که با برهم زدن رابطه ها انگیزه ی تغیر وضعیت حاکم را در میان مردم زایل می نماید.

اقتدارگرای

اقتدارگرای در دانشواژه های سیاسی نوع گرایش مدیریتی در اداره امور کشور تعریف گردیده است که بیانگر عدم مشارکت عنصر مهم مردمی در سیاست گذاری های کلان دولتی بوده نظر خواهی از مردم مذموم و منکر پنداشته میشود و از نظر روان شناختی اقتدارگر نظیر آنچه که ما در نظام فعلی افغانستان شاهد آن هستیم بخاطر احتکار سلطه مراکز قدرت را میان حلقه های اطاعت پذیر پیرامونی پخش میکند و قدرت معمولا در دست گروهی کوچکی از پیشوایان و یا بستگان مذهبی و قبیله ی قرار میگیرد.

در تحلیل نظام های اقتدارگرا باید میان واژه های اقتدارگرای و اقتدار تفکیک قایل شد این دو واژه از لحاظ معنا مفاهیم کاملا متفاوت از هم را افاده میکنند اقتدار صفت ممتاز در مدیریت است و در ارزیابی نظام های سیاسی وجود اقتدار بیانگر میزان مشروعیت آن شناخته میشود زیرا ( اقتدار عبارت از نوع سنخ فرعی قدرت است که افراد با طیب خاطر از فرامین اطاعت میکنند چه در اینجا قدرت را دارای مشروعیت میدانند).

نظام های اقتدارگرا از آنجای که توجه به خواسته های مردم ندارند همواره در سطح سیاست گذاری دچار بحران مشروعیت میشوند و بی توجهی نظام کنونی کشور به خواسته ها و باور های جامعه ی ” کثیرالقومی”افغانستان که بحران مشروعیت را در برنامه های دولت پدید آورده است زاده سایکولوژی سیاسی اقتدارگرایانه دولت است.

نوسازی

نظریه ی نو سازی به مفهوم انکشاف اقتصادی و دگرگونی بنیادی در خلاقیت های تولیدی جامعه از تجربه آمریکا پس از جنگ دوم جهانی بهره جسته است و بسیاری ها در کاربرد نظریه ی نوسازی توجه کافی به تاریخ نمیکنند مکتب نوسازی را در بعد های مختلف آن میتوان محصول سه رویداد مهم پس از جنگ دوم جهانی بشمار آورد نخست رویداد ظهور ایالات متحده منحیث ابر قدرت در پی تضعیف فرانسه و بریطانیا که ایالات متحده قدرتمندانه از عرصه ی جنگ پا بیرون گذاشت و با اجرای طرح مار شال برای اروپا به رهبر جهانی مبدل گردید واقعه ی دوم گسترش کمونیزم و رویداد سوم تجزیه ی امپراطوری های استعمار اروپا در آسیا, افریقا و امریکای لاتین که موجب ظهور دولت های جدید گردید.

اما در این نوشته منظور از نو سازی ریخت جدید نظام سیاسی افغانستان است که با آرایش ظاهرا دموکراتیک و حق رای دهی در واقع گرایش به سمت نهادینه سازی شیوه های کهن حکومت داری در قالب های جدید داشته و آقای کرزی را در دایره ی قرار داده است که کلیه ی نقطه های ارتباط به آن وصل میشود.

خلاصه آنکه نظام فعلی افغانستان با هر معیاری که ارزیابی و سنجیده شود به روایت آنتونی پارسونز* در باره شاه ایران که میگوید: ” شخصیت شاه به معنای رژیم بود پادشاه و کشور معنای مترادف را افاده میکردند ” در مورد آقای کرزی صدق میکند.

 

 

______

* آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در ایران زمان شاه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا