خبر و دیدگاه

موج جدید جنبش های روشنفکری افغانی در فیس بوک

facebook

 

زمانیکه در رسانه های چاپی و  الکترونی نظر انداخته شود صد ها عنوانی  می یابیم که بموضوعاتی نظیر مدرنیته، خشونت  های افزاری و هنجاری، و پیوندهای مرتبط به دیموکراسی می  پردازند و صد های دیگر بموضوعاتی نظیر مسأله آزادی بیان، حقایق درناک پشت پرده سیاست جاری، گفتگو های روشنفکری  مخصوصاً در  روزنه های الکترونی (نمایه ها) انتشار می یابیم که هم جالب و هم و قابل دقت می باشند که گردانندگان این صفحات را میشود روشنفکران نوع جدید نامید.

و اما موج جدید روشنفکری  افغانستان مختص میشود به جوانانیکه  در ظرف ده سال اخیر در حیات سیاسی و یا دیموکراسی ایکه بعد از جنگهای داخلی از اثر نشست بن و ترتیب قانون اساسی و حکومتهای پشت بر پشت آقای کرزی بمیان آمده اند . قسمیکه دیده می شود جوانان روشنفکر  افغانستان که  در خانواده  های جنگ دیده و یا هم مهاجر شده به سایرکشور ها به رشد فکری خود  رسیده اند در هر سطری از افکار نوشته شده شان  سرکوفتگیهای اجتماعی ضد بشری ، نا بسامانیهای  گسترده محلی ، بعضاً  تشوشات اسفناک و درد گستر ،دماغ این  جوانان را گاه بگاه  مصروف و مصدوم  میسازد . زیرا متل مشهوری در افغانستان وجود دارد که میگویند آب از روی  کاسه خورده  میشود همینطور دیموکراسی که متضمن آزادی قلم  ، مطبوعات ، اندیشه و بیان است در محور  موج جدید روشنفکران افغانستان  باز تاب فزاینده و گاه گاه سیر آشفته ای نیز دارد . با بیان این مطلب میخواهم بگویم که یک نوع درونگرایی و ظهور خشونت  های تفکری و لفظی در آثار این  اندیشمندان جوان  مع الاسف بمشاهده میرسد که  موضوعات را در چهارچوب  روشنفکری در نهایت عجله و شتاب و خشونت لفظی در نوشتار می آورند . همین امروز در  نمایه  ها یا فیس بک  دو سه  سلسله گفت و شنود های  از  روشنفکران و جوانان افغان که دسترسی به امکانات انترنتی دارند و اغلباً  در کشور های اروپائی  زیست دارند  چند موضوعی را بسیار شتاب زده و عجولانه  مطرح کرده اند که من بعضی از آنها را تصریح میکنم: طرح موضوعی از طرف جوانان روشنفکر در انگلنددر نمایه یا فیس بک بنظر نظر می رسد به این عنوان که «کرزی برود» وقتی به درون مایه پیمامها توجه میشود اکثراً آگنده از تشوشات قوم گرایانه و خصومت  های آشکار و سر خوردگی های مهاجرتها و مشکلاتیکه در درون وطن  جوانان بآن مصاب هستند و همچنان نتیجۀ چند عامل بزرگ تاریخی  اجتماعی است ؛ نخست پایان جنگ سرد و فروپاشی دکتورین سیاسی   سوسیالیزم دیموکراتیک و دوم پیشگامی جنگ های تباه کن قومی و منطقوی و تباری  در شرق و غرب و شمال و جنوب کشور و سهم فعل و انفعالات سیاسی  بعد از جنگ سرد که ساختار های سیاسی، فرهنگی جامعه افغانستان را بدنبال هرج و مرج  قبلی ، باعث آشفتگی ارزشی و خلۀ بشر شناسانه است که در جامعه ما  ریشه می گیرد. شکست سیاسی و نظامی حزب دیموکراتیک خلق و دولت آن و بعداً انارشی ایکه از آغاز حکومت اسلامی ،افغانستان را به سخت ترین میدانهای نبرد قومی و عشیره وی و سمتی  تبدیل کرد شور و هیجانات انترناسیونالستی کار گری و  راست عقیدتی ای که  مردمان  کشور مان از احزاب راست اسلامی داشتندفرو کش کرده یک نوع روحیه  ضعیفی را بین اقشار مردم اهم از روشنفکران  و حتی نخبگان جامعه ایجاد کرد که تا هنوز نه جوانان و نه روشنفکران دور گذشته نتوانسته اند از این بیحالی سیاسی و اجتماعی فراز آیند. آنچه مایه تأسف و شکست گردانندگان تاریخ را در کشور ما  فراهم ساخته است  موضوع بی تفاوتی در حیات اجتماعی و پرداختن به زندگی شخصی و بی ارزش  شمردن  نظامهای اجتماعی ای  است که تا بحال  دنیا بر آن پایه استوار است که این بحث باعث کشته شدن و یا فقدان احساس وجدانی در برابر  ماوا و جایی که ما زندگی میکنیم  گردیده است.

حال با تغیراتی که در جامعه مصر تونس و بعضی از کشور های حاشیه خلیج رو نما گردیده است جوانان ما را احساساتی ساخته است  که یک شبه قهرمان شدن و بدنبال آرمانهای که سالها در ذهن خود از دنیای مدرنیته را پرورش داده و اکنون می بینند که جامعه و دولت مردان شان فاقد این ارزش ها هستند  میخواهند آشفتگی های سیاسی  را که از نیم قرن به اینطرف جامعه را نا برابر ساخته است مبارزه  و مقابله نمایند اما قسمیکه دیده می شود روشنفکران موج جدید ما بعوض اینکه در رویا روی شدن با واقعیت ها و پرسشهای پاسخ داده نشده که تاریخ این کشور و پستی و بلندیهای سیاسی آن در جلو پای نسل جدید  روشنفکران  افغانستان  قرار داده و بر عکس آن مسأله توضیح و تشریح وقایع تاریخی که بنا بر ضرورتهای توجیه یی تاریخی و یا حکمی فرا تاریخی می بایستی صورت می گرفت، صورت نه بسته است . و چیزی که  نهایت برای روشنفکران نسل جدید ضروری است رهایی یافتن شان از تابو ها و تعصباتی  است که سابقه  بسیار طولانی دارد که همچو کابوسهای هولناک بر وجدان شور بخت روشنفکران نسل جدید افغانستان سنگینی داشته است به حدی که  عملاً ما شاهد دشنام رکیک یک  گروه به گروه دیگر در نمایه  های فیس بوک میباشیم که نهایت  ناراحت کننده است.

آنچه که در این مرحله مهم جلوه میکند ، دفاع کردن از حقیقت روشنفکری است  نه  پشتیبانی کور کورانه از اندیشه ، ارمان  حزبی و یا آموزه ای که جز مرگ و دروغ ارمغانی برای کسی نخواهد داشت.

ولی بسیاری از اندیشمندان و روشنفکرانی که در دوره  شروع نیمه دوم قرن بیستم در افغانستان ظاهر شدند توانسته بودند بگونه ای خود را از تعصبات قومی و ایدیالوژیک رها سازند و در نزد  آنها پرسش های در مورد هویت و تاریخ سیاسی کشور شان به مراتب مهم تر  از دادن  پاسخ  های از پیش تعین شده در باره این مسائل بود که انهم بیش نپائید و روشنفکران ما در دهه ۱۹۷۰ میلادی به تقلید کورکورانه  پیرو اندیشه  های مارکسیستی و لننیستی شده طوطی وار آثار حرب کمونست روسیه و اندیشه  های مائو ستنگ را از بر میکردند که در نتیجه در یک کودتای غافلگیران به تبانی این اقشار در عمق دایره مصیبت  سیاسی و اجتماعی غوطه ور شدند که نتیجه  آن به درازا کشیده شدن  وضعیت ثبات در کشور تا حال میباشد.

اما امروز صفحه از تاریخ روشنفکری  نسل جدید در افغانستان تغیر  خورده است و بحث هایی چون دیموکراسی ، سنت و مدرنیته و جهانی  شدن اقتصاد و ساست جایگزین مضامین و مفاهیمی چون  باز گشت بخویش، دکاتاتوری پرولتاریا ، انقلاب کارگری ، و ماتریالیزم تاریخی شده اند. امروز اکثر  جوانان ما باید تشنه شناخت و معرفت باشند و در پی درک عمیق مطالب علمی و فلسفی جهان باشند . نسل جدید  روشنفکری در افغانستان  شاید  بتوانند  پیامهای روشن و شفاف به جوانان و علاقه منداندر سراسر کشور و جهان ارائه بدارند ؛ معرفی دقیق ودرست رویداد ها و داده  های امروزی جهان است که از طریق طرح  روشن اندیشیدی در مورد واقعیت اندیشه ها میباشد  که این خود یک نوع هنر دفاع از حقیقت   در شرایطی است که دروغ و کذب خود را در چهره سیاست  به شهر وندان معرفی میکند زیرا همه چیز  رنگ بد سیاسی بخود میگیرد و سیاست بمعنای واقعی کلمه از محتوی اصلی خود خالی میشود   و در همچو حالات وظیفه روشنفکر در دفاع از حقیقت شروع می شود و در برابرکذب و توقف حرکت های دروغین ، معنای واقعی سیاست را به مردم عرضه میدارند.

دفاع روشنفکران از گستره همگانی بمعنای دفاع از تجربه آزادی  در حیات سیاسی است . این تجربۀ آزادی فقط در فر آیند گفتگویی صورت می گیرد که در آن عقاید گوناگون و متفاوت با یکدیگر رو به رو گردند.حفظ و تحکیم ساختار کثرت گرا و گفتگوی گسترۀ ی همگانی از وظایف مهم موج جدید روشنفکری در افغانستان است . چرا که مسألۀ روشنفکری حاکمیت از طریق تحمیل آیده ها و هنجار های مطلق  ابطال نا پذیر بر جامعه  نیست ،بلکه تأکید بر ماهیت حقیقی دفاع از حقیقت است . زیرا دفاع از حقیقت  دفاع از تک  گویی ، تن پنداری ، و تک اندیشی نیست . طرح پرسش حقیقت در برابر دروغ و کذب ، طرح پرسش  چند صدایی است  بقول آنا ارنت : «سیاست فضایست  که انسانها بر یکدیگر ظهور می یابند ، یعنی به عبارتی در عمل با یکدیگر شریک می شوند. بهمین جهت است  که برای ارنت ، بر خلاف کارل اشمیت ، موضوع اصلی سیاست برخورد میان دوست و دشمن  نیست ،بلکه سیاست  نتیجه کنش جمعی  شهروندانی است در گسترۀ همگانی که در کنار یکدیگر قرار می گیرند.تنها در گشایش چنین جهان مشترکی است که ما میتوانیم دو باره معنای فردیت از دست رفتۀ خود را باز یابیم . آنجا که شر سیاسی  میتواند ما را تبدیل به افراد موهوم و بی معنا کند.»[۱]

شاید وقت آن رسیده باشد که موج جدید  روشنفکری ، پاسخ  های از پیش تعین شده را کنار نهد ، خود برای خود  تبدیل به  پرسش فلسفی شود؛  باز گشت به این  پرسش سقراطی که «خودت را بشناس»برای روشنفکر جوان  افغان که امروز در عرصۀ تفکر گام  می نهد به این معنی است که سرنوشت او را هیچ وصیت نامه ای از پیش تعین نکرده است . روشنفکران این نسل مسئولین تاریخی ای هستند که خود میتوانند بازیگر آن باشند و این به مفهوم بها دادن زیاد به این  نسل نیست بلکه تأکید بر مسئولیتی است که امروزه  همۀ ما در برابر شکنندگی تجربه سیاسی در افغانستان  قرار داریم و «اشاره به این امر که هدف باز کردن چشمان شهر وندان است  نه کور کردن انها . آن زمان که در تاریخ خود بیاد داریم که روشنفکرانی  فکر میکردند با کور کردن و یا میل کشیدن چشمان شهروندان به روند تاریخ کمک کرده اند. »[۲]

ادامه دارد.. 
___
[۱] – موج چهارم ، رامین جهانبگلو، ترجمه منصور گودرزی، تهران ۱۳۷۸،ص ۵

[۲] – تاریخ افغانستان افغانستان در مسیر تاریخ ، کور کردن زمانشاه و  وزیر فتح  خان.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا