“نوروز” پیشینه ی کهن در سرزمین ما دارد و تأریخ این رسم باستان به روزگاران دور می رسد.
با توجه به این که این عنعنه ی فرهنگی کهن در تأریخ و باور های آریایی های قدیم و مردمان این سرزمین ریشه دارد، در دوره ی حاکمیت طالبان، شهروندان کشور ما از برگزاری جشن نوروز و بزرگداشت از آیین های نوروزی منع شده بودند.
بربنیاد اهمیت فرهنگی و تأریخی این رسم کهن، گفتگویی را با “جاوید فرهاد ” شاعر، منتقد و پژوهشگر معاصر افغانستان در باره ی نوروز، اهمیت آن و بازتاب این آیین باستانی در آیینه ی شعر شاعران انجام داده ام که می خوانید:
آقای فرهاد، می شود کمی در باره ی پیشینه ی فرهنگی و تأریخی نوروز باستان به گونه ی فشرده گپ بزنید؟
فرهاد: بسیار سپاسگزارم که به مسأله ی مهمی اشاره کردید.
نوروز یکی از آیین های معتبر در فرهنگ ماست که پیشینه ی تأریخی آن، بر می گردد به هزاران سال پیش از امروز. به روایت پیشینیان (از جمله فردوسی) برگزاری جشن نوروز و بزرگداشت از این روز خجسته، برابر است با مراسم تاج پوشی جمشید یا (یما) نخستین شهنشاه آریایی.
فردوسی در این باره گفته است:
“به”جمشید” ” برگوهر افشاندند + مرآن روز را روز نو خواندند
سرسال نو، هرمز و فرودین + برآسوده از رنج تن، دل زکین”
که بی گمان، اشاره یی است به پیشینه ی تأریخی نوروز باستان و پیدایش آن.
ولی استاد می شودگفت چه حادثه یی افزون بر مراسم تاج پوشی “جمشید” در برگزاری و گرامیداشت از نوروز،سبب پیدایی این جشن ویژه (نوروز) شده است؟
فرهاد: زنده یاد استاد “عبدالاحمد جاوید” از پژوهشگران بزرگ کشور در کتاب مشهور”نوروز خوش آیین” روایت جالبی در مورد انگیزه ی پیدایش نوروز دارد. استاد جاوید می نگارد: ” در این روز (نوروز) جمشید به جنگ دیوان شتافت و آن هارافرمانبردارخودساخت.جمشیددراین روزبرتختی نشست که آن رادیوان می بردندوباآن به یک روزه راه را از دماوند به بابل پیمود. مردم در تعجب شدند و آن روز را جشن گرفتند. پس از جمشید شاه، سال به سال بر اهمیت و فراگیری نوروز افزوده شد.”
روایت های متعدد دیگر پژوهشی و اسطوره یی نیز در پیدایش نوروز وجود دارد که برای جلوگیری از درازی سخن،ازآوردن آن ها اجتناب می کنم.
نگاه شاعران زبان فارسی در باره ی نوروز و بزرگداشت از جشن نوروز چه بوده، کمی در این باره هم گپ بزنید؟
فرهاد: سخنوران متعددی در ستایش و پاسداری ازنوروزوآیین های نوروزی شعر گفته اند که به گونه نمونه به چند تای آن ها اشاره می کنم:
یکی از این شاعران بزرگ “منوچهری دامغانی” است که در ستایش از نوروز گفته است:
“نوروز بزرگم، بزن ای مطرب، امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز”
خیام نیز رباعی زیبایی دارد که بیتی از آن چنین است( و بسیار معروف نیز است):
“برچهره ی گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است”
و “حزین لاهیجی” نیز گفته است:
“رسید موسم نوروز و روزگار شگفت
فرخنده گل شادی، بهار گذشت”
“فرخی سیستانی” نیز از شمار سخنورانی است که چکامه ی زیبایی در ستایش از بهار دارد و در بخشی از آن به نوروز نیز اشاره کرده است:
“بدین شایستگی جشنی، بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هرروز جشنی باد و نوروزی”
و “قاآنی” افزون برستایش از نوروز،درباره ی “هفت سین” که یکی از آیین های نوروزی است، بیت بسیار جذابی سروده است:
“سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گونباشد هفت سین رندان ُدرد آشام را” .
اما فکر نمی کنید که نگاه سخنوران معاصر به موضوع نوروز و پرداختن به آن کمرنگ بوده است، علت این “کمرنگی” و “بی تفاوتی” به نظر شما چه بوده است؟
فرهاد: مسأله “کم رنگی” درمورد این مسأله را می پذیرم؛ اما “بی تفاوتی” رانه؛ زیرا شاعران معاصر حوزه ی زبان پارسی از جمله: استاد خلیلی، ملک الشعرا بهار، شاملو، فروغ، اخوان ثالث، نعمت آزرم، قهار عاصی، بانو گلرخسار و شمار دیگر در برخی از سروده های شان نوروز را گرامی داشته اند.
اخوان ثالث می گوید:
“عید آمد و ماخانه ی خود را نتکاندیم + گردی نستردیم و غباری نفشاندیم”
استاد خلیلی نیز می گوید:
“گویید به نوروز که امسال نیاید + در کشور خونین کفنان ره نگشاید
“قهار عاصی” نیز سروده است:
از “جلگه ی نور و علف، از چشمه ساران آمدی + ای ابر نوروزی من، لبریز باران آمدی”
“گل رخسار” سخن پرداز تاجیک درباره ی نوروز{ودرپاسخ به شعراستادخلیلی} گفته است:
“گویید به نوروز که هر سال بیاید + ازآیینه ام زنگ جراحت بزداید
نعمت آزرم ازشاعران معاصر در ستایش از نوروز نگاه جالبی دارد:
“نوروز” خوش آمدی صفا آوردی + غمزخم فراق را دوا آوردی”
با توجه به اشاره هایی که در بالا شد، همه بازگو کننده ی میزان توجه شاعران معاصر به مسأله ی نوروز است؛ اما باید گفت که این همه میزان توجه، در مقایسه با نگاه شاعران گذشته کمرنگ است و انگیزه ی این کمرنگی، کم توجهی شاعران معاصر (به ویژه در سه دهۀ اخیر در افغانستان) که بیشتر ناشی از “روزمره زده گی” و چالش های اجتماعی – سیاسی است.
با سپاس ازشما؛ می شود در پایان این گفتگو از چند تا عنعنه ی نوروزی که در گذشته ها و تا حدی اکنون هم وجود دارد، نام ببرید؟
فرهاد: نخست از همه، یکی از رسم و رواج هایی که بسیار در هنگام نوروز هم در گذشته و هم اکنون در افغانستان وجود داشته و اکنون تا حدی موجود است، تهیه ی سفره “هفت سین” است.
هفت سین عبارت است از سبزی(سبزه)، سرکه، سمنک(سمنو)، سیب، سیر، سمارق و سنجد است که هر یک، نماد یا نشانه ی چیز مثبت است.
رسم دیگر، تهیه ی”میوه ی تر کرده در آب”است که در روز های نوروز، آب آن با میوه اش یکجا خورده می شود.
شمع افروختن در شب سال نو، عنعنه ی خانه تکانی در آستانه ی فرارسی نوروز، میله ی سمنک، سبزه کوبی، میله ی گل سرخ، و دیگر رسم رواج های نوروزی از شمار عنعنه هایی است که در سراسر کشور ما ( به ویژه در کابل و بلخ باستان) هنوزهم اجرا می شود.
تشکر می کنم از این که فرصت دادید با شما گپ و گفتی در این زمینه داشته باشم. ایام به کام تان!
فرهاد: از شما نیز سپاسگزارم. هر روز تان نوروز باشد و در پایان این که:
“گر جامه به جان ز معرفت نو گردد
هرروز به دل، نشاط نوروز بود”.
Euromarchais dit :Merci pour votre défense de la liberté d'expression malgré les désaccords que vous pouvez avoir avec les sites nommés, ce geste urbain vous honore.Le site marche à nouveau, beaucoup se sont disct&eacure;dités à se réjouir de sa disparition: belle illustration du pluralisme prôné par ces merdiacrates…