خبر و دیدگاه

“گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی”

hekmatyar6

 

شعر هذا که از سروده های شاعر گرانمایه و با احساس کشور زنده یاد “عبدالحی شبگیر” میباشد و اولین با در سال ۱۹۹۲ از طریق جریده افغانستان و مطبوعات جهان بنشر رسیده، یعنی در زمانیکه بیدادگری های گلبدین طوفان کرده بود و تا آن زمان کمتر نشرات، روزنامه ها جراید و دیگر نشرات داخلی و بیرون مرزی به استثای نشریه های مربوط “شورای نظار” جرئت میکردند، تا از اعمال شوم وی پرده برداری نمایند.

تکرار نشر این شعر بی مانند از یکطرف کمترین ادای احترام و یاد بود از شاعر فرزانه ما بوده و از سوی دیگر به عنوان تکرار احسن به مثابه کمترین جواب دعوت این نوکر بیگانه که به بسیار پررویی خود را جرئت داده تا باز هم با مکر و فریب در بین مردم نفاق افگند میباشد. 

 

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

یکطرف دعوای کرسی ریاست میکنی

یکطرف آهنگ قتل عام ملت میکنی

یکطرف آیات قران را تلاوت میکنی

هر چه میخواهد دلت از بهر ملت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

تیر های آتشین با لای مردم ریختی

بمب های بی هدف ،بیجا وسرگم ریختی

خون خلق بیگناه را بی ترحم ریختی

زهر بغض خود برون چون مار و گژدم ریختی

سخت میرنجی اگر گویم رزالت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

سنگ و چوب و آب خاک شهر خونین کرده یی

بام و در را یک قلم از خون رنگین کرده یی

اندرین فن سبقت از یاران پیشین کرده یی

این عجب  کاین کار ها از خاطر دین کرده یی

قتل مردم را به عنوان عبادت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

خانه خانه شاهد آثار ویرانی توست

کوچه کوچه ماتم از اعمال انسانی توست

خود پسندی جوهر احساس وجدانی توست

قتل و غارت نقطه اوج مسلمانی توست

دایمآ با خون مظلومان طهارت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

پیش تو فرقی میان خون و اب جوی نیست

قیمت آنان نزد تو بقدر موی نیست

گرک هم مانند تو درنده و بد خوی نیست

ما دعا گوی تو هستیم  هیچ کس بد گوی نیست

از خدا بیزارو با شیطان رفاقت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

ازبک پشتون و تاجیک فرقه سازی کرده یی

با کتاب و مکتب و اسلام بازی کرده یی

رنگ رنگ کسب وقارو سر فرازی کرده یی

تا مقامات ولایت پا درازی کرده یی

میرسد روزی که دعوای نبوت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

خون آدم پیش تو آب کثیفی بیش نیست

در نگاهت مرد و زن مور ضعیفی بیش نیست

وحشت و ویران گری جرمی خفیفی بیش نیست

بچه شیطان ترا ماده حریفی بیش نیست

زانکه دست اویز کار خود شریعت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

دل زدستت تا که خال و خط دنیا برده است

عقل و هوش و علم و فهم را یک جا برده است

دین  وایمانت نپنداری که تنها برده است

آدمیت را هم از دست تو جا برده است

بسکه در وحشی گری خویش جرات میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

بر تو میزیبد اگر لاف لپ و جپ میزنی

هر قدر از طول و عرض خویش گپ میزنی

اینکه در وقت ضرورت خویش را خپ میزنی

یا خود را از کنار راستی چپ میزنی

نوع دیگر گو یا ابراز مهارت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

در فنون کشت و خون بسیار لایق بوده یی

بی غم از درد سر مخلوق و خالق بوده یی

در سر اندازی تو دارای سوابق بوده یی

رهبر دزد و اوباش و منافق بوده یی

دیگران را اندرین مورد ملامت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

یک درخت از فیر راکتهای تو ایستاده نیست

نیست دیوار و دری کز دست تو افتاده نیست

غیر ویرانی ز خیرات سرت اباده نیست

گرچه ویران کردن یک شهر کار ساده نیست

تو مگر این کار را در نیم ساعت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

تا به اسانی کشی از تیغ پاره پاره را

طرح کردی اختلاف ازبک و هزاره را

غسل خون دادی دیگر این ملت بیچاره را

از وطن نا امید کردی مردم اواره را

کار ها ی در خور تحسین ملت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

یک نفس اواز مظلومان به گوش تو نرفت

داستان کشتن طفلان بگوش تو نرفت

قصه در دادن پیران بگوش تو نرفت

داد و فریاد مسلمانان بگوش تو نرفت

بسکه خون خلق را پا مال شهرت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

همچو کفتر در هوا خود معلق میزنی

در دل از خوشحالی بسیار دمپق میزنی

خون ناحق ریختن را مهر بر حق میزنی

عالمانه بین یک ملت خودت شق میزنی

ابتکار تازه ای در اره وحدت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

سختی تار بروتت در پر جبریل نیست

زور دست  و پای تو در دست و پای فیل نیست

در جهانسوزی خشمت جای قال و قیل نیست

یکسر مو از کمالات تو نا تکمیل نیست

موبمو قانون جنگل را رعایت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

مرد و زن را از وطن اخراج کردی خوب شد

خانه ها را یک بیک تارج کردی خوب شد

پیش تیرت هرچه را آماج کردی خوب شد

زود تر اهنگ تخت و تاج کردی خوب شد

میرود فرصت اگر در کار غفلت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

بسکه دیدم سالها آسان سوگند خوردنت

نیست فرقی در میان نان و قران خوردنت

اینچنین آسان بود خون شهیدان خوردنت

نیست مشکل بعد از این مال یتیمان خوردنت

زانکه از غارت گری احساس لذت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

کو چه کو چه لاشه انسان فراهم کرده یی

خانه خانه رنگ رنگ از خون ادم کرده یی

پیکر ملت ز بار کشت و خون خم کرده یی

کار بر بادی کشور را منظم کرده یی

میکشی وزنده می سوزانی قیامت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

عاقلانه تا  که تیغ زور گویی اختی

بی هراس و با شهامت قتل عام انداختی

مشفقانه بر سر مردم قیامت ساختی

گردن خود را پیش (کرین کار) افراختی

هر رقم خواهد دلت مشق سیاست میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

رحمت حق کرده است بر دست و پای تو نزول

دوستی بسیار داری با خدا و با رسول

بندگی و نذر و قربانی و خیراتت قبول

یک مسلمان نیست از رفتارت ملول

دسته دسته خلق را راهی جنت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

راست گویم تا که تیغ مامون کردی بیرون

داد و فریاد از نهاد مرد و زن کردی بیرون

نام صلح و امنیت را از وطن کردی بیرون

عاقبت مافی الضمیر خویش کردی بیرون

که بطور مستقل شوق زعامت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

حق مردم را بنام خود مسجل کردنت

مرحبا ایینه وجدان و صیقل کردنت

نور ایمانت و سر تا پای بل بل کردنت

نیست بی جا دعوی چوکی اول کردنت

انی تویی اخر که ترک شان و شوکت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

مهربانی های تو از حد فزون شد یا نشد؟

از در هر خانه جوی خون بیرون شد یا نشد؟

در دماغت شورش گرم جنون شد یا نشد؟

مرد  و زن قربانی طوفان خون شد یا نشد

با کی خالی بار زنبیل خجالت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

چور وغارت را کمال کامرانی گفته یی

قتل و وحشت را نشان قهرمانی گفته یی

ننگ و ذلت را نمود زندگانی گفته یی

عقل و منطق را دلیل ناتوانی گفته یی

و قت خود را صرف انواع نصیحت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

چیست پیشت آدمیت معنی بیگانه ای

با خد ا میثاق بستی خرمن بیدانه ای

عدل و تقوا از روایات کهن افسانه ای

بو علی وقت باشد پیش تو دیوانه ای

همره روح الامین گویند صحبت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

پیش تو دیوار مسجد پایه پل دشمن است

در نگاهت مرد و زن از جز تا کل دشمن است

هر که نبود عاشق چور و چپاول دشمن است

خوب میدانی که خلق شهر کابل دشمن است

زان سبب بوده که بمباران به شدت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

جان فشانی در ره اسلام کردی واه واه

زیر آتش کوچه را تا بام کردی واه واه

منهدم دیوار های خام کردی واه واه

پخته کاری های خود اعلام کردی واه واه

رنج ملت میکشی بسیار طاقت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

با م و در از تو زیر و زبر شد یا نشد ؟

مکتب و بازارو مسجد زیر و ر شد یا نشد؟

کشور ویران ما ویرانه تر شد یا نشد؟

فرد فرد شهر کابل در بدر شد یا نشد؟

بهر خود جمع آوری اسناد شهرت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

سینه انصاف را با تیر همت دوختی

آتش آشوب را مردانه وار افروختی

از شفقت کودکان را زنده زنده سوختی

بارک الله این مساوات از کجا آموختی

مرد و زن را عادلانه یکرقم لت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

آنچه گویند از جهنم شمه خوی تو است

آیت قهر خدا نقش لب و روی تو است

خوابگاه مادر ابلیس پهلوی تو است

روز و شب شبگیر پیچاره دعاگوی تو است

راست در دوزخ روی روزیکه رحلت میکنی

گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

 

 

___

در همین زمینه:

پیام برادر حکمتیار به مردم مؤمن پنجشیر و هزاره

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا