خبر و دیدگاه

“نصیر الله بابر” با اندیشه هایش رفت

naseerullah_babur

 

کار نامه های “نصیر الله بابر” علاوه از محل زیست و وظیفه در صفحات سیاه و تاریک تاریخ کشور ما باقیست، اما او با اندیشه های و آرزو های نا تمامش نسبت به افغانستان جهان را وداع گفت حال میگویم این اندیشه های منحصر بفرد از شخصیت افغان دشمن چون او بود که با خود برد امید بکسی دیگری به میراث نگذاشته باشد.

بلی نصیر الله بابر جنرال متقاعد پاکستان تبار کار نامه های نهایت فاجعه آمیز در پاکستان وکار روائی های آتش افروز در افغانستان. بابر در سال ۱۹۲۵ میلادی در اسماعیل خیل چهار سده پیشاور که حال بنام پشتون خواه یاد میگردد دیده بجهان گشود. او نظامی تربیه شد و اما در انتخاب سیاست خلاف سائر اقوامش  که در تشکیلات سیاسی قومی عوامی نشنل پارتی وپشتون خواه جمع گردیدند اصالت پنجابی را پذیرفت ودر حلقه حزب مردم پاکستان برهبری ذوالفقار علی بوتو در آمد. او علاوه از مشاغل نطامی در پست های سیاسی ملکی نیز ایفای وظیفه نمود. او از افراد خیلی نزدیک به ذولفغار علی بوتو شمرده میشد  مشاور خاص صدر أعظم وبعد مشاور ارشد نظامی ومتعاقباً در دورۀ صدارت خانم بینظیر بوتو در حالیکه بیشتر از شصت سال عمر داشت بحیث وزیر داخله پاکستان ادای مسئولیت نمود. بابر در زمان تصدی وزارت داخله پاکستان اجرای عملیات خشونت بار وخونین را در پاکستان و افغانستان به عهده گرفت. حزب مهاجر قومی را که با سیاست های خانم بوتو مخالفت داشت با صدور فرمان باضربات خونبار در کراچی خاموش ساخت وچشم آزمندی آن به خاک افغانستان نیز دوخته شده بود چنانچه او را مادر طالبان مینامند. او یکی از تئوری پردازان ماجرا های خونین افغانستان بوده در حالیکه  در پاکستان به اقوام خودش پشت داده ایشان را دستگیر و بدون موجب محکوم کرد. در افغانستان داعیه اکثریت  برتری قومی را سرمیداد او خود را قیم و سرر پرست تحریک طالبان دانسته در مقاطع مختلف با صدور بیانه ها تنها طالبان را وارث و حاکم افغانستان میدانست.او تمام ارزشهای افغانستان را مال شخصی خود دانسته حتی تمام آثار تاریخی و داشته های موزیم ملی افغانستان را از مجاری مرموز به پیشاور انتقال ودر خانه شخصی خود در منطقه تون به نمایش گذاشته بود.

هدف أصلی این نوشته: رفتن وماندن یک شخص  یکی از مظاهر جهان آفرینش بوده آنقدر قابل بحث نیست اما از آنجائیکه نصر الله بابر داعیه دار تحریک طالبان وحامی سر سخت جنگ وخونریزی در افغانستان بود لازم است تا طی چندین نوشته پیرامون افکار اندیشه ها وانگیزه بحث وتبصره نمود. او که منسوب به اقوام همخون افغانستان بود گاهی هم افغانستان را آرام و با حیثیت نمیخواست. او به شخصیت های افغانی اهانت وهرنوع نظام را که ضامن تأمین منافع بابر وپاکستان نبود محکوم می نمود ومیشود درزیر این نوشته به چند مورد از اظهار نظرات آقای بابر در مورد افغانستان و طالبان توجه نمود. نصیرالله بابر وزیر داخله اسبق حکومت دوره بی نظیر بوتو و بنیان گذار طالبان طی مصاحبه با خبرنگار تلویزیون خیبر در لیل ۱۰/۱۱ جنوری سال ۲۰۰۷ . که بعداً این مصاحبه از طریق تلویزیون آریانا نیز به نشر رسید. یک سلسله قضایا و جریانات گذشته نه چندان دور که با لای ملت و کشور ما تحمیل شده بود پرده برداری و افشأ نمود. در نوع خود مهر تأیدی بود بر راست بودن ادعاهای بر حق ملت افغان بر علیه مداخلات بی حد و بی مورد حکام پاکستانی در امور داخلی کشور ما. 

نصیرالله بابر چند نکته مهم را در برداشت که در طی سوالاتی از سوی خبرنگار تلویزیون خیبر به چالش کشیده شد.که جوابات ارائه شده از طرف بابر به خوبی چگونگی ایجاد و وابستگی گروه طالبان و انتخاب رهبری این گروه و حمایت های دستگاه های استخباراتی کشور های ذیدخل در قضایای پشت پرده و همچنان همراهی شخص خودش با سران طالبان و در کل نقش و اهداف دولت پاکستان و نفوذ شانرادر این گروهرا هر چه بیشتر بارز و بر ملا ساخت! باوصف آنکه بابر از نقش CIA در چگونگی شکل گیری طالبان افشاگیری های کرد ونقش اداره CIA را نسبت به SIA پاکستان بزرگتر جلوه داد. ولی نقش حکام پاکستان، جنرال حمید گل، مولانا فضل الرحمن، مولانا سمیح الحق و نقش عمده شخص خودش را نتوانست پنهان کند.

نصیرالله بابر با بر زبان آوردن اسمای سران طالب و صدور حکم هایش به آنها بگونه ثابت ساخت که با سر کار آمدن طالبان در افغانستان کشور ما عملاً یک صوبه پاکستان در سیستم اداری آن کشور بحساب میرفت! نامبرده با بیان جزیئات سفر که در داخل افغانستان در آنوقت داشت از لحاظ زیر پا گذاشتن ونادیده گرفتن حقوق بین الدول و پرنسیبهای دپلماتیک واضح ساخت که دولت پاکستان در همسایگی خود دیگر کشور نه بلکه صوبه بنام افغانستان میشناختند!

نکته جالب دیگری که قابل تذکر می دانم موضوع انفجار بت های بامیان می باشد که بابر با بی شرمی کامل از داشتن نقش (ISI) و خودش طرفه ولی نگهداشتن بت ها ودیگر آثار باستانی به غارت برده شده از موزیم دولتی افغانستان را در منزل خود حق و ذلیت آبائی خود می دانست. 

طوریکه میدانیم شکل نظام در پاکستان از لحاظ ساختار دولتی بر اساس استراتژی تگ و تگماری دارای ساختار دوگانه بوده که دولتی اندرون دولت میباشد.

(I S I) بمثابه دولتی در داخل نظام سیاسی پاکستان همیشه قدرت اجرائیه را در دست دارد. بناءاً برای نصیرالله بابر مشکل و حتی حیاتی بود که مسئولیت عمل فجع و خائنانئه و ننگین ( انفجار بتهای بامیان) را به عهده سردمداران پاکستانی بیندازد. برعلاوه مداخلات آشکار و پنهان زمام داران پاکستان و نصیرالله خان بابر در امور افغانستان که هیچکس نمی تواند منکر آن باشد. هم وطنان ما به یاد دارند که در آغاز دههء )۱۹۹۰ (در کنار صد ها رویداد درد آور که در آن زمان صورت گرفت، یکی هم غارت و انهدام موزیم ها و محو ارزش های فرهنگی و تاریخی افغانستان می باشد که به طور بیرحمانهء صورت گرفت. با اهمیت ترین آثار از بین رفته، یا هم به خارج قاچاق شده برای کلکسیونر های شخصی در لیلام های بازار سیاه بین المللی فروخته شدند. از تفنگچهء وزیر اکبر خان تا سنگ قبر و دروازهء مقبرهء سلطان محمود غزنوی و از آثار موزیم های ملی تا قبور زیارت ها و اماکن مقدسه، هیچ کدام از این غارت ها مصوون باقی نماندند. در بروز این حوادث عده یی تا امروز هم کشور های همسایه به طور خاص پاکستان و وزیر داخلهء سابق آن کشور، نصیر الله بابر را که جنون و تعصب جمع آوری آثار تاریخی این حوزه را داشت، ملامت می کنند. درست است که امروز می توان آثار بیش بهای حوزهء گندهارا به خصوص آثار تاریخی فارم هده را در کلکسیون های شخصی نصیر الله بابر، خانواده بهوتو، سایر مقامات   و ثروتمندان پاکستانی و جنرالان اردو و ISI آن کشور سراغ کرد. ولی آیا لازم است که از بیگانه گان نالید و آن ها را ملامت کرد. بر خلاف باید به نصیر الله بابر و انسان های ابن الوقت و منفعت جوی نظیر وی حق هم داده شود که با درک وضعیت حساس و هرج و مرج آن زمان در افغانستان، از این آب گل آلود به شکل ماهرانهء ماهی های مطلوب خودشان را گرفتند و منفعت بردند. این طبیعت انسانی است که هرکس برای مطلب خودش دلبری می کند. ولی باید به این نکته بیشتر فکر کرد که نقش ما در این حوادث چی بوده است؟ کی بود که موزیم ها را غارت و تخریب کرد؟ مردم افغانستان و نسل جوان در این مورد چگونه می اندیشند؟ آری باید سر در گریبان خود فرو برد و وجدان بیدار را قاضی ساخته به این پرسشها،خود پاسخ گفت: دلالان این آثار تاریخی کی بودند؟ پول های ناچیز ناشی از فروش آن به جیب کی سرازیر شد؟ کی ها آثار قیمتی را از آثار کم ارزش تفکیک می کردند؟ امروز هم چرا پروسهء کاوش های غیر قانونی آثار تاریخی و قاچاق آن همچنان ادامه دارد؟ آیا همهء این افراد و اشخاص خارجی ها هستند؟

اگر سر به گریبان خم شود، این نکته آشکار می شود: 

من از بیگانه گان هرگز نه نالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

و از این آشنا و آشنایان باید پرسید: این همه غرور و همت افغانی که از آن حماسه ها سروده شده، کجا بود و کجاست؟ چرا به ندای آن گوش فرا داده نمی شود؟ آیا در واقیعت امر خود بیشتر از هر بیگانهء در این غارت ها و محو ارزش های فرهنگی و تاریخی افغانستان نقش نداشته ایم؟ که داشته ایم. نصیرالله بابر رفت صفحه سیاه و ننگین را در اذهان مردم افغانستان به جا گذاشت. مرده آن است که نامش به نیکوی نبرند.  

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا