خبر و دیدگاه

کی می دانست زیر قرقلی لیبرالی،همچون لنگی وهابی، مغز مشترک قبیله خفته است؟

karzai_takeshisqaraguloff

 

با کدام منطق و قانون، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را از مردم میگیرید!؟ 

برج اولی در حال سوختن و ریختن بود! هواپیمای دگر به برج دوم اثابت کرد ، کوهی از اتش و دود به هوا بلند شد، مردم با چهر های ترسیده و خاک آلود به هر طرف میدویدند، لحظه ها وحشت آور و دلخراش کننده بود. بعد از ظهر سه شنبه یازده سپتمبر ۲۰۰۱ میلادی تازه از کالج به خانه بر گشته بودم، گوشی موبایل زنگ خورد ، برداشتم، پشت خط یکی از هم کلاسان صمیمی ام بنام سنی بود، گفت: حفیظ تلویزیون را روشن کن ، من چرا چرا کردم، گفت: هر یپ – زود باش! اوگوشی را قطع کرد و من تلویزیون را روشن کردم دیدیم ….برج اولی در حال سوختن و ریختن بود و…..! 

اسامه بن لادن داستان هر خانه شد و عکس و نامش سر لوحه هر روزنامه و اخبار گردید، همه از او میگفتند و با او آشنا میشدند، هیچ شخصی تا کنون در تاریخ بشر به چنین زودی به چنان شهرت جهانی دست نیافته است. همزمان و همگام با بن لادن کشور گمنانم و فقیر افغانستان داشت شهرت جهانی پیدا میکرد و در امتدادش میخواندیم: تروریست، یازده سپتمبر، القاعده، طالبان، ترور وحشت ….! بلی افغانستان به برکت اسامه بن لادن، ملا عمر، طالبان و یازده سپتمبر یکشبه عروس شهره آفاق و خوش آوازه جهان گردید، همه جاه سخن از افغانستان و اسامه بود. کی میدانیست که آن آغاز منفور چنین دوام منحوس پیدا میکند و حالا که ده سال از آن واقعه میگزرد، هنوز هم که هنوز هست، افغانستان همچنان کشور منفور و بد نام که اکثرا سرخط اخبار و میدیای جهان را به خود اختصاص میدهد، فقط با یک تفاوت: 

دیروز در ادامه نام افغانستان میخواندیم: بن لادن، تروریست، طالبان، القاعده، و یازده سپتمبر! 

امروز افغانستان با کلمات زیبنده چنین معرفی میشود: انتحار، انفجار، تریاک، بن لادن، تروریست، طالبان، القاعده، یازده سپتمبر، ملا عمر، حشیش و تریاک، قاچاقبر مواد مخدر دولتی، حمله انتحاری با موتر، حمله انتحاری فردی، زبح حیوانی یا سر بریدن، زبح شکمی، شبکه تروریست کشوری، شبکه تروریست جهانی، مکتب و کتاب سوزی،خود کشی، آتش زدن خرمن و درخت و تاک سوزی، دشمنی با علم و تکنالوجی، تیزاب پاشی بر صورت متعلمین، گروگان گیری و قتل کار گران سازمانهای خیریه جهانی و …. و…….انتحار انتحار انتحار! 

بوش رئیس جمهور و قت آمریکا فرمان جنگ داد، ده ها جت بمب افگند بر آسمان افغانستان ظاهر شدند و صد ها و هزاران بمب به ادرس اسامه بن لادن پرتاب کردند ولی او به آسانی به غار ها پناه برد. توره بوره شهرت جهانی پیدا کرد و به سوراخهای امن برای بن لادن و تروریستان طالبی و القاعده مبدل گشت. دوران غار نیشینی برای اسامه و اطرافیانش پر فراز و نشیب ولی بی خطر بود و برای جهانیان قصه های جالب هرصبح و شام گردید. شاید اکثر مردم جهان ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ را با اخبار اسامه، برج دوقلوی نیوراک، افغانستان، تروریست، توره بوره، طالبان، ملا عمر و…. سپری نموده باشند. بلاخره بعد از گذشت سالها، بن بوش از کاخ سفید به صحرای تگزاس مشغول شیکار گردید و بن لادن از غار جان سالم بدر برد و تا کنون دره به دره کمپ ترور می سازد و گاه گاهی جایش را در صدر اخبار جهان باز می نماید ” که آری من هنوز هستم، فراموشم نکنید” 

برج دو قلوی نیویارک پیام و نتیجه تلخ و سنگین برای امیر ملا عمر و حکومت امربمعروف طالبی داشت، ملا عمر با رفیقش بن لادن در یک چشم به هم زدن شکست خوردند و آوره کوه و بیابان گشتند، مجاهدین با شرقیهای دیروز و غربیهای امروز وارد کابل شدند. کانفرانس پشت کانفرانس، از کانفرانس لندن گرفته تا کانفرانس کابل و کانفرانس نیویارک و…! ولی کنفرانس بن کانفرانس سرنوشت ساز بود، چهره های مختلف را با لباس های نا متجانس و با افکار متضاد گرد میز جمع کرد. تصمیم گرفته شد، افغانستان را از جامه امارت اسلامی خلع لباس کردند و با جامه دولت اسلامی ملبس ساختند، و بالا پوش اسلامی را برای حفظ و سلامتی دولت بر شانه های افغانستان همچنان سنگین و مستدام نگهداشتند. 

مرد گمنام اما خوش طالع! قرعه فال بنامش افتاد و یک شبه خوشبخترین مرد جهان گردید، از عمق گمنامی به اوج شهرت و سعادت نائل گشت. خود وی بیشتر از مردم به فکر و حیرت بود، ناگهان وارد ارگش ساختند و در اول اسمش نوشتند رئیس جمهور…….! “رئیس جمهور حامد کرزی”! 

حامد کرزی، رئیس جمهور حامد کرزی شد و جای برادر هم زادگاهش ملاعمر، تکیه زد. کابل را بجای قندهار دارالحکومتش ساخت و قلمروش را بجای امارت اسلامی طالبانی، دولت جمهوری اسلامی نام نهاد. 

ظلمت و جهل طالبانی جایش را به دموکراسی و لیبرالیسم غربی داد، بدن خسته ، سوخته و فرسوده ای افغانستان را در یک روز رنگ مدرنیته زدند و با شعار دموکراسی تزین نمودند. خوب! خدا وکیلی! همه خوش بین بودند و خوشحال شدند، به یقین که این رنگ و شعار تازه را بر آن سیاهی و تاریکی و خشونت، بهتر و نیکو دانسته و به فال نیک گرفتند. 

چشم حسود کور، بر جشن ریاستی رئیس جمهور کرزی من هم کف زدم و از راه دور برایش تبریک گفتم، شاید قرقلی ایشان را بر لنگی نا منظم طالبی تر جیح میدادم و یا کرزی را مرد بهتر از ملا عمر می پنداشتم، هر چه بود! به یقین که در آن دوران یک کرزی بر صدها ملا عمر می ارزید، حد اقل فتوای نسل کوشی و کوج اجباری و قتل عامهای دسته جمعی و کتاب و مکتب سوزی و علم کشی را صادر نمی کرد. بدون شک دولت نو پای کرزی از جنس لیبرالیزم غرب نسبت به امارت جهل و خشونت ملا عمری از جنس وهابیت سعودی خیلی ها با شرف تر، بهتر و انسانی تر به نظر می رسید، ولی کی میدانیست در زیر قرقلی لیبرالی، همچون لنگی ملا عمر وهابی، مغز مشترک قبیله خفته است. 

پسوند ها و پشوند های اسلامی شدیدا رنگ باختند، پیشوند و پسوند های ملی به سرعت رواج یافت. احزاب ، افراد و گروه های خرد و کوچک، رنگ اسلامی را از سر لوحه های دفتر و هفته نامه ها و روزنامه هایشان پاک کردند و با پسوند و شعار های ملی رجستر کردند. بلی! امروز همه جاه سخن از ملی بودن و ملی شدن است، روند ملی سازی و ملی گرایی با قوت تمام جاری و سر زبانهاست، حتی اگر این ملی، همانا ستم ملی باشد، صحیح و بجاست! همین که پسوند ملی را داراست ، از دید گاه قضا، لوی ثارنوالی و دولت اقای کرزی ارزشمند ، قانونی و به نفع وحدت و مصالح ملی ارزیابی میشود. 

همه کس و همه چیز و همه جاه یکشبه ملی شدند! نانوایی ملی، وحدت ملی، قرقلی ملی، مصالح ملی، چوک ملی، خیانت ملی، قانون ملی، نیروی ملی، خاکباد ملی، پولیس ملی، بانک ملی، احزاب ملی، جوراب ملی، رئیس جمهور ملی، کاغذ تشناب ملی، سرود ملی، کله پاچه ملی، اتوبس ملی، لنگی ملی، معاون رئیس جمهور ملی، جرگه ملی، باغ وحش ملی، نسوار ملی، مردم ملی، چادری ملی، ترافیک سر چوک ملی، سیلاب ملی، دولت ملی، مواد مخدر ملی، تلویزیون ملی، ضیافت شب در باغ بابر ملی، کشت تریاک ملی، انتخابات ملی، قچاقبری ملی، پارلمان ملی، و…….. ! امروز تنور ملی گرایی آنچنان گرم و داغ شده است که امروزی ها طالبان و تروریستان ملی میشوند، انتحار گران ملی میشوند! و شاید فردا دیر نباشد که اسامه بن لادن و ملا عمر آخن ملی شوند، یکی قهرمان ملی و دگری بابای ملی ملت شود. 

…و اما ملی تا ملی! مردم همیشه به وحدت واقعی ملی، به همه ارزشها و منافع ملی شدیدا احترام قائل بودند و هستند، همیشه تلاش و دفاع کردند و میکنند و شاید بیشترین قربانی را در این راه مردم عوام داده باشند. ولی متاسفانه امروز مثل گذشته ها از کلمه ملی سو استفاده ها بشکل پیشرفته تر و مدرن ترش صورت میگیرد، حتی به راحتی میتوان تحت دروغین شعار ملی، حق و تصمیم صد ها هزار انسان را ضایع، انتخاب مردم را باطل کرد تا معامله و خیانت زیر قبای مصلحت، مصالح ملی را به نفع عده ای اربابان سیاست و مصلحت حفظ کند و تداوم بخشد. 

جالب اینکه ! هر گاه حرف و حدیث از منافع قبیله گرایی با روحیه حق خوری و حق کشی ، با سیاست استبدادی و احساس سلطه طلبی در میان باشد، هر آغاز و هر پایان با کلمه ملی پیشوند و پسوند داده میشوند و مشروعیت و صبغه قانونی به خود میگرند و به نفع وحدمت ملی به حساب می آیند، حتی اگر حقیقت آن مصالح ملی را جبر و جهل، خیانت و دزدی و غصب و تعصب شکل دهد! فرق نمیکند، همین که بار و بستر کلمه ملی را در آخرش با خود حمل میکنند، درست و بجاست! 

گر ضرورت بود روا باشد! گر منافع بود روا باشد! گر به پشتو بود روا باشد، غیر پشتو بود خطا باشد. 

اینجا منظور از پشتو، میلیت برادر پشتون نیست، قوم پشتون بیشترین و زیاد ترین ضربه را از آن حکام مستبد پشتون تبار دیده اند. هرگاه منافع قبیله گرایان با اندیشه سلطه گری مطرح بوده است از هر عنوان و منبع استفاده کرده اند، چنانچه در کنار تضاد قومی اکثرا، زبانهای فارسی- دری و پشتو را در مقابل هم قرار داده اند و به تعصبات زبانی دامن زده اند، طبیعی است وقتیکه این دو زبان در تقابل قرار گیرند گویندگان آنها بطور طبیعی دچار مشکل اجتماعی و تضاد خواهند شد. متاسفانه مردم عوام پشتون فقط دل به خربوزه گفتن خوش کرده اند، و خوشحال از اینکه حکام مستبد و شاهان مفت خور خاندانی فلان زی و فلان خان از قوم پشتون بوده اند، حال آنکه هیچ گونه نفع و خیر به مردم عوام پشتون بعنوان هم تبارانش نرسانده اند، اگر میرساندند شاید، امروز در کنار میلیت سعادتمند و مرفع و خوش نام پشتون دگر اقوام افغانستان نیز اندک موفق و خوشبخت می بودند و کشور بنام افغانستان چنین بدنام نمی بود. پس با خربوزه خربوزه گفتن دهان شیرین نمی شود. 

ده سال از قرن جدید گذشت، جهان تغییر کرد، همه چیز تغییر کرد و در حال تغییر هستند! موبایل های بغلی سه خصلتی که فقط میشد تلفن کرد و ساعت را دانست و از ماشین حسابش استفاده کرد، امروز جهان با همه بزرگی و شگفتی اش با آی فون ۴ , HD دیزایر و S گلاکسی و …در جیب بچه های ۱۶ ساله نه تنهاه حرکت وضعی و انتقالی اش را می پیماید بلکه حرکت هر لحظه ای دارند. امروز در دستان آنان کره زمین با گوگل ارت در گردش است. اما افغانستان بعد از ده سال همچنان بدور خودش میچرخد، حتی کاش این دور چرخشی رو به جلو میبود، بلکه کن خزک کنان رو به عقب حرکت لرزان و نزولی دارد.

… و اما…! خوشا بحالش! جلالتماب الیحضرت همایونی خوش طالع هنوز قرار معمول در اوج سعادت به ارگ رفت و آمد دارد و در اول اسمش کلمه رئیس جمهور بدون کدام تغییر گفته و نوشته میشود، چنانچه الیحضرتا خانم زینت کرزی همچنان بانوی اول کشور محسوب میشود. اسامه بن لادن فعلا قرار را بر فرار تر جیح داده و در دو سوی خط دورند میهمان نوازی میشود، ملا عمر اخند و طالبان قرار معمول در هر گوشه و کنار، کارونها را آتش میزنند، حمله های انتحاری میکنند و سر می برند و بعدا با خیال راحت در چند قدمی پولیس و اردوی ملی و نیرو های امنیتی جامعه جهانی صفره پهن میکنند.

انتخابات دوم پارلمانی افغانستان از راه رسید………!

انتخابات دوم پارلمانی افغانستان از راه رسید، تاریخ انتخابات رسما تعین شد، انتخابات ازاد زیر نظر کمیسیون انتخابات، با نظارت جامعه جهانی و دولت اسلامی افغانستان بر گزرا گردید. مردم از جان، وقت و دارایی مایه گذاشتند و هر نوع خطرات مستقیم و غیر مستقیم را پزیرفتند و با شرکت و تصمیم و رای دادن جریان تازه به راه افتاده دموکراسی را مراقبت، نظام نوین را پاسداری کردند و به انتخابات ارزش و اهمیت و مشروعیت بخشیدند. تا اینجاه، مردم وظیفه ملی، انسانی، حقوقی و قانونی شانرا خوب ادا کردند تا آنچه نیاز اساسی و اصلی یک کشور و دولت و پارلمان هست، برآورده گردد.

در قانون اساسی و قانون انتخابات، هیچ ماده وجود ندارد که بر شکستگی و چند پارچگی مردم تاکید نماید که یک فرد هزاره نمی تواند نماینده پشتون و تاجک گردد و یا یک وزیر تاجک نمی تواند وزیر برای پشتون و ازبک باشد. در انتخابات سرتاسری سخن از مردم هست و رای و تصمیم از شهروندان بالغ! انتخابات از بطن مردم ریشه میگیرد و رشد میکند و به مرحله کمال میرسد وبا مردم قانونی میگردد، این مردم هستند که به یک نظام و دولت دموکراتیک هویت و مشروعیت می بخشند. در دموکراسی و انتخابات آزاد، مردم چند نوع نیستند، مردم هزاره، مردم تاجک، مردم پشتون و…نیست. در انتخابات آزاد و عمومی، مردم! مردم هستند، ولو این مردم از هر کجای کشور باشند، همین که شهر وند بالغ کشور اند، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را دارا هستند، پس باید انتخاب گر و یا انتخاب شونده باشند و به تصمیم و انتخاب شان باید احترام قائل شد، چون در نظامهای آزاد و دموکراتیک، مشارکت حق همه است هر کی شرکت ورزید، تلاش نمود و ظیفه اش را در قبال مردم و کشور و دولتش انجام داد، فرزند راستین وطن و نور چشم دولت شمرده میشوند، وباید از کار و عملکردش تقدیر و تمجید نمود و پزیرفت نه اینکه با دید شک و عداوت نگاه کرد و در پی خرابی و بربادی بر آمد.

بیبینید حتی در رسم و رواج و قانون روز مره ی زندگی و اجتماعی، هر کی اول آمد بدون شک در اولویت قرار میگیرد، زود رسیده در اول صف و دیر آمده در آخر صف باید منتظر نوبت شان باشند و آنانیکه در خواب غفلت فرو رفتند و هیچ نیامدند، هیچ کار نمی توان کرد. دموکراسی به هر کس حق تصمیم گیری میدهد، هر کی آمد در اول صف چیزی نصیب میگردد، هر کی نیامد فقط جایشان در آخر صف خالی خواهد ماند! نمی شود خانه خالی را با خانه خالی،خانه پری کرد و یا خانه ی پر را با خانه خالی، خانه پری نمود ، و نه اینجا صف کشیدن میراثی است و نه به پولدار بودن و فقیر بودن ارتباط دارد. جالب اینکه پر کار کردن زحمت کشان را با خالی نگهداشتن مفت خوران به ترازو می نهند، تا این پر، خالی گردد و خالی با خالی مساوی شوند وا مصالح ملی تضمین گردد و حدت خالی ملی را به رخ مردم بکشند.

خالی + خالی = مصالح ملی! ، معامله + خیانت = وحدت ملی

در انتخابات آنهای که آمدند شرکت ورزیدند و از حق رای دهی استفاده بردند، بدون شک خود شان را رسما در تصمیم گیری دولت شریک ساختند و به یقین که در نظم و سیاستهای دولت تاثیر گزار خواهند بود، و هرگز نمی توان وجود و تصمیم و حرکت شان را انکار کرد. اما آنهای که خواب رفتند، غفلت ورزیدند و یا نکردن را بر کردن ترجیح دادند، بهتر بود به حالشان میگذاشت تا درس عبرت بگیرند، چون نه با نکردن می توان کاری کرد، و نه با نکردن میتوان کردن را پزیرفت.

جناب کرزی! لوی سارنوال و قاضی صاحبان و….! لطفا تلاش و عملکرد بیدار ها را با منفعل بودن و یا خواب بودن خفته ها ارزیابی و سنجیش نکنید، ونه و حدت و مصالح ملی را بر کاری نکرده، عمل انجام نشده و حرکت نارفته استوار سازید و رسمیت بخشید و در درون صندوقهای خالی به جستجو ی معامله باشید. حد اقل از وجدانهای بیدار حیا کنید اگر دور و اطراف تان رفت و امد داشته باشند، و گر نه با مردم طرف خواهی شد، خوشبختانه برای کشور و متاسفانه برای شما که حالا مرد چشم باز کرده اند و چیز فهم شده اند، نمی شود به آسانی گذشته ها را بر آنان تحمیل نمود و یا به تکرار گرفت.

جناب رئیس! مردم درد کشیده و فقیر افغانستان پس از دهه ها جنگ و خشونت و قرنها استبداد و بی عدالتی، به نظام نوین پسا یازده سپتمبر ۲۰۰۱ شدیدا دل بستند ، امید ها پروراندند، و تخم شوق به دل کاشتند. با تمام وجود در راه پیشبرد و پیروزی آن گام برداشته و هنوز در این مسیر گام زن اند، تا شاید روزی یک پیاله چای سعادت و امنیت و خوشی را به راحتی بچشند و دارای یک نظام فرا قومی گردند و از برابری و برادری و عدالت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، و امکانات و اقتصاد کشوری مساویانه و یا حد اقل مورد نیاز شان استفاده ببرند. متاسفانه بعد از گذشت یک دهه دموکراسی آن اهداف، امید ها و اروزو ها برای اکثریت شهروندان کشور به خواب و رویا تبدیل میگردد.

انتخابات پارلمانی سال روان، بخصوص سیاستهای ناروای پشت پرده با اندیشه و افکار مریض و مغرضانه در قبال نتیجه ولایت غزنی یکی از کوچکترین دسیسه ها و سیاستهای مخرب قبیله گرایان در قبال اکثریت مردم کشور است. حتی اگر این مسائل را دغدغه های سیاسی روز فرض کنیم، اما یقین بدان که این دغدغه های نا صواب و بی مورد میتواند به آسانی بار دگر فردای ما و کشور را متاثر، مغشوش و تاریک تر سازد، اگر بار دگر مرغ شانس و خوشبختی از بام ما پرید! ز بام که بر خواست به مشکل نیشیند!. مشکل تنها در مورد جار و جنجال نتیجه انتخابات پارلمانی نیست بلکه خیلی ها فرا تر و گنده تر از اینها ست.

امیدوارم خوانندگان گرامی من را به میلیت گرایی و یا قوم ستیزی متهم نکنند، لطفا نوشته را به دقت بخوانند و اندک تعمق و تحمل به خرج داده فکر کنند که تا کجا حرف و سخنهایم صحت دارند و تا کجا نادرست و نا صواب گفته ام.

همه نیک میدانید که افغانستان کشور اقلییتهاست، فقط با تفاوت چند در صد نفوس بالا و پائین، که بالا ترین فیصدی را میلیت برادر پشتون از آن خود کرده است، تقریبا سی الی سی و پنج در صد، تاجک و هزاره هر کدام دور و اطراف بیست الی بیست و پنج در صد، ازبک و ترکمن احتمالا ده الی پانزده درصد، و بقیه اقلییتهای دگر.

دقت کنید در دولتهای ده ساله کی ها! کی هستند!؟

رئیس جمهور مطلقه پشتون، وزیر دفاع پشتون، وزیر داخله پشتون، در اکثر موارد وزیر خارجه پشتون، وزیر مالیه پشتون، وزیر تجارت پشتون، وخیلی از وزیران دگر پشتون، اکثر مطلق رئیس صاحبان و منصب داران پشتون، ده ها جنرال واقعی و ماشینی پشتون، بیش از هشتاد در صد کار مندان دولتی در مقامهای رتبه بالای دولتی، پولیس و خارجه و …و…. پشتون، لوی ثارنوالی پشتون، اکثر مطلق داستگاه قضایی پشتون ، رئیس بانک ملی پشتون و …… تا همه جاه!

با داشتن این همه، بعضی از متعصبین و قبیله گرایان با اندیشه فاشیستی هنوز هم داد از قربانی دادن میلیت برادر پشتون میزنند و خود ها را به حقوق میراثی شان دست نیافته احساس میکنند و شکایت گر اند، که چرا دگران یگان وزیر و یا سر پرست و معاون دارند.

هم وطن! عادلانه بیندیش و جونمردانه بدور از زد و بند قومی و تباری به قضاوت بنشین. میلیت برادر پشتون با نفوس سی الی سی پنج درصدی از الف تا ی، دولت و حکومت را در اختیار دارند، ولی عده ای هنوز در لباس پشتون با صحنه سازی های مضحک، پشتونها را مستحق بیشتر و تشنه تر میدانند و داد از قربانی پشتونها میزنند، تا غیر مستقیم میلیت های دگر را زیر سایه تبلیغات و ذهنیت سازی منفی، برگشت چهل و پنجاه ساله دهند و با دستان خالی محتاج و بی هویت سازند.

جالب اینکه میلیت بیست الی بیست و پنج درصدی هزاره با سه یا چهار تا سر پرست در وزارت خانه های درجه پائین و شاید از میان صد ها سفیر، قرعه ی دو یا سه سفیر به نام هزاره ها افتاده باشد و از میان صدها دیپلومات شاید تعداد انگشت شمار دیپلومات از میلیت برارد هزاره در پست های سکرتر دوم و سوم مشغول وظیفه باشند، با این همه کم داشتن، هزاره ها نه تنها قناعت کرده اند بلکه متاسفانه خوشحال اند، ولی قبیله گرایان صحنه ساز با آن همه داشتن بیشمار، هنوز تشنه و سراسیمه وار دنبال معامله و جو سازی و صحنه سازی اند، تا اندک را به اندک تر و و شاید اندکتر را به هیچ تقلیل دهند.

غزنی امسال معجزه آسا اکثرا هزاره ها را در پارلمان فرستاده است، برای عده ای متعصبین دولتی و حکومتی، زمین و زمان به هم خورده و شدیدا آشفته حال و نگران شده اند، حتی مصالح و وحدت ملی را در خطر جدی می بینند و دنبال معامله ننگین هستند. سارنوالی و قضا در امتداد رد پای حکومت شدیدا در حرکت و تلاشند تا با بالا و پائین کردن کتابهای قطور قانون و قضا، قدر را به نفع استبداد و بی عدالتی توجیه کنند و قضیه را به نفع قبیله گران تاریک اندیش به ثبوت رسانند، و فرضیه ی ساختگی نا سالم مصالح ملی را روی تخته ای وحدت ملی ترسیم حقیقی نمایند و بر مردم بقبولانند.

لطفا دقت داشته باشید! در انتخابات پارلمانی ۲۰۱۰ بیش از سی ولایت مطلقا در اختیار میلیتهای برادر پشتون و تاجک اند، فقط در ولایت غزنی نمایندگان میلیت برادر هزاره در اکثریت هستند. نا گفته نماند که ولایت غزنی یکی از ولایتهای نا امن هست، بخصوص مسیر ولوسوالیهای جاغوری، قرباغ، ناهور و مالستان در بد ترین شرائط امنیتی قرار دارند که هر روز واقعه های تلخ و دردناک خانواده ها را عزادار میسازند، با آن هم مردم این ولوسوالیها با احترام به انتخابات و با درک و حس مسولیت وجدانی و انسانی شان به پای صندوقهای رای حاضر شدند، تا دموکراسی را تنها نگزارند، که حتی برگه های رای دهی در نیمه روز – قبل از ظهر خاتمه یافته بود و هزاران نفر بدون اینکه از حق انتخاب و تصمیم گیری بر خوردار گردند، نا امید ولی با صبر و شکیبای به خانه های شان بر گشتند. باید عمل، احساس و حس مسولیت پزیری انان را تقدیر و از تلاش شان تشکر میکرد نه اینکه ….!

جناب رئیس و شاغلی لوی سارنوال!

چرا در پی منحل اعلان کردن انتخابات چنان مصمم هستید؟ آیا واقعا آنقدر دلیل و ثبوت مستحکم در اختیار دارید که بر این امر از موقعیت قضا حکم مطلق صادر میکنید؟ آیا واقعا آنچنان مشکل جدی را در کاروان انتخابات میبینید که کشور را در پرتگاه سقوط میبرد؟ و یا با اضافه شدن چند نماینده از برادران هزاره آنقدر برای شما و هم فکران تان سنگین تمام میشود که حتی حاضرید میلیونها دالر نابود گردد، وقت میلیونها انسان ضایع شود، کشور بد نام گردد، قانون و سیستم انتخابات دروغ از آب در آید و بیکاره گردد، حق رای و تصمیم میلیونها شهر وند محترم کشور به مسخره کشانده شود و نادیده گرفته شود!؟ و یا اینکه با مصلوب کردن عدالت فقط میخواهید خواست نا مشروع شما و امثال شما بر آورده گردد!؟

لوسارنوالی محترم! چرا وقتی حلقه ای خاص قبیله گرا با اندیشه بر تر طلبی همه را، از ریاست جمهوری تا …..! آنچه در بالا مختصرا ذکرش رفت همه و همه را حق مشروع و میراثی پشتونها میدانند، خود ها را نه تنها رئیس جمهور، وزیران و نمایندگان مطلق مردم دانسته بلکه صاحب اختیار مردم و کشور جاه میزنند، وقتی چنین میشود هم وحدت ملی، هم عدالت ملی و هم مصالح ملی خوب برقرار و پاه بر جاست، ولی وقتی میلیت برادر هزاره فقط در یک ولایت اکثریت نمایندگان را بخود اختصاص داده است، آنهم در پارلمان” قوه مقننه “،نه در حکومت “قوه مجریه”، آنوقت برای شما و همفکران تان آسمان تاریک میشود، و داد از مصالح و عدالت و وحدت ملی میزنند که بر باد رفته است. وقتی حکومت، پارلمان و کشور با همه دار و ندارش در اختیار شماست! آنجاه حرف و حدیث از یک افغان و ملی بودن در میان است. به راحتی خودتان را صاحبان مطلق و بر حق ملی کل افغانها در سطح کشور و جهان میدانید. ولی با اندک ترین تغییر آنهم در سطح پائین، هزاره را تافته جدا بافته از افغانها میدانید، اینجاه هزاره ها یا شهروند افغانستان نیستند و یا جز از مردم افغانستان نیستند و یا هزاره ها حق نمایندگی از میلیتهای دگر را حتی در سطح ولایت هم ندارند.

شاغلی رئیس جمهور و لوی سارانوال!

نیک میدانید که میلیتهای تاجیک و هزاره و ازبک که نزدیک به هفتاد در صد نفوس کل کشور را تشکیل میدهند، آیا چند وزارتخانه کلیدی در اختیار دارند؟ جز چند تا وزارتخانه درجه دو و درجه سه و چند تا پست انتظاری سر پرست، و شاید تعداد انگشت شمار در پستها و کدرهای مهم دولتی، و یا چند تا صفیر و دیپلوماتت ارشد وزرات خارجه در پست های خارج از کشور.

اگر شعار ها از دموکراسی، عدالت کشوری، حقوق شهر وندی، امکانات و امتیازات برابر برای همه زیر یک چتر بنام افغانستان زده میشود، در کجای این دموکراسی و عدالت و حقوق برابر برای همه حق مطلب ادا گردیده است. آیا میلیت هزاره با در نظر داشت بیست و چند فیصد نفوس، حتی به نصف نصف حقوق واقعی شان دست یافته است!؟ کدام وزارتخانه کلیدی؟ چی تعداد در ریاستخانه ها، و کدرهای رتبه بالای دولتی و پولیس و امنیت ملی!؟ چند تا ریئس و یا کارمند ارشد در وزارت داخله؟ بجز ده ها نفر پیش خدمت و چند تا مامور رتبه پائین و بی صلاحیت! چند تا صفیر دارند؟ چند تا سکرتر اول و یا دیپلوماتهای رتبه بالا در کشورهای خارج دارند؟

آقای کرزی!

ریئس جمهور خوب هستی، در شیک پوشیدن، ریئس جمهور خوب هستی در مختلط فارسی و پشتو و انگلیسی حرف زدن.

ریئس جمهور خوب هستی در چشمک زدن و بازی دادن، ولی حیف که هیچ گاه نتوانستی رئیس جمهور خوب، عادل، مدبر، سیاستمدار صادق و با انصاف باشی برای همه، برای یک افغانستان واحد، برای همه شهروندان این سر زمین سوخته و درمانده!

آقای کرزی!

جای تو اگر من میبودم تاریخ می ساختم!

تاریخ که……….. …!؟

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا