خبر و دیدگاه

نگاهی به یک شهکار پشتونیستی: سرود ملی

soroodemeli_afg

 

ده سال قبل هنگامی که افغان ملتی های و دیگر پشتونیست توسط امریکایی ها و انگلیس ها، به رسم همیشگی، به قدرت نصب شدند، یکی از شهکار های مهم شان این بود که سرود ملی کشور چندین ملیتی افغانستان را به زبان پشتو ساختند. حالا از شنیدن این به اصطلاح سرود ملی تنها خود پشتونیست ها لذت می برند و دیگر مردمان غیر پشتون از روی مجبوریت، در جای اگر برابر شوند، به آن گوش می دهند.

گذشته از این که پشتو ساختن سرود ملی از سوی افغان ملتی های فاشیست یک کار زشت و برتری جویانه و خلاف انصاف و عدالت بوده است، گپ مهم دیگر این است که اگر کلمات پاک اسم الله (ج) و نام اقوام  شریف سر زمین ما را ازش بکشیم، سرود ملی پشتونیستی چیزی نیست جز یک مشت چرند بی بنیاد و دروغ های خنده آور.

نخست به متن سرود ملی پشتونیستی دقت کنید:

دا وطن افغانستان دی             دا عزت د هر افغان دی
کور د سولې کور د تورې          هر بچی یې قهرمان دی
دا وطن د ټولو کور دی              د بلوڅو د ازبکو
د پښتون او هزاره وو                د ترکمنو د تاجکو
ورسره عرب، ګوجر دی             پامیریان، نورستانیان
براهوی دی، قزلباش دی          هم ایماق، هم پشه ېان
دا هیواد به تل ځلیړی              لکه لمر پرشنه آسمان
په سینه کې د آسیا به           لکه زړه وی جاویدان
نوم د حق مودی رهبر            وایو الله اکبر وایو الله اکبر

ترجمه فارسی

این کشور افغانستان است                     این عزت هر افغان است
خانهٔ صلح، خانهٔ شمشیر                       هر فرزندش قهرمان است
این کشور خانهٔ همه است                      از بلوچ، از ازبک
از پشتون و هزاره                                  از ترکمن و تاجیک
هم عرب و گوجر است                           پامیری‌ها، نورستانی ها
براهویی است و قزلباش است                هم ایماق و پشٌه‌ای ها
این کشور همیشه تابان خواهد بود         مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینهٔ آسیا                                     مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر                        بگو الله اکبر، بگو الله اکبر

این سرود ملی که به وسیله ی یکی از افتخارات فاشیزم پشتونی، عبدالباری جهانی، سرهمبندی شده است ، از نظر طرح و ساختار کلامی و نزاکت های ادبی و شعری، در درجه ی صفر قرار دارد. یک کودک دبستانی که چند سطری خوانده و نوشته بتواند ، اگر  اندکی استعداد داشته باشد ، قادر خواهد بود که سرود بهتر از این بسازد . اما وقتی کسی مانند عبدالباری جهانی از فرهنگ ادبی پربار و استوار سیرآب نگشته باشد و از فقر اندیشه و فرهنگ روشن رنج کشد ، برترین و بهترین فرآورده اش همین است که در سرود ملی اش می بینیم. عبدالباری جهانی که مغز مغز استخوانش از احساسات فاشیستی و پشتونیزم پوچ آگنده است و قبیله پرستی کار و شعارش می باشد ، معلوم دار که نمی تواند حرف بهتری از آن ذهن و مغز بیمار بیرون دهد . این چیزی را که پشتونیست ها به نام ” سرود ملی ” بر مردم تحمیل کرده اند ، نه سرود است و نه ملی . شما به واژه ها و طرز بیان این به اصطلاح سرود ملی نگاه کنید ، چند کلمه ی خیلی معمولی را با ضعیف ترین بیان و کودکانه ترین طرح ، پشت هم ردیف کرده اند و دل شان خوش است که سرود ملی ساخته اند . سرود ملی اگر هیچ چیزی دیگر نداشته باشد ، حد اقل از یک بیان پخته و استوار و حماسی برخوردار می باشد که خواندنش حس میهن دوستی و افتخار و به خود بالیدن را در شهروندان کشور زنده و بیدار سازد . اما این سرود ملی پشتونیستی با هر معیاری که سنجیده شود ، از تمامی ارزش های کلامی و ادبی و احساسی تهی بوده و فقر و ناتوانی و درمانده گی سازنده اش را به روشنی نمایش می دهد .

همین جا باید بیافزایم که سرود ملی پشتونیستی اوغانستان را که شاغلی عبدالباری جهانی به اصطلاح سروده است، موسیقی و آهنگ اش را آقای ببرک وسا ترتیب داده است و عبدالوهاب مددی، صادق فطرت (ناشناس)، پیکر افسانه ، حسین آرمان، مشعل آرمان، شهنا و چند آوازخوان دیگر آنرا خوانده اند.  شکی نیست که آقای ببرک وسا، یک هنرمند و رهبر آرکستر بسیار موفق و قابل احترام می باشد، اما حیف که موزیک عالی اش در خدمت کلام بسیار بی مایه ی یک پشتونیست قرار گرفته است.

اکنون نگاهی می افگنیم به چند دروغ شاخداری که در سرود ملی پشتونیستی گنجانیده اند.

 دروغ نخست: این کشور افغانستان است

همه میدانیم که افغانستان از دو کلمه ساخته شده است ، ” افغان ” و ” ستان ” .  افغان ، یعنی همان ” اوغان ”  یا ” پشتون ” . ستان هم به معنای محل و جای بودن و زیستن چیزی یا کسی را می گویند . اوغانستان ، یعنی محل و جای زیست اوغان ها یا پشتون ها . این خودش یک دروغ شاخدار است که تمام سرزمین ما را که بخشی از ایران شرقی و خراسان بزرگ تاریخی بود و در آن ملیت های مختلف زنده گی می کنند ، تنها و تنها به اسم یک قوم خاص و آن هم یک اقلیت مهاجم که از کوه های سلیمان به سرزمین های ما هجوم آوردند و مناطق زیست تاجیکان و دیگر مردمان بومی را اشغال کردند و اکنون خود را مالک اصلی خاک ما می خوانند . این نام  نحس ، توسط نماینده ی انگلیس بر این حدود جغرافیایی معین نهاده شد . در حالیکه پیش از آن تنها و تنها بخش های مشخصی را به نام ” اوغانستان ” یاد می کردند که بیشتر همان حدود کوه های سلیمان و اطراف و سرزمین های اولیه ی اشغالی اوغان ها بود . ” افغانستان ” یا اوغانستان ، بعد ها ، توسط انگلیس و دستپروده گانش ، شاه شجاع ، عبدالرحمن خان و بازمانده گان شان ، آهسته آهسته بر تمام قلمرو تحت حاکمیت اوغان شاهان ، تحمیل گردید . نام افغانستان ، به عنوان نام رسمی کشور ، برای نخستین بار در زمان شاه امان الله در سال ۱۹۲۳ میلادی وارد قانون اساسی شد  . اما هنوز هم کسی تمام  مردمانی را که در آن کشور زیست می کردند ، به نام ” افغان” نمی خواند و نمی شناخت . نخست نام جعلی اوغانستان را بر تمام قلمرو حاکمیت خویش نهادند  که این خود به معنای جای زیست یا وطن اوغان ها ( پشتون ها ) بود ، بعد در گام دیگر ، سال ۱۹۶۴ ، قانون اساسی ظاهرشاهی ، این دروغ شاخدار را رسمیت بخشید که ” هر کس که از افغانستان است ، افغان هست ” !

با تمام این ترفند ها و نیرنگ های انگریزی و پشتونیستی ، هنوز هم نتوانسته اند که اکثریت مردم را وادار به این سازند که خود را ” اوغان ” بخوانند . چون این کار با هیچ عقل سلیم و منطق انسانی برابر نمی آید که مردمانی که هزاران سال تاریخ دارند ، مردمانی که از خود هویت و نام روشن و افتخار آفرین دارند ، مردمانی که با همان هویت ها و نام های خود سالها پیشتر از اینکه کسی نام قبایل اوغان را شنیده باشد ، دارای شان و شوکت و شکوه و عظمت بودند ، حالا بیایند و یک نام مجهول و یک نام بی اساس و یک نام چند قبیله ی پسمانده و دور از تاریخ را بالای خود بگذارند و خود را ” اوغان ” بنامند . این مگر شدنی است ؟!

پس از دو صد و پنجاه سال حاکمیت ظالمانه و غاصبانه و مطلق العنانی های فرمانروایان جبار پشتون ( اوغان ) ، پس از همه شعبده بازی ها و قانون اساسی سازی ها و سرود ملی پردازی های پشتونیستی ، هنوز هم در داخل کشور  اکثریت تاجیکان ، هزاره ها ، اوزبیک ها ، بلوچ ها و دیگران ، خود را تاجیک و  هزاره و اوزبیک و بلوچ و غیره می خوانند ، نه اوغان .  کلمه ی اوغان تنها و صرف به پشتون ها گفته می شود و تنها و تنها خود اوغان ها ( پشتونها ) هستند که به نام خودشان ، یعنی به نام ” اوغان ” شناخته و یاد می شوند . اینکه چرا و چه گونه شد که در سی سال پسین نام جعلی و تحمیلی اوغان در میان مردمان مهاجر شده از اوغانستان در کشور های خارجی عمومیت یافت ، من در چند نوشتار دیگر به آن پرداخته ام، به ویژه در نبشته ی “چو ایران نباشد، تن من مباد” این مساله را به تفصیل بیان کرده ام .

دروغ دوم: خانه ء صلح 

در سرود ملی پشتونیستی گفته شده است که اوغانستان ” خانه ء صلح ” است . باید پرسید و دید که کدام  ” خانه ء صلح ” ؟ از روزی که اوغان ها (پشتون ها )  به سرکرده گی احمد خان ابدالی  دولت خود را در قندهار بنا نهادند، یعنی از سال ۱۷۴۷  تا همین امروز ، آن کشور – اگر کشور بودنش را عجالتا بپذیریم – هیچگاهی ” خانه ء صلح ” نبوده است . احمد خان ابدالی که پشتونیست ها وی را به نام ” احمد شاه بابا ” می پرستند ، همین که ” پادشاه ” شد ، بدون هیچ معطلی ، به جنگ و تجاوزگری آغاز کرد . اگر تجاوزگری های دیگر احمد خان ابدالی ملتانی را یاد نکنیم ، در طول مدت فرمانروایی خود چهار بار به هندوستان تجاوز کرد ( بار نخست در ۱۷۴۸ و بار آخر در ۱۷۶۱ ) و چنان چور و چپاول و غارتگری براه انداخت که از برکت ضربه های پی در پی او و در اثر چپاولگری هایش ، مردم هندوستان که در آن وقت از نبود رهبری درست و دولت مقتدر  رنج می بردند و در دوره ی ضعف و زوال حاکمیت نواده های امیر تیمور گورگانی قرار داشتند ، دیگر همه توانایی های مقاومت و مقابله با انگلیس را از دست دادند و همان بود که از خیرات سر قبایل اوغان و احمدخان ابدالی ( احمد شاه بابای درانی ) هندوستان لگد مال انگلیس ها گردید و به ادامه ی آن پای انگلیس ها به سرزمین ما هم کشانده شد . در قلمرو حاکمیت اوغان شاهی ، همیشه جنگ بوده ، همیشه نزاع بوده ، همیشه خونریزی و خانه ویرانی و کشتن و سوختن و تجاوز به مال و ناموس مردم بوده است . کسی که از تاریخ آگاهی دارد ، این را به روشنی می داند که ظهور حاکمیت پشتونی ، ظهور جنگ و جنایت و جهالت و جنون و جباری بوده است . جز یک مدت خیلی کوتاه در زمان فرمانروایی ظاهر شاه خائن و آن هم پس از کشتارهای بی شمار و جلادی های بسیار که توسط پدر غدارش و توسط هاشم جلاد صورت گرفت، یک حالت ظاهری صلح و بی جنگی برای چند سال نمودار شد ،  دیگر هیچوقت اوغانستان روی صلح و آرامش را ندیده است . در زمان خود احمد خان ابدالی ، همه اش جنگ بود و تجاوزگری بود . پس از مرگ احمد شاه ، اولاده اش چنان افتضاح هایی براه انداختند و قلمرو پدر را دچار هرج و مرج و از همپاشیده گی ساختند که نام و نشانی از صلح در آن به چشم نمی خورد . در زمان اولاد فتح خان و پاینده خان و دیگر و دیگرانش هم کسی چیزی به نام صلح را نمی شناخت ، هر چه بود جنگ و خونریزی و خانه جنگی و کشمکش بود و بس . عبدالرحمن کله منار ساز را که همگی ما می شناسیم که ناف اش را به جنگ بریده بودند و غیر از جنگ و کشتار و خون آشامی دیگر کاری را بلد نبود . همین طور بیایید تا زمان شاه امان الله و نادر غدار و چند سال نخستین حاکمیت ظاهر شاه ، همه اش در جنگ و جدال سپری شد . بعدش را که همه ی ما شاهدیم و با چشمان خود دیده ایم چه محشری در اوغانستان بر پا بوده است و تا همین لحظه که ماه دسامبر سال ۲۰۱۰ میلادی می باشد ، نام اوغانستان با نام جنگ گره خورده است . حالا به چه عقل و منطق و شعور کسی می آید و می گوید که اوغانستان خانه ء صلح بوده است ؟!

دروغ سوم: هر فرزندش قهرمان است

شاید خواننده گان عزیز خود بگویند که هیچ نیازی به تبصره روی این گپ نیست ، این واقعا یک دروغ بسیار خنده آور می باشد که بگوییم  هر فرزند اوغانستان یک قهرمان است . به ویژه اینکه اگر این حقیقت را در نظر گیریم که این سرود ملی با یک نگاهی پشتونیستی ساخته شده است و هدف اصلی آن این می باشد که هر فرزند پشتون یک قهرمان هست ،  خنده آور بودنش چند برابر می شود . این را باید به صراحت نوشت که  ” هر فرزند ” هیچ قوم و ملیت و ملتی ، قهرمان نیست . در میان فرزندان هر قوم و کشوری ، آدم های ضد قهرمان ، آدم های مزدور ، آدم های خود فروش ، آدم های پست فطرت و وطنفروش و خائن نیز پیدا می شوند . عبدالباری جان جهانی لطف کند و به تاریخ قوم خود یک نگاه گک شتابان بیاندازد ، بسیار بی تکلیف خواهد یافت که اکثریت همان بابا ها و سروران و سران قبایل شان که در سرزمین ما حکمروایی کردند و همین اکنون هم در مسند قدرت قرار دارند ، افراد ضد قهرمان ، افراد خائن ، خود فروخته ، وطنفروش ، مزدور بیگانه ، دست نشانده و آبرو ریخته هستند . از احمد شاه ابدالی تا همین شاهزاده ی حاضر حامد خان کرزی ، کدامش قهرمان بود ؟ در میان شما فاشیست ها و پشتونیست های وطنفروش کدام تان قهرمان هستید ؟ از پادشاهان تان ، از رهبران احزاب سیاسی تان ، از همین کسانی که امروز در قدرت هستند ، از حزب اوغان ذلت تان ، از میان سور خلقی های تان ، از جمع طالبان و گلبدینی ها و دیگر و دیگران تان یک قهرمان به ما معرفی کنید ، باز بگویید که هر فرزند تان یک قهرمان هست !

من نمی گویم که قهرمان در میان مردمان مختلف سرزمین ما ، چه پشتون و چه غیر پشتون ،  وجود نداشته و یا وجود ندارد . اما این سخن غلط و اشتباه و نادرست و دروغ است که بگوییم ” هر فرزند اوغانستان یک قهرمان است ” . به ویژه اینکه شما فاشیست ها و پشتونیست ها ، چشم دیدن قهرمانان واقعی را ندارید . کسانی را که شما قهرمان می خوانید ، همه جانی ترین و ظالم ترین آدم ها بوده اند . یکی از قهرمانان شما همان ” محمد گل خان مهمند بابا ” است . آن شخص پلید در تمام حجرات وجودش ، یک حجره نداشت که در آن یک ذره خون قهرمانی ته نشین شده باشد . گوشت و پوست و استخوانش بوی تعفن فاشیزم و خون آشامی و خیانت و مردم ستیزی می داد . اینکه شما کسانی چون محمد گل مهمند را قهرمان می دانید ، به آن حساب پس همگی تان قهرمان هستید ، اما اگر واقعیت را بخواهید بیان کنید ، چیزی که ندارید ، قهرمان است . از همین خاطر ، از شنیدن نام قهرمانان واقعی سرزمین ما ، از  یاد شدن  نام فرزندانی که واقعا قهرمان بودند ، تب مرگ بر شما چیره می شود . در دو صد و پنجاه سال ، شما نگذاشتید که کسی از قهرمانان واقعی آن سر زمین یاد کند ، کتاب ها را از نام قهرمانان تهی ساختید ، تاریخ را مسخ کردید ، حالا آمده اید و از قهرمان بودن هر فرزند اوغانستان حرف می زنید . ما میدانیم که شما دروغ می گویید . به نظر شما ، قهرمان کسی است که مثل احمد شاه بابای تان باشد ، قهرمان کسی است که مانند عبدالرحمن بابای تان باشد ، قهرمان کسی است که در نقش قدم های محمد گل خان مهمند بابای تان قدم بگذارد .

دروغ چهارم: این کشور خانه همه است

کشور را از  ” خانه ء همه ” بودن خلاص کرده اید . خود همین نام جعلی و تحمیلی ” اوغانستان ” بیانگر این است که آن کشور ، تنها خانه ء اوغانها ( پشتونها ) است . اگر خانه ء همه مردم آن سر زمین می بود ، نامش اوغانستان نمی بود . اگر  شما پشتونیست های فاشیست واقعا به این باور می بودید که آن کشور خانه ء مردمان غیر پشتون هم است ، سرود ملی اش را به زبان قبیله یی خود نمی ساختید که هیچکس معنا و مفهومش را نداند. در سرزمینی که زبان فارسی دری بیشتر از هزار سال زبان همگانی باشنده گانش بوده است و به مثابه یک زبان میان قومی و منطقه یی نقش بسیار بزرگ و موثر را ایفا کرده است ، اگر حالا هم آن کشور خانه ء همه می بود ، باید شما دیوانه وار و لگام گسیخته بر زبان فارسی نمی تاختید و زبان نامانوس و ناشناخته یی خود را بر همگان تحمیل نمی کردید . اگر شما به این عقیده می بودید که آن کشور واقعا خانه ء همه است ، در دوصد و پنجاه سال گذشته قدرت سیاسی و حاکمیت را در دستان ناپاک خود محکم نمی گرفتید و به دیگران هم حق می دادید که در امور خانه ء خود اختیارات داشته باشند . اگر این سخن تان درست می بود و راست می گویید ، باید همین امروز هم با چنگ و دندان به قدرت نمی چسپیدید و مردمان دیگر را روز به روز به حاشیه ها نمی راندید و خواست و حقوق شان را به صورت روز افزون زیر چپلی گک های تان نمی کردید . شما فاشیست های پشتونیست دروغ می گویید و آن کشور را تنها و تنها خانه ء قوم و قبیله ی خود می دانید و از دیگران توقع دارید که به حیث مزدور و غلام و برده ی شما حضور داشته باشند .

از دروغ های دیگری که در این به اصطلاح سرود ملی گنجانیده شده است می گذریم . اما خاطر نشان باید کرد که در همان چند سطر بی مایه ای که عبدالباری جهانی نوشته است ، چند سخنش دزدی از دیگران می باشد.

ما همه به این گفته آشنا می باشیم که:

“یکی بود ، یکی نبود

زیر گنبد کبود”

عبدالباری جان جهانی، از همین گفته ای مشهور دزدی کرده و به شکل بسیار مسخره و بی مزه نوشته است که:

” این کشور همیشه تابان خواهد بود

مثل آفتاب در آسمان کبود”.

همچنان ما میدانیم که زنده یاد علامه اقبال لاهوری سال ها پیش گفته بود که:

” آسیا یک پیکر آب و گل است

ملت افغان در آن پیکر دل است”.

شاغلی عبدالباری جان جهانی از همین گفته ی مرحوم اقبال لاهوری دزدی کرده است و باز هم به شکل بسیار مسخره اش گفته است که:

” این کشور …

در سینه ء آسیا – مثل قلب جاویدان”.

حیرت آور این است که پشتونیست ها در بزرگ سازی عبدالباری جان جهانی ، در مجالس از همین به اصطلاح سرود ملی به عنوان یکی از شهکار هایش یاد می کنند . در حالیکه می بینیم ، هیچ حرف شاعرانه و هیچ ارزش کلامی و ادبی در آن ناهنجار گویی عبدالباری جهانی وجود ندارد . صرف گفته است که نام این کشور افغانستان است ، این قوم و آن قوم در آن زنده گی می کنند و هنگامی که خواسته است اندکی تصویر پردازی کند ، چند حرف دیگران را دزدی کرده و آن حرف ها را نیز به ابتذال کشانده است و  از هر مایه و توشه ای ادبی تهی ساخته است.

در مورد این که عبدالباری جهانی پشتونیست و فاشیست، برای تظاهر و مردم فریبی،  اسم الله (ج) و کلمات مقدس ” الله و اکبر ” را بر زبان می راند، هیچ نمی گویم و این نوشتار را به پایان می رسانم.

 

 

____

در همین زمینه:

در باره سرود ملی افغانستان (از آرشیف)

سرود ملی افغانستان:

 

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا