خبر و دیدگاه

شوری دست و پا بریده ی صلح

karzai_peace_councel

 

شوری عالی صلح در حال در بستر بحران زای افغانستان به ریاست استاذ برهان الدین ربانی اعلام موجودیت نمود که رسوای ملا منصور قلابی و یا پارچه فروش کویته و گفتگو های پنهانی با طالبان موازی با تاسیس شورای عالی صح بیانگر آن است که هدف آقای کرزی از تثبیت طالبان در بدنه نظام ایجاد ساختار قبیله ی تنومندی است که دیگران خود را در عرض آن اندازه بگیرند زیرا در ادبیات جامعه شناسی خشونت جامعه های خشونت زده زمان به استقرار و ثبات می رسند که طیف های مختلف جامعه پیوند خود را در طول هرم نظام دیده از مزایای حقوق مدنی مساویانه بر خور دار شوند.

بحران افغانستان از نوع تقابل و تضاد های مقطعی در جامعه نیست که با جذب طالبان در روند صلح جویانه آنهم به هدف بار گیری قومی این کشور به آ رمان شهر فارابی برسد تقابل در افغانستان بر خواسته از روداد های مهم تاریخی است و ریشه در بطن درد های اجتماعی دارد.

در تحقیقات جامعه شناسی خشونت بحران افغانستان از نوع تضاد وتقابل های ساختاری در جامعه شناخته میشود که باعث شکاف های اجتماعی گردیده قلمرو سیاست را به خشونت کشیده است.

پیچیدگی بحران هویتی افغانستان در این است که این معضل در استراتژی منطقه ی پاکستان عامل سازنده و بحران خلاق ارزیابی گردیده و این کشور تحقیق منافع منطقه ی خویش را در سرنوشت این بحران پرورش داده است از اینجاست که در طرح وپی ریزی استراتژی صلح جویانه که مثل تجارب های گذشته ” ره ترکستان ” در پیش نگیرد”تحلیل و تجزیه ی عوامل فرا مرزی بحران در یک تعریف جامع در قالب سیاست راهبردی دست یابی به صلح برجسته میشود.

عمدتا شکاف های اجتماعی که منشا خواسته های هستند که تحقیق آنها از طریق گفتگو دشوار است و تضاد های خونین را در جامعه بر پا میکنند در جامعه شناسی دو نوع تعریف گردیده اند تقابل های مقطعی که موقتی و نا پایه دار هستند می توانند موجد تنش در جامعه شوند و تقابل های ساختاری که ریشه در بطن اجتماع دارند و از تضاد های نهفته در دل تاریخ نشات میگیرند که مهار اینگونه تقابل ها بدون پذیرش تضاد ریشه دار در متن جامعه و نهادینه کردن فرهنگ مذاکره و رقابت های مسالمت جویانه ممکن نیست.

مطالعات جامعه شناسی حاکی از آن است که صورت بندی تقابل ها و بحران های ساختاری و عوامل خارجی آنها از شاخصه های طرح انسجام یافته در حل مسالمت آمیز منازعه های قومی بشمار میروداز اینرو هدف از صورت بندی پایین منازعه افغانستان در این نوشته این است که دیده شود آیا شوری عالی صلح میتواند با درک واقعیت های تاریخی و عبور از خط های قرمز طرح هدفمندی را بخاطر اعاده ثبات در افغانستان در یک فراخوان ملی مطرح کند.

بحران ساختاری

رخ داد هفت ثور نه تنها تومار ساختار سیاسی سلطه گرای حاکم بر افغانستان را که طی سالیان متمادی با اعمال راهکار های تبعیض گرایانه باعث بروز شکاف های اجتماعی در لایه های بافت قومی در افغانستان گردیده بود درهم پیچید بلکه کشور را به سمت انارشیزم گسترده ی سوق داد که در آن سنگر بندی ها بر اساس قومی شکل گرفت و تقابل های ساختاری ناشی ازبی عدالتی نهفته در متن جامعه را عریان نمود .

اگر حاملان شعار برتر خواهی کارگذاران راهبرد تثبیت مجدد نظام قبیله سالاری در افغانستان پس از سقوط رژیم دکتور نجیب الله در قبال جمع بندی قومی رویکرد مثبت را در پیش گرفته بجای فتنه انگیزی بر داعیه عدالت خواهی دیگران در راستای ایجاد جامعه مدنی و نظام مبتنی بر مشارکت متناسب قومی در بدنه سیاسی نظام احترام میگذاشتند بدون تردید قومیت های افغانستان خویش را در پیوند با هرم دولت دیده کشور به سمت تضاد های خونین ساختاری نمی لغزید.

بحران خلاق

ضعف بینش استراتژی سیاست گذاران وقت افغانستان پس از پیدایش پاکستان از رحم استعمار انگلیس در شبه قاره هند در این بود که بجای اختیار راهکار های مسالمت آمیز و پیگری موضوع دیورند از مجرا های قانونی و یا در ک اهمیت این اراضی به سلامت ارضی پاکستان به بهانه استرداد اراضی ما ورای دیورند با همخوانی هند روش خصمانه ی را علیه پاکستان در پیش گرفته بدون هیچ دست آوردی دشمنی پاکستان را علیه افغانستان بر انگیختند.

پاکستان که از بدو روز تاسیس روی چرخ های استراتژی دفاعی زندگی میکند آغاز فعالیت های آزادیخواهی در ایالت های سند , بلوچستان و سرحد که شعار گریز از سلطه پنجابی ها را مبنای پیکار های تجزیه طلبی خویش قرار دادند و بروز نشانه های عوامل خارجی در اشتعال این نا آرامی ها این کشور را ناگزیر به تعدیل مفهوم استراتژی دفاعی و ایجاد بحران در کشور های مظنون نمود.

و زمان که چالش های داخلی پاکستان را از دیدگاهی استراتژی دفاعی این کشور مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که اراضی متنازع علیه ماورای خط دیورند برای بقای پاکستان اهمیت حیاتی دارد و در صورت الحاق این اراضی به افغانستان پاکستان توانمندی خویش در برابر آزمون های داخلی را از دست داده عملا وحدت اراضی و وجود فزیکی این کشور در منطقه به پرتگاه کشیده میشود.

روی این ملحوظ استراتژیست های پاکستانی تجاوز قشون سرخ به افغانستان را تحول ارزنده و عامل خلاق تعریف نمودند که می بایست این بحران به اضمحلال توانای های نظامی و فرو پاشی زیر ساخت های افغانستان انجامیده مسیر رسیدن به عمق استراتژیک برای پاکستان در منطقه هموارشود.

حاصل اینکه ظرفیت طرح حل بحران افغانستان در چارچوب صورت بندی بالا و با در نظر داشت عوامل وریشه های تاریخی آن و پیشنهاد بسته ی گفتگو با پاکستان که قضایای مورد اختلاف میان دو کشور مانند خط دیورند و رابطه افغانستان با هند و آب ریز های افغانستان به پاکستان را در بر بگیرد در شوری عالی صلح دیده نمیشود زیرا عملی شدن چنین طرح برخواب آشفته ی لوی افغانستان نقطه پایان میگذارد که برای نظام فعلی افغانستان پذیرفتنی نیست.

مسلما بدون ارایه طرح صلح جویانه بر مبنای جمع بندی عوامل بحران شوری عالی صلح به موجود دست و پا بریده ی میماندکه از آن انتظار رسیدن به آ شتی ملی را نمیتوان کشید.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا