فرهنگ و هنر

بررسی ادعاهای آقای “سرلوچ مراد زی” در روشنائی حقایق زنده

farsi_poets

 

چندی قبل آقای سرلوچ مرادزی یکی از خلقیهای متعصب شهر استوکهولم سوئد طی یک واکنش هستریک و احساساتی در رابطه به اظهارات قاضی حسین احمد پاکستانی راجع به زبان فارسی و نقش تاریخی آن درمنطقه، نیات باطنی خویش را در مقابل فارسی زبانان افغانستان آشکار ساخت که اسباب سرافگنده گی و خجالتی خویش و همطرازان فکری خویش را فراهم نمود. درمقابل نویسنده و ژورنالیست جوان آقای پرویز جان بهمن درین راستا نقد خیلی عالمانه و جذابی در رد ادعاهای توخالی آقای مرادزی نگاشته اند که من هرگونه تبصره را برآن زاید می دانم اما ازآنجائکه خودم ساکن کشور دنمارک هستم ورفت وآمد کاری روزانه با سوئد دارم خواستم درروشنائی حقایق زنده به نقد وبررسی ادعاهای آقای مراد زی بپردازم. آقای مرادزی درآن نوشته به صراحت اعلام داشته است که یک زبان بیگانه وآنهم مربوط یک اقلیت قومی!! را بالای سر حمل کردن وگشتاندن ، نه وحدت ملی را به وجود میاورد ونه هم باعث اتحاد وهمبستگی میان اقوام میشود. ایشان این را یک رشوت ملی قلمداد کرده اند که گویا باجی بوده است که برای فارسی زبانان افغانستان ازطرف حکام پشتون تبار تاکنون داده شده وازین به بعد باید جلو آن گرفته شود.

البته درین هیچ جای شک نیست که آموزش به زبان مادری حق طبیعی هرانسان است وهیچ کسی حق ندارد که کس دیگر را به زور واجبار وادار به فراگیری وآموختن زبان خودش بکند. اما آنچه که درین مقاله میخوانید راپوریست مستند که وضعیت ناهنجار فرهنگی وزبانی میان خود پشتونهای یک کشور پیشرفته ای اروپائی چون سوئد را آشکارمیسازد. دست اندرکاران امور فرهنگی وآموزشی زبان پشتو درسوئد با تمام حقوق و امتیازات که از آن برخوردارند وباتمام ظاهرفریبی های که تاکنون دررسانه های دیداری، شنیداری وتاری ازخود بروزداده اند که گویا بخاطرغنامند ساختن پشتو وارتقای سطح تعلیمی متکلمان زبان پشتو فعالیت دارند برعکس بخاطر اختلافات قبیلوی وسمتی ذات البینی وهم بخاطرنازل بودن سطح فرهنگی مسؤولان ومتولیان امور زبانی تاکنون زبان پشتو نتوانسته است جایگاه اصلی   خودرا درمیان سایرزبانهای مروج درآنکشور به شکل مساوی پیدا کند.

متولیان ومسؤولان امورفرهنگی دربخش زبان پشتو درشهرمالمو که بیشترین گوینده گان این زبان را نسبت به سایرشهرهای سوئد درخود جا داده است نتوانسته اند حتی دربین خود به توافق برسند که یک قاموس ویا لغت نامه ای را به شاگردان ونو آموزان زبان پشتو– سوئدی فراهم کنند. یگانه فعالیتی را که این مسؤولان کرده اند این است که درگوش اطفال معصوم پشتون این را زمزمه کرده اند که زبان فارسی زبان بیگانه است وتو پشتون هستی باید پشتو سخن بزنی . درتمام کشورهای اسکاندناوی خصوصا سوئد زبان پشتو یگانه زبانی است که لغت نامه ویا قاموس زبان ندارد. حالا این مقاله نشان میدهد که سیاست فرهنگی وزبانی آقای سرلوچ مرادزی نه تنها درافغانستان باعث ازبین رفتن زبان فارسی میشود بلکه به زبان پشتو نیزخدمتی انجام نداده وسرانجام مانند ترکیهء عثمانی راه را برای رایج شدن رسم الخط لاتین ویا قایم شدن یک زبان بیگانهء اروپائی بازخواهد کرد.

شهر مالمو

شهرمالمو شهریست که درجنوب سوئد واقع است این شهررا پل( اوریسوند) به شهر(کوپنهاگن) دنمارک وصل کرده است. ازنظرتاریخی این شهربخشی ازخاک دنمارک بوده که دراثرجنگهای پادشاهان درقرون ماضی شهربدست سوئد افتاده که تاکنون بخشی ازخاک سوئد را تشکیل میدهد. آنچه که این شهررا ازبقیه شهرهای سوئد متمایز میسازد تنوع فرهنگی وموجودیت اقلیت های مهاجرتقریبا ازتمام دنیاست ولی باوجود این تنوع، شهرازامنیت خوبی برخوردارنیست.

درین شهرمانند دیگرشهرهای سوئد برای اطفال درمدارس حق تعلیم به زبان مادری وحق بازگشائی مدارس خصوصی درچوکات نظام تعلیمی سوئد وجود دارد. اما برای آنانیکه ازافغانستان آمده اند اینکار خیلی بحران زا شده است. کمیت بزرگی ازاهالی قندهار ازمدت سی سال بدینسو درین شهراقامت دارند که حالا دراثرشناخت وزد بندهای پنهانی بامقامات شهرداری، به مقامات دولتی این معلومات غلط را داده اند که درافغانستان زبان افغانی تنها پشتو است وغیرازین زبانهای دیگرزبان اقلیتها است که هیچ ربطی به زبان رسمی و اکثریت ندارد. بناء دری زبانان اکثراوقات مجبورهستند که برای حل مشکلات زبانی خود ازایرانی هاکمک بخواهند زیرا زبان فارسی درسوئد رسما به ایرانیها تعلق گرفته است وهرطفل که میخواهد زبان فارسی را بیاموزد باید معلم ایرانی را پیشنهاد کند.

کسانیکه ازولایت قندهار بحیث مسؤولین آموزش زبان درشهرمالمو ایفای وظیفه مینمایند مربوط به یک خانوادهء مشخص استند که باهم پیوندهای خونی دارند. اعضای این خانواده سالهاست که انحصار وظیفهء آموزش زبان پشتو را در دست گرفته وبرای پشتو زبانان ولایات دیگر تا حد توان اجازهء ورود را نمی دهند. این گروه خانواده گی هرگز تعلیمات مسلکی وپیداگوژیک ندارند. این ها صرف درکشورسوئد بعدازاینکه کارهای شاقه را ازسرگذرانیده اند با ازدیاد نفوس پشتو زبانها توانستند که ازظرف شوئی وکالاشوئی به درجهء معلمی ارتقا یابند اما بازهم آنها این را ازبرکت زیاد شدن همزبانان خود نمی دانند بلکه نتیجهء زحمت کشی های خود حساب میکنند.

تحمیل لهجهء قندهاری یا گویش های قندهار بالای دیگران باعث استهزا ومسخره گی سایرگوینده گان پشتون خصوصا ولایات شرقی وجنوبی افغانستان شده است که اکثراوقات باعث بروز جنگهای لفظی وخشنونت های فزیکی میان جوانان ونوجوانان میشود.
محمد آقا شیرزاد” کوچی” یکی ازخلقیهای وابسته به جناح داکترزرغون معتقد است که انحصارگرائی قندهاریها درشهرمالمو باعث ایجاد شگاف میان پشتونها شده واتحاد وتساند ملی پشتونها را درین شهرازهم گسسته است.

آقای شیرزاد که دریک محفل این نظریات را ابرازکرده میگوید:

” ابتدا زمانی که من به مالمو آمدم واولادهایم را درین شهر ساکن ساختم آرزویم این بود که خودم بحیث یک تحصیل کرده کاری برای ارتقای زبان وفرهنگ پشتو کنم. اما بعدها دیدم که قندهاریها ضمن اینکه مرا بحیث یک آله استفاده میکنند و ازمن می آموزند، درعین زمان مرا بنامهای مختلف، تخریب وتوهین نیزمیکنند. من پسران خودم را که دراوایل خیلی کوچک بودند به کلاسهای زبان پشتو فرستادم اما بعدها متوجه شدم که این معلمان خودشان کوچکترین معلوماتی درزمینه ادبیات پشتو ندارند وصرف بخاطراینکه جدی بودن خودرا به مقامات رسمی سوئد نشان دهند نمرات امتحان اولادهایم را بدون موجب کم نموده وخودرا به حیث معلمان مسلکی جا می زدند. من زمانی که متوجه این توطئه شدم درک کردم که اینها زیرنام زبان پشتو تجارتی را براه انداخته اند به پسرانم گفتم که به عوض زبان پشتو یک زبان خارجی اروپائی دیگررا انتخاب کنید.”

یکی ازین پسران آقای شیرزاد (پیوستون شیرزاد) است که اکنون موفق ترین معلم آموزش راننده گی است. (پیوستون) که درایام کودکی به سوئد امده است به این باور است که اگر کوششهای شخصی پدرش( محمداقا) نمی بود او بدون شک، حالا قادربه حرف زدن به زبان پشتو نمی بود.

درمیان معلمان زبان پشتو یکی هم خانم شهلا عزیزی است که عضویت همان خاندان انحصارگررا دارا میباشد. شوهر این خانم یکی ازمشاوران حامد کرزی بنام محمد نادر بریالی است. شهلا عزیزی خودش ازنوشتن یک جملهء عادی به زبان فارسی عاجز است لذا او دریکی ازکلاسهای درسی به شاگردانش گفته است:

که افغان اصلی کسی است که پشتو یاد باشد ولو اینکه تاجیک باشد یا هزاره یاهرقوم دیگر. زیرا زبان پشتو زبان ملی ماست.
زخانم شهلا عزیزی پرسیده شده است که کسانی که درافغانستان فارسی صحبت میکنند کی ها اند؟

جواب خانم شهلا این است که آنها زبان فارسی صحبت نمی کنند بلکه آنها دری صحبت میکنند وزبان دری یک زبان اقلیت است وبا زبان فارسی ایرانیها هیچ ارتباطی ندارد.

جالب این است که خانم شهلا عزیزی درعین حالیکه عضو همان خانوادهء انحصارگر قندهار است که بدون استحقاق علمی سالهاست که کرسی معلمی زبان پشتو را درانحصارداشته وبه آنانیکه میخواهند وارد این مسلک شوند خصوصا غیرپشتونها بصورت جدی ممانعت ایجاد نموده وبه بهانه های مختلف از ورود آنها جلوگیری مینماید.

عضو دیگر این خانواده در شهر گوتنبرگ نیز عین وظیفه را اجرا میکند اوثریا کریمی نام دارد که مرض فارسی ستیزی وی به حد جنون رسیده است. اطلاعات رسیده از شهرگوتنبرگ حاکی از آنست که خانم ثریا کریمی خواهرشوهر (ننو) شهلا عزیزی است که باهمان اکتها واداهای ضد فارسی درشهرگوتنبرگ به شست وشو نمودن مغزهای اطفال معصوم مشغول است.

آنچه که از همه مهم وخیلی جالب به نظرمیرسد این است که این خانوادهء انحصارگر، علی رغم پیوندهای خونی بایکدیگر، سالهاست که در خصومت و تقابل با همدیگر قرار دارند.

ازدواجهای ناموفق که میان اولادها و نسل جوان این خانواده صورت گرفته زمینه های آشتی وصمیمت را از میان این خانواده ازبین برده است. کسی دختر را با زور یا به رضا با پسرخاله اش واد دار به ازدواج کرده وبعد پسرخاله سومی ازجای دیگر بدون حرمت گذاشتن به عقد قبلی به اختطاف دخترخاله پرداخته است که تمام این حالات با وجود تمام پرده پوشی های زایدالوصفی که صورت گرفته است نتوانسته است هرگز جلو رسوائی ها وبدنامی هارا بگیرد.

این گروه با تمام ظاهرفریبی های که در محافل رسمی ازخود نشان میدهند در باطن به خون یکدیگر تشنه اند چیزیکه تمام پشتونهای ساکن مالمو از ان اطلاع دارند.

این موضوعات بما این را میرساند که متعصبین زبانی پشتو علاوه براینکه ریسمان فرهنگی و تسلسل تاریخی اولاد شان را با فرهنگ مادری یعنی فارسی قطع میکنند بلکه فرهنگ قبیلوی ومجرد محمد گلخان مهمند گونهء خودشان نیز دربرابر تهاجم فرهنگی غرب مقاومت کرده نمی تواند آنچه که ازپیامدهای مصیبت بار این اقدامات یعنی جدا کردن پشتونها ازفرهنگ پربار فارسی بدلیل اینکه این فرهنگ مربوط به ایران امروزی است میتوان مشاهده کرد متلاشی شدن فامیلها، تفوق طلبی های قبیلوی، نفرت وانزجارداخلی، رقابت ناسالم بخاطر ثابت کردن اینکه که کی پشتون اصیل است وکدام غیراصیل چیزدیگری بوده نمی تواند.پیامد این اقدامات سبکسرانه که جناب محترم سرلوچ خان مرادزی که خود ساکن کشورسوئد استند واز موضوعات فوق آگاهی کامل دارند متاسفانه، این نسخهء ایشان درصورت تطبیق درافغانستان خود مصیبت بزرگی را بالای پشتونها وغیرپشتونها ببار می آورد وبخش بزرگی ازمردم یک کشوررا ازفرهنگ پربار وگهربار فارسی دری محروم میسازد. زیرا نسل جدید و معاصر پشتون دراروپا با این هویت جعلی و ساختگی هرگز تمایل ندارد و حتی بسیاری از جوانان از گفتن اینکه گویا ما پشتون هستیم ننگ دارند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا