خبر و دیدگاه

اهداف متضاد پشتونهای دو طرف مرز

pashtuns_durand

 

تا حالا به این موضوع فکر کرده اید که در این دست اندازی پاکستان به کشور، ما با کی طرف هستیم؟ با پنجابی ها، سندی ها, بلوچها یا با پشتونها.

اکثریت مطلق افرادی پاکستانی که راجع به مسائل افغانستان فعال اند پشتونها هستند. از ادارات دولتی پاکستان، آی اس آی بیشترین سهم را از دست اندازی این کشور به افغانستان دارد. آگاهان امور بر این عقیده هستند که پاکستان را آی اس آی میچرخاند. نابودی آی اس آی نابودی پاکستان است. این را از این جهت بیان کردم تا به قدرت آی اس آی پی ببرید.

 در عمر کوتاه پاکستان نامدارترین رئیسان آی اس آی پشتونها بوده اند. جنرال حمید گل,آصف درانی و جنرال اسد درانی از آن جمله هستند که با وجود باز نشسته شدن باز هم در راه بزیر سلطه کشیدن افغانستان از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند. سران کشوری و لشکری پاکستان هم بخوبی از این موضوع آگاهی دارند که پشتونهای پاکستان خواهان بزیر سلطه درآوردن افغانستان هستند. چون بنفع آنها هم است دقیقا به همین دلیل رئیسان بزرگترین و قدرتمند ترین سازمان استخباراتی پاکستان و منطقه را از پشتونها انتخاب میکنند تا دست شان در دست اندازی به افغانستان باز باشد.

سفیر پاکستان یک پشتون است که باید حافظ منافع پاکستان باشد. وقتی کشوری کسی را بعنوان سفیر بکشور دیگری روان میکند حتما آن کس بهترین گزینه برای حفاظت از منافع آن کشور است. صدها پشتون مشهور دیگر از بارزگان گرفته تا وزیر، سروزیر ایالت، سران احزاب پشتونی و طالبان پاکستانی همه و همه یک هدف واحد دارند آنهم بزیر کشیدن افغانستان است. واقعا چرا؟ مگر برادران پشتون شان در این طرف مرز منتظر شان نیستند؟ تا باهم یک افغانستان بزرگ (لوی افغانستان) تشکیل دهند. جالب است در کنفرانس قبایل دو طرف خط دیورند که در افغانستان تشکیل شده بود همه پشتونهای پاکستانی اردو حرف می زدند. یک واژه پشتو هم از آنها نشنیدیم. این موضوع پایدار بودن آنهارا به خدمت به آرمانهای پاکستان را نشان میدهد.

خلاصه سخن پشتونهای پاکستان در راه بزیر سلطه آوردن افغانستان پیشگام و پیشقراول هستند.

اما در این طرف مرز پشتونهای افغانستان هم به بخشهای از خاک پاکستان چشم دوخته اند. منتظر هستند برادران پشتون شان در درون پاکستان خواهان پیوستن به افغانستان شوند! همان برادرانی که وصف شان پیشاپیش بیان شد. دلیل این هموطنان ما برای پیوستن مناطق آنسوی خط دیورند همان خود خط دیورند است که دهها بار توسط امیران وطن فروش برسمیت شناخته شده که اسنادش باربار توسط هموطنان عزیز بنشر رسید. نخستین بار داود خان بود اعلام کرد که قرار داد خط دیورند باید اجرا شود. یعنی آن سوی خط دیورند باید ضمیمه خاک افغانستان شود.

دولتهای افغانستان تمام مرزهای خود با کشورهای همسایه را برسمیت شناخته اند. اما تنها مرزی که بعد از رسمیت شناختن چندین باره آنرا انکار کردند یا ابا ورزیدند مرز پاکستان است. در این تسمیم دولت افغانستان روسها نقش مهمی داشتند.

مبارز راه دادگری و عدالت اجتماعی خانم ثریا بهاء در مقاله بلند و بسیار مهم خود تحت عنوان “یک پاسخ مستند، به تلاش غیر مستند جعل سالار کبیر، روستار تره کی” چنین افشا میکند:

همان روز فرهاد علی اکبروف؛ ترجمان استرلسوف را در رهرو پایین دفتراحصاییه دیدم. وی که تاجیکی و خود هزاران داغ نهان از ستم گری روسها در دل داشت، از برخورد مجلس چند روز پیش و قتل خرم متأثر بود.من زمان را مناسب دانستم و پرسیدم: چرا آقای استرلوف از سیاست پشتونستان و تیوری اکثریت دفاع می کرد؟

وی بدور و برش از سر احتیاط نگاهی کرد و آرام گفت: چون دخترصادق و آزاد منشی هستی، برایت احترام قایلم و به تو اعتماد می کنم. روسها پژوهش های در زمینه ی تاریخ افغانستان و تاریخ منطقه دارند. آنها می دانند که محمد داؤود از زمان نخست وزیری خود به سیاست شوروی و پشتونستان دل بسته بود. کرملین وی را به تار خام پشتونستان آزاد بسته است، تا تشنج وتنش ها را بین پاکستان و افغانستان روی خط دیورند پیوسته داغ نگه دارد. اگر چنین نباشد، پاکستان با پیوند های نیک حسن همجواری افغانستان را بسوی پیمان نظامی سنتو و سیاتو می کشاند؛ آنگاه طرح مثلث سه گانه ی ( ایران، افغانستان و پاکستان ) عملی شده و افغانستان در دامن امریکا خواهد افتاد.

دراین اواخر محمد داؤود دریافته که پشتونهای قبایل آنسوی مرز دیورند کوچکترین دلچسپی به افغانستان فقیر ندارند. آنها آنسوی مرز، کار و تجارت دارند، به دریا راه دارند، خط آهن دارند، بیمارستان و مکتب و دانشگاه دارند، اینجا چه دارند؟ حتا رهبران پشتون (نشنل عوامی پارتی) گفته اند ما پاکستانی هستیم و پاکستان با همین نقشه هویت ملی و بین المللی دارد وشناخته شده است. تنها چیزی که پشتونهای دو سوی مرکز از شوروی ها می گیرند، پول است.”

 اسناد بخوبی نشان میدهد هدف حاکمان کشور از برسمیت نشناختن مرز پاکستان مسائل قومی بوده است. ما اقوام جدا افتاده از هم با همه کشورهای همسایه داشتیم اما چرا حاکمان کشور فقط به فکر یکجا شدن اقوام آنطرف خط دیورند افتادند ؟ چه چیزی حاکمان کشور را به وحشت انداخته تا به فکر یکجا شدن اقوام جدا شده آنطرف خط دیورند افتاده اند؟

در اینجا چند پرسش اساسی پدیدار میشود که باید به آن پاسخ گفت.

۱. چرا پشتونهای پاکستان حاضر نیستند به افغانستان بپیوندند؟ برعکس برای استحکام پایه های کشور پاکستان و بزیر سلطه کشیدن افغانستان کوشش میکنند.

۲. چرا حاکمان پشتون یا اوغان کشور بین این همه مرز با کشورهای مختلف فقط مرز پاکستان را برسمیت نمی شناسند؟ چرا بین این همه اقوام جدا افتاده از هم فقط میخواهند با اقوام آن طرف خط دیورند یکجا شوند؟

پاسخ شماره یک:

پشتونها همانطوری در افغانستان از لحاظ فرهنگی عقب مانده ترین قوم هستند در پاکستان هم همین وضعیت را دارد. دقیقا به همین دلیل مردمان بسیار چوکی دوست، قدرت طلب و جاه طلب هستند. برای رسیدن به این هدف تن بهر ذلتی میدهند. در پاکستان پشتونها در حدود ۳۰ میلیون جمعیت دارند. با توجه به جمعیت ۱۷۰ میلیونی پاکستان ۱۵% جمعیت را شامل میشوند. با این جمعیت کم وزنه ای سیاسی یا نظامی به حساب نمی آیند. چون در وضعیت موجود وزنی ندارند در تکاپو هستند تا خود را به وضعیت مطلوب برسانند. در این وضعیت دو راه در پیش دارند.

یکم: اینکه به افغانستان بپیوندند. در چنین شرایطی برادران پشتون شان چی حقوقی برای شان خواهند داد؟ پشتونها از هر بیگانه ای همدیگر را بهتر میشناسند. بخوبی آگاهی دارند چناچه به برادران پشتون در افغانستان بپیوندند باید برای همیشه دنباله رو آنها باشند. منت هم باید گوش بگیرند که آنها را از زیر سلطه پاکستانی ها درآورده اند. در چنین شرایط پشتونهای افغانستان برادر بزرگ و آنها برادر کوچک میشوند. همین وضعیتی که فعلا قوم مهاجر در پاکستان برخوردار هست.

پس از توافق بر سر تقسیم شبه قاره هند بین مسلمانها و غیر مسلمانها تعداد زیاد از مسلمانها از هند به پاکستان مهاجرت کردند. همین ها پسانهابه بقوم مهاجر معروف شدند. از همان سالها قوم مهاجر از تبعیض و شرایط نابرابر رنج میبرد. پشتونهای پاکستان هم از سرنوشت آنها درسها گرفته اند. حاضر نیستند خود را دو دستی زیر سلطه پشتونهای این سوی مرز قرار دهند. از سوی دیگر حاضر نیستند پاکستان قدرتمند با نیروی اتمی را با افغانستان فقیر و فرتوت که صدها سال است زیر شلاق جهل و نادانی امیران پشتون به ویرانه ای تبدیل شده عوض کنند. اما اگر همین افغانستان فرتوت و ویرانه زیر سلطه باشد به بهترین نوه میتوانند از مواحبش بهره ببرند و فقر، فلاکت و بلایایش به گردن باشندگان محلی بایندازند. همین کاری که فعلا با بلوچهای پاکستان توسط پنجابی ها انجام میشود.همین دلایل باعث شده پشتونها حاضر به پیوستن به افغانستان نباشند.

دوم: راه دیگر و در عین حال بهتر و آسانتر برای آنها این است که همه افغانستان را زیر سلطه پاکستان در آورند. این خوابی است که پشتونهای پاکستان آنرا میبینند و امید دارند آنرا روزی محقق کنند. در چنین شرایطی این آنها هستند که به برادران پشتون خود منت خواهند گذاشت, که آنها را به کشور قدرتمند و اتمی پاکستان پیوند داده اند. در تبلیغات خصمانه پاکستان همه اقوام افغانستان پشتون هستند, اقوام غیر پشتون بسیارکم است. در حدی که میشود آنها را به هیچ حساب کرد. با توجه به این محاسبات پاکستان و پشتونها با الحاق افغانستان به پاکستان یک جمعیت ۳۰ میلونی به پشتونها اضافه خواهد شد.

بااین وضعیت پشتونها در پاکستان دارای وزنه سیاسی و نظامی خواهند شد. بضعم آنها با اضافه شدن جمعیت ۳۰ میلیونی افغانستان لااقل از یک اقلیت ۱۵% به یک اقلیت بزرگتر ۳۰% در میآیند. یقینا این طرح با مقاومت نیمی از پشتونها و همه اقوام فارسی زبان و ترک زبان روبرو خواهد شد. پشتونهای پاکستان اگر موفق نشوند همه خاک افغانستان رابه پاکستان ضمیمه کنند, امیدوارند مناطق پشتون نشین شرق کشور را با جمعیت حدود ۶ الی ۷ میلیون را ضمیمه پاکستان خواهند کنند. همین جمعیت اندک با وسعت خاکی برابر با یک پنجم پاکستان برای آنها قنیمت خواهد بود. زمزمه های تجزیه افغانستان و احتمالا ضمیمه بخش پشتون به پاکستان بگوش میرسد. پشتونها بهمین دلایل برای استحکام پایه های کشور پاکستان و بزیر سلطه کشیدن افغانستان کوشش بسیار میکنند.

 پاسخ شماره دوم:

در افغانستان حاکمان پشتون کشور بدرستی آگاهی دارند, با وجود حاکم بودن اما در اقیلیت هستند. اقلیتی نزدیک به ۳۰% جمیت کشور. عناصری که باعث باقی ماندن شان در سر قدرت شده همانا سوء استفاده از جهل و عقبماندگی قبایل پشتون, خشونت, نیرنگهای رنگارنگ نظامی و سیاسی، تفرقه و پراکندگی تاجیکها و هزاره های فارسی زبان, تفرقه و پراکندکی ترک زبانها و دیگر اقوام کوچک.

تا کی حاکمان پشتون کشور خواهند توانست از این وضعیت سوء استفاده کنند. یقینا مردم و اقوام کشور روزی بیدار خواهند شد و به این وضعیت اسفبار پایان خواهند داد. حاکمان هم میدانند تا عاقبت نمی توانند با حیله و جنایت بر مردم حکومت کنند. راه چاره در این دیدند که خط برسمیت شناخته شده دیورند را برسمیت نشناسند تا بلکه پشتونهای آن سوی خط به افغانستان ملحق شوند. چناچه این رویداد رخ دهد آنها از یک اقیلت نزدیک به ۳۰% به اکثریت ۷۰% تبدیل خواهند شد. آن وقت حاکمان جاه طلب و فاشیسم پشتون براحتی خواهند توانست پلانهای شوم خود را با قاطعیت هرچه تمام تر به مرحله اجرا بگذارند.

اینجا است که دلیل برسمیت نشناختن مرز پاکستان توسط افغانستان برای ما روشن میشود.

حال باید دید پشتونهای آن سوی مرز پیروز میشوند یا پشتونهای این سوی مرز زیر . در زبان پربار و فاخر فارسی دری مثلی هست که میگوید: “چاه کن همیشه در ته چاه است” از آنجای که نه نیت پشتونها پاکستان خیر خواهانه و انسانی و نه نیت حاکمان پشتون کشور افغانستان, بنابراین هردوی این پلانها محکوم به شکست است.

بصورت خلاصه عرض میکنم چرا این پلانها محکوم به شکست است. اگر اقوام پشتون در مقابل پاکستان کوتاه بیایند یا از روی جاه طلبی با آنها همکاری کنند, اما اقوام فارسی زبان و ترک زبان هرگز نخواهند گذاشت این پلان شوم پیاده شود. نهایت این خواهد شد که پاکستان با بازی دادن پشتونها و سوء استفاده از آنها بخشهای پشتون نشین را ضمیمه خاک پاکستان کند.امروز پشتونها دوطرف مرز خطری برای پاکستان نیستند.اما بعد از ضمیمه کردن مناطق پشتون نشین با توجه به زیاده خواهی و جاه طلبی پشتونها امکان دارد قدرت و موقعیت پنجابی ها را به چالش بکشند. متمعن باشید پاکستان بعد از ضمیمه بخش کوچک پشتون نشین به پاکستان و محکم کردن جای پای خود آنچنان بلای بر سر پشتونها خواهند آورد که هزاران سال تاریخ بیاد داشته باشد. این در صورتی است که پشتونهای پاکستان کامیاب شوند.

اما پشتونها افغانستان که هرگز نخواهد توانست مناطق پشتون نشین پاکستان را ضمیمه خاک افغانستان کند. برای اینکه نه پشتونهای پاکستان خوهان آن هستند و نه پاکستان میگذارد. از سوی دیگر افغانستان هیچ وقت دارای قدرتی نمی شود که بتواند این مناطق را بزور به خاک افغانستان ضمیمه کند. اگر بعد از آرامی و پایان جنگ در افغانستان به احتمال یک در هزار افغانستان دارای قدرت نظامی شد و خواست پاکستان را تحدید کندباز هم هیچ گیر افغانستان نمی آید. در بهترین حالت پاکستان تن به یک نظر خواهی خواهد داد. فکر میکنید پشتونها پاکستان بنفع افغانستان رای خواهند داد؟ من میگویم هرگز .

برای دادگران و دادخواهان آرزوی پیروزی و کامیابی میکنم.

برای حقه بازان، نیرنگبازان و فریبکاران در هر رخت و لباسی منتصت بهر قومی و ملیتی که هستند آرزوی ناکامی و سیه روزی میکنم.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا