خبر و دیدگاه

هراس از تجزیه و گفتگو های پنهانی کابل

jalali_durrani_isi

 

اخیرأ نشستی چند روزۀ بین عدۀ از پشتون های افغانی و پاکستانی در هوتل سرینای کابل صورت گرفت و کوشش خیلی زیادی هم صورت گرفت تا این غایله از انظار مردم و رسانه ها دور نگهداشته شود.

اگر چه دولتهای افغانستان و پاکستان این نشست ها را بین عدۀ از “فرهنگیان و اعضای کانونهای فکری” و غیره قلمداد کردند، یک نگاه مختصر به ترکیب اعضای این گفتگوی سری میرساند که چه کاسۀ زیر نیم کاسۀ این پنهانکاری ها قرار دارد.

 

افراد اصلی از طرف پاکستان

جنرال اسد درانی، ریس سابق استخبارات پاکستان؛

رستم شاه مهمند، تا چندی قبل سفیر پاکستان در کابل؛

سلیم صافی، یک پاکستانی شدیدأ ضدامریکایی.

 

از طرف افغانستان

فاروق وردگ، وزیر معارف و از دلبستگان پاکستان؛

معصوم استانکزی، مشاور امنیت ملی کرزی؛

حکمت کرزی، از بستگان ریس جمهور؛

معصوم استانکزی، مشاور ارشدامنیت ملی؛

ابراهیم سپین زاده، معاون شورای امنیت ملی؛

داکتر فاروق اعظم، مشاور کرزی.


عدۀ دیگری چون علی احمد جلالی، محمود خان اچکزی و افراسیاب ختک بگمان اغلب بعنوان سیاهی لشکر و بیشتر بمنظور مشروعیت بخشیدن به تلاشهای کرزی برای معامله با پاکستان درین نشست دعوت شده بودند.

حالا نگاهی مختری به دیدگاهای این به اصطلاح فرهنگیان میندازیم تا ببینم که سرنوشت ما را بکجا خواهند کشید.

سلیم صافی که ظاهرأ ژورنالیست و یک پاکستانی کارشناس مسایل افغانستان است, طی مقالۀ در روزنامۀ “نیوز” از دیدار چند هفته قبلش با کرزی در یکی از هوتلهای اسلام آباد چنین حکایت میکند.

وقتی از آمدن کرزی به پاکستان خبر شدم, از طریق یکی از دستیارانش خواهش ملاقات نمودم. جواب آمد که کرزی مصاحبۀ رسمی نمیدهد و لی میخواهد مرا خصوصی ببیند. برای صرف صبحانه گرد یک میز با کرزی نشتم. کرزی از گارسون خواست تا بوتل ها را از روی میز دور کند تا حایلی در میان ما نباشند. من این حرف کرزی را بهانۀ برای آغاز حرفهایم نمودم و گفتم این بوتل های بزرگ همانند امریکایی ها بین ما حایل واقع شده اند.

به ادامۀ مقاله اش زیر عنوان “پلانهای امریکا برای منطقه” مینویسد که در حالیکه دل کرزی از انتقادهای من از “طوطعه های امریکا” جوش میزد, گفت که صادقانه میخواهد که اختلافاتش را با پاکستان کنار بگزارد و با طالبان و حزب اسلامی برای حل بحران افغانستان جور بیآید.

 آغای صافی درین مقاله همچنان گله میکند که “معلوم میشود که امریکا متعهد به تجزیۀ افغانستان است” و نیز میخواهد که با دامن زدن به ناسیونلیزم قومی بین طالبان دو کشور برای پشتونها کشور واحد پشتونستان را بسازد.

 حال ببینیم که جنرال صاحب اسد درانی برای ما چه در چنته دارد؟

ایشان هم فقط دو ماه قبل طی یک مقالۀ زیر عنوان “سربازان گمنام اسلام” در روزنامۀ پاکستانی “اکسپرس تریبیون” از اینکه آی اس آی در یک نظرسنجی انترنتی مقام اول را در بین استخبارات دنیا بدست آورده است, در لباس خود نمیگنجد. میگوید: چه بسا جای مباهات است که آی ایس آی ملیشۀ بی سر و پای طالبان را چنان سرپا نگهداشته که بزرگترین قدرت نظامی دنیا حالا به زانو در آمده است.

این جنرال صلحدوست و فرشتۀ نجات کرزی در اخیر مقاله اش چنین مینازد: آی اس آی (یا سربازان گمنام اسلام) بسا نبرد هایی دیگری را نیز پیشرو دارند که بمصاف هر کدام به موقعش خواهند رفت.

حضور رستم شاه مهمند, سفیر پیشین پاکستان, درین نشست جای بحث نیست. بدون دستور استخبارات پاکستان مگر امکان داشت وی در کابل سفیر شود؟

در حالیکه این پشتونهای آنطرف سرحد پیش قراول منافع پنجابی ها و پاکستان اند, بیآیید که از کسانی چون فاروق اعظم, یکی از مشاورین شدیدأ قومپرست کرزی, که همانند مشاور دیگرش یعنی اسماعیل یون, بدون چند دشنام به اعتلاف شمال (یا سایر اقوام افغانستان) شبانه بخواب نمیروند, حدس بزنیم که چه گلی را درین مزاکرات به آب داده باشند؟

آقای فاروق اعظم در کتاب بیسوادانه اش زیر نام “د افغانستان د کړکیچ د حل لار” برای برونرفت از بحران کشور توصیه های کماکان مثل دویمه سقوی را ارایه میدارد. میگوید: در کابل و اطراف آن “که مناطق پشتون نشین اند” کسی بشمول ریس جمهور و وزرا جرأت تکلم کردن به پشتو را ندارند… پولیس و ارتش در دست “اقلیتها” و در خدمت آنها ها اند, پس چگونه صلح بیآید؟

خوب هموطنان عزیز! حال که از طرز دید پنهانکاران آگاه شدید خود قضاوت کنید.

پشتونهای آنطرف برای دفاع از منافع پاکستان ایجاد پشتونستان واحد را شدیدآ رد میکنند و حتی انتظار دارند تا برادران اینطرف شان مثل فاروق اعظم, فاروق وردگ, کرزی و غیره برای ضمانت تفوق طلبی و حفظ امتیازاتشان تمام این سر زمین را در راستای منافع پاکستان قربانی کنند

سوال اینجاست که چرا پشتونهای آنطرف نه تنها ظهور پشتونستان واحد را رد میکنند بلکه خودشانرا فدای منافع پاکستان نیز میکنند؟

جواب اینجاست که در پاکستان تمام اقوام در چهار چوب نظام فدرال منافع سیاسی خود را حفظ میبینند و از منابع مملکت هم سهم نسبتآ عادلانه میبرند, پس چرا از آن دفاع نکنند؟

اگر چنین یک نظامی در افغانستان حاکم میبود, آیا ما اینقدر بد بخت میبودیم؟ و آیا بخاطر کوبیدن یکدیگر در دامان همسایگان مغرض خود را میفگندیم؟ مگر یک هزارۀ وطنپرست را بر یک طالب جاهل ترجیح نمیدادیم؟ آیا سردمداران ما بعوض گوش دادن به کسانی چون اسماعیل یون و فاروق اعظم گاهی سر شانرا به یخن برده اند تا بدانند که رمز پیروزی دیگران و بدبختی ما در قرن بیسیکم چیست؟ و یا چرا عدۀغیر پشتون مجبورأ راه حل را در تجزیه میبینند؟

متاسفانه از سیر حوادث چنان برمیآید که حلقۀ قومگرای کرزی تصمیم شانرا گرفته اند و میخواهند راه حل رااز طریق اسلام آباد دنبال کند, تا از طریق تفاهم و وفاق ملی ملاقاتهای پیهم میان کرزی و روسای فوج و استخبارات پاکستان, گفتگوهای سری در هوتل سرینا و تشکیل شورای عالی صلح همه حکایت از راه حل پاکستانی دارند تا یک راه حل ملی. کاهش شدید عملیات انتحاری – بخصوص در کابل – بعد از کنار زدن امراله صالح و حنیف اتمر و عملکرد ضعیف طالبان در روز انتخابات پارلمانی و برعکس افزایش شدید توانایی طالبان و حزب اسلامی در شمال همه حکایت از یک آرایش جدید سیاسی نظامی دارند.

برای اینکه این تلاشهای قومگریانه حساسیت غیر پشتونها را تحریک نکنند, کرزی عدۀ از غیر پشتونهای قرار دادی مثل محقق, شهرانی و غیره را در شورای به اصطلاح عالی صلح به ریاست ربانی جا داده تا پوششی برای معاملۀ قومگرایانۀ او شوند. ربانی که تا لب گور از مطرح شدن حتی سمبولیک خودش ابا نمیورزد, در این اوآخر مانند بادام دومغز چنان با کرزی چسپیده که روی محقق و دوستم را بخاطر معاملۀ بیشرمانۀ سال گزشتۀ شان با کرزی سفید کرده است. کرزی مکار که گویی مورد حملۀ وجدان قرار گرفته باشد, روز عید به خانۀ ربانی تشریف برده و نیز با وی بعدآ از بدخشان دیدن کردند.

این پیر مرد کاهل عوض اینکه لجام سیاست را به نسل نو و داد خواه بسپارد, درین مرحلۀ خیلی حساس تاریخی خودش را به یک مهرۀ فریبنده بازی حلقۀ کرزی و پاکستان مبدل کرده است.

حال در حالیکه امریکایی ها برای معاملۀ کرزی با برادران آزرده خاطرش و پاکستانی ها حد و مرز نسبی ایرا تعین کرده اند, با سکوت مرگبار و چند دستگی حاکم بر رهبری غیر پشتونها آیا این خطوط قرمز میتوانند جایی را بگیرند؟

جایی نگرانی بیشتر اینجاست که بخاطر ترس از احتمال تجزیه و وسوسه های مشاورین تمامیت خواهش, ممکن است کرزی, که از مشکل جدی روانی رنج میبرد, افغانستان را در یک قمار خطرناک تسلیم طالبان و حکمتیار کند.

وقتی داکتر نجیب در دام تمامیت خواهی افتاده و سر انجام وارد معامله با گلبدین شد، آیا از کرزی مریض میشود توقع رهبری خردمندانه را آنهم در پایان بازی بزرگ داشت؟

ای هموطن! اگر تو بر نخیزی، اگر من برنخیزم، پس چه کسی به پا خیزد؟

 

 

____________

The invisible soldiers of Islam

US Plans for the region

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا