چهره ها

مسعود، درخشان ترین چهره آزادی خواهی در جهان

freedom-for-all_massoud

 

ما اینک در هفته شهید و نهمین سالگرد عروج ملکوتی سردار پرافتخار اسلام و آزادی خواهی قرار داریم. بیشک یاد و خاطره دلیرمردان جهاد و مقاومت افغانستان بخصوص فرمانده نستوه جهاد افغانستان، شهید مسعود بزرگ (رح) باعث زنده شدن غرور و افتخار میگردد. مسعود بی تردید یکی از مردان تاریخ ساز قرن بیستم بود. او که ربع اخیر بیستم را در مبارزه و مقاومت سپری کرد و نشان داد که این سرزمین هنوز مردانی دارند که سر تسلیم فرود نمی آرند و در مقابل طاغوت صفتان و فرعونیان زمان می ایستند و با صدای بلند “نه” میگویند. آنهایی که فکر می کردند با شهادت مسعود کوله بار مقاومت سرزمین آریایی بسته خواهد شد در اشتباه بودند، چرا که این ابرمرد حتی با مرگ خود ثابت ساخت که:

پنداشتی که ریشه پیوند من گسست؟

در قلب من هزار خراسان نهفته است

eng.feridonمسعود با آغاز جهاد با نبوغ و درایت سیاسی که داشت موفقانه گام در سرزمین قله ها گذاشت و همه شاهد هستیم و بودیم که چه مردانه و با افتخار جهاد و مقاومت را در کنار رهبر خردمند و فرزانه استاد ربانی، رهبری کرد. همه پیشبین بودند که در نبود مسعود کشور در منجلابی خواهد افتید که فرار از آن کاری بس دشوار خواهد بود. و امروز به چشم سر می بینیم که با وجود حضور نیروهای آیساف از سی و چند کشور دنیا و سرازیر شدن میلیارد ها دالر، وضعیت بمراتب بد تر از آن است که در زمان مسعود بود. آن زمان که بعضی کشور ها و اکثر ناکسان در فکر بدنام ساختن جهاد و مقاومت بودند و همواره ریشه بر پیکر زخمی افغانستان میزدند تا از پا بیافتد، اما این مسعود بود که در سخنرانی که در اوج ناامیدی در پنجشیر انجام داد گفت: اگر برابر کلام در افغانستان جا بماند، میمانم و مقاومت می کنم. این سخنان مسعود درس بزرگی بود برای سایر فرماندهان و آنانی که دم از شهامت و مردانگی می زدند و روزی در یک کشور و فردا در کشور دیگری پناهنده بودند. او صدای آزادی خواهی را فریاد زد و با فرزندان دلیر این مرز و بوم ایستاد و ثابت ساخت که این کشور تسخیر ناپذیر است. راهی را که مسعود آغاز گر آن بود به انجام نرسیده است. امروز متاسفانه بعضی از دوستان و رهروانش این مسیر را ختم شده میدانند و دیگر رغبتی برای مبارزه ندارند، که این وضعیت انشاالله تغییر خواهد کرد. ولی امروز می بینیم که زور و ستم، تروریزم و ناامنی بیشتر از دوران مسعود بیداد می کند. امروز هیچ کسی خود را حتی شبانگاه در خانه اش امن احساس نمی کند. اقتصاد ورشکسته و بدون برنامه، یکی از سیری میترکد و دیگری از گرسنگی میمیرد و نه سال است که چنین ادامه دارد.

مظلومیت و مردانگی مسعود وقتی آشکار می گردد که میبینم او یک تنه در برابر غول وحشت و بربریتی که حمایت سیاسی پاکستان، پشتیبانی نظامی امریکا و حمایت مالی عرب را در کنار داشت، یک دهه ایستادگی کرد که امروز نیروهای تامین امنیت بین المللی با هزاران امکانات و قوای پیشرفته تامین امنیت قریه ی مثل چشمه شیر را ندارند، چه رسد به سراسر افغانستان.

آنچه برای مسعود بعد از امر مقدس جهاد و مقاومت با ارزش بود همانا تامین استقلال و وحدمت ملی باشندگان این مرز و بوم بود. در ضمن او عاشق جدی احیا و بازسازی مجدد در کشورش بود. ارج نهادن مسعود به معارف و تعلیم و تربیه دختران و پسران وقتی عیان می گردد که در سخت ترین شرایط دست به اعمار و فعال سازی مکاتب میزد. او مردی بود شیفته شعر و زبان فارسی. مسعود خلیلی یار و رفیق بی همتایش می گوید که مسعود هر جا که میرفت با خود یک جلد قرآن پاک و یک کتاب حافظ به همراه داشت. از این معلوم میشود که او خیلی آدم عرفانی و فرهنگی بوده است.

بیشترین بار جنگ را در دوران جهاد مسعود به دوش کشید و بیشترین ضربه به قوای شوروی از سوی او وارد شد، محققین روس خود اعتراف کرده اند که بیش از نیم جنگ و تلفات شورویها در مقابله با مسعود انجام یافته است. او را بسا از نویسندگان و کارشان جنگ و سیاست از بزرگترین رهبران مقاومت و آزادی بخش در جهان می خوانند. عبدالله عزام نویسنده‌ی فلسطینی مسعود را مردی بزرگتر از ناپلیون فرانسوی نامید. “مارک کپلان” نویسنده‌ی امریکایی نوشت: “احمدشاه مسعود را باید در قطار بزرگترین رهبران نهضت های مقاومت قرن بیست حساب کرد. مسعود تمام پیروزیها وموفقیتهای خود را بدون تخلف از حقوق انسانی انجام داده است، بدون آنکه زیر تأثیر سیاست کشور کمک دهنده رفته باشد، از آنان کمک گرفت. داکتر چنگیز پهلوان از محققان و نویسندگان ایرانی مسعود را بالاتر از چیگوارا می خواند.

مسعود درخشان ترین چهره حماسه آفرین قرن بیستم افغانستان می باشد. او در طول جهاد و مقاومت دو ویژگی بارز و منحصر به فرد خود را همیشه حفظ کرد. اول خونسردی و تحمل و دوم هنر رزم آرایی و مبارزه.

و مسعود آزاد زیست و آزاد زیستن را به عنوان بارزترین نماد برای رهروانش به ارمغان گذاشت.

آمر صاحب در ۱۸ سنبله ۱۳۸۰ در یک چاشت گرم و سوزان در خواجه بهاوالدین تخار که مرکز فرماندهی مقاومت در آنجا بود در میان شعله های آتش دو انتحاری ناجوانمرد عرب که سوء قصد او کردند، جان به جان آفرین تسلیم کرد. شب قبل شهادتش آخرین شعری را که چند بار مسعود خلیلی به مسعود بزرگ “رح” از دیوان غزلیات حافظ می خواند و او را خوش آمده بود و گویی میدانست که شب آبستن است و فردا حادثه یی غم انگیزی جهان را به لرزه خواهد انداخت،‌ و حافظ چنین گفته بود:

حجـاب چهـره‌ی جـان مـی شـود غـبار تنـم
خوشا دمـی کـه از آن چهـره پـرده بـرفـگنـم
چنین قفس نه سزای چومن خوش الحانیست
روم بـه گـلشن رضـوان کـه مـرغ آن چـمنم

روحش شاد و جایش بهشت برین باد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا